سیاست شکست خورده آمریکا در خاورمیانه/ بازی دو سرباخت واشنگتن با کشورهای حاشیه خلیج فارس
به گزارش اقتصادنیوز، از زمان حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل، خاورمیانه تظاهرات گسترده ای را به خود دیده است. مصریها، عراقیها، مراکشیها، تونسیها و یمنیها در اعلام همبستگی با مردم فلسطین به خیابان ها آمدند. اردنی ها خطوط قرمز قدیمی را با راهپیمایی به سمت سفارت اسرائیل شکسته و عربستان سعودی از سرگیری مذاکرات عادی سازی با اسرائیل را به واسطه هراسش از خشم مردم کنار گذاشت. رهبران عرب، از مجرب ترین تمرین کنندگان سیاست در جهان هستند و سابقه نادیده گرفتن خواسته های مردم خود را دارند. اعتراض ها گسترده و قابل کنترل بود. سیاستگذاران خارجی ایالات متحده نیز سابقه طولانی در بی توجهی به افکار عمومی در خاورمیانه - به اصطلاح خیابان های عربی - دارند. از طرفی دیگر، به دلیل آن که دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارد، نیازی نیست که به نظر دیگران در خارج از کاخ ها توجه شود. واشنگتن علیرغم مواضعش در مورد دموکراسی و حقوق بشر با خودکامههای عملگرا معامله میکند تا با مردمی که آنها را اوباش غیرمنطقی و افراطی میپندارد.در همین راستا نشریه فارن افرز با اشاره به خشم اعراب از شرایط فلسطینی ها در غزه، تلاش داشته تا این مقوله را از منظر تاریخی ارزیابی کند. اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «چگونه خیابان های عربی برای امریکا و اسرائیل چالش ساز شد؟»، منتشر شد و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است.
نبرد برای بقا
جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، علیرغم وعدههایش در کمپین انتخاباتی، از رویکرد ترامپ در خاورمیانه استقبال کرد و برای عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل و نادیده گرفتن دموکراسی و حقوق بشر فشار آورد.او پس از مراسم تحلیفش در سال 2021، از وعده هایش دست کشید و با ناامیدی تلاش کرد تا سیاستهای ترامپ برای عادیسازی روابط با اسرائیل را بدون حل مسئله فلسطین به پایان برساند. تصادفی نیست که حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر مصادف شد با فشار دولت بایدن جهت اجرای توافق عادی سازی روابط تل آویو و ریاض و درمیانه تحریکات بی سابقه شهرک نشینان اسرائیلی در کرانه باختری. نشانههای زیادی از نارضایتی اعراب از عادیسازی و هشدارهای بیشماری درباره انفجار قریبالوقوع غزه وجود داشت، اما واشنگتن آنها را نمونه دیگری از نافرمانی خیابانی عربی که قابل مهار است قلمداد کرد.در خاورمیانه، فعالان سیاسی به طور یکپارچه بین نیروهای داخلی و منطقه ای حرکت می کنند. رهبران موفق باید یاد بگیرند که بر هر دو بعد بازی تسلط پیدا کنند. بخشی از تضمین بقای آنها دانستن چگونگی پاسخ به اعتراضات است. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، اگر تصور می کرد قادر به مهار خشم مردم است، با اسرائیل معامله می کرد. دیگر رهبران عرب نیز به آنچه ممکن است زمینه ساز سقوطشان شود، توجه می کنند. در بیشتر موارد، آنها به یک چیز بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند: ماندن در قدرت. این بدان معناست که نه تنها از اعتراضات تودهای که آشکارا تهدیدکننده رژیم هستند جلوگیری میکنند، بلکه به منابع بالقوه نارضایتی توجه دارند و در صورت لزوم واکنش نشان میدهند. با توجه به اینکه تقریباً همه کشورهای عربی خارج از خلیج فارس از مشکلات اقتصادی شدید رنج می برند، مبنا را بر سکوت گذاشته اند.
علاوه بر این رهبران عرب بر بازی سیاسی منطقهای تمرکز کردهاند و به شدت با یکدیگر رقابت میکنند تا خود را به عنوان مؤثرترین مدافعان هویت و منافع مشترک نشان دهند. به همین دلیل است که آنها اغلب حتی بدبینانه ترین و منفعت طلبانه ترین حرکات را به عنوان خدمت به منافع فلسطینی ها یا دفاع از ناموس اعراب می پوشانند. اقدامات اخیر امارات متحده عربی، تلاشش با ادعای جلوگیری از الحاق برنامه ریزی شده کرانه باختری توسط بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در قاب پیمان ابراهیم توجیه شد. رهبران عرب به این اهمیت میدهند که در بازی شدیدا رقابتی سیاست منطقهای چه چیزی برای آنها مزیت دارد یا آنها را تهدید میکند. بعد منطقهای رقابت ها در دهه گذشته شدیدتر شده، زیرا قیامهای عربی نشان دادند که چگونه تحولات سیاسی در سراسر منطقه ممکن است بقای هر رژیم داخلی را به خطر بیندازد. مهمتر از همه، قطر رقابت سختی با عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر سر انتقال سیاسی و جنگهای داخلی در سوریه، تونس و جاهای دیگر داشت و به دنبال شکلدهی به افکار عمومی بود.
چرایی دوری اعراب از امریکا
امروز، این تصور که ایالات متحده که می تواند افکار عمومی عرب در مورد رفتار با فلسطینیان را نادیده بگیرد، کنار گذاشته شده است. مردم عرب در برابر کارزار نسلکشی اسرائیل علیه غزه و آوارگی و اشغال این کرانه بسیج شده اند. میزان خشم عمومی ناشی از تهاجم اسرائیل بیش از سال 2003 خشم مردم را برانگیخته است. قدرت بسیج مردمی را می توان در رسانه ها و خیابان ها و فراتر از آن در انتقادهای مشخص از اسرائیل و ایالات متحده مشاهده کرد. حتی مصر، شریک نزدیک ایالات متحده، تهدید کرده که در صورت حمله اسرائیل به رفح یا بیرون راندن مردم غزه به سینا، توافقنامه کمپ دیوید را متوقف خواهد کرد.رسانههای عربی که در طول جنگهای سیاسی درون منطقهای دهه قبل به شدت پراکنده و دو قطبی شده بودند، تا حد زیادی در دفاع از غزه متحد شدند. الجزیره بازگشته و روزهای پرشکوه خود را با پوشش شبانه روزی وحشت در آنجا زنده می کند، حتی در شرایطی که خبرنگارانش توسط نیروهای اسرائیلی کشته شده اند. رسانههای اجتماعی نیز بازگشتهاند، از همین رو تصاویر و ویدئوهایی که از غزه بیرون میآیند، چرخش ارائه شده توسط اسرائیل و ایالات متحده را تحت تأثیر قرار میدهند و به راحتی از پوشش نرم رسانههای خبری غربی عبور میکنند. مردم ویرانی را می بینند. آنها هر روز با صحنه هایی از تراژدی باورنکردنی روبرو می شوند. قربانیان را مستقیماً می شناسند. آنها برای درک پیامهای واتساپ از غزههای وحشتزده یا تماشای ویدیوهای وحشتناکی که به طور گسترده در تلگرام پخش میشوند، نیازی به رسانه ندارند.
فعالان و روشنفکران عرب استدلالهای قدرتمندی در مورد ماهیت تسلط اسرائیل بر سرزمینهای فلسطینی مطرح کرده اند؛ استدلال هایی که به شیوههای جدیدی وارد گفتمان غربی شده است. پرونده ای که آفریقای جنوبی به دادگاه بین المللی دادگستری ارائه کرد، با طرح اتهام نسل کشی علیه اسرائیل در غزه، بسیاری از این استدلال ها را در سراسر جنوب جهانی و در سازمان های بین المللی در اولویت قرار داد. جنگ عقایدی که ایالات متحده پس از 11 سپتامبر با ادعای آوردن آزادی و دموکراسی بدان پایبند شده بود، مسیر خود را معکوس کرد و ایالات متحده به واسطه ریاکاری اش در حالت تدافعی قرار گرفت. همه اینها در دوره ای اتفاق می افتد که کم رنگ شدن اولویت ایالات متحده و افزایش خودمختاری قدرت های منطقه ای است. کشورهای عربی پیشرو به طور فزاینده ای به دنبال نشان دادن استقلال خود از ایالات متحده، با چین و روسیه رابطه استراتزیک تعریف کرده و پیگیری برنامه های خود در امور منطقه هستند. تمایل رژیمهای عربی برای سرپیچی از ترجیحات ایالات متحده، مشخصه دهه قبل بود، زمانی که کشورهای عربی خلیجفارس سیاستهای آمریکا برای انتقال دموکراتیک قدرت در مصر را نادیده گرفتند، علیرغم رویکرد محتاطانه واشنگتن، سلاحها را به سوریه سرازیر کردند، و علیه توافق هستهای ایران دست به لابی زدند. تمایل برای نادیده گرفتن خواسته های ایالات متحده پس از حمله روسیه به اوکراین آشکارتر شده است.
با این حال، حمایت بیوقفه واشنگتن از اسرائیل در ویرانسازی غزه، خصومت طولانیمدت نسبت به سیاست ایالات متحده را به پایان رسانده و بحران مشروعیتی را آغاز کرده که کل بنای برتری تاریخی ایالات متحده در منطقه را تهدید میکند. اغراق کردن اینکه اعراب تا چه حد ایالات متحده را مسئول این جنگ می دانند دشوار است. آنها می توانند ببینند که فقط فروش تسلیحات ایالات متحده و وتوهای سازمان ملل به اسرائیل اجازه می دهد که به جنگ خود ادامه دهد. کاخ سفید همچنان طوری رفتار می کند که گویی هیچ یک از اینها واقعاً مهم نیست. رژیمهای عربی زنده خواهند ماند، خشم کمرنگ میشود یا به مسائل دیگر هدایت میشود، و ظرف چند ماه، واشنگتن میتواند به تجارت مهم عادیسازی اسرائیل و عربستان بازگردد. به طور سنتی همه چیز به همین شکل بوده است. اما این بار ممکن است متفاوت باشد. شکست غزه، در لحظه تغییر قدرت جهانی و تغییر محاسبات توسط رهبران منطقه، نشان میدهد که واشنگتن از شکستهای سیاستهای خود درس عبرت نگرفته است.