افزایش نااطمینانیها در اقتصاد ایران
نرخ تورم قیمت کالاهای مصرفی نیز احتمالا بیشتر از ۳۰درصد خواهد بود و نرخ بیکاری هم در حدود ۱۰درصد باقی خواهد ماند.
یکی از این چالشها، احتمال انتخاب دوباره ترامپ به ریاستجمهوری در ایالاتمتحده است. نتایج نظرسنجیهای کنونی حکایت از آن دارند که ترامپ نهتنها رقیبی بسیار جدی برای بایدن است، بلکه ممکن است در برخی از ایالتهای کلیدی از وی پیشی بگیرد و دوباره به ریاست جمهوری انتخاب شود. هرچند زمان زیادی تا انتخابات مانده است، آخرین تخمینهای The Wall Street Journal حاکی از آنند که از میان ۵۳۸ رای «مجمع برگزینندگان»، ترامپ میتواند ۲۳۵رای و بایدن میتواند ۲۲۶رای را به خود اختصاص دهند. در این میان، هنوز نااطمینانیهای فراوانی درباره ۷۷رای وجود دارد. البته در طول چند هفته گذشته، تخمینهای The Economist و YouGov نشانگر بهبود نسبی وضعیت آرای بایدن در مقایسه با ترامپ است.
در هر صورت، افزایش احتمال انتخاب ترامپ میتواند موجب تشدید نااطمینانیها در اقتصاد ایران شود. افزایش در نااطمینانیها نیز میتواند برای نمونه، موجب کاهش در سرمایهگذاری شود و بر تولید و اشتغال تاثیری منفی بگذارد. همچنین این قبیل نااطمینانیها میتوانند زمینهساز افزایش نرخ اسمی ارز شوند و بر فشار تورمی بیفزایند. فراموش نکنیم که انتخابات امسال در آمریکا قرار است روز ۱۵آبان برگزار شود و رئیسجمهور منتخب نیز از نخستین روز بهمنماه کار خود را آغاز خواهد کرد؛ به همین دلیل این انتخابات میتواند سایهای سنگین بر اقتصاد ایران بیندازد.
تشدید تحریمها
برای فعالان اقتصادی در ایران، نام ترامپ یادآور بازگشت دوباره تحریمها پس از اجرایی شدن توافق برجام است. چنانکه به خاطر دارید، بازگشت تحریمها موجب توقف رشد اقتصادی در ایران شد و زمینهساز رکودی طولانی؛ تا آنجا که چهار سال طول کشید تا تولید سرانه حقیقی بتواند به میزان خود در سال۱۳۹۶ بازگردد.[۳] البته تاثیر منفی تحریمها بر تولید در ایران فراتر از ماجرایی است که در دوره ریاستجمهوری ترامپ بر اقتصاد ایران رفت. برخی تخمینها حاکی از آنند که پس از اتمام جنگ تحمیلی، تحریمهای اقتصادی بهطور میانگین سالانه ۲درصد از رشد بالقوه اقتصادی در ایران کاستهاند.
برای درک بهتر تاثیر بلندمدت تحریمها بر رشد اقتصادی میتوانیم روند اخیر تولید سرانه حقیقی در ایران (بر مبنای سنجه برابری قدرت خرید) را با روند اخیر تولید در کشورهایی نظیر ترکیه، عربستان و مصر مقایسه کنیم. فرض کنید که در سال۱۳۸۹، میزان شاخص تولید سرانه حقیقی در این چهار کشور برابر با ۱۰۰واحد باشد. پس از گذشت 12سال، در پایان سال۱۴۰۱، تولید سرانه حقیقی در ایران تنها توانست تا حدود ۱۰۲واحد افزایش پیدا کند. چنانکه نمودار شماره یک نشان میدهد، در طول مدتی مشابه، تولید سرانه حقیقی در ترکیه توانست از مرز ۱۶۷واحد نیز بگذرد. همچنین این شاخص در عربستان از مرز ۱۲۱واحد و در مصر از مرز ۱۲۳واحد فراتر رفت.
به نظر میرسد که بخش قابل توجهی از شکاف در تولید سرانه میان ایران و این سه کشور به واسطه تاثیر منفی تحریمها بر رشد تولید در ایران است. افزایش احتمال تشدید تحریمها نه تنها وضعیت تولید در سالهای آتی را نابسامان میکند، بلکه میتواند تاثیرات نامطلوبی بر تولید در طول سال جاری داشته باشد. در نهایت نیز، کندشدن رشد یا بازگشت رکود میتواند موجب عمیقتر شدن شکاف میان اقتصاد ایران و دیگر اقتصادهای مهم در منطقه شود.
ترامپ؛ بازگشت تحریمها و صادرات نفتی ایران
بیایید دوباره به سال۱۳۸۹ بازگردیم. در طول آن سال، چنانکه نمودار شماره 2 نشان میدهد، اقتصاد ایران توانست بین ۲ تا 2.5میلیون بشکه نفتخام در روز صادر کند و درآمد اسمی حاصل از صادرات نفتی نیز از مرز ۷۰میلیارد دلار گذشت. با اندکی فراز و فرود، این روند در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ نیز ادامه پیدا کرد. به واسطه افزایش قیمت جهانی نفتخام، درآمد اسمی حاصل از صادرات نفتی در طول این دو سال از مرز ۱۰۰میلیارد دلار نیز عبور کرد. پس از آن، اما در پی افزایش فشار تحریمهای بینالمللی، میزان صادرات نفتی ایران از سال ۱۳۹۲ تا سال ۱۳۹۴ کاهشی چشمگیر یافت؛ تا آنجا که در سال۱۳۹۴ ایران توانست تنها در حدود یکمیلیون بشکه نفت در روز صادر کند. درآمد اسمی حاصل از صادرات نفتی در آن سال نیز به کمتر از ۳۰میلیارد دلار کاهش پیدا کرد.پس از اجرایی شدن توافق برجام، اما میزان صادرات نفتخام ایران افزایشی چشمگیر یافت؛ تا آنجا که در سال۱۳۹۶، ایران دوباره توانست روزانه بیش از ۲میلیون بشکه نفت صادر کند. در طول سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷، درآمدهای سالانه حاصل از صادرات نفت نیز از مرز ۴۰میلیارد دلار به مرز ۶۰میلیارد دلار رسید. این توافق حتی تاثیر مثبتی بر صادرات غیر نفتی گذاشت.
به واسطه توافق برجام، در زمان آغاز ریاستجمهوری ترامپ (اول بهمن ۱۳۹۵)، اقتصاد ایران تا مرز ۲میلیون بشکه در روز نفتخام صادر میکرد. چنانکه نمودار شماره3 نشان میدهد، در آستانه خروج ایالات متحده از این توافق (۱۸اردیبهشت۱۳۹۷)، صادرات نفتخام ایران از مرز ۲میلیون بشکه در روز نیز گذشته بود، ولیکن با افزایش فشار تحریمها، صادرات نفتی ایران از آبانماه ۱۳۹۷ به کمتر از یکمیلیون بشکه در روز رسید؛ روندی که کموبیش تا پایان دوره ترامپ (اول بهمن۱۳۹۹) ادامه یافت. با روی کار آمدن دولت بایدن صادرات نفتخام ایران در طول سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ دوباره افزایش پیدا کرد، اما نتوانست از مرز یکمیلیون بشکه در روز عبور کند. چنانکه نمودار شماره 2 نشان میدهد، درآمد اسمی حاصل از صادرات نفت نیز تنها توانست از مرز ۴۰میلیارد دلار عبور کند.
هرچند در زمان نگارش این یادداشت، دادههای رسمی میزان صادرات نفتخام ایران در سال۱۴۰۲ اعلام نشده است، اما به نظر میرسد که میانگین صادرات نفتخام در سال گذشته در حدود یک تا 1.5میلیون بشکه در روز بوده است. به علاوه، درآمدهای حاصل از این صادرات نیز به احتمالی در حدود ۳۵میلیارد دلار بوده است.
سالی که پیش روی ماست
پس از مرور آنچه از سال ۱۳۸۹ تا ۱۴۰۱ گذشت و ارائه تخمینی درباره صادرات نفتخام در سال۱۴۰۲، بد نیست اندکی درباره فضای احتمالی اقتصاد ایران در نیمه دوم سال۱۴۰۳ تامل کنیم. با فرض تداوم روند کنونی، احتمال آن میرود که با داغ شدن فضای مبارزات انتخاباتی در ایالاتمتحده در طول نیمه نخست پاییز، هراس از تشدید تحریمها بیشتر شود و نااطمینانیها در اقتصاد ایران افزایش یابد. بیگمان ترامپ از هر فرصتی استفاده خواهد کرد تا درباره مشکلاتی که در طول ریاست جمهوریاش برای اقتصاد ایران به وجود آورد، صحبت کند و دولت بایدن را برای کاستن از فشارها بر اقتصاد ایران سرزنش کند. طبیعی است که بایدن نیز پس از دفاع از عملکرد دولت خود، مجبور شود موضعی تندتر از پیش اتخاذ کند و بر استمرار فشارها بر اقتصاد ایران تاکید کند.
متاسفانه، موضعگیریهایی از این دست موجب تشدید نااطمینانیها در اقتصاد ایران خواهد شد. البته نباید فراموش کرد که بر اساس روند کنونی، به نظر میرسد که موضوع ایران و اقتصاد آن اهمیت چندانی در رقابتهای انتخاباتی پاییز نخواهد داشت. نظرسنجیهای اخیر حاکی از آنند که در مقایسه با موضوعاتی همچون نگرانیها درباره اقتصاد ملی (نظیر نااطمینانیها درباره نرخ تورم قیمتها در آمریکا)، سیاستهای مهاجرتی (بهویژه در میان رایدهندگان از حزب جمهوریخواه) و خدمات درمانی (بهویژه در میان رایدهندگان از حزب دموکرات) موضوعات مربوط به سیاست خارجی از اهمیت کمتری در میان رایدهندگان برخوردارند.
حتی در میان موضوعات سیاست خارجی هم، به نظر میرسد که مواردی نظیر اشغال غزه یا درگیری نظامی میان روسیه و اوکراین اهمیت بیشتری نزد رایدهندگان داشته باشند.
با این همه، تجربه تلخ اقتصاد ایران از دوران ریاست جمهوری ترامپ (بهویژه در طول سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹) این نگرانی را به وجود میآورد که با بازگشت وی به کاخ سفید، تحریمهای بینالمللی علیه ایران تشدید شود و صادرات نفتی دوباره کاهشی چشمگیر یابد. افزایش نااطمینانیها میتواند بر متغیرهایی نظیر سرمایهگذاری تاثیری منفی بگذارد و حتی خروج سرمایه از کشور را تشدید کند. به واسطه این نااطمینانیها، فعالان اقتصادی بخش خصوصی ممکن است عطای سرمایهگذاری را به لقای آن ببخشند. دولت نیز که با نااطمینانیهای مشابهی روبهرو است، ممکن است توان جبران کاهش در سرمایهگذاری خصوصی را نداشته باشد. فراموش نکنیم که بهطور تاریخی، میانه سهم هزینههای مرتبط با سرمایهگذاری در تولید ناخالص داخلی در ایران چیزی حدود ۲۵درصد بوده است. به همین دلیل، اندک تغییری در این متغیرها میتواند تاثیرات چشمگیری بر تولید و اشتغال بگذارد.
همچنین، این قبیل نااطمینانیها میتوانند زمینهساز تضعیف اسمی ریال شوند. تجربه اقتصاد ایران پس از انقلاب نشان داده است که در کنار عواملی نظیر نرخ رشد نقدینگی و افزایش کسری بودجه دولت، تغییرات یکباره در نرخ اسمی ارز موجب تغییر انتظارات تورمی و افزایش نرخ تورم میشود. این همه ممکن است آثار مخربی بر اقتصاد ایران در طول نیمه دوم امسال داشته باشد و زمینهساز کندشدن رشد اقتصادی در طول امسال و سالهای پس از آن شود.