۵ راه مسعود پزشکیان برای جنگ بحران صندوقهای بازنشستگی
*بهنظر میرسد دولت مسعود پزشکیان آخرین سنگر بازدارنده یونانیزه شدن اقتصاد ایران است. آوازه بحران یونان در سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ به گوش همه ما رسیده است. در یک روند تسلسلی، برنامههای جذاب و عامهپسندی که بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ در این کشور به تصویب رسید، قرار گرفتن ۵۸۰شغل در میان مشاغل پرخطر و زیانآور، رو به پیری گذاشتن جمعیت و کسری منابع صندوقها و استقراض از دولت، به عنوان یک عامل مهم، اقتصاد یونان را به ورشکستگی رساند. اقتصاد یونان را اروپا، بالاخص کشور آلمان با کمکهای سخاوتمندانه خود نجات داد. چه کسی میخواهد در روز مبادا به داد اقتصاد ایران برسد؟! ضربالمثل «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» مصداق حال و روز ما است!
*روند هرم جمعیتی ایران به سمت میانسالی و پیری در حرکت است. رشد جمعیت و آمار باروری در سهدهه اخیر روند کاهشی داشته که به کاهش جمعیت جوان کشور و کاهش نیروی انسانی در سن کار منجر شده است، بهطوری که در سال ۱۴۱۵ حدود ۵میلیون نفر بیشتر از حد معمول بازنشسته خواهند شد و بهسرعت به آستانه زمان بستهشدن پنجره جمعیتی کشور خواهیم رسید.
*میانگین امید به زندگی در سال ۱۳۵۴ حدود ۵۸سال بود که در حال حاضر به حدود ۷۵سال رسیده است.
* رشد نسبت مصارف به منابع در دسترس صندوقهای بازنشستگی در کشور به مرز ۲.۵برابر نزدیک میشود که زنگ خطری جدی محسوب میشود. بنابراین کسری منابع صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشکری با روند صعودی در حال افزایش است، بهطوری که سالهاست بخشی از کسری بودجه آنها توسط دولت و از طریق تسهیلات بانکی تامین میشود. سهم کسری صندوقهای بازنشستگی از منابع عمومی بودجه صرفا ۴ صندوق امسال حدود ۱۶.۲درصد بوده و در سال آتی به حدود ۱۸.۵درصد خواهد رسید.
این عدد در قانون بودجه ۱۴۰۳ حدود ۴۵۰همت است و پیشبینی میشود در لایحه بودجه ۱۴۰۴ به حدود ۴۸۰همت برسد. با همه این حمایتها بخش عمده تسهیلات یا بهتر بگویم بیشترین تسهیلاتی که شبکه بانکی در سالهای اخیر بالاخص در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرده، صرفا به صندوقهای بازنشستگی داده شده است؛ یعنی صندوقها وام میگیرند که مستمری سر ماه خود را بپردازند. تسهیلاتی که باید به بخش واقعی اقتصاد داده شود تا نسبتهای پشتیبانی صندوقها اصلاح شود، مستقیم به صندوقها داده میشود که این نوع تسهیلات هیچ کارکردی در بخش واقعی اقتصاد ندارد و استمرار یک چرخه معیوب و تعمیق بیشتر بحران و انباشت تجمعی به سالهای بعد است.
* براساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس، سهم درآمد حاصل از داراییهای صندوق بازنشستگی کشوری در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۴.۳درصد و برای سازمان تامین اجتماعی حدود ۵.۴درصد است؛ یعنی هلدینگهای بزرگ اقتصادی، به دلیل حکمرانی ضعیف دولتی حاکم بر آنها، سهم قابلتوجهی در تامین منابع موردنیاز صندوقها ندارند.
*چه باید کرد؟ راهکارهای پیشنهادی اصلاح پارامتریک و نان پارامتریک زیادی از طرف متخصصان این حوزه پیشنهاد شده است. پیشنهادهایی نظیر بازنگری در سن و ساختار بازنشستگی، بازنگری در ترکیب پرداخت مستمری به متوفیان و وراث، بازنگری در سیاستهای بازنشستگی پیش از موعد، بازنگری مشاغل سخت و زیانآور، بازبینی و مدیریت روابط دولتی و ساختار حاکمیتی صندوقها و اتخاذ سیاستهای صحیح جهت عبور از بحرانهای کنونی و پیشنهادهای تکمیلی میتواند ایجاد «صندوق بازنشستگی تکمیلی» باشد. اما از همه مهمتر برای حل بحران باید نگاه خود را از حکمرانی آتشنشانی به ریشه بحران برگردانیم.
مهمترین دلیل وقوع این بحران و بحرانهای مشابه، به شیوه حکمرانی ملی در کشور برمیگردد. به بیان دیگر نیازمند اصلاح اندیشه حکمرانی هستیم؛ گذار از «دولت رفاه» به «جامعه رفاهی»، گذار از «حمایتهای اجتماعی» به «بیمههای اجتماعی»، گذار از «دولت پرستار» به «دولت توانمندساز»، گذار از «نگاه صدقهای و گداپروری» به «نگاه قابلیتپروری»، گذار از «مردم مواجببگیر دولت» به «دولت مواجببگیر مردم».