اشتباه درباره ۴ میلیون واحد مسکونی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، محمدرضا اسلامی در یادداشتی نوشت: وزیر جدید مسکن (که در نطق مجلس دل در گرو مِهر وزارت نفت داشت) وعده ساخت ۴ میلیون مسکن در طی ۴ سال را داده است.
برخی از افراد وارد محاسبه شده اند که آیا برای چنین وعده ای، سیمان و فولاد و... سایر مصالح ساختمانی به قدر کافی در کشور هست؟ برخی نیز به این سوال پرداخته اند که اساسا "نیاز سالانه" مسکن در کشور ما حدودا چقدر است؟
به هر دو سوال فوق می توان به شکل مستند و در قالب اعداد مشخص پرداخت (که در ادامه تا حدودی پرداخته می شود). ولی مشکلِ اصلی، اینها نیست. مشکل اصلی رستم قاسمی این است که نمی داند اگر در کشوری سالیانه این میزان نقدینگی وارد بازار شود، تورمِ ناشی از برپا کردنِ چنین کارگاه ساختمانی عظیمی، کمر اقتصاد کشور و مردم را خواهد شکست.
به عبارت دیگر، ما "عده ای" از مردم را خانه دار می کنیم اما "همه مردم" را گرفتار تورم شدید می کنیم. با چنین ساخت و ساز انبوهی (در هر کشوری) پایۀ پولی آن کشور افزایش خواهد یافت و در واقع برای تامین هزینه ساخت یک میلیون واحد، دست در جیب هشتاد میلیون نفر می کنیم.
نگاهی داشته باشیم به اعداد و ارقام:
اول: وزن فولاد مصرفی در سازه های فولادی با مهاربندی (بدون وزن آرماتور سقف) حدود ۴۵ - ۷۰ کیلوگرم بر مترمربع هست؛
دوم: وزن فولاد مصرفی در سازه فولادی با قاب خمشی ویژه (بدون وزن آرماتور سقف) ۷۰ - ۱۱۵ کیلوگرم بر مترمربع
(این عدد در ژاپن حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم برای هر متر مربع است که دلیلش سختگیری آیین نامه های ژاپنی، اهمیت زلزله و... است.
*رجوع شود به مقاله Nakashima دانشگاه کیوتو و Roader دانشگاه واشنگتن)
سوم: وزن فولاد مصرفی در سازه بتنی با قاب خمشی+دیوار برشی (بدون وزن آرماتور سقف) حدود ۳۵ - ۶۰ کیلوگرم بر مترمربع است.
چهارم: با در نظر گرفتن شروع ۲ میلیون واحد در سال اول (برای رسیدن به هدفِ تحویل ۱ میلیون واحد در سال)، و با در نظر گرفتن متراژ متوسط ۸۰ مترمربع، با احتساب مشاعات، شروع به ساخت ۲۰۰ تا ۲۲۰ میلیون مترمربع بنا (در سال نخست) مورد نیاز است.
اگر "فرض" کنیم نیمی از این سازه ها اسکلت فولادی و نیمی اسکلت بتنی باشند، (با فرض "متوسط" نیاز به ۷۰ کیلوگرم فولاد برای هرمترمربع) به بیش از ۱۵ میلیون تُن فولاد در سال اول نیاز است.
اشتباه نخست رستم قاسمی در این است که "تولید فولاد سالیانه در کشور" را به مفهوم وجودِ "پروفیل" های (مقاطع) ساختمانی فرض کرده است در حالی که بخش زیادی از تولیدات کارخانجات فولاد کشور شامل ورق و شمش است که اساسا قابلیت استفادۀ مستقیم در "سازه" (Structural applications) را ندارند.
این میزان "تقاضا" (نیاز به فولاد) چه اثرِ جهشی، بر قیمت بازار خواهد گذاشت؟
پنجم: مشابه همین محاسبه، می تواند اثرِ شروع یک طرح شتابزده بر روی "تقاضا" در بازار سیمان کشور را هم نشان دهد. وقتی که تنها چند «برق رفتگی کوتاه» در مردادماه امسال باعث افزایش قیمت «هر کیسه سیمان» می شود، چنین تقاضا/نیاز شدیدی به مصالح پایه، چه اثر تورمی روی قیمت مصالح خواهد داشت؟
ششم: اما همچنان که ذکر شد، سوال اصلی "مصالح/زمین" نیست. سوال اصلی این است که منابع مالی لازم برای ۲۲۰ میلیون متر مربع ساخت و ساز (با فرض متری ۶ میلیون تومان) یعنی تزریق حدود پانصدهزار میلیارد تومان نقدینگی به اقتصاد کشور در طول یک سال(!)، و این چه اثری بر اقتصاد کشور دارد؟
رستم قاسمی باید پاسخگو باشد که این پول چه میزان تورم در بازار ایجاد می کند؟
چه میزان فشار به منابع بانکها می خواهید تحمیل کنید؟
هفتم: اشتباه اصلی کسانی که وعده های اینچنین می دهند این است که اقتصاد کلان مسکن را با اقتصاد خرد تحلیل می کنند. یعنی با یک ذهن_ساده ماجرا را یک موضوعِ "پنج پارامتری" (!) فرض می کنند. (زمین، مصالح، خدمات دولت، خدمات مهندسی، منابع مالی اشخاص)
هشتم: مساله اصلی رستم قاسمی (و اشخاصی مانند او) "ساده" دیدن امور است. چرا هرگز از خود نمی پرسند که اگر مشکل مسکن با "دادن زمین" و "تامین مصالح" حل می شُد، در آمریکا که زمینِ مرغوب الی ماشااله وجود دارد (و مصالح هم هست) دولت با "پول پاشی" و تامین مالی مشکل را حل نمی کند؟!
لابد نگران اثرات مخرب اقتصادی (یا Consequences) هستند.
مشکل اصلی امثال رستم قاسمی این است که هنوز بعد از ۴۲ سال همه چیز را ساده و شدنی می بینند. مسایل را ۵ پارامتری تحلیل می کنند.
ذهن آنها در ارتباطِ پارامترها به یکدیگر، همه چیز را خطی می فهمد. عدم وجود یک ذهن چندوجهی و عدمِ قائل شدن به ارتباطِ پیچیده و ماتریسی پارامترها به یکدیگر، مشکل اصلی کسانی است که وعده ۴ میلیون خانه در چهار سال را می دهند.
چرا در ژاپن که سالها دومین تولید کننده فولاد دنیا بود (و نیز اقتصاد دوم دنیا بود)، مساله مسکن هنوز کمرشکن ترین بخش اقتصاد خانوار است؟