مهشاد و ریحانه؛ مظاهر شرافت خبرنگاری
در میان اخبار، تصاویر و ویدیوهایی که پس از سانحه تلخ واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران محیط زیست منتشر شد، در فیلمی، زینب رحیمی از همکاران دو خبرنگار جانباخته خطاب به مسئول سازمان حفاظت محیط زیست در وصف مهشاد کریمی که به گواه دوستان و همکارانش صاحب خندههای مشهور بود؛ میگوید: او چند روز دیگر مراسم عروسیاش بود؛ میتوانست به این سفر نیاید، اما «شرف» داشت و به سفر آمد.
جملههای تلخ و غمبار این خبرنگار با ادا کردن کلمه «شرف» به ناگاه بیننده و شنونده را تکان میدهد. او واقعهای را روایت میکند که خبرنگاری در آستانه پوشیدن رخت سپید بخت، برای تعهد و حرفهاش، سفر و خطرات همراه آن را به جان میخرد. دیگر عزیز سفر کرده، ریحانه یاسینی است که بهرغم داشتن مسئولیت سردبیری در رسانه خود، رخت خبرنگاری پوشید و به این سفر عازم شد و حتی پیش از عزیمت، برنامه کاری همکارانش را به دقت روی تابلوی تحریریه نوشت. دیگر خبرنگاران هم هر کدام ممکن بود دلایلی برای نرفتن داشته باشند. چه عبارتی در وصف این کردار جز همان کلمه «شرف» بیانگر و بازگوکننده جان کلام است؟
واقعیت آن است که اگر حرفه خبرنگاری از قواعد روزمرگی و متر و معیار منفعتطلبی تبعیت میکرد، مسافران آن اتوبوس هزار دلیل برای نرفتن به آن سفر داشتند که یکی از آن دلایل شاید پوشش خبری دستاورد دولتی است که روزهای واپسین کار خود را طی میکند. دیگر آنکه مأموریتهای خبری، اغلب مانند مأموریت دیگر مشاغل مزایای ویژه ندارد و چیزی جز تعهد و علاقه به حرفه و نشر آگاهی برای آسان کردن سختیها محرک نیست.
آنچه در عصر بمباران اطلاعات و ظهور پدیده گزارشگران وقایع در شبکههای اجتماعی همچنان حرفه خبرنگاری را مقامی والا و خبرنگار را شخصیتی برجسته و ممتاز در جامعه نگه داشته است، تعهد به آگاهی و آگاهیبخشی است. خبرنگار صرفاً گزارشگر رویداد نیست و آنچه به دست میآورد و نشر میدهد هدفمند و انسانی است. هدفی که ورا و فرای مناسبات روزمره، در حقیقت کنکاش میکند و در نهایت سمت منافع عمومی میایستد.
دریغ از دست دادن خبرنگاران در سانحهای که میشد از آن پیشگیری شود، از آنجا افزون است که آنها صدای همه جامعهاند. آنجا که به فاصله اندکی از تصادف اتوبوس خبرنگاران، خبر حادثه برای اتوبوس سرباز معلمان استان سیستان و بلوچستان و از دست رفتن ۵ نفر از آنها، غم و اندوه جامعه را دوچندان کرد. اگر خبرنگاران جانباخته بودند؛ صدای حادثه اتوبوس سربازان بیشتر و مؤثرتر در رسانهها و جامعه بازتاب داشت. به بیان دیگر از دست رفتن خبرنگار به معنای خاموش شدن صدای اقشار، گروهها، اصناف و در یک کلام همه جامعه است؛ جامعهای که جان تکتک افراد آن به یک اندازه مهم و اثرگذار است و کارگزاران نظام، مسئول حفظ جان همه آنها هستند.
بسیار تأسف بار است که درباره حادثه اتوبوس خبرنگاران محیط زیست گفته میشود این مرکب، وسیله جابهجایی کارگران کارخانه سیمان بوده و به اشتباه در اختیار خبرنگاران قرار گرفته است. پرسش اینجاست که مگر جان کارگران اهمیت ندارد؟ اگر خود خبرنگاران از دست رفته از این موضوع مطلع بودند، قطعاً به این بیمبالاتی در تهیه وسیله ایاب و ذهاب کارگران اعتراض میکردند.
نشانه واضح چنین رویکردی زمانی بود که موضوع واکسیناسیون خبرنگاران، خارج از نوبت سنی مطرح شد که خود آنها نسبت به این مسأله معترض شدند و بنیان این برنامهریزی خارج از عرف را به چالش کشیده، آن را ملغی کردند و این مطالبه را فرای صداهایی که گهگاه توسط گروههای دیگر اجتماعی رنگ و بوی شخصی، صنفی و گروهی به خود میگیرد فریاد زدند.
در همین رخداد تلخ، مسافران اتوبوس خبرنگارانی بودند که در ظاهر در رسانههای متعلق به تعلقات گوناگون و گاه متضاد فکری مشغول به فعالیت بوده و هستند اما آنچه مسیر و مقصد همه آنها را یکی ساخت، چیزی جز تعهد به پاسداری از حقیقت و در یک واژه «شرف» نمیتوانست و نمیتواند باشد. در این میان بایسته است که اصحاب قدرت، مدیران و صاحبمنصبان در مواجهه و تعامل با این مظاهر شرف، قدری بیندیشند و از همه مهمتر ادب متعارف و متقابل را رعایت کنند.
یاد و خاطره دو خبرنگار جانباخته را گرامی میدارم و به دوستان، خانواده و همکارانشان تسلیت میگویم و برای خبرنگاران خدوم این حادثه نیز آرزومند تندرستی و ثبات قدم در حرفه شریفشان هستم.