پسلرزههای مانور قدرت مودی/ آیا دهلی نو در آستانه جنگ داخلی قرار دارد؟
به گزارش اقتصادنیوز، مودی به عنوان رهبر کاریزماتیک بر چشم انداز سیاسی هند تسلط دارد، همانطور که تنها دو نفر از 15 سلف او چنین کرده اند: جواهر لعل نهرو، نخست وزیر از استقلال هند در سال 1947 تا 1964، و دختر نهرو، ایندیرا گاندی، نخست وزیر از سال 1966تا سال 1977 و سپس مجدداً از 1980 تا 1984. هر دو از محبوبیت زیادی در سراسر هند برخوردار شدند و موانع طبقاتی، جنسیتی، مذهبی و منطقه ای را پشت سر گذاشتند. مودی یکی از اعضای حزب بهاراتیا جاناتا است که سالهای زیادی را در اپوزیسیون گذراند تا به آنچه اکنون به نظر میرسد، یعنی حزب طبیعی حکومتداری تبدیل شود. یک تفاوت ایدئولوژیک عمده بین کنگره و این حزب نگرش آنها نسبت به رابطه بین ایمان و دولت است. حزب بهاراتیا جاناتا مایل است هند را به کشور اکثریتی تبدیل کند که در آن سیاست، سیاست عمومی و حتی زندگی روزمره در اصطلاح هندو ساخته شده باشد، در همین راستا نشریه فارن افرز یادداشتی را منتشر کرد. اقتصاد نیوز این یادداشت را در سه بخش ترجمه کرده که بخش نخست تحت عنوان«نسخه مودی برای هند/ دهلی نو روی گسلی شکننده قرار دارد» منتشر و بخش دوم با عنوان «مودی به میراث اسلافش پشت کرد/ هند قربانی سیاست ملی گرایان رادیکال می شود؟» منتشر شد. در ادامه بخش سوم و نهایی آمده است.
وقتی چین برای هند فرصت ساز می شود
امپراتور از داشتن رقبای معدود سود می برد. موفقیت سیاسی پایدار مودی تا حدی توسط یک اپوزیسیون از هم پاشیده و خویشاوندی ایجاد شده است. در تلاشی دیرهنگام برای متوقف کردن حزب حاکم هند در دور سوم، 28 حزب گرد هم آمده اند تا در انتخابات عمومی آتی زیر یک چتر مشترک مبارزه کنند. آنها نام اتحاد فراگیر توسعه ملی هند را برگزیدهاند، نامی سخت که میتوان آن را به مخفف هند خلاصه کرد.برخی از احزاب در این اتحاد در ایالات خود بسیار قوی هستند. برخی دیگر در میان کاست های خاص پایگاه دارند. اما تنها حزبی که در ائتلاف مدعی است که یک حزب ملی است، کنگره است. راهول گاندی علیرغم سوابق سیاسی ضعیف خود همچنان رهبر اصلی کنگره است. در حضورهای عمومی، او اغلب توسط خواهرش، که دبیر کل حزب است، یا مادرش قرار میگیرد و این امر باعث تقویت حس استحقاق او میشود. احزاب عمده منطقه ای با نفوذ در ایالت هایی مانند بیهار، ماهاراشترا و تامیل نادو نیز شرکت های خانوادگی هستند و رهبری اغلب از پدر به پسر منتقل می شود.
هند برای سرنگونی مودی تلاش خواهد کرد و در بهترین حالت ممکن است امیدوار باشد که اکثریت در پارلمان را از بین ببرد. اما نخست وزیر نیز با فشار خارجی کمی مواجه است. در زمینههای دیگر، میتوان انتظار داشت که رهبران دموکراسیهای غربی مقدار مشخصی از روشهای اقتدارگرایانه مودی را مورد بررسی دقیق قرار دهند. اما این اتفاق نیفتاده است، تا حدی به دلیل جلوگیری از صعود شی جین پینگ، رهبر چین. شی یک چالش تهاجمی برای هژمونی غرب ایجاد کرده و چین را به عنوان ابرقدرتی قرار داده که شایسته احترام برابر و حق اظهار نظر در امور جهانی مانند ایالات متحده است – اقداماتی که به نفع مودی بوده است. نخستوزیر هند با استفاده از دیاسپورای بزرگ و ثروتمند هندی برای نشان دادن اهمیت خود (و هند) برای کاخ سفید، نقشی درخشان از تشکیلات ایالات متحده بازی کرده است.
میراث شوم مودی
آوریل 2023، هند رسما از چین به عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان پیشی گرفت. این کشور پنجمین اقتصاد بزرگ را دارد. هند دارای یک ارتش بزرگ و نسبتاً مجهز است. همه این عوامل باعث می شود که این کشور به عنوان وزنه تعادلی در برابر چین جذاب تر شود. هم دولت ترامپ و هم دولت بایدن نسبت به مودی زیادهروی فوقالعادهای نشان دادهاند و همچنان از او بهعنوان رهبر «بزرگترین دموکراسی جهان» یاد میکنند، حتی در شرایطی که این نام در دوران حکومت او اعتبار کمتری پیدا میکند. حملات به اقلیت ها، سرکوب مطبوعات و دستگیری فعالان حقوق مدنی به ندرت زمزمه مخالفت وزارت خارجه یا کاخ سفید را برانگیخته است. در همین حال، رهبران فرانسه، آلمان و بریتانیا، که به دنبال سهم بیشتری از بازار هند (به ویژه در فروش تسلیحات پیشرفته) هستند، همگی در چاپلوسی از مودی از یکدیگر پیشی گرفته اند.
در حال حاضر، مودی در داخل کشور مسلط است و از انتقاد خارج از کشور مصون. با این حال، این احتمال وجود دارد که تاریخ و مورخان درباره میراث سیاسی و شخصی او تا حدودی کمتر از آن چیزی که مقام عالی فعلی اش نشان می دهد قضاوت کنند. اگر نگاه مثبتی داشته باشیمف شاهدیم که دولت مودی سرعت توسعه چشمگیر زیرساخت ها و روند رسمی سازی اقتصاد از طریق فناوری دیجیتال را سرعت بخشیده است. با این حال نابرابری های اقتصادی افزایش یافته است. در حالی که برخی از خانواده های تجاری نزدیک به حزب حاکم بسیار ثروتمند شده اند، نرخ بیکاری بالا است، به ویژه در میان جوانان هندی، و نرخ مشارکت زنان در کار پایین است. نابرابریهای منطقهای بزرگ و رو به رشد هستند و ایالتهای جنوبی از نظر توسعه اقتصادی و اجتماعی بسیار بهتر از شمالها عمل کردهاند. تخریب بی رویه محیط زیست در سراسر کشور، پایداری رشد اقتصادی را بیشتر تهدید می کند. حتی در غیاب تغییرات آب و هوایی، هند یک منطقه فاجعه زیست محیطی خواهد بود. شهرهای این بازیگر بالاترین میزان آلودگی هوا را در جهان را تجربه می کنند. بسیاری از رودخانه های آن از نظر اکولوژیکی مرده هستند و توسط پساب های صنعتی تصفیه نشده و فاضلاب خانگی کشته شده اند. سفره های زیرزمینی آن به سرعت در حال کاهش است. بیشتر خاک آن آلوده به مواد شیمیایی است. جنگلهای آن به لطف علفهای هرز مهاجم غیربومی، ویران شدهاند و در حال کاهش تنوع زیستی هستند.
تکرار سرنوشت سریلانکا در هند؟
فشارهای وارد شده بر فدرالیسم هند ممکن است در سال 2026، زمانی که قرار است کرسی های پارلمان طبق سرشماری بعدی که در آن سال انجام می شود، به پایان برسد. سپس، آنچه اکنون صرفاً یک واگرایی بین شمال و جنوب است، می تواند به یک شکاف واقعی تبدیل گردد. یکی از راه حل های پیشنهادی تقلید از مدل ایالات متحده است که در آن مناطق کنگره اندازه جمعیت را منعکس می کنند در حالی که هر ایالت بدون توجه به جمعیت، دو کرسی در سنا دارد. شاید بازسازی راجیا سبها یا مجلس علیای پارلمان هند بر اساس اصول مشابه بتواند به بازگرداندن ایمان به فدرالیسم کمک کند. اما اگر مودی در قدرت باشد، به طور قطع روند تخصیص مجدد بر اساس جمعیت را در هر دو مجلس لوک سبها، مجلس سفلی و راجیا سبها الزامی خواهد کرد.
اگر حزب حاکم هند به سومین پیروزی پیاپی در انتخابات در ماه مه دست یابد، اکثریت گرایی خزنده تحت رهبری مودی می تواند به اکثریت گرایی تاخت و تاز تبدیل شود، روندی که چالشی اساسی برای ملیت هند ایجاد می کند. هندیهای دموکرات و کثرتگرا نسبت به خطرات تبدیل شدن هند به کشوری مانند پاکستان که با هویت مذهبی تعریف میشود، هشدار میدهند. داستان هشدار دهنده برجسته تر ممکن است سریلانکا باشد. سریلانکا با جمعیت تحصیلکرده، مراقبت های بهداشتی خوب، موقعیت نسبتا بالای زنان (در مقایسه با هند و سایر کشورهای جنوب آسیا)، طبقه حرفه ای توانمند و متعدد و جذابیت آن به عنوان یک مقصد گردشگری، در دهه 1970 آماده شد. به سنگاپور، کره جنوبی و تایوان به عنوان یکی از ببرهای آسیایی پیوستند. اما پس از آن، آمیزه ای مرگبار از اکثریت گرایی مذهبی و زبانی سر بر آورد. اکثریت بودایی زبان سینهالی تصمیم گرفتند که خود را در برابر اقلیت تامیل زبان، که خود عمدتاً هندو بودند، تثبیت کنند. از طریق تحمیل زبان سینهالی به عنوان زبان رسمی و بودیسم به عنوان دین رسمی، شکاف عمیقی ایجاد شد که اعتراضات تامیل ها را برانگیخت که در ابتدا مسالمت آمیز بود اما زمانی که توسط دولت سرکوب شد به شدت خشونت آمیز شد. سه دهه جنگ داخلی خونین درگرفت. این درگیری به طور رسمی در سال 2009 پایان یافت، اما کشور از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا روانی بهبود نیافته است.
هند احتمالاً راه سریلانکا را نخواهد رفت. یک جنگ داخلی تمام عیار بین هندوها و مسلمانان، یا بین شمال و جنوب، بعید است. اما دولت مودی منبع اصلی قدرت هند را به خطر می اندازد: یعنی اشکال متنوع کثرت گرایی آن. به نظر می رسد مودی و حزب حاکم برای سومین انتخابات سراسری متوالی برنده شوند. این پیروزی هاله نخست وزیر را بیشتر بزرگ می کند و تصویر او را به عنوان نجات دهنده هند تقویت. حامیان او به خود می بالند که رهبرشان مطمئناً کشورش را به سمت تبدیل شدن به گورو ویشوا، معلم جهان می برد. با این حال، چنین پیروزیگرایی نمیتواند خطوط گسل عمیق زیرین را بپوشاند.