راهبرد هستهای نهفته ایران
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران مروان بشاره، تحلیلگر ارشد سیاسی در الجزیره و استاد روابط بینالملل در دانشگاه آمریکایی پاریس در مطلبی با عنوان «چرا ایران ممکن است به یک کشور هسته ای نهفته تبدیل شود» نوشته است: چشمانداز تاریک مذاکرات هستهای وین می تواند خاورمیانه را به هلاکت برساند.
دژاوو
راند هفتم مذاکرات هسته ای ایران [مانند مذاکرات سال ۲۰۱۵] در هتل کوبورگ وین در حالی برگزار شد که همه چیز مانند یک دژاوو به نظر میرسید؛ ایالات متحده درباره تحریمهای سختتر هشدار میدهد، اسرائیل لفاظیهای تهدیدآمیز خود را تکرار میکند، اروپاییها خواهش و ترغیب میکنند، اعراب از حاشیه با نگرانی نظارهگر هستند، و ایران ضمن تسریع غنیسازی اورانیوم خود با تاکتیکهای ترکیبی، اهرم فشار خود را در مذاکرات تقویت کند.
با این تفاوت که این بار به نظر میرسد به لطف رئیس جمهور سابق ایالات متحده، دونالد ترامپ، و مغز متفکر او در خاورمیانه، بنیامین نتانیاهو، ایران در آستانه هستهای، دیپلماسی در آستانه شکست، و میدان در معرض اشتباهات محاسباتی منجر به فاجعه قرار دارد. به علاوه اینکه تبدیل شدن ایران به یک کشور هستهای نهفته، محتمل است.
به هر حال، این ترامپ بود که تصمیم گرفت توافقنامه بینالمللی 2015 را به رسمیت نشناسد. پس از محکوم کردن مکرر آن به عنوان "افتضاح" و "فاجعه بار"، او در سال 2018 آن را بر اساس ادعاهای غیرمستند و نامربوط رها کرد. بدتر از آن، ترامپ تحریمهای سخت و جدیدی را علیه ایران اعمال کرد، از جمله تحریمهای ثانویه علیه طرفهای ثالث که با این کشور تجارت میکنند، و دستور ترور ارشدترین ژنرال آن، [شهید] قاسم سلیمانی را صادر کرد.
برنامه هستهای ایران که در جعبه بود، از همه جهات بیرون زد. مهمتر از همه، این کشور برنامه غنی سازی اورانیوم خود را تمدید کرد و آن را بیش از پیش به سطح آستانه هستهای نزدیک کرد.
بایدن به طمع بهرهبرداری از تحریمهای ترامپ به دام افتاد
پس از روی کار آمدن جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در ژانویه، او از فرصت اندک در نیمه اول سال زمانیکه حسن روحانی، رئیس جمهور عملگرا و وزیر خارجهاش جواد ظریف هنوز مسئولیت داشتند، استفاده نکرد.
بایدن به جای رد سیاستهای سلف خود و بازگرداندن توافق به مسیر خود -همانطور که وعدهاش را داده بود- به طمع بهرهبرداری از تحریمهای ترامپ به دام افتاد. هراس از تقابل بیشتر با مخالفان داخلی، بهانه موجهی است، اما واقعیت این است که سیاست او برای سوء استفاده از تحریمهای ترامپ در راستای وادار کردن تهران به پذیرش شرایط جدید (توافق قویتر و طولانیتر) بود که نتیجه معکوس داشت.
یک برجامِ فروپاشیده، یک پلنB شکستخورده
بایدن از ۲۰ ژانویه در کاخ سفید مستقر شد و در همان روز دستورهای اجرایی مختلفی را صادر کرد اما تا نزدیک به ۳ ماه بعد هیچ اقدام عملی و ملموسی درباره پرونده هستهای ایران نداشت و علیرغم فوریتهای آشکار آن، تنها در آوریل بود که مذاکرات وین آغاز شد. با وجود فرصت اندک با برگزاری ۶ دور مذاکره در ۳ ماه، پیشرفتهای قابل توجهی حاصل شد و نتیجه آن تفاهم بر سر پیشنویس یک توافق بود که با وجود اختلاف در چند موضوع کلیدی به استناد اظهارات رسمی دیپلماتهای ارشد تا وزرای کشورهای حاضر و حتی رئیسجمهور روحانی، «تا حصول توافق نهایی، راه چندانی نمانده بود». اما با انتخابات ریاستجمهوری ایران در ژوئن، پروسه احیای برجام تعلیق شد.
* تعمیق بیاعتمادی + تشدید انتظارات = مرگ برجام
در ماه آگوست، ابراهیم رئیسی، روحانی محافظه کار به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد. و امروز، تهران اصرار دارد که بازگشتش به توافق مشروط به لغو «همه تحریمهای» اعمال شده پس از سال ۲۰۱۷ توسط دولت بایدن است (چه مرتبط با هستهای باشد چه نباشد)، انتظار دارد واشنگتن تضمینهای لازم را ارائه دهد تا هیچ دولتی در آینده نتواند دوباره از این توافق دست بکشد، و قبل از هر اقدامی برای بازگشت به محدودیتهای توافق، منتظر راستی آزمایی لغو مؤثر و کامل تحریمها خواهد بود. تهران همچنین هرگونه بحث درباره سیستم های موشکی و نقش منطقهای خود را رد می کند.
به نوبه خود، واشنگتن از ایران انتظار دارد که به وضعیت قبلی بازگردد و اورانیوم غنی شده در سطوح بالا و سانتریفیوژهای قدرتمندی که پس از عبور از محدودیتهای توافق تولید کردهاند را دفع کند. واشنگتن اصرار دارد که لغو تحریمهای دیگر (موارد غیرهستهای) تنها پس از آنچه «تغییر رفتار منطقهای بیثباتکننده ایران» خوانده، امکان پذیر است. آمریکا همچنین بر نیاز به یک توافق جامع تر و دائمی تر که مهار برنامه هستهای ایران را تضمین کند، پافشاری می کند.
به طور خلاصه، از آنجایی که بی اعتمادی عمیق و انتظارات حداکثری است، بازگشت به توافق 2015 برای حل و فصل موضوع هستهای کاملاً غیرمحتمل و به طرز وحشتناکی ناکافی به نظر می رسد.
* پلن B = تقویت فشار دیپلماتیک + تشدید تحریم اقتصادی
به همین دلیل است که دولت بایدن در حال بررسی استفاده از طرح B است که شامل فشار دیپلماتیک قویتر و تحریمهای اقتصادی شدیدتر علیه ایران است.
اما باز هم این سیاستی است که بارها امتحان شده و شکست خورده است. با دانستن اینکه ایران می تواند غنی سازی اورانیوم خود را تا 90 درصد مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک کشور آستانه هسته ای شتاب بخشد، در حالی که دولت محافظهکار آن به افزایش «مقاومت اقتصادی» علیه امپریالیسم آمریکا مباهات می کند، استقرار مجدد یک سیاست شکست خورده برای چیست؟
اگر آمریکا با دقت بازی نکند، ممکن است مجبور شود به تنهایی این کار را انجام دهد. روسیه و چین با توجه به تنش هایی که با دولت بایدن دارند، به هیچ کمپین فشار جدید آمریکا علیه ایران نمی پیوندند. بعید است که اروپایی ها هم به آن ملحق شوند، بدون اینکه یک پایان بازی واقعی را در چشمانداز داشته باشند.
سابقه گزینههای روی میز و احتمال تصمیمات احمقانه
به همین دلیل است که ایالات متحده اخیراً هشدار داده است که "همه گزینه ها روی میز هستند". اما ما قبلاً همه این گزینهها را در مورد طالبان در افغانستان شنیده بودیم و نگاه کنید که چگونه شد. ما همچنین شنیدهایم که در مورد اوکراین، تایوان، ونزوئلا، سوریه، کره شمالی و غیره چنین گزینههایی زمزمه شده است.
برخی گزارشها اکنون از برونسپاری گزینه جنگ توسط دولت بایدن به اسرائیل خبر میدهند و به تنها قدرت هستهای منطقه چراغ سبز نشان میدهد تا علیه برنامه هستهای ایران اقدام نظامی کند، که ممکن است به یک جنگ منطقهای همه جانبه منجر شود.
سوابق نشان می دهد که ایالات متحده تمایل دارد به بهانه های واهی تصمیمات بدی بگیرد که منجر به نتایج وحشتناکی در خاورمیانه می شود، اما من شک دارم که هنوز به تصمیم احمقانه دیگری نزدیک شده باشیم. نه واشنگتن و نه تهران علاقه ای به چنین تقابل نظامی ندارند. استراتژی بایدن این است که تا حد زیادی از مناطق حساس خاورمیانه به طور نظامی جدا شود، نه اینکه به باتلاقی بدتر از جنگ عراق کشیده شود. رهبران ایران نیز نشان دادهاند که مراقباند ایران را وارد یک رویارویی نظامی با ایالات متحده نکنند.
به همین دلیل است که واشنگتن در پیگیری راه حل دیپلماتیک خود پافشاری می کند، زیرا به خوبی می داند که ایران در حالی کهبه تلاش خود در وین ادامه می دهد، غنی سازی خود را شتاب میبخشد، و حتی در حال حاضر از مذاکره مستقیم با آمریکایی ها قبل از لغو تحریم ها خودداری می کند.
«نهفتگی»؛ تفاوت اساسی وین ۲۰۲۱ و ۲۰۱۵
مروان بشارة کارشناس برجسته مسائل آمریکا و خاورمیانه در بخش پایانی یاددشت خود، درباره احتمال دیگری گمانهزنی میکند و مینویسد در اینجا یک تفاوت اساسی بین وین 2015 و وین 2021 نهفته است.
تحلیلگر ارشد الجزیره مدعی است: تهران ممکن است دیگر مانند قبل از توافق 2015، تسریع غنی سازی خود را برای استفاده به عنوان اهرم فشار دنبال نکند، بلکه با هدف اینکه در عمل به یک کشور هسته ای نهفته تبدیل شود، به این پیشروی ادامه میدهد.
برای روشن شدن، یک کشور هسته ای نهفته، یک قدرت هسته ای نیست (سلاح هستهای ندارد). چنین کشوری دارای دانش و منابع لازم برای تبدیل شدن سریع به یک قدرت هستهای است؛ بسیار شبیه ژاپن که مانند ایران یکی از امضاکنندگان معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) است. برخلاف اسرائیل که عضو NPT نبوده و یک قدرت هستهای (دارای تسلیحات اتمی) است.
منطبق بر موضع رسمی، واقعبینانه، و دستیافتنیتر از همیشه
نویسنده مدعی است در واقع ایران از مدت ها پیش می خواست مانند ژاپن باشد و پیشرفت آن را الگویی برای خود میدانند. تهران مدتهاست که این را یک استاندارد دوگانه میدانند که ژاپن میتواند چرخه سوخت هستهای داشته باشد و سرخوشانه در NPT هم عضو بماند، اما ایران نمیتواند.
در این برهه از زمان، ایران ممکن است بیشتر علاقه مند باشد که به یک کشور هسته ای نهفته مانند ژاپن تبدیل شود تا یک قدرت هستهای [تسلیحاتی] مانند هند، پاکستان یا اسرائیل. این نه تنها منطبق بر خط مشی رسمی ایران است که سلاح های هسته ای را «غیراخلاقی» میداند (اشاره به فتوای رهبر عالی ایران مبنی بر حرمت تولید سلاح هستهای)، بلکه واقعبینانهتر از تبدیل شدن به یک قدرت هستهای، و البته دست یافتنیتر از همیشه است.
مروان بشاره در پایان مدعی شده است: تحقق این امر فارغ از یک دگرگونی چشمگیر سیاسی که به همراه دارد، می تواند به رویارویی مستقیم با ایالات متحده و/یا اسرائیل منجر شود. اما حدس من این است که در آینده قابل پیشبینی، اعراب، آنهایی که در عراق، سوریه، لبنان، یمن و جاهای دیگر که از خاورمیانه غیرهستهای حمایت میکنند، خواهند بود که بهای این جنگ سرد منطقهای را خواهند پرداخت.
هدف راهبرد هستهای تهران، نهفتگی است؟
مایومی فوکوشیما دیپلمات سابق ژاپن و متخصص امنیت هستهای در موسسه رند (RAND) در مقالهای برای نشنال اینترست با عنوان «مذاکرات بیهوده» دلایلی را برشمرده است که نشان میدهد کشورهایی مانند ایران که «برنامه هستهای نهفته» (داشتن ظرفیت تولید سوخت هستهای بدون حرکت قابل توجه به سمت تولید تسلیحات) دارند، اغلب مایلاند [به لحاظ تسلیحاتی] غیر هستهای بمانند.
به باور خانم فوکوشیما، برنامه هستهای غیرتسلیحاتی (صلحآمیز) برای ایران یک سلاح استراتژیک و اهرم مؤثر ایجاد میکند که اساساً رفتن به سمت سلاح اتمی، فارغ از ریسکهایش، چنین ابزار مهمی را غیرقابل استفاده میکند.
خانم فوکوشیما استدلال میکند منطقاً کشورهایی چون ایران، میل یا دستکم تعجیلی برای ساخت سلاح اتمی ندارند: از نظر سیاسی، ثابت نشده است که سلاح های هسته ای ابزاری کاملاً مفید و ضروری هستند، زیرا تهدید قابل اعتماد برای استفاده از چنین قدرت تخریبی دشوار است، مگر اینکه در پاسخ به تهدیدات شدید امنیتی باشد. از نظر اقتصادی، ساخت و نگهداری زرادخانه هستهای عملیاتی بسیار گرانقیمت برای اکثر دولتهاست. از نظر استراتژیک، سلاحهای هستهای تضمین حفاظت را تأمین نمیکنند، مگر اینکه با قابلیت حمل قوی و قابل دوام همراه باشد که بتواند بمب ها را به اهداف ارزشمند در عمق خاک یک متجاوز بالقوه برساند و در معرض حمله اول یا متقابل دشمن هم نباشد.
مایومی فوکوشیما در این مقاله نوشته است:
«درحالیکه ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور منتخب، سیگنالهایی مبنی بر سرسختانهتر شدن سیاست خارجی تهران داده است، مذاکرات وین درباره توافق هستهای ۲۰۱۵ ممکن است حتی شانس کمتری برای رسیدن به توافق داشته باشد. پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در سال 2018 ایالات متحده را از توافق هسته ای خارج کرد و تحریم های شدید اقتصادی علیه ایران را بازگرداند، تهران با غنی سازی اورانیوم فراتر از محدودیتهای اعمال شده ذیل برجام، تولید سانتریفیوژهای پیشرفتهتر و تولید فلز اورانیوم به این اقدام پاسخ داده است.
منتقدان برجام خواستار یک توافق جدید و جامع تر به جای بازگشت به شرایط محدود برجام هستند تا امکان دستیابی ایران به تسلیحات را بطور دائمی از میان بردارند. با این حال ، هیچ کس نباید به طور خودکار تصور کند که ایران چنین هدفی را دنبال میکند. از این گذشته، اساساً هیچ کس به طور قطعی نمیتواند بگوید تهران تصمیمی برای ساخت سلاح گرفته است. هرچند ممکن است ایران بخواهد پس از انقضای برجام یا توافق مشابه، گزینه بازدارنده حرکت به سمت تسلیحات را در دست داشته باشد، همانطور که ممکن است وقتی که زمان آن فرارسید، چنین تصمیمی نگیرد.
تجارب تاریخی کشورهای نهفته هستهای
تاریخ نشان می دهد که بسیاری از کشورها با فناوری های پیشرفته هستهای که فاقد بمب هستهای هستند (اصطلاحاً کشورهای دارای برنامه هستهای نهفته) ترجیح می دهند که در این موضع بمانند، نه اینکه برای ساخت اسلحه هسته ای در اسرع وقت تعجیل کنند. دلایلی وجود دارد که نشان میدهد ایران نیز ممکن است حداقل در آینده قابل پیش بینی، [به لحاظ تسلیحاتی] غیرهستهای باقی بماند. از جمله تصمیمات ایران پس از خروج آمریکا از برجام، که نخست یک سال صبر استراتژیک در پیش گرفت و بعد از یک سال به جای کنار گذاشتن همه محدودیتها و حرکت شتابان به سمت غنیسازی سطوح بالا، به صورت تدریجی و همراه با ارائه مهلت به طرفها، محدودیتهای توافق را نقض کرد و زمانیکه شرایط برای مذاکره فراهم شد، بطور جدی وارد گفتوگو شد.
بدیهی است کشوری که تصمیم و اراده ساخت تسلیحات دارد، چنین رفتاری در پیش نمیگیرد، بلکه این فرصت را مغتنم میشمارد.
با این حال ممکن است عاقلانه باشد که مذاکره کنندگان ایالات متحده، محتاطانه عمل کنند؛ انگیزههایی را برای ترغیب تهران ارائه کنند، اما نباید با در نظر گرفتن پاداش بیش از حد در ازای قولهای تهران، تصور کنند که تعهد برای عبور نکردن از محدودیتها، به این معنی است که ایران به هر حال قصدی برای فرا رفتن از محدودهها ندارد.
قدرت های هسته ای اولیه، به ویژه ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، تسلیحات هسته ای را با بیشترین سرعت ممکن تولید کردند. سیاست گذاران و دست اندرکاران سیاست منع گسترش سلاح های هسته ای با نگاه از دریچه تجارب ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی ارزیابی کردند که با در نظر گرفتن تحریمهای هستهای و رژیم بازرسیهای دقیق، تلویحاً تمایل هر کشور نهفته هسته ای برای به دست آوردن «تسلیحات در اسرع وقت» فروکش میکند.
با این حال در پنجاه سال گذشته، بسیاری از کشورهای بزرگ و کوچک، مسیر هستهای شدن را به تدریج و کندتر از آنچه تواناییهای آنها اجازه میدهدپیش بردهاند و در بسیاری از موارد سالها مکث کرده اند یا در مرحله تأخیر هستهای کاملاً متوقف شده اند (مرحله تأخیر هستهای: فاصله بین مرحله نهفتگی و دستیابی به توان تولید تسلیحات هستهای). حتی برخی دیگر که سرانجام به کلوپ هستهای پیوستند مانند -اسرائیل و هند- در مورد اهداف نهایی خود اطمینان نداشتند و زمان قابل توجهی را صرف بحث در مورد ماهیت برنامههای هستهای خود کردند.
دهلی نو پس از آزمایش یک دستگاه هستهای در هند در سال 1974 که نمونه اولیه سلاح نبود، شانزده سال روی حصار هستهای نشست تا اینکه سرانجام در 1989 تولید تسلیحات را آغاز کرد. کره شمالی اولین بمب هستهای خود را تا سال 2006 آزمایش نکرد؛ یعنی بیش از نیم قرن پس از آن که برنامه تسلیحات هستهای خود را کلید زد و حتی بیش از یکدهه پس از اوایل دهه ۹۰ که تواناییهای هستهایاش آنقدر پیشرفته شده بود که در سال ۱۹۹۳ تحلیلگران اطلاعاتی آمریکا تخمین زدند که پیونگ یانگ از قبل یک یا دو بمب هستهای تولید کرده است.
همچنین رهبران ایران، اغلب ژاپن را الگوی مناسبی در نظر گرفته و استدلال می کنند که اگر ژاپن مجاز به داشتن فنآوری چرخه سوخت هستهای و همزمان ماندن در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای است، ایران نیز باید این گزینه را داشته باشد.
منطق تطویل مرحله تأخیر هستهای
این توسعه هستهای کُند تا حدی میتواند صرفاً با تهدید تحریمهای سخت ناشی از سیاست منع گسترش تسلیحات هستهای قابل توجیه باشد. حتی بدون چنین تحریمهایی، طولانی شدن مرحله تأخیر هستهای ممکن است برای اکثر قدرتهای هستهای بالقوه، از نظر سیاسی ، اقتصادی و استراتژیک منطقی باشد.
۱) منطق سیاسی
از نظر سیاسی ، ثابت نشده است که سلاح هستهای یک ابزار نظامی کاملاً مفید است، زیرا تهدید قابل اطمینان و قابل باور برای استفاده از چنین سلاح تخریبی قدرتمندی، دشوار است، مگر در پاسخ به تهدیدهای شدیداً امنیتی. در مقابل، وقفه میانمدت در ساخت تسلیحات هستهای ضمن حفظ یا ارتقاء و بهروزرسانی فناوری های مربوطه، میتواند یک اهرم چانهزنی بسیار مفید را در اختیار دولت بگذارد. اهرمی که اغلب نسبت به دیگر ابزارها و تواناییهایی که برای رایزنی وامتیازگیری دولت یادشده در سح بینالمللی خریدار چندانی ندارند، بطور نامتناسبی مؤثر است.
و ظاهراً به همین دلیل است که ایران [بدون حرکت شتابان به سوی ساخت تسلیحات] مشغول فعالیتهای هستهای است که به زعم بسیاری، هیچ توجیه منطقی ندارد. اما برای تصمیمسازان کشوری که بدون داشتن اهرم بازدارنده، سالها درگیر یک جنگ نابرابر [به لحاظ تسلیحاتی] بوده و پس از آن در برابر فشارها و تهدیدهای مختلف از سوی بازیگران متخاصم قدرتمند، ابزار چندانی برای چانهزنی نداشته، احتمالاً چنین سیاستی نه تنها قابل توجیه است که شاید بهترین و یا حتی تنها تاکتیک راهبردی ثمربخش باشد.
حتی یک کشور جزئی که در صحنه جهانی گاه نادیده گرفته می شود، با تهدید به هستهای شدن، می تواند قدرتهای بزرگ متأثر از اشاعه را تحت فشار قرار دهد تا در ازای غیرهستهای ماندنشان، امتیازات قابل توجهی به آنها ارائه دهند.
طبق چارچوب توافق شده در سال 1994 کره شمالی قول تأمین تأسیسات راکتور آب سبک و سالانه نیم میلیون تن نفت سنگین رایگان را به عنوان پاداش دریافت کرد. ارزش چنین پاداشهایی صرفاً مادی نبود: اپیزودهای مواضع مذاکراتی قدرتمند پیونگ یانگ در برابر قدرتهای بزرگ به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای مشروعیت بخشیدن به خاندان کیم در داخل کره شمالی بسیار مورد استفاده قرار گرفته است.
در همین حال، تمایل آمریکا برای جلوگیری از تولید سلاحهای هستهای توسط متحدان خود مانند ژاپن و کره جنوبی، اغلب به عنوان دلیل اصلی تعهدات ایالات متحده برای تأمین امنیتی قوی و حفظ نیروهای مستقر در این کشورها برای محافظت از آنها، عنوان می شود.
۲) منطق اقتصادی
از نظر اقتصادی ، ساخت و نگهداری زرادخانه عملیاتی هستهای، اقدامی بسیار گران قیمت برای اکثر کشورها است. به گفته کارشناسان هستهای و منطقهای ایالات متحده هند و پاکستان تا اوایل سال 2000 هر کدام بیش از ۵ میلیارد دلار برای توان هستهای خود هزینه کردند.
علاوه بر هزینههای اولیه برای توسعه، قدرتهای هستهای مجبورند هزینههای زیادی را صرف نگهداری و نوسازی تأسیسات و تسلیحات هستهای و سیستمهای حمل کلاهک کنند و این روند را باید برای سالها ادامه دهند. و چنین هزینههای مصرفی به سرعت و به شکل فزاینده اضافه میشوند.
قدرتهای هستهای منطقهای مانند اسرائیل، هند و پاکستان سالانه ۱ تا ۳ میلیارد دلار برای این اهداف هزینه میکنند. تأسیسات هستهای متوسط فرانسه سالانه تقریباً 6 میلیارد دلار هزینه برای پاریس میتراشد. علاوه بر این ، زرادخانههای هستهای تمایلی برای صرفهجویی در سایر تواناییهای نظامی متعارف ندارند. اکثر قدرتهای هستهای همزمان با بهبود تواناییهای هستهای، همچنان به حفظ و ارتقاء تواناییهای نظامی متعارف خود ادامه می دهند. با توجه به لازمههای سیاست رقابتی برای منابع ملی اندک، تا زمانی که کشوری با تهدیدهای امنیتی وجودی قریبالوقوع روبرو نشود، چنین سرمایهگذاریهای نظامی و هزینه کردن فرصتهای دیگر به سختی قابل توجیه است.
۳) منطق استراتژیک
از نظر استراتژیک، سلاح های هسته ای تضمینی برای حفاظت ارائه نمی دهند ، مگر اینکه با قابلیت حمل قوی و بادوامی همراه باشد که می تواند بمبها را به اهداف گرانبها در عمق خاک یک متجاوز بالقوه برساند و در معرض تخریب توسط حمله اول و یا متقابل دشمن نیست.
در صورت عدم وجود سیستمهای حمل کاملاً قابل بقاء، یک کشور نوپای مسلح به سلاح هستهای معمولاً با یک معضل مواجه است؛ در دوراهی «استفاده از سلاح یا از دست دادن آن» قرار می گیرد و ممکن است در اثنای یک بحران، بیش از وضعیت نهفته هستهای در معرض خطر حملات پیشگیرانه باشد.
در صورتی که گریز هستهای یک دولت، دشمنش را به هستهای شدن وادارد، معضل وخیمتر خواهد شد؛ کمااینکه عربستان سعودی میگوید اگر ایران از آستانه هستهای عبور کند، ریاض نیز چنین کاری خواهد کرد. برزیل و آرژانتین یک بار در معرض خطر گرفتار شدن در یک رقابت هستهای تسلیحاتی به نظر می رسیدند، اما دو قدرت آمریکای جنوبی به اندازه کافی عاقل بودند که به طور مشترک از این کابوس جلوگیری کنند.
یک کشور نهفته، با حفظ پتانسیل فنی برای تولید سلاحهای هستهای بدون داشتن بمب واقعی، میتواند از ارائه بهانههای وسوسه انگیز برای حملات پیشگیرانه جلوگیری کند و همچنان مانع مؤثری در مقابل تجاوز یا زورگویی نظامی ایجاد میکند: یک کشور نهفته هستهای وقتی با تهدیدهای متجاوز بالقوه روبرو میشود، در پاسخ میتواند تهدید به پیشروی هستهای کند، و بنابراین امنیت و موقعیت آینده قدرت متجاوز را در معرض تهدیدهای بالقوه قرار دهد.
موضع هستهای تهران ممکن است در مقابل افزایش تهدیدها تغییر کند
نخست وزیر پیشین ژاپن یاسوهیرو ناکازونه استدلال میکرد که نشان دادن تواناییهای نهفته هستهای ژاپن مهم است تا کشورهای همسایه رفتار تهاجمی نسبت به کشور وی نداشته باشند. اکبر هاشمی رفسنجانی که از سال 1989 تا 1997 چهارمین رئیس جمهور و در انتخابات سال 2005 کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ایران بود به دکتر جورج پرکوویچ ، که برنامه سیاست هستهای «بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی» را هدایت می کند در سال 2005 در حالی که اصرار داشت که ایران سلاح هستهای نمیخواهد، گفت: «هنگامی که به چرخه سوخت هستهای اشراف پیدا کنیم، همه همسایگان ما نتیجه مناسب را می گیرند».
به همه این دلایل ، کشورهای نهفته هستهای غالباً تأخیر در ساخت سلاحهای هسته ای را سودمند میدانند. ایران نیز احتمالاً برای تبدیل پتانسیل هستهای خود به یک زرادخانه واقعی، میل یا دستکم عجلهای نخواهد داشت، خصوصاً در حالی که فاقد قابلیتهایی برای حمل قابل اطمینان و ضربات دوم است.
با این حال، مواجهه ایران با تهدید بالقوه تغییر رژیم ممکن است محاسبات متفاوتی را رقم بزند؛ همانطور که وقتی در اوایل دهه 2000 دکترین بوش کره شمالی را به عنوان هدف اصلی حملات پیشگیرانه آمریکا قرار داد، پیونگیانگ را به محاسبات دیگری سوق داد.
اگر ایالات متحده بقای نظام سیاسی ایران را تهدید کند، این ممکن است تمایل تهران را برای تغییر موضع هستهای به منظور قدرتنمایی یا ایجاد توان بازدارندهای برای جلوگیری از حمله دشمن، به طور قابل توجهی افزایش دهد. بنابراین، تهدیدهای نظامی با هدف منع گسترش سلاحهای هستهای از قضا میتواند نتیجهای را تحمیل کند که واشنگتن سالٰها تلاش کرده است مانع آن شود.»