علل شکست سیاستگذاریها
سخنرانیها، برنامههای اولیه و حتی سندهای مختلف صادر میشود؛ اما از سوی جامعه جدی گرفته نمیشود و در واقعیت نیز اثر چندانی ندارد. علت اینکه سیاستها، برنامهها و حتی راهبردها و سندهای مختلف قابلیت اجرا و اثربخشی ندارد، به موارد زیر برمیگردد.
۱- اهمیت تاریخ برای سیاستگذاری: اغلب کسانی که به جایگاه سیاسی دست مییابند بهدلیل عجله و خامی، به مدیریت دانش و سابقه تاریخی مجموعه بیتوجه هستند. گمان میکنند نهاد برای اولینبار تاسیس شده است و آنها از آسمان آمدهاند که معجزه کنند و مشکلات را حل کنند. بهترین راه صبر کردن، گوش دادن، خواندن و بررسی آرشیو و تاریخ آن نهاد است. مشکلات قدیمی است و راهکارهای مختلفی طراحی و اجرا شده است. بیتوجهی به تاریخ عامل اساسی در ترسیم مشکلات کاذب و اولویتدهی دلبخواهی و از همه آسیبزاتر آزمون تجربههای شکستخورده است. تاریخ شفاهی، اسناد و مدارک، کارگروه وزیران و مدیران ادواری و پژوهشهای ارزیابی در این زمینه راهگشا است تا راه رفته و شکستخورده بار دیگر تکرار نشود. اقدامات ناگهانی، همراهی سیاستها با تحولات روزمره و بعد نمایش رفع سریع آنها، دلیل بر نشناختن مساله و راهکارهایی است که تاکنون انجام گرفته است. الزام آرشیوسازی، به جای گذاشتن تاریخ شفاهی و میدان دادن به دانشگاهها و مراکز پژوهشی برای تحلیل دادههای سیاستی میتواند مدیریت دانشی ماندگار به جای گذارد. البته این فرآیند با گزارش عملکردهای اغلب اغراقآمیز کارنامههای نمایشی تفاوت دارد و باید توسط ارزیاب و محقق دانشگاهی و متفاوت از طراح و مجری صورت گیرد.
۲- شبکههای قدرت و جایگاه نهادی و سیاستی: درگیری و تضاد نهادهای مختلف معمولا بر اثر بیتوجهی به ماشین قدرت است. حکومت ماشینی است که سلسلهمراتب دارد و بر اساس تفکیک قوا کار میکند. اگر هر نهادی قصد برندسازی و انگشتنما کردن خود با حاشیه بردن سایر نهادها را داشته باشد، شاهد نوعی سیاستگذاری غیرحرفهای و مداخلهگرایانه خواهیم بود که به رقابتها و درگیریهای داخلی منجر خواهد شد. در سطح داخلی و خارجی شبکههای قدرت وجود دارد که با اندرز و راهبردهای اخلاقی گفتار درمانی نمیتوان آنها را مهار کرد. برای دفاع از منافع ملی باید این شبکهها را شناخت و وارد تعامل و بدهبستان با آنها شد. اعتماد و وفای به عهد و دوست و برادر بودن در سیاستگذاری بیمعنا است، بلکه آنچه به اجرایی شدن سیاستها و اثربخشی چرخه سیاستگذاری کمک میکند، رویکرد واقعگرایانه و ضمانت اجراهایی است که بازیگران مقابل را به دادن امتیاز مجبور کند. ایجاد تعادل، برقراری موازنه، شکلدهی به نظمهای منطقهای و کمک از نیروی سوم میتواند در اثربخشی سیاستها مفید باشد. سیاستگذاری بازی مهرهها در میدان شطرنج است و خوشبینی به بازیگران و اعتقاد به شانس میدان بازی را تنزل خواهد داد و کشور را در معرض خطر قرار میدهد.
۳- پیشران تکنولوژی؛ متغیر اصلی تحول: خلق و اختراع و بسط تکنولوژی تمایز انسان با سایر موجودات است. بهرهوری و رسیدن به اهداف در سیاستها به میزان بهکارگیری تکنولوژی و فلسفهای است که در راستای تحول منطق آن است. با منطق مکانیکی نمیتوان سیاستهایی منطبق بر مطالبات عصر اطلاعات ساماندهی کرد. جهان در حال تغییر است و متغیر اصلی این تغییر، انقلاب چهارم صنعتی است. دولت-ملتها به یکدیگر وصل شدهاند و سرنوشت جهان بر اساس تهدیدات امنیتی و فرصتهای تجاری و علمی به یکدیگر گره زده شده است. منطقهگراییها، حقوق و سازمانهای بینالملل رژیمهای همکاری منظمی را بر اساس تقسیم کار بینالملل ایجاد کردهاند. غایت نظم روابط بینالملل غلبه کردن بر تفسیر هابزی از آنارشی و سوق پیدا کردن به منطق کانتی است و این امر به مدد تکنولوژی اطلاعات سرعت زیادی پیدا کرده است. پیشران تکنولوژیهای دیجیتال و هوشمند متغیر اصلی موفق شدن سیاستگذاریها است. سیاستگذاری سلامت، آموزش، امنیت و رفاه اقتصادی جز با تنظیمگریهای فناورانه ساماندهی نمیشود. بسیاری از واژگان و اسناد و قوانینی که به مرحله اجرا نمیرسند چون با منطق جهانی تکنولوژیهای جدید در طراحی و اجرا هماهنگ نشدهاند، شکست میخورند. ابزارانگاری تکنولوژی نیز رویکردی است که سیاستگذاری را با چالش مواجه میکند؛ چراکه شکل و محتوای سیاست در عصر اطلاعات با منطق کوانتومی تکنولوژی اطلاعات همراستا است و نمیتواند مکانیکی باشد.
منبع: دنیای اقتصاد