سلب حقوق زنان؛ نقطه اشتراک کمونیستها و سنتگراهای چینی!
به گزارش اقتصادنیوز ، در این مطلب آمده است: در تپههای کشت چای در جنوبِ چین، پیوندهای خونی سبب قدرتمند شدن روستاها میشود. بیشتر ساکنین لوچو، روستایی در مناطق کوهستانی پوشیده از کاجِ استان فوجیان، تنها دو نام فامیل دارند. نفوذ خاندان سو، به ویژه، با دیوارهای سفید و ستون های قرمز معبدی با این کتیبه: «عمارت آبا و اجدادی خاندان سو» نشان داده میشود. با اینحال اگر این پیوندهای خانوادگی به مکانهایی مانند لوچو پیوند خوردهاند، آن پیوندها هم مشروط هستند. یک زن ممکن است در روستایی که نیاکانش ساختهاند به دنیا بیاید و رشد کند؛ اما اگر با مردی از جای دیگری ازدواج کند، طبق رسم و رسوم فرض میشود که به عنوان وایجیانو، یا «دختری که با یک غریبه ازدواج کرده»، خانواده و زادگاهش را از دست میدهد.
به نوشته اکونومیست، این آداب و رسوم خشن، طی قرنها داستانهای شخصی دردناکی را پدید آوردهاند. به نقل از یک ضرب المثل قدیمی بیرحمانه، دختری که با یک غریبه ازدواج میکند مانند آبی که دور ریخته شده بیارزش است. اما امروزه، مجموع خسارات مالی تحمیل شده به زنانی که با غریبهها ازدواج کردهاند در حال افزایش است. بیشتر زمینهای روستایی به شرکتهای کشاورزی یا دیگر مشاغل اجاره داده شدهاند؛ زمانی که مقامات محلی در آنجا ساخت و ساز میکنند به بقیهٔ زمین غرامت تعلق میگیرد. از دههٔ ۱۹۹۰ چینیها به ساخت ساختمانهای اشتراکی برای مدیریت داراییهای روستا و تقسیم سودها تشویق شدهاند.
روستاها و تعاونیها میتوانند و توانستهاند حقوق جمعی زنانی را که با غریبهها ازدواج کردهاند از آنها بگیرند. تعداد زیادی از این زنها حقوقشان را از دست میدهند؛ اگرچه ثبت خانوار، هوکو، آنها در روستاهای زادگاهشان باقیمانده است. بعضی از زنها حتی بعد از بازگشت به محل تولدشان حقوق مالکیتشان را به دست نمیآورند، ممکن است برای نگهداری از والدین سالمندشان برگشته باشند یا بعد از بیوه شدن و یا طلاق. در مقابل، تعداد قابل توجهی از مردان سال های زیادی را در استان دیگری میگذرانند و یا با دختری از جای دیگری ازدواج میکنند اما تا زمانی که هوکو آنها در روستای زادگاهشان است حق و حقوقشان باقی میماند.
به نظر میرسد که این مسئله با قوانین ملی در تضاد است؛ چون در قانون اساسی چین برابری جنسیتی حفظ شده است. تعداد فزایندهای از زنان روستا موافق این برابری هستند. آنها عریضه نوشتهاند، تظاهرات مسالمتآمیز برگزار کردهاند و برای دفاع از حق زمین به دادگاه رفتهاند. روستای لوچو از پنج بخش یا دهکده تشکیل شده است. گروههای مختلفی از زنان در تمام این پنج بخش دعاوی حقوقی مطرح کردهاند.
خبرنگار ما تحت تأثیر این مسئله راهی فوجیان شد تا تعدادی از آنها را ملاقات کند. او یک شاکی با فامیل سو –طبیعتاً- در خانهای روستایی با دیوارهای سیمانی و کف کاشیکاری شده، پیدا کرد. هوکو خانم سو در لوچو، جایی که متولد شده و بزرگ شده، باقی مانده است. او که بعد از تولد کوچکترین فرزندش به زادگاهاش برگشت، چند سالی مغازۀ کوچکی را در استانی ساحلی گردانده بود. کودکانش در مدرسهای در این نزدیکی درس میخوانند. تا امسال، یعنی تا زمان مرگ پدرش، پدر و مادرش در این روستا زندگی میکردند. هنگام تعمیرات عمارت آبا و اجدادی، سو اعانه داده بود. با اینحال از آنجایی که فرزندانش متعلق به مردی از استانی دیگر بودند (که همچنان به عنوان یک مهاجر در آن شهر ساحلی کار میکند) او را یک خارجی قلمداد میکنند.
خانم سو، به عنوان عضوی از گروه ۲۹ نفرهٔ شاکیان، در دعوای حقوقی برنده شد. او رأی دادگاه شهرستان مبنی بر حمایت از عضویتاش در جمعیت روستا را دارد و بیش از ۵۰،۰۰۰ یوان به او تعلق میگیرد ( تقریباً ۷۰۰۰ دلار). این مبلغ سهمش از غرامتی بود که بعد از گرفته شدن زمینهای روستا توسط دولت به او رسید.
خانم سو میگوید که بعد از آن پیروزی حقوقی همسایهها بدجنس شدند. یکی از مقامات محلی به او گفت دزدی است که باید بازداشت شود؛ و احکام دادگاه فقط به درد «پاک کردن ماتحتش میخورند». با کمال تعجب، اغلب روستاها احکام قانونی دادگاه علیه قوانین زمینی را که خودشان وضع کردهاند رد میکنند و در حقیقت قوانین مبهماند. مقامات لوچو هر بار برای سرپیچی از حکم مبلغ بیشتری برای فیصله دادن ماجرا به خانم سو پیشنهاد دادند، اگرچه پیشنهادشان همیشه کمتر از ۵۰،۰۰۰ یوان بود. با اینحال، او میخواهد حق و حقوق زمیناش به رسمیت شناخته شود؛ و رؤسای روستا از موضعشان تکان نمیخورند. او یک نام فامیلی و یک جد مشترک با همسایهها دارد، آه کشان میگوید «اما هیچکس با من حرف نمیزند. همهاش بخاطر پول است نه؟!»
دبیر حزب در روستا، سو چیانگ، حین نوشیدن چای دربارۀ ماهها مذاکرات طولانی بین شاکیان زن و رؤسای بخشهای روستا بر سر چانهزنی برای پرداخت امکان پول نقد برای تسویه حساب گزارشی به ما ارائه داد. آقای سو در حالی که دود سیگار ژونگهوا را بیرون میدهد میپذیرد که حق و حقوق زمین مانع توافق است.
روستا امتیازاتی داده است. آقای سو برای متقاعد کردن محلیها جهت اصلاح قوانین منجر به سلب مالکیت از جوانانی که در دانشگاه یا ارتش هستند به خود میبالد. لوچو، برخلاف بعضی جاها، به خانوادههایی که دو دختر دارند و پسر ندارند یک سهم زمین میدهد. (خانوادههایی که دو پسر دارند به ازای هر کدام از آنها یک سهم میگیرد.) اما دبیر حزب غرغر میکند که اگر شاکیان امروزی مطالباتشان را دریافت کنند، شاید بیش از ۷۰ زن دیگر هم واجد شرایط دریافت حقوق مشابهی باشند و اکثر محلیها با دادن وایجیانو، «یک سنت، مخالف هستند.
پرهیز از خشم اکثریت جنسیتنگر
در حقیقت، متوسل شدن به سنتها فقط نیمی از داستان است. دو نفر از شاکیان مسنتر لوچوو دوران مائو را به خاطر میآورند، زمانیکه هوکو و عضویت در کشاورزی اشتراکی یک مسئولیت بود نه منبع بالقوهای از سود سهام. اما وقتی در نیم قرن پیش برای ساخت یک مدرسه به پول نیاز بود، این زنان مسنی که با غریبهها ازدواج کردهاند اعضای اشتراکی به حساب آمده بودند. حالا که زمین روستا پول تولید میکند، آنها بیگانه هستند. بعد از دههٔ ۱۹۹۰، همزمان با افزایش قیمت زمینهای اطراف شهرها، در سراسر کشور کشمکشهایی بر سر عضویت در روستا اوج گرفت. در سال ۲۰۱۶، محققان مدرسه حزب مرکزی، بیش از ۱۳۰۰ روستا را در سه استان بررسی کردند، ۸۴ درصد از زنها و خانواده هایشان حق عضویت خود را از دست داده بودند.
کنگره خلق به فکر تغییراتی در قانون برای اصلاح معنی حق زمین روستا و عضویت روستاهای اشتراکی است. اصلاحطلبان فرصتی برای پیشبرد برابری جنسیتی میبینند. متأسفانۀ، برای مقامات رسمی که مهمترین وظیفهی آنها، احتمالاً ، ویون یا حفظ ثبات است، کفۀ رضایت اکثریت سنگینتر است. حزب کمونیست با وعدهٔ رهایی زنان از فئودالیسم به قدرت رسید. حالا قبایل اجدادی و ارزشهای پدرسالارانهشان را به کار میبندد. حاکمان چین شیفتهی نظم هستند، به عنوان مکملی برای قدرت؛ و قدرت هم در خون حزب است.