بار دیگر از آقای دکتر حناچی و شورای شهر تهران میخواهم که در تقسیمبندی ناحیههای شهری و انطباق آنها با محدوههای محلهها هر چه سریعتر ااقدام کنند. در این بازدید بود که به عمق فاجعهای که شهرداری تهران در هنگام مدیریت جهادی شهردار اسبق تهران برای مردم این محل آفریدهبود پی بردم. ایشان با همان ایدهی بکوبیم و بسازیم، پیش از این وارد این منطقه شدهبود. و با تصور اینکه این خانهها در دهههای 40 و 50 بهصورت تصرفی ساختهشدهاند، کمارزشند و زیبا نیستند تصمیم به خرید، تخریب و نوسازی آنها با مشارکت و توسط سرمایهدارانی از خارج از محله شدهبود. به عبارت دیگر، شهرداری خواستهبود که بخشی از خانههای موجود را بکوبد و بهجای آنها خانههای جدید بسازد. در نتیجه با هزینهی فراوان و با مداخله مستقیم و گسترده وارد بافت شده و اقدام به خرید صدها قطعه ملک و خانه مردم نمودهبود. یکی از مدیران میگفت که جمعیت محل به هنگام ورود شهرداری به مداخله در بافت چیزی در حدود 55000نفر بوده و خانههای متعلق به حدود یکسوم این جمعیت خریداری شدهاست. بخوانید، چیزی در حدود 17000 نفر به نقطههای دوردستتری از تهران پرتاب شدهاند و معلوم نیست که اکنون در چه وضعیتی زندگی میکنند. لیکن مهم این است که بدانیم بر سر املاک خریداری شده چه آمده، مردم در چه وضعیتی هستند و جمعیت محله در وضعیت فعلی چه میزان است. با املاک خریداری شده سه پروژهی بزرگ مقیاس تعریف شده بود که با گذشت دهسال به صورت گودال رها شده بودند و امنیت مردم محل را تهدید میکردند. بخشی از املاک که نیز به صورت دندان موشی خریداری شدهبودند رها شده وبهصورت فضاهای بیدفاع درآمده بودند. با تعدای از ساکنان که صحبت کردم، از این فضاها بسیار هراسان و نگران بودند چون برخی از آنها تبدیل شدهبودند به مرکز تجمع معتادان و شب هنگام معبرها را برای تردد کودکان و بانوان مخاطرهآمیز کردهبودند. جمعیت محله بازگشتهبود به 60000 نفر یعنی چیزی در حدود 500 نفر در هکتار. تازه، این با این فرض است که هنوز آن سه پروژه بزرگ ساخته نشدهاند. که با احداث و بهرهبرداری از آنها تراکم جمعیتی افزون و فضاهای عمومی به نسبت برای ساکنان تنگتر میشود. این مفهوم مداخله مستقیم دولت و شهرداری در ساخت و ساز و اندیشه بکوبیم و بسازیم است. طرفه آنکه حضرات طرفدار عدالت و مبارزان بافساد که گلو پاره میکنند هیچ حالی از این مردم نمیپرسند و هیچ سراغی از پولهایی که در این محل تلف شدهاند نمیگیرند. چنانچه ایدهی حکمرانی محلهمحور اجرا شدهبود و دهدرصد ارقام هزینه شده به شهرداری منصوب از طرف مردم کمک میشد، وضعیت زندگی مردم بهمراتب بهتر از وضع موجود بود.
در جریان بازدید به چشمههای جوشان حرکتهای مردمی نیز برخورد کردیم. سرکار خانم عباسزاده عضو شورایاری محل با کمک همان مردم کمبضاعت سرای محله را تجهیز نموده بود و فضایی برای تجمع مردم در سنهای مختلف و از جوانان و زنان را فراهم آوردهبود. جریان اعتمادی که بین مرم محل بود بسیار قابل توجه بود. با یکی از خانمهای مسن که صحبت کردم می گفت محله را دوست دارد و حاضر نیست که از محله خارج شود. چگونه میتوان این حس تعلق را ندید و اقدام به خرید خانهها وتخریب آنها نمود. این رویکرد کالایی برای چیست؟
بقعه سیده خاتون در این محله قرار دارد. از این بقعه که چون نگینی در محله میدرخشد و امنترین و باصفاترین فضای عمومی محله است نیز بازدید نمودم. با جناب آقای بهرامی که روحانی بسیار محترمی بود و متولی بقعه بود نیز دیدار داشتم. مردم را میفهمید و با آنان رابطه عاطفی بسیار خوبی داشت. در جریان بازدید جناب آقای مهندس علیکبری رییس سازمان نوسازی شهر تهران نیز به ما پیوست. ایشان از شهر درک وفهم بسیار خوبی دارد. از جاهطلبیهای بیهود و نگاه تجاری به شهر دستکشیده و در پی آن بود که فضاهای خریداری شده را تبدیل به فضای عمومی برای افزایش رفاه مردم بکند. همان چند قطعهای را که تبدیل به یک باغچه کوچک کردهبود و یا فضایی را که تبدیل به یک بازار نوبهای محلی نمودهبود، استقبال بسیار خوبی میشد. خانم مسنی به وی مراجعه کرد و مشکل بازپرداخت اقساط خانه خود را با ایشان در میان گذاشت. کاملا او را میشناخت و رابطهی قابل اعتمادی بین او ساکنان برقرار بود. این نگاه و ارتباط قابل تحسین است. به هرروی، مجددا از جناب آقای دکتر حناچی شهردار محترم تهران و اعضای محترم شورای شهر میخواهم که مرز شهرداریهای ناحیهها را با محلهها منطبق سازند و شهرداری ناحیهها را به شوراهای محل تحویل دهند. این راه بسیار کمهزینهترو موثرتر خواهد بود. امید که در انتخابات شوراهای شهر آتی موضوع حکمروایی شهری محله محور تبدیل به خواسته کانونی شوراها گردد.
در پایان از کتاب بافتگردی سرکار خانم دکتر نژادبهرام نیز رونمایی کردیم. کتابی روان و روایتگر حس تعلق شهروندان به محلههای سکونت خود.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده