اگر با تعطیلی پنجشنبهها ساعت کار کارگران کاهش یابد، دستمزدشان هم کم میشود؟
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:در تصویب کلیات لایحه اصلاح ماده۸۷ قانون مدیریت خدمات کشوری در مجلس، ساعات کار کارکنان دستگاههای اجرایی به ۴۰ساعت در هفته کاهش یافته است. اما مشکل در تبصره۴ مادهواحده است که در آن آمده است: «در همه قوانین و مقرراتی که از مبنای ۴۴ساعت کار در هفته و ۱۷۶ساعت کار در ۴هفته متوالی استفاده شده است، از تاریخ لازمالاجرا شدن این قانون به ترتیب به ۴۰ساعت کار در هفته و ۱۶۰ساعت کار در ۴هفته متوالی اصلاح میشود.»
این تبصره کلی و مبهم در نسبت با قانون کار دو پرسش مهم را پیش میآورد:
اول؛ آیا این تبصره شامل مشمولان قانون کار نیز میشود؟
دوم؛ اگر پاسخ پرسش اول مثبت باشد، آیا کاهش ساعت کار اثری در مزد و مزایای کارگری دارد؟
درباره پرسش اول پاسخ مثبت است. طبق تبصره۴ ماده واحده حداکثر ساعت کاری مشمولان قانون کار نیز به ۴۰ساعت در هفته و ۱۶۰ساعت در چهار هفته متوالی کاهش مییابد. ممکن است در تحلیل حقوقی گفته شود اولا قانون کار قانون خاص است و قانون مدیریت خدمات کشوری و اصلاحات آن قانون عام است که موخر بر قانون کار بوده و سالها پس از آن به تصویب رسیده است. در منطق حقوق، اصطلاحا «خاص مقدم، عام موخر را تخصیص میزند» به بیان ساده یعنی قانون خاصی که جلوتر تصویب شده، از قانون عامی که بعدا به تصویب رسیده است، مستثنی است. ثانیا مشمولان قانون کار اصلا موضوع قانون مدیریت خدمات کشوری نیستند. بنابراین اصلاحیه اخیر شامل حال آنان نمیشود.
در تبصره۱ از ماده۵۱ و تبصره۲ ماده۶۲ قانون کار، ساعت کار قانونی و سقف ساعت کاری کارگران در هفته ۴۴ساعت تعیین شده است. عرف مسلم روابط کار نیز مبتنی بر همین تبصره شکل گرفته است. بنابراین مطابق با تبصره۴ ماده واحده لایحه اصلاحی عدد ۴۴ساعت در تبصره۱ ماده۵۱ قانون کار به ۴۰ساعت در هفته تغییر میکند. این تغییر، تغییر بسیار مهمی است که در روابط کار آثار مهم اقتصادی و سازماندهی ایجاد میکند. به نظر نمیرسد که دولت و نمایندگان مجلس به این بخش مهم توجهی داشتهاند. اما آیا کاهش ساعت کاری کارگران موجب کاهش مزد و مزایای آنان نیز میشود؟
دو پاسخ میتوان به این پرسش داد که هر دو قابل دفاع حقوقی است.
در هر دو تفسیر، بحران نهفته است که یکی علیه کارفرمایان و دیگری علیه کارگران است. قانون کار در زمره چند قانون بنیادین کشور است که براساس آن روابط کار در همه بخشهای صنعت و تجارت تنظیم میشود و نقش بسیار بزرگی در اقتصاد کشور دارد.
معمولا در قانونگذاری ایرانی، چه در دولت و چه در مجلس، به روابط منظومهای قوانین و رابطه پیچیده و عمیق آنها با جامعه و نظم اجتماعی توجهی نمیشود. این بیتوجهی باعث میشود قوانین بهجای برقراری نظم، بینظمی بیافرینند و همهچیز را بر هم بزنند. نمونهها فراوانند. لایحه مورد بحث ما و خصوصا تبصره۴ آن یکی از آخرین نمونههاست که با بیدقتی نوشته شده است. بیشک اگر این متن به همین شکل به تصویب برسد، شاهد تلاطمهای گستردهای در روابط کار خواهیم بود که به زیبایی اقتصاد کشور آبله هم خواهد افزود. اگر قانوننویسی و قانونگذاری ساده و سطحی باشد، جز برهمریختگی و بینظمی حاصلی نیست.