زنگ خطر برای دموکراتها به صدا درآمد
به گزارش اقتصادنیوز؛ علی آزادی -روزنامهنگار- در مطلبی با عنوان «تکرار سناریوی جانسون برای ترامپ» در شماره ۲۶ هفتهنامه صدا (تاریخ انتشار: ۳۰ آذرماه ۱۳۹۸)، به سیگنالهای پیروزی قاطع حزب محافظهکار و شکست تاریخی حزب کارگر در انتخابات اخیر انگلیس پرداخته و ارتباط آن با انتخابات سرنوشتساز ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰ را مورد بررسی قرار داده است که مشروح آن در ادامه آمده است.
اپیزود اول؛ تکثیر تراژیک دلقکهای پوپولیست در لباس ملیگرایی
همپوشانی برخی رخدادهای سیاسیِ متشابه در دو سوی آتلانتیک (بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا) و برخی دیگر از کشورها، به اندازهای زیاد شده که شاید در مخیله برخی ناظران رئالیست هم شائبه «توطئه دستهای قدرتمند پشت پرده» را متبادر کند؛ و یا دستکم ممکن است مجابشان کند تا از این پس در توصیف چنین گمانهای به جای افسانه و توهم از عبارت «تئوری توطئه» استفاده کنند.
بالأخص زمانی که مشاهده شود این همسویی و تشابهها محدود به انگلوامریکنهای دو سوی اقیانوس اطلس نیست، و امواج پوپولیسم راستگرا در لباس وطنپرستانه، جغرافیایی وسیعتر را فتح کرده است و با استراتژی عامهپسندی در حال گسترش قلمرو ژئوپلتیک خود در دموکراسیهای مدرن است.
خروجی سالهای اخیر انتخاباتها در برزیل، مجارستان، لهستان، ایتالیا، اوکراین و حتی سوئد از یکسو، و میزان اقبال عمومی نسبت به رهبران اقتدارگرا در طیف دیگری از کشورهای مهم نظیر چین، روسیه و ترکیه از سوی دیگر، حامل سیگنالهای قابل توجهی است که از تحول رویکردها و دغدغههای عمومی و تغییر اولویتهای عامه مردم در جوامع مختلف خبر میدهد. خبری که برای مخالفان ترامپ در آستانه سال ۲۰۲۰ چندان خوشیمن نیست.
با توجه به گستره این جریان و تکامل تدریجی ساختار پارادایمی و تئوریک آن، به نظر نمیرسد یک جریان مقطعی باشد؛ یا دستکم چنانچه تنها سکته تاریخی است، دامنه تأثیر آن وسیع و طلانی خواهد بود.یری برای تصرف است.
اگر پیش از «پایان تاریخِ» فرانسیس فوکویاما، چپگرایی دشمن اصلی لیبرالدموکراسی و نظمِ نوینِ جهانی بود، امروز جریانی پوپولیستی-ناسیونالیستی است که از دل جناح راست سربرآورده و با بهرهگیری از فرآیندهای دموکراتیک انتخاباتی، همچون اسب ترووا علیه لیبرالدموکراسی و نظم جهانی دست به شورش زده است.
«پوپولیسم راستگرا» نسل جدیدی از تودههای ناراضی را به عنوان پیادهنظام به کار گرفته است. نسلی که بسیاری از پدرانشان یا روشنفکران چپگرا بودند یا تودههای انقلابی ضدامپریالیسم را تشکیل میدادند، اما خودشان با نزدیک شدن به انتهای قرن بیستم بخش عمده تودههای طبقه متوسط و ضعیف را شامل میشدند که به تدریج در دل جریانهای اصلی مستقر در «نظم نوین جهان لیبرال» حل شدند؛ سپس در قرن بیستویکم اغلب حامیان احزابی بودند که هریک به فراخورِ جامعه خود، جناح متمایل به چپ محسوب میشدند؛ و حالا سرخورده و ناراضی از احزاب مورد حمایتشان، به صفوف دشمن پیوستهاند و با سلاحِ انتخاباتِ دموکراتیک [که خود یکی از محصولاتِ اصلیِ جوامع لیبرال است] علیه لیبرالدموکراسی صفآرایی کردهاند.
مقاله مرتبط:
کمونترامپیستها؛ «رایتیستوایتها»، «نئواِوانجلیکانها» و «طبقه سومیها»
مردی از جنس توده؛ هوادارانِ «ترامپ» از چه اقشاری هستند؟
فرناندز آرمستو مورخ بریتانیایی فرانسویالأصل و نویسنده کتاب «بیرون ذهن ما» در گفتوگو با اکونومیست در وصف رهبران سیاسی جدید از «دلقک»های پوپولیست ملیگرایی میگوید که به شکل تراژیک در حال تکثیر هستند. آرمستو مشابهتها میان «دوره جنگ داخلی و ایدئولوژیهای تاریک اروپا» با سیاستهای کنونی نظیر قطبیسازی و پوپولیسم امروزی را «وسوسهانگیز» دانسته و میافزاید: «این دلقکها همچون نژادپرستی، یک ایدئولوژی بیمعنا و مفهوم، و در عین حال دارای پتانسیل بالا و پایگاه قدرتمند در جامعه هستند، اما دندانهای نیششان کوتاهتر از قبل شده است. . آنچه اکنون درحال تجربهاش هستیم مرا به یاد ملیگراییهای قرن نوزدهمی میاندازد. در آن زمان، دولتها میکوشیدند تا بر «خاصگرایی» فائق آیند؛ اکنون دشمن فرضی چندفرهنگیگرایی است. با این حال، پیام مشابه است: یا ادغام شوید یا ترک کنید و بروید.»
اپیزود دوم؛ فروریزی دیوار سرخ با شورش خودیها
کمتر از دو هفته پیش (۱۲ دسامبر ۲۰۱۹) بار دیگر یک شگفتی انتخاباتی رقم خورد و حزب محافظهکار انگلیس، با بهرهگیری از پیادهنظام کارگری موفق شد قلعه سرخ حزب کارگر در مناطق مرکزی و شمالی را فتح کند. حزب محافظهکار با ۶/ ۴۳ درصد، یعنی ۳۶۵ کرسی، حزب کارگر با ۲/ ۳۲ درصد، یعنی ۲۰۳ کرسی و حزب ملی اسکاتلند با ۹/ ۳ درصد، یعنی ۴۸ کرسی پارلمانی، در ردههای اول تا سوم جدول انتخاباتی بریتانیا قرار گرفتند.
نتیجه انتخابات بریتانیا، همچون دو انتخابات سال ۲۰۱۶ در انگلیس (رفراندوم برگزیت) و آمریکا (ریاستجمهوری) با فاصله چشمگیر از نظرسنجیها و پیشبینیها، شوک بزرگی به کارشناسان وارد کرد. بوریس جانسون که از همان ابتدا به ترامپ انگلیسی شهره شده بود، شگفتی ۲۰۱۶ ترامپ در ایالات متحده را در این سوی آتلانتیک طی متشابهترین فرآیندها تکرار کرد. همانطور که ترامپ سعی کرد خود را شبیه رونالد ریگان جا بزند، جانسون هم تلاش کرد ورژن پوپولیستی و مردانهای از مارگارت تاچر مقتدر به نمایش بگذارد.
نخستوزیر عجیب انگلیس که پوپولیست بودنش چنان از محافظهکاری و راستگراییاش پیشی گرفته بود که در ورطه شعارهای چپگرایانهای نظیر برنامه سلامت ملی نیز افتاد. کارگران یقهآبی و حامیان سنتی حزب کارگر که ساکن شهرهای کوچک و صنعتی و حاشیه شهرها که در سالهای گذشته از موج مهاجرتها و اقتصاد پساصنعتی متضرر شدهاند، برخلاف سنت همیشگی، به حزب کارگر پشت کردند و آرای خود را به سبد محافظهکاران ریختند.
اتفاقی که در مقیاس کوچکتر در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا رخ داد؛ دونالد ترامپ با وعدههای عوامفریبانه که ناشی از شناخت درست وی از وضعیت جامعه آمریکا بود موفق شد بخشی از آرای سنتی حزب دموکرات را ربوده و با تصاحب آرای الکترال چند ایالت کلیدی که در انتخاباتهای دهههای اخیر به دموکراتها رأی داده بودند، قدرتمندانه از حد نصاب ۲۷۰ الکترال عبور کرده [به رغم ۳ میلیون رأی مردمی کمتر] پیروز نهایی انتخابات شود.
اپیزود سوم؛ تکرار سناریوی ترامپ ۲۰۱۶ توسط جانسون ۲۰۱۹
دیوار سرخ حزب کارگر فروریخت، همانگونه که در سال ۲۰۱۶کمربند آبی ایالتهای حوزه دریاچههای پنجگانه (ایالتهای کلیدی شمال شرق آمریکا؛ ویسکانسین، میشیگان، پنسیلوانیا و اوهایو) به رنگ قرمز جمهوریخواهی درآمد و برخلاف پیشبینیها و در میان بُهت کارشناسان، مرد مونارنجی کلید کاخ سفید را از ملکه کلینتون ربود. یقهآبیهای آمریکا هم به دموکراتها پشت کردند و در چنگ پوپولیسم اقتصادی ترامپ اسیر شدند.
شعارهای ترامپ هم مثل جانسون چندان رنگ و بویی از راستگرایی سنتی نئوکانها نبرده بود، اما توانست طبقه کمبرخوردار که ناراضی از وضعیت اقتصادی و ناامید از همپیمانهای دموکرات بودند را فریب دهد. تاکنون نیز عملکرد اقتصادیاش برای این قشر قانع کننده بوده است. هرچند برخی معتقدند موفقیت اقتصادی ترامپ مبالغه شده است؛ دستمزدها افزایش محسوسی نیافته، کاهش مالیات اثری بر زندگی مردم عادی نداشته، اغلب مشاغل ایجاد شده پاره وقت است و ناقوس رکود اقتصادی نیز کمکم به صدا در میآید.
نمود بارز رویگردانی بخشی از پایگاه رأی سنتی حزب دموکرات از کلینتون، در سه ایالت میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین (در مجموع با ۴۶ رأی الکترال) مشهود بود. سه ایالت کلیدی که در چندین انتخابات ریاستجمهوری اخیر (از سال ۱۹۹۲) به کاندیدای دموکرات رأی دادهبودند، اما اینبار ترامپ از کلینتون پیشی گرفت. در پنسیلوانیا جمعیت قابل توجه کارگران سفیدپوست، در چرخشی محسوس به کاندیدای جمهوری خواه رأی دادند.
دموکراتها در ویسکانسین با ریزش قابل توجه مشارکت جوانان، و در میشیگان با کاهش مشارکت رنگینپوستها مواجه شدند. دو قشری که در صورت مشارکت اغلب به دموکراتها رأی میدهند و در خلأ آنها، ترامپ از کلینتون پیشی گرفت. جوانان ویسکانسین در انتخابات مقدماتی حمایت چشمگیری از برنی سندرز داشتند و رنگینپوستهای میشیگان در انتخابات ۲۰۰۸ رأی قاطعی به اوباما دادند. اما در نوبت کلینتون پا پس کشیدند. در دیگر ایالتهای کلیدی یعنی اوهایو، کارولینای شمالی و فلوریدا (با مجموع ۶۲ الکترال) که کمی بیشتر به جمهوریخواهان گرایش دارند، پیروزی ترامپ قاطعانهتر بود.
به جز تغییر الگوی انتخاباتی رأی دهندگان در بریتانیای ۲۰۱۹ و آمریکای ۲۰۱۶، افزایش عمق برخی شکافها و قطبش فضای سیاسی جامعه، دیگر فرآیند مشترکی است که به نظر میرسد در هردو کشور جریان دارد. در دو کشور به همان میزان که از یک سو اقشار جوان و دانشگاهی، زنان، اقلیتها، طبقه الیت شهری و فضای رسانهای و روشنفکری به سمت منتهی الیه جناح چپ متمایل شدهاند، در سوی دیگر میانسالان و کهنسالان (بالأخص مردان و سفیدپوستان)، افراد کمسواد، طبقه ضعیف کارگری و کشاورز، حاشیهشهرنشینان و روستاییها و ... به جناح راست گرایش نشان میدهند.
اپیزود چهارم؛ کلینتون و کوربین، رهبران دوستنداشتنی در عصر عامهپسندی
به جز عملکرد مناسب کمپین انتخاباتی محافظهکاران و جمهوریخواهان با محوریت ترامپ و جانسون که از نگاه رأی دهندگان جذاب به نظر رسیدند، پیروزی آنان یک دلیل مهم دیگر هم داشت؛ اشتباه نابخشودنی اعضای ارشد حزب کارگر و دموکرات در انتخاب جرمی کوربین و هیلاری کلینتون به عنوان رهبران انتخاباتی. اشتباهی که مسیر پیروزی رقیب را هموار کرد.
مقاله مرتبط:
چالشهای پیش روی دموکراتها برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰
در انگلیس، پرچم حزب کارگر به یک سوسیالیست لندنی سپرده شد که به صراحت علیه برگزیت، اسرائیل و گاه خاندان سلطنتی موضعگیری میکرد و در رسانهها متهم به یهودستیزی هم بود. ظاهراً برای کارگران انگلیسی، یک لندنی با شعارهایی که تاکنون ثمره چندانی برای کارگران نداشته، رهبر جذابی نبود. حزب کارگر به جز معضل عدم محبوبیت جرمی کوربین، در وعدهها و ارائه برنامهها نیز دچار ضعفهای جدی و در موضعگیریها دچار شک و تردید بودند. درست برخلاف جانسون که برنامههای منسجم خود (متمرکز بر سه موضوع برگزیت، برنامه سلامت ملی و مهاجرت) را با شعارهای جذاب و لحنی قاطع ارائه میداد.
همانطور که هیلاری کلینتون، همسر رئیسجمهوری سابق که هم سوابق سیاسیاش دچار نقصان و ابهام بود و هم برنامههای بیش از حد منطقی را با شعارهای تکراری و لحنی سرد ارائه میکرد. در نهایت کلینتون نه تنها توان افزودن به سبد رأی سنتی حزب دموکرات را نداشت، بلکه بخشی از آرای حامیان سنتی دموکراتها را به سوی سبد رأی بیزنسمن-شومن جمهوریخواهان گسیل داد.
در حزبی که زنان بخش مهمی از آن را تشکیل میدهند، زن بودن یک کاندیدا به خودی خود یک حسن است؛ اما هیلاری در میان زنان مجرد نسبت به اوبامای ۲۰۱۲ و در میان زنان متأهل نسبت به اوبامای ۲۰۰۸، رأی به مراتب کمتری را به دست آورد. این مسئله درباره بخشهای دیگر پایگاه رأی دموکراتها نیز صدق میکند و کلینتون در جذب رأی اقلیتهای نژادی هم بهطور کلی عملکرد ضعیفتری نسبت به اوباما داشت.
از سوی دیگر هیلاری کلینتون با چهرهای نسبتاً محافظهکار به سختی میتوانست نماینده جمعیت روزافزون ترقیخواهان و تحولخواهان پایگاه اجتماعی دموکراتها باشد. بخش قابل توجهی از حامیان سندرز جوانانی بودند که در انتخابات نهایی حاضر نشدند به کلینتون رای دهند. بر اساس نظرسنجی گالوپ، حدود ۵۱ درصد آمریکاییهای ۱۸ تا ۲۹ ساله نگاه مثبتی به سوسیالیسم دارند. در انتخابات مقدماتی ۲۰۱۶ جوانان بیش از آنکه در مجموع به کلینتون و ترامپ رای داده باشند، به برنی سندرز رای داده بودند.
گفتنی است اگر نیمی از آن جمعیتی که به هیچ یک از دو نامزد نهایی رای ندادند، به نفع کلینتون رای داده بودند، به احتمال قریب به یقین الکترالهای دو سه ایالت کلیدی به حساب دموکراتها واریز میشد. نکته دیگر اینکه بخش اصلی جمعیت کسانی که به ترامپ و کلینتون رأی ندادند را افراد زیر ۴۰ سال تشکیل میدادند که عمدتاْ طرفداران دوآتشه سندرز بودند. کلینتون با کسب ۵۲ درصد از آرای میانهروها و ۴۲ درصد از آرای مستقلها، کمترین میزان آرا نسبت به دموکراتهای دورههای اخیر را به دست آورد.
اگرچه بسیاری از کارشناسان معتقدند که معادلات سیاسی در انگلیس و آمریکا تفاوتهای آشکار دارند و از سوی دیگر برنی سندرز و الیزابت وارن (دو کاندیدای چپگرای دموکراتها) شباهت چندانی به جرمی کوربین ندارند، اما اگر حزب دموکرات تصمیم جدی برای شکست ترامپ دارد، نباید پیامهای آشکار انتخابات اخیر انگلیس و نیز انتخاباتهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ در خود آمریکا را نادیده بگیرد.
مقاله مرتبط:
انشقاق در جبهه مترقی دانکیها با تقابل علنی رفقای سوسیالیست
هفتمین مناظره نامزدهای حزب دموکرات در آیووا -نخستین آوردگاه انتخابات مقدماتی- برگزار شد
حزب دموکرات نیازمند جذب دوباره آرای سنتی از دست رفته و مشارکت بیشتر جوانان و رنگینپوستان است. با توجه به گرایش روزافزون پایگاه اجتماعی دموکراتها به جناح چپ، الاغها باید به طریقی بدون اینکه آرای میانهرو و محافظهکار حزب را از دست بدهند، با اقناع جمعیت لیبرال و چپگرای حزب، آنان را به مشارکت ترغیب نمایند. به علاوه نکته بسیار مهم در انتخابات نهایی، تصاحب آرای الکترال «ایالتهای کلیدی» است. ایالتهایی که تعیینکنندهترین نقش را در سرنوشت نهایی انتخابات ریاستجمهوری ایفا خواهند کرد.
اپیزود پنجم: پالسهای ارسالی از ایالتها در انتخابات کنگره ۲۰۱۸
انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا در پاییز سال گذشته (نوامبر ۲۰۱۸) با موفقیت قابل توجه دموکراتها در مجلس نمایندگان و شکست نامحسوس آنان در مجلس سنا و فرمانداریها همراه شد. پیشبینی میشود در انتخابات بعدی کنگره نیز کمابیش همین روند تکرار شود و دموکراتها به رغم حفظ اکثریت در مجلس نمایندگان، یک تا سه کرسی سناتوری و یا فرمانداری را واگذار نمایند.
نتایج انتخابات ۲۰۱۸ از جهاتی بیسابقه بود و پیروزیهای پرتعداد زنان، جوانان، چپگرایان و اقلیتهای نژادی و دینی و جنسی شگفتی آفرید. برخی تحلیلگران وقایع یادشده را نشانگر سنگینتر شدن وزنه جناح چپ در حزب دموکرات دانسته و از افزایش اقبال عمومی به چپگرایی، جوانگرایی و فمینیسم در پایگاه اجتماعی حزب دموکرات سخن گفتند. همچنین پیروزی چهرههای رنگینپوست، دو زن مسلمان (که یکی محجبه و دیگری فلسطینیتبار است)، دو زن بومی (سرخپوست) و نیز چند همجنسگرا، هم پاسخی به شعارهای نژادپرستانه و جنسیتزده ترامپ قلمداد شد و هم حاکی از از این بود که بخشی از حامیان حزب دموکرات از پیرمردهای سفیدپوست میانهرو کمی خسته هستند.
بنابراین استراتژیستهای حزب دموکرات باید برای جذب این بخش از حامیان حزب دموکرات فکری کنند، و در عین حال مراقب باشند که پایگاه سنتی میانهرو خود را از دست ندهند. گرچه این نتایج حاوی نکات راهبردی مهم (و تا حدی امیدوارکننده) برای استراتژیستهای انتخاباتی حزب دموکرات بود، اما نمیتواند برای ارزیابی رخدادهای آتی نظیر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۲۰ به عنوان یک سنجه قابل قبول تلقی شود؛ چراکه انتخابات کنگره بیشتر یک رقابت ایالتی (مجلس سنا) و منطقهای (مجلس نمایندگان) است تا اینکه وجه ملی داشته باشد.