الگوی سیاست پولی اثرگذار
از سوی دیگر، با وجود قواعد پولی، ممکن است سیاستگذاران در هر دوره، تمایل به فریبکاری داشته باشند تا از طریق اجرای سیاستهای انبساطی، به بسط فعالیتهای اقتصادی، کاهش نرخ بیکاری، افزایش نرخ رشد و غیره کمک کنند؛ اما چون عاملان اقتصادی متوجه انگیزههای سیاستگذاران میشوند، انتظارات خود را تعدیل میکنند که در نتیجه آن، متوسط نرخ تورم و رشد پولی، بالاتر از نرخ مطلوب اجتماعی ایجاد میشود که اعتبار سیاستگذار پولی را خدشهدار میکند. از این رو به نظر میرسد تکرار تعامل میان سیاستگذاران و عاملان اقتصادی، سیاستگذاران را ترغیب میکند تا برای حفظ اعتبار خود، از قواعد پیروی کنند.
بنابراین امروزه سیاستگذاران پولی در سراسر جهان به دنبال کسب اعتبار از طریق تعیین اهداف صریح برای متغیرهایی از قبیل تولید و تورم و تعهد معتبر برای دستیابی به آنها هستند. به عبارتی تحمیل تعهد بر رفتار پولی، همچون قواعد قیمتی و پولی، خطر بالقوه بهکارگیری سیاستهای ناگهانی را کاهش میدهد و نرخهای تعادلی تورم و رشد پولی میتواند با حرکت از نهادهای پولی صلاحدیدی، به سمت نهادهای قاعدهمند، کاهش یابد.
مطالعات تجربی طی دو دهه گذشته، نشاندهنده بهبود کارآیی سیاستهای پولی در کشورهایی است که راهبرد هدفگذاری تورمی را بهکار گرفتهاند. در این حالت بانک مرکزی ابزار سیاست پولی را بر مبنای رسیدن به اهداف برنامهریزیشده برای متغیرهای اقتصادی مثل تورم و تولید قرار میدهد و وزنهای مربوطه در تابع زیان، بستگی به رجحانهای در نظر گرفتهشده برای هرکدام از اهداف تعیینشده دارد.
قاعده بهینه سیاست پولی حاصله از رجحانهای بهینه، بیانگر این است که بانک مرکزی باید بهطور همزمان به تغییرات تورم، شکاف تولید و نرخ ارز واقعی واکنش نشان دهد.
منبع: دنیای اقتصاد