هراس از پایان دموکراسی در آمریکا/ فرصت ها و چالش های ترامپ برای میدان داری
به گزارش اقتصادنیوز، هر دموکراتی هراس دارد که دونالد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری به دیکتاتوری تبدیل کند. گروهی از ناظران می گویند، هراس از چنین رخدادی بی دلیل نیست. ترامپ در این باره به صراحت باورهای خود را مطرح کرده است، پس ایالات متحده نه از پوپولیسم مصون است و نه در پیوند نهادی خود به لیبرال دموکراسی تزلزل ناپذیر. با توجه به شرایط، آمریکا میتواند کنترلها و موازنههای خود را سست کرده و به سمت نوعی استبداد انتخاباتی اکثریت سوق پیدا کند.
خیز ترامپ برای یکه تازی
با این حال گروهی از تحلیلگران می گویند، شکل گیری دیکتاتوری زمان زیادی میبرد. به طور مشابه در لهستان و مجارستان، دولتهای غیرلیبرال سالها نیاز داشتهاند تا حکومت قانون را از بین ببرند. برای از بین بردن دموکراسی، شاهد دوره نهفتگی برای استبداد، ریتم و روند خاصی خواهیم بود، در چنین فرایندی قوانینی برای تغییر، نهادهایی برای از بین بردن، اتحادهایی برای ایجاد وجود دارد. با تلاش هماهنگ ترامپ، دوره نهفتگی می تواند به هشت سال متوالی دیگر محدود شود، اما نه چهار سال.پولتیکو نوشت، اگر بخواهیم منصف باشیم، ترامپ در اولین دوره ریاستجمهوری خود شروعی بسیار خوب داشت، تعداد قابل توجهی از قضات فدرال را منصوب کرد، توازن قوا را در دیوان عالی برهم زد، رسانههای همسو با مگا را به عنوان منبعی جایگزین برای واقعیت تبلیغ کرد، و نتایج انتخابات را انکار. اما او هنوز تا دستیابی به کنترل کامل بر نهادها، رسانه ها و قوه قضاییه ایالات متحده، یا ایجاد نوعی اجماع اجتماعی که برای یه تازی به عنوان خودکامه، فاصله زیادی دارد.
بیشتر پوپولیستهای غیرلیبرال وانمود میکنند که علیه توطئه نخبگان مبارزه میکنند تا رأیدهندگان را از حق اظهارنظر در مورد سرنوشت خود محروم میکند. داشتن چشمانداز رسانهای جایگزین برای پیشبرد چنین روایتهایی مانند آرای دزدیده شده ضروری است و ترامپ در آنجا مشکلی نخواهد داشت، زیرا کانال فاکس نیوز و همچنین کل اکوسیستم رسانههای جایگزین طرفدار ترامپ در حال انجام این کار هستند. اما مشکل برای او تداوم گارد قدیمی خواهد بود - رسانه های مستقل و کانال های خبری جریان اصلی.
ماموریت دشوار دیکتاتورها
خلاص شدن از شر رسانه های مستقل کار دشواری است. سال 2007 مبارزه اردوغان برای کنترل فضای رسانهای این کشور آغاز شد، اما آسان نبود اردوغان برای ساکت کردن صباح و دیگر روزنامهها، مجبور شد از سازمان مالیاتی، دادگاهها استفاده کند، روزنامهها را بایکوت عمومی کرده و روزنامهنگاران را به صورت علنی تهدید کند – در نهایت صاحبان رسانهها را مجبور به فروش این نهادها کرد. پس از صباح، دولت ترکیه بر سایر هولدینگهای رسانهای مضطرب متمرکز شد و در طول سالها قوانین ضد تروریسم را برای خفه کردن آزادی بیان تصویب کرد. اردوغان در سال 2017 سرانجام یک همه پرسی برای گسترش اختیارات ریاست جمهوری و تثبیت قدرت خود برگزار کرد.پس در یک دموکراسی ناقص مانند ترکیه، یک دهه کامل از 2007 تا 2017 طول کشید تا اردوغان توانست مالکیت رسانه ها را به نزدیکان خود منتقل کند. به طور مشابه در لهستان، حزب قانون و عدالت که اخیرا برکنار شده، پس از به دست گرفتن قدرت در سال 2015، با تبدیل شبکههای تلویزیونی دولتی به هکهای حزبی، تلاش کرد چشمانداز رسانهای را تغییر دهد - اما در طول هشت سال قدرت خود، پیشرفتی تدریجی داشت. این نوع تصاحب در ایالات متحده نیز قابل انجام است، اما بیش از چهار سال طول خواهد کشید.
چالش هم صدایی ساختار قضایی!
دادگاهها برای به راه انداختن جنگهای فرهنگی و ایجاد فضای ترس در میان ناراضیها ضروری هستند. اما برای انتقال قدرت از یک دیکتاتور به یک دیکتاتور واقعی، ترامپ به وفاداری کامل قوه قضاییه نیاز دارد. گفتن این موضوع آسان تر از انجامش در آمریکا است، جایی که سیستم قضایی برای اعمال محدودیت بر قوه مجریه طراحی شده و قضات دوره های طولانی تصدی دارند. ترامپ ممکن است توازن قوا را در دادگاه عالی تغییر داده و بیش از 200 قاضی فدرال را برای تغییر شکل قوه قضاییه فدرال منصوب کرده باشد، از جمله تعداد قابل توجهی از انتصابات در دادگاه تجدید نظر قدرتمند و دادگاه های منطقه. این بدان معناست که در پایان دوره او، بیش از یک چهارم قضات فعال منصوب ترامپ بودند.با این همه، بر اساس آنچه در مجارستان، لهستان و ترکیه گذشت، میتوان به جرات گفت که مشکل واقعی ترامپ وفاداری یا اعتبار محافظهکارانه منصوبان قضایی او نیست، بلکه حضور دیگران - غیر ترامپیها- است. از 800 قاضی فدرال (تعداد بسته به موقعیت های خالی متفاوت است)، تنها یک چهارم توسط ترامپ منصوب شده اند. در همین حال، دولت بایدن در رقابتی برای شکل دادن به دادگاهها به دنبال پر کردن جای خالی و پیشبرد تاییدیه قضات غیر ترامپی خود بوده است.
موانع پیش روی ترامپ
دادگاهها مدتها میدان نبرد ایدئولوژیک در سیاست ایالات متحده بودهاند و بیشترین تعداد انتصابهای قضایی در دوران مدرن در دوران ریاستجمهوری رونالد ریگان انجام شد – اگرچه هنوز برای ایجاد یک ساختار حکومتی دست راستی دائمی کافی نیستند. علاوه بر این، همه منصوبشدههای به شیوهای که دونالد ترامپ میخواست حکمرانی نکردهاند.همه اینها کنترل کامل قوه قضاییه ایالات متحده را به یک چالش بلند مدت و حتی چند نسلی برای یک مستبد مشتاق تبدیل می کند. ترامپ می تواند تلاش کند همان کاری را انجام دهد که پوپولیست ها در جاهای دیگر انجام داده اند، یعنی تغییر قواعد بازی. از سال 2010، اوربان و حزب فیدز او با وادار کردن قضات به بازنشستگی، ایجاد یک سیستم دادگاه جایگزین و گسترش اختیارات وزیر دادگستری بر قضات، استقلال قوه قضاییه را به تدریج از بین بردند. قانون و عدالت در لهستان پس از به دست آوردن مجدد قدرت در سال 2015، از طریق کاهش سن بازنشستگی و گسترش اختیارات یک نهاد ملی که قضات را منصوب می کند، سعی کرد از طریق روش های مشابهی شکل دادگاه ها را تغییر دهد. قوه قضاییه برای اردوغان هم دردسر بزرگی بود. در سال 2006، تلاش های دولت ترکیه برای تغییر شکل سیستم قضایی و شکستن انحصار سکولارها با عقب نشینی اجتماعی شدید مواجه شد و دولت را وادار به برگزاری همه پرسی در مورد اصلاحات قضایی در سال های 2007 و 2010 کرد. اما آنچه در نهایت به اردوغان کنترل مورد نظرش را داد، اعلامیه او بود. اختیارات اضطراری ریاست جمهوری پس از کودتای نافرجام در سال 2016 که به رئیس جمهور یا وزارت دادگستری ترکیه این حق را می داد تا قضات را برکنار یا جابجا کنند.آیا ترامپ می تواند ادعای اختیارات اضطراری مشابهی داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت بدون دستیابی به اجماع نهادی و اجتماعی پاسخ خیر است. البته ترامپ گزینه های دیگری هم دارد که از نظر قانونی در دسترس هستند اما از نظر سیاسی دشوار هستند.
درباره سنگرهای لیبرال
یکی دیگر از موانع بزرگی که مسیر ترامپ را به سمت دیکتاتوری کند می کند، ظهور شهرها به عنوان سنگرهای لیبرال با فرمانداران و شهرداران جوان دموکرات به عنوان رهبران مخالف است. دموکراسی هایی که دگرگونی غیرلیبرالی را تجربه کرده اند، همگی شاهد ظهور شهرهای بزرگ به عنوان سنگرهای مخالفان و ارزش های لیبرال بوده اند و شهرداران کاریزماتیک اغلب به چهره عمومی مخالفان تبدیل می شوند. ترامپ نامزد روستایی آمریکاست. هم در سال 2016 و هم در سال 2020، او در شهرهای کوچک بهتر از کلان شهرها عمل کرد. این با آنچه در مجارستان، ترکیه و لهستان اتفاق افتاد تفاوت چندانی ندارد. در سال 2019، اردوغان همه شهرهای مهم ترکیه را در انتخابات محلی از دست داد و شهردار مخالف استانبول، اکرم امام اوغلو، عملاً به رقیب سیاسی او تبدیل شد. در سال 2020، شهردار کاریزماتیک ورشو، رافال ترزاسکوفسکی، به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری نامزد شد و در حالی که با اختلاف کمی شکست خورد،او نقش مهمی در پیروزی اپوزیسیون در سال 2023 ایفا کرد.