خرازی: اصلاح طلب واقعی هستم/ عارف هرگز پیروز انتخابات ۹۲ نمی شد
به گزارش اقتصاد نیوز به نقل از خبرآنلاین، صادق خرازی، فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگویی تفصیلی به بیان نکاتی درباره انتخابات ۱۴۰۰، مشارکت حزب ندا در انتخابات مجلس یازدهم و ... پرداخته است و بخشی از این گفتگو را در ادامه به نقل از ایلنا بخوانید.
*اعضای حزب در سراسر کشور از شما برای حضور در انتخابات دعوت کردند، آیا در انتخابات کاندیدا میشوید؟ با توجه به شرایط امروز کشور که در یکسو با مشکلات و بحرانهای متعددی مواجه هستیم و در سوی دیگر جریان اقتدارگرایی داریم که انتخابات کم رونق اسفند ۹۸ را برگزار کرده و بعید نیست به دنبال چنین انتخاباتی در سال ۱۴۰۰ باشد. بحران مشارکتی که اکنون با آن مواجه هستیم، اصلاحطلبان شانس حضور و مشارکت در انتخابات دارند؟
در رابطه با خودم باید بگویم که من یک فرد حزبی هستم، در چارچوب منویات حزب باید عمل کنم. در حزب در حال بررسی شرایط هستیم و من هم در نهایت به تصمیم نهایی حزب تمکین خواهم کرد. اما در مورد سوال دوم شما باید بگویم ما در حزب برخلاف کنشگران دیگر همجریانی شاید به گونه دیگری فکر کنیم. به همین دلیل هم است که بعضیها شاید فکر کنند ما با اصلاحات فاصله پیداکردیم در حالیکه اصلاح طلب واقعی ما هستیم و فاصله پیدا نکردیم، ما معتقدیم که اگر قرار باشد با خردهگیریها از مسئولیت و رسالت تاریخیمان فاصله بگیریم، چه تفاوتی با دیگران داریم؟
عملکرد خودمان در سال ۸۴ و در ۹۸ بخش عمدهای از این وضعیت را رقم زده است. شما اگر به ریشههای عدم اقبال مردم نگاه کنید، بخش عمدهای از علت آن عدم شفافیت در اداره و تمشیت امور است و بخش دیگر هم مربوط به حکمرانی ناقص است. چرا ما باید عدم مشارکت مردم را فقط به جریان اقتدارگرا نسبت دهیم؟ نقد صریحی که ما به برخی دوستان هم جریانی داریم این است که نمی توانیم سهم عملکرد خودمان را در ایجاد شرایط فعلی را نپذیریم و با فرافکنی، از موضعی رادیکال ضعف ها و کاستی هایمان را پشت لیست ندادن پنهان کنیم. این رفتار صادقانه نیست. جامعه این را می فهمد و بیشتر خشمگین می شود. زمانی را که در حالی زد و بند برای بستن لیست انتخابات یا لابی برای تعیین شهردار نزدیک به خودمان برای قبضه کردن پست های مسئولیت بودیم را فراموش کردیم؟ آن زمان باید یادمان می بود که قدرت مسئولیت هم دارد. باید یادمان می بود اگر در مسئولیتی که قرار گرفتیم موفق نبودیم، باید شهامت عذرخواهی از جوانان و مردم را داشته باشیم. این ساده اندیشی است که سوار خشم و ناراحتی به حق مردم شویم و با شرکت نکردن در انتخابات فکر کنیم می توانیم خودمان را کنار جامعه نشان دهیم. آن زمان که مسئولیت گرفتیم باید یادمان می بود که کنار مردم قرار گرفتن را با عملکرد خوب مان باید نشان می دادیم نه با لیست ندادن و فرار از مسئولیت. اگر جوانان منتقدند، اگر مردم ناامید و خسته اند، اگر جامعه آینده روشنی را برای خود متصور نیست، آیا ما در این شرایط سهمی نداریم؟
تا زمانی که به سهم و نقش خودمان نپردازیم نمیتوانیم فقط نقد کنیم؛ انصاف سیاسی یکی از ابعاد مهم توسعه یافتگی است. بسیاری از رهبران و شخصیتهای سیاسی یا حزبی در دنیا در مقابل دوربین حضور پیدا میکنند و به مردم شفاف میگویند که ما در این مسائل اشتباه کردیم و در این مسائل هم اشتباه نداشتیم، نتیجه و خروجی عملکرد خود را با مردم در میان میگذارند. همین مساله را در سال ۸۴ هم دیدیم. پدیده احمدی نژاد به خاطر عملکرد ما پدید آمد. حتما دلایل و پارامترهای دیگری هم وجود داشت اما ما هیچ وقت سهم مان را روی کار آمدن احمدی نژاد نپذیرفتیم و همیشه از ژست طلبکار داشتیم. همان طور که سال ۸۴ از مردم بابت عملکرد خودمان عذرخواهی نکردیم این دوره هم همان رفتار را انجام می دهیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم عملکرد دولت دوازدهم و مجلس دهم به پای اصلاح طلبان نوشته شده است.
ما باید به این سوال پاسخ جدی دهیم که چرا دوستان ما در انتخابات شرکت نکردند؟ این پرسش باید مطرح شود که در کارنامه عملکرد ما عدم مشارکت در انتخابات مجلس سالهای ۸۲، ۹۰ و ۹۸ ثبت شده است و به فاصله ۲ سال بعد از هرکدام از اینها در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و۹۲ شرکت کرده و احتمالا در ۱۴۰۰ نیز شرکت خواهند کرد. چه تغییری از انتخابات مجلس تا ریاست جمهوری اتفاق افتاده است که در سال ۹۸ تصمیم به عدم شرکت و در سال ۱۴۰۰ تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتیم.
ما در حزب ندا دو نماینده در مجلس یازدهم داریم، چون اعضاء جدی بودند و اگر اصلاحطلبان به جای قهر سیاسی، مشارکت فعال را انتخاب میکردند و در حمایت از حدود ۴۷-۴۸ کاندیدایی که داشتیم وارد میشدند، همینطور سایر نیروهایی که شناسنامه دار اصلاح طلب نبودند را نیز مورد حمایت قرار میدادند، به ضرس قاطع میگویم که اصلاحات میتوانست بیش از ۱۰۰ نماینده داشته باشد.
دیگر موردی که بر روی امید و مشارکت مردم اثرگذاشت عملکرد دوستان در مجلس دهم بود، چرا دوستان فراکسیون امید انقدر ضعیف عمل کردند که نتیجه آن دلسردی مردم نسبت به عملکرد لیست امید و فراکسیون امید باشد؟ آیا دوستان این فراکسیون طرحی را توانستند با ابتکار عمل به مجلس معرفی کنند؟ آیا توانستند مشکلات و موانع کشور را احصا و شناسایی کنند؟ نتیجه این است که وقتی اینگونه اتفاقات رخ میدهد، شما نمیتوانید بنشینید و صحنه سیاست را تماشا کنید. به یاد داشته باشید که حق ستاندنی است. هیچ گاه حق را به شما هدیه نمیدهند.
جریان اقتدارگرا از زمان امام(ره) بودهاند، اکنون هستند و همیشه خواهند بود، در آمریکا و اروپا هم هستند. اگر آنها(اقتدارگرایان) در جامعه فعال شدند و توانستند با مردم ارتباط برقرار کنند و رای مردم را بگیرند ما باید بازهم به آنها اهانت کنیم؟ نه! ما باید تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم.
مشکل ما این است که تکلیف آقایان اصلاحطلب با خودشان مشخص نیست. در حوزه های مختلف هم همین است. شما همین نهاد اجماعساز را نگاه کنید و ببینید که چند جوان در آن حضور دارند؟ ما از بقیه انتقاد میکنیم که با سنین بالا همچنان در کرسیها هستند، به اعضایی از شورای نگهبان یا نهادهای دیگر انتقاد میکنیم اما خودمان هم همینطور رفتار میکنیم.
ما نتوانستیم برای جوانان و نسل آینده کشور زمینهسازی و بسترسازی کنیم، در مجموع این ایرادات وجود دارد و دموکراسی همین است که مشکلات را بشناسیم و بررسی کنیم و برای رفع آن بکوشیم.
*مدتی قبل آقای کرباسچی در رابطه با مشارکت در انتخابات به شرایط سال ۷۶ اشاره کرد و گفت که هیچوقت برای ما فرش قرمز پهن نکردند و خواستار حضور در انتخابات علیرغم تنگناها و مشکلات شد. همچنین در بحث انتخابات مجلس یازدهم حزب کارگزاران مانند حزب ندا در انتخابات مشارکت کرد. شما در این رابطه چه نظری دارید؟ از سوی دیگر یک طیف در مقابل شما هستند که اهل قهر های سیاسی با انتخابات هستند. شما کدام گروهها تعامل و ارتباط دارید؟
من نمیتوانم درباره منویات سایر گروهها و آنچه در ذهن سایر دوستان میگذرد صحبت کنم، شاید بعضی جاها ما اختلافات مبنایی با برخی داشته باشیم که اگر این اختلافات نبود اصلا حزب ندا تشکیل نمیشد.
ما به دنبال تقویت موجودیت نظام هستیم، به دنبال این هستیم که به مردم بگوییم که این نظام سیاسی که دستاورد و دسترنج مجاهدت سالهای طولانی شما مردم است، باید حفظ شود؛ ما دنبال این هستیم که زندگی مردم را با رفاه اجتماعی گره بزنیم، ما دنبال این هستیم که به مردم بگوییم که میشود یک زندگی مطلوب محقق کرد.
ما به دنبال مباحثی هستیم که فقد حکمرانی خوب را برای مردم تشریح کنیم و بگوییم که حکمرانی خوب چگونه در قالب یک دولت مستقر مقتدر میتواند تجلی پیدا کند.
طبیعتاً هرکسی که صحبت از قهر سیاسی کند خدمت به مردم و آرمان های کشور نکرده؛ نتیجه و خروجی قهر سیاسی در داخل کشور انسداد است و در خارج از کشور بهرهبرداری و سواستفاده از وضعیت ایجاد شده در داخل کشور. شما ادبیاتسازیای که مخالفین نظام سیاسی ایران در خارج از کشور دارند را ببینید، محصول همین نگاه متاسفانه انتزاعی است. چرا ما باید «دشمن شادکن» باشیم؟ من قبول دارم انتقادات خیلی جدی به دولت و برخی از ارکان حاکمیت وارد است. باید انتقادات را جدی گرفت و صدای مردم را شنید؛ اما اینکه آنطرف قضیه را به جای این که شفاف سازی کنیم، مدام خردهگیری میکنیم.
در هیچ جای دنیا کسی با قهر سیاسی به موفقیت دست پیدا نکرده است. نتیجه قهر سیاسی مصدق یا مهندس بازرگان چه شد؟ درحالیکه اگر این افراد مشارکت و فعالیت کرده بودند و تحرک جدی داشتند، به رغم همه در هایی که مدام بسته میشد، میتوانستند اثرگذار واقع شوند. من معتقدم که نباید اجازه دهیم درب ها و پنجرهها بسته شود.
ببینید اصلاح طلبی چطور پدید آمد؟ اصلا اصلاحات در ادبیات دوم خرداد نبود و بعدا تدریجی ایجاد شد. از یک روزنه سیاسی پدیدهای به عنوان دوم خرداد رخ داد و دوم خرداد توانست در سال ۱۳۷۶ تجلی آغاز جمهوری اسلامی از نوع خاستگاه جدید باشد، مشابه جمهوری پنجم بعد از جنگ در فرانسه که توسط ژنرال دوگل پایه گذاری شد و از روزنهها و اتفاقات فرصت ساختند و از هر فرصتی که ساخته میشد پارادایمهایی به وجود میآمد که فرانسه را به سمت پیشرفت و توسعه کامل و در قامت یک بازیگر جهانی نشان داد. ما هستیم که باید تعیین کننده این فرصت ها باشیم؛ در نتیجه من آن قسمت از صحبتهای آقای کرباسچی در رابطه با توسعه سیاسی و مشارکت سیاسی را می پسندم. البته من درباره احزاب صحبت نمیکنم اما معتقدم قهر سیاسی جواب نمیدهد.
*اگر عارف درسال ۹۲ کنارهگیری نمیکرد، اصلاحطلبان پیروز میشدند؟
خیر، هرگز. به این دلیل که مثلا آقای روحانی ۵۵، ۶۰، ۶۵ و ۷۵ درصد رای نیاورد، ایشان ۵۰درصد و خردهای رای آورد. این عدد را با هر نسبتی میان این دو نفر تقسیم کنیم هیچکدام برنده انتخابات نمیشدند.
حتی اگر آقای روحای را ۲۰ درصد در نظر بگیریم و با حمایت آقای هاشمی و خاتمی میشد ۴۹ درصد، خب به دور دوم میرفت و سرنوشت انتخابات سختتر میشد. لذا آقای عارف یکی از عوامل مهم پیروزی آقای روحانی بود اما ایشان الزاماً پیروز انتخابات نبود.