منجی کشور در بحران از نگاه ابراهیم رئیسی
«در جستجوی مصلحت»، عنوان کتاب خاطرات روزنوشت اکبر هاشمی رفسنجانی از وقایع جنجالی سال 1377 است. روزنوشت های این سال از آن روز اهمیت دارد که ناگفته هایی را از دولت نوپای سیدمحمد خاتمی و وقایعی همچون دستگیری غلامحسین کرباسچی، کتک زدن وزرای کشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، استیضاح وزیر کشور و قتل های زنجیره ای را روایت می کند؛ وقایعی که هنوز پرونده آنها باز است.
در بخشی از خاطرات آیت الله هاشمی از وقایع جنجالی سال 1377 در بیستم آذر(قتل های زنجیره ای) نوشته است:پیش از ظهر، براى خطبهها مطالعه کردم. نمازجمعه را اقامه نمودم. بعضى از اعضاى ستاد نمازجمعه، به تُندى از برخورد و اظهارات رییسجمهور در دانشگاه شریف، انتقاد و بدگویى مىکردند. آقاى [ابراهیم] رییسى، رییس بازرسىکل کشور که سخنران قبل از نمازجمعه بود، به طور خصوصى گفت، ما در بررسى در امور کشور، به این نتیجه رسیدهایم که غیر از شما، کسى نمىتواند کشور را از این بحران نجات دهد. گفتم، نیروى جوانتر و پُرانرژىترى لازم است. در خطبهها، از نزاعها و برخوردهاى حذفى انتقادکردم و بر ضرورت امنیت و حفظ آرامش تأکیدکردم.
در اکثر نمازجمعههاى امروز، از برنامه دانشگاه شریف و گروه 13 نفره آمریکایى و گران شدن بنزین، انتقاد شده و اینها فشار زیادى بر دولت وارد مىکند. در نمازجمعه هم شعارهایى بعد از نماز، در این خصوص داده شده. طومارى امضا مىکردند که از مجلس مىخواستند، وزیر امورخارجه را استیضاح کنند و علیه روزنامههاى سلام و ایران و همشهرى، شعار مىدادند.
درگزارشهاى جهانى، نزدیکشدن استیضاح رییسجمهور آمریکا به اتهام دروغ و فساد اخلاقى و سوءاستفاده از قدرت و تلاش براى جلوگیرى از اجراى قانون، مسأله مهمى است. جمهورىخواهان، تهاجم دارند و دمکراتها هم منتقدند.
در رسانههاى غربى، تهاجم وسیعى علیه ایران و محافظهکاران ایران و شخص رهبرى، در مورد حوادثى که روزهاى اخیر، براى چند روشنفکر پیش آمده، در جریان است و صحبت از تشکیل دادگاه بینالمللى مىکنند. قیمت نفت هم رو به کاهش است. عفت ساعت نُه شب، براى سفر عُمره، به سوى عربستان پروازکرد.
****
در بخشی از خطبه دوم آمده است: «الان موقع این نیست که ما احساس راحتى بکنیم و به جان هم بیفتیم و همدیگر را این شکلى که ما داریم مىبینیم، بدنام کنیم و دعوا درست کنیم و زیر پاى همدیگر را خالى کنیم. پیروزى خودمان را در شکست رقباى ادعایى ببینیم؛ مگر ما چه رقابتى با هم داریم؟ مگر همه ما با خدا پیمان نبستیم که با جان و مال و هستى خود، در راه اسلام فداکارى کنیم و همه چیز خودمان را بدهیم، براى اینکه انقلاب بماند و پیروز شود و این کشور ساخته بشود؟ این بحثهاى بچهگانه چیست که براى شکستن همدیگر مطرح مىکنید؟ جنبههاى مثبت این حضور سیاسى را خیلى قبول دارم و فکر مىکنم که براى یک ملت زنده، اینها لازم است. باید در صحنه باشیم، باید سیاسى و هوشیار باشیم، باید به مسایل مردم علاقهمند باشیم. باید در مشارکت عموم سهیم باشیم. اینها جزو چیزهایى استکه اگر نباشد، ما زنده نیستیم، اما بحث این است که کینهتوزانه و حذفى و همدیگر را بدنامکردن و حرفهاى اینجورى زدن و کارهاى اینجورى کردن، مناسب نیست.
در این شرایط،آرامش و امنیت براى ما، از نان شب لازمتر است. من یک ذره تردید ندارم که هدف استعمارگران غربى، آمریکا و بعضى از کشورهاى اروپایى، این است که نگذارند، ایران بهصورت یک کشور آباد، ساخته شده، مستقل و مسلمان و انقلابى باشد. آنها این را نمیخواهند. آنها مایل نیستند، نظام اسلامى در اینجا حاکم باشد. این را مزاحم خودشان مىدانند. با هر تعبیرى که کار بکنند، همه لفظ است و آنها همه شیوههاى برخوردشان است. آنها مىخواهند که ما نتوانیم کشورمان را بسازیم، این کشور فقیر و عقبافتاده باشد، حالا با هر اسمى که مىخواهد باشد، بگویید عدالت، بگویید آزادى، بگویید دعوا، هر چه را که مىخواهید بگویید. مىخواهند این کشور به همان شکلى باشد که سی سال پیش بوده است.
مىخواهند ما مسلمان نباشیم. مىخواهند ما با قرآن با اینها مقابله نکنیم. قرآن کتاب ما نباشد، هدفشان این است. ما هم باید کارى بکنیم که اینها انجام بشود. همه اینها هدف انقلاب بوده است. ما باید دنبال اینها باشیم. دشمن را بشناسیم و اهدافش را بشناسیم و خودمان را بشناسیم. امکانات خودمان را بشناسیم و راهى که واقعاً با خون دل و خون پیشتازان انقلاب و شهداى عالىمقام در بیست سال مبارزه خونینى که ما با رژیم پهلوى داشتیم و بعد از بیست سال مشکلاتى که بعد از انقلاب تحمل کردیم و به اینجا رسیدیم، راه خودمان را با این حرفهاى واهى فراموش نکنیم و این را باید ادامه بدهیم.
این حرفهایى را که اینها مطرح مىکنند، ریاکارى و دروغ است و این ارزشهایى را که الان اینها روى آنها تکیه مىکنند، ارزشهاى بدى نیست. اما اینها دروغ مىگویند. بحث بر سر این است که چه کسى بگوید. مسأله مهم این است که ما او را بشناسیم و یک کسى که از چنگال او، دارد خون مىچکد، نمیتواند به ما دست محبت بدهد و دست ما را بفشارد. مىدانیم دروغ مىگوید.» رجوعکنید ← کتاب «هاشمی رفسنجانی، خطبههای جمعه 1377»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1399.