انتخاب سرنوشتساز بایدن درباره ایران و خاورمیانه
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال 2020 ، جو بایدن متعهد شد که (۱) "اکثریت قریب به اتفاق" سربازان آمریکایی را از افغانستان بیرون بکشد، (۲) کمکهای آمریکا به عربستان سعودی در جنگ یمن را متوقف کند و (۳) دوباره به توافق هستهای ایران بپیوندد؛ ۳ تصمیمی که دقیقاً با دستور کار کاهش نقش و تمرکز ایالات متحده در منطقه هماهنگ است.
پیام اقدامات کاخ سفید به قدرتهای منطقهای واضح و غیرقابل انکار بود: خاورمیانه فقط از این منظر برای دولت بایدن یک اولویت است که بتواند راههایی برای کاهش گرفتاریهای ایالات متحده در این منطقه پیدا کند. اما به نظر میرسد این رویگردانی واشنگتن از خاورمیانه و فاصلهگیری از نزاع ها و استراتژیهای شرکای خاورمیانهای، قدرت های منطقهای را مجبور به کشف دیپلماسی خود کرده است.
خروج آمریکا، محرک دیپلماسی منطقهای
تریتا پارسی معاون اجرایی اندیشکده کوئینسی (موسسه کوئینسی برای حکمرانی مسئولانه) بر این باور است که بر خلاف پیشبینیهای استبلیشمنت سیاست خارجی واشنگتن از روز رستاخیز، با عقب نشینی نظامی ایالات متحده از منطقه ، هرج و مرج ایجاد نشده است. بلکه دیپلماسی منطقه ای آغاز شده است. البته این بدان معنا نیست که ایالات متحده در این روند سهیم نبوده است. قطعاً چنین بوده است، اما نه به روش متعارف مبتنی بر رهبری ایالات متحده و بصورتیکه تشکیلات سیاست خارجی واشنگتن آن را پیش ببرد.
رئیس سابق و بنیانگذار شورای ملی ایرانیان آمریکایی (NIAC) میگوید: یگانه عاملی که بیشترین فشار را بر بازیگران منطقهای در جهت پیگیری دیپلماسی اعمال میکند، تعهد ایالات متحده برای حمایت از ریاض در مقابل تهران یا ارائه یک ابتکار عمل دیپلماتیک جدید برای منطقه نیست. بلکه دقیقاً برعکس، آنچه مذاکرات را کاتالیز میکند، بروز نشانههای فزایندهای است که حاکی از عزم ایالات متحده برای رهایی بازوی نظامی خود از قیدوبندهای خاورمیانه است.
«بغداد یا ابراهیم»؛ دوراهی مهم خاورمیانه
در همین زمینه، تریتا پارسی در مقالهای برای نشریه امریکن پراسپکت با عنوان «راهی بهتر در خاورمیانه» نوشته است: برای آمریکا، گفتگوی بغداد بسیار استراتژیک تر از توافق ابراهیم است.
اکوایران این مقاله را در ۲ بخش تقدیم مخاطبان میکند که در ادامه بخش نخست آن آمده است.
نخست وزیران و پادشاهان با متقاعد شدن به اینکه ایالات متحده ایمان خود را به ارزش استراتژیک خاورمیانه از دست داده است، به طور یکسان در تلاش برای یافتن جایگاه استراتژیک خود در منطقه هستند. در میان سردرگمی و بلاتکلیفی جهانی بدون حمایت آمریکا، ۲ مدل در حال ظهور هستند؛
اولی، از آنها توسط تلاشهای نوپای عراق برای ترویج دیپلماسی منطقهای فراگیر ارائه میشود که آشکارترین انعکاسش «نشست بغداد» در تابستان اخیر بود.
دومی در توافقنامههای ابراهیم، تجلی یافته است که با تاکید بر تسهیل آشتی بین دیکتاتوریهای عرب و اسرائیل، به منظور مقابله با نفوذ ایران.
اولی بدون دخالت آمریکا پدید آمد و تکامل یافت. دومی به ایالات متحده وابسته بوده و مستلزم ادامه تعهدات نظامی آمریکا در خاورمیانه است.
شاید برخلاف ظواهر، منافع آمریکا با گفتگوی بغداد به رهبری عراق به بهترین وجه پیش برود، دقیقاً به این دلیل که هدف آن ایستادن خاورمیانه بر روی پای خود و پایان دادن به وابستگی خشک به ایالات متحده است.
تلاشهای دیپلماتیک منطقهای در خاورمیانه در سالی که گذشت به طرز چشمگیری تشدید شده، اگرچه در ایالات متحده توجه کمی به آنها جلب شده است. ترکها دوباره با مصریها صحبت میکنند، اماراتیها جداییها با ترکیه را وصله مینند، عربستان سعودی و امارات با قطر رفتوآمد میکنند و سوریه گفتوگو با چندین همسایه خود را از سر میگیرد.
مذاکرات محرمانه از زمان ترامپ آغاز شد
با این حال، چشمگیرترین مورد، گفتوگو بین تهران، ریاض، و ابوظبی به لطف نقش تسهیلگر عراق، قابل بحث و بررسی است.
مذاکرات محرمانه بین ایران و عربستان سعودی به دلایلی که نخبگان سیاست خارجی واشنگتن ممکن است مشکل ساز بدانند در واقع در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ آغاز شد. هنگامی که ترامپ پس از حمله متحدان ایران [حوثیها یا انصارالله] به میادین نفتی عربستان در سال 2019 تصمیم گرفت به جنگ با ایران نرود، رهبری عربستان شوکه شد.
ترامپ اساسا دکترین کارتر را کنار گذاشت که باعث ناراحتی ریاض و بسیاری از نخبگان سیاست خارجی واشنگتن شد. دکترینی که مدتها مدعی شده بود که بدون هژمونی آمریکا، خاورمیانه در هرج و مرج فرو خواهد رفت.
این حملات با القاء این موضوع که ارتش ایالات متحده دیگر در اختیار آنها نیست، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را بر آن داشت تا دیپلماسی محرمانه را با ایران امتحان کنند. یک منبع سعودی به من گفت: «این به ریاض فهماند که باید روابط خود را متنوع کند و اتکای خود را به ایالات متحده کاهش دهد».
از طریق نقش تسهیلگر عراق، پیامهایی بین ریاض و تهران با هدف تنش زدایی رد و بدل شد. ایران یک طرح صلح را بر اساس تعهد متقابل ایران و عربستان مبنی بر عدم تجاوز پیشنهاد کرد. امارات نیز به نوبه خود یک مقام ارشد نظامی را به تهران فرستاد تا اوضاع خلیج فارس را آرام کند و خود را از خط آتش خارج کند. ابوظبی حتی ورود 700 میلیون دلار پول را به ایران در دوره تنگنا تسهیل کرد که تا حد زیادی باعث آزردگی دولت ترامپ شد.
نیکی هیلی، سفیر سابق ترامپ در سازمان ملل، اخیراً از گفتگوی اعراب و ایران ابراز تاسف کرد و رئیس جمهور جو بایدن را متهم کرد که ایران و کشورهای عربی را به آغوش یکدیگر سوق داده است. او گفت:«این ایده که آنها در واقع در حال گفتگو و مذاکره هستند، چند سال پیش غیرقابل تصور بود».
اگر به نظر نمی رسید که ایالات متحده آماده عقب نشینی از منطقه است، گفتن اینکه دو شریک مستبد عرب به سمت دیپلماسی حرکت می کردند، دشوار بود. اما هنگامی که آنها دیگر نتوانستند پشت قدرت نظامی آمریکا پنهان شوند، اشتهای آنها برای همزیستی مسالمت آمیز به طور تصاعدی افزایش یافت.
حسین ایبیش، یکی از مفسران مؤسسه کشورهای عربی خلیج فارس که توسط امارات متحده عربی حمایت مالی می شود، می نویسد: «این شرایط باعث ایجاد ارتباط دیپلماتیک میان قدرتهای منطقهای شده است».
تأثیر ترور شهید سلیمانی بر روند مذاکرات
اگرچه این پنجره دیپلماتیک بعدتر با ترور [شهید] قاسم سلیمانی [که برای رساندن پیامی به عربستان سعودی به عنوان بخشی از گفتگوهای محرمانه به عراق رفته بود] تنگ شده بود، اما پس از خروج ترامپ از قدرت، این پنجره بازگشایی شد.
نخست وزیر عراق به پارلمان گفته است که دونالد ترامپ با او تماس گرفت و از او خواست تا میان ایران و آمریکا میانجیگری کند و سپس چندی بعد دستور حمله [تروریستی] به [شهید] سلیمانی را صادر کرد. او میگوید فرمانده [شهید] سپاه قدس ایران در سفر به عراق مأموریت داشت پاسخ مکتوب ایران به ابتکار عربستان در راستای تنش زدایی را به دست وی برساند.
پیام صریح آمریکا به قدرتهای منطقه
رهبری عربستان به درستی درک کرد که در دوران جو بایدن، حمایت بیقید و شرط آمریکا از آل سعود در حال پایان است. به گفته بروس ریدل، دستیار سابق سیا، واشنگتن اکنون ظاهراً تلاش میکند از گرفتار شدن خود در نزاعهای شرکای منطقهای خود اجتناب کند، امری که با خروج بایدن از افغانستان مجدداً تأیید شد و رهبری ریاض را "بسیار متزلزل" کرد. ریدل به نشریه اسلیت گفت: «تصاویر آمریکاییها که افغانستان را رها می کنند برای اعراب خلیج فارس ترسناک بود».
پیامی که قدرتهای منطقه دریافت کردند کاملاً واضح بود: آمریکا در آینده تنها به این دلیل روی خاورمیانه تمرکز میکند که بفهمد چگونه از آن خارج شود، نه اینکه چگونه خود را بیشتر در نزاعهای متعددش درگیر کند.
ابتکار خلاقانه بغداد
خروج معلق آمریکا، دولت عراق را بر آن داشت تا دیپلماسی محرمانه خود را به سطح بالاتری برساند. بغداد به جای اینکه صرفاً گفتوگو بین عربستان و ایران را تسهیل کند، میانجیگری بین دو رقیب دیرینه را آغاز کرد و در عین حال گفتوگو را تقریباً به کل منطقه گسترش دادتا در نشست بغداد در اوت سال جاری به اوج خود رسید.
برای اولین بار در تقریباً دو دهه، رهبران ارشد ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر، ترکیه و بسیاری دیگر در مرحله مشترکی حضور یافته و اولین گامها را برای حل و فصل بسیاری از درگیریها از طریق گفتوگو و اقدامات مشخص برداشتند.
به عنوان مثال، عراقیها به عربستان سعودی و ایران پیشنهاد کردند که یک بزرگراه بین المللی بسازند که مشهد در ایران را از طریق شهر کربلای عراق به مکه در عربستان سعودی متصل میکند، تا از این طریق روابط اقتصادی را تقویت کرده و اعتماد ایجاد کند.
انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس جمهور امارات متحده عربی در کنفرانس سیاست جهانی در اکتبر گفت: «بخشی از کاری که ما باید انجام دهیم این است که منطقه خود را بهتر مدیریت کنیم. خلاء وجود دارد و هر زمان که خلاء وجود داشته باشد، مشکل ایجاد می شود».
قرقاش افزود: آیا من در مورد ارتباط با ایران بسیار مثبت هستم؟ بله. آیا من بسیار مثبت هستم که ایران مسیر منطقه ای خود را تغییر خواهد داد؟ باید بگویم که در اینجا واقع بین تر هستم، اما شرط می بندم که ایران نیز نگران خلاء و تشدید تنش است».
به گزارش Amwaj.media، گفتوگوهای عربستان و ایران به «نقطه بلوغ» رسیده است، بالأخص با دیدارهای متعدد بین مقامات ارشد ایرانی و سعودی از جمله علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران (SNSC)، عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان و خالد بن سلمان، برادر کوچکتر ولیعهد محمد بن سلمان، که گفته میشد دو طرف به توافقی برای احیای روابط دیپلماتیک نزدیک شده اند.
دیپلماسی ترامپی و توافق آبراهام
اگرچه دولت ترامپ با تعامل بین ریاض و تهران مخالف بود، اما طرفدار نوع دیگری از دیپلماسی بود، بین اسرائیل و کشورهای مسلمانی که هنوز چیزی تحت عنوان دولت یهود را به رسمیت نشناخته بودند. توافق ابراهیم (یا توافقنامههای آبراهام) که شاهد عادی سازی روابط بین اسرائیل و امارات و بعداً بحرین، مراکش و سودان بود، به طور گسترده به عنوان مهم ترین دستاورد دیپلماتیک ترامپ در خاورمیانه مطرح می شود.
دولت بایدن نیز با امیدواری به افزایش تعداد کشورهایی که مایل به عادی سازی روابط با اسرائیل - بدون ایجاد یک کشور پایدار فلسطینی- هستند، از این توافق استقبال کرد.
کلاه گشاد آبراهام بر سر آمریکا و اعراب
ترامپ از این توافق به عنوان یک پیشرفت بزرگ به سوی صلح منطقهای نام برد، اگرچه آنها فقط روابط بین کشورهایی را که هرگز با یکدیگر در جنگ نبودهاند عادی میکند. و البته که وضعیت اسفبار فلسطینیان و ادامه اشغال غیرقانونی سرزمین فلسطین توسط اسرائیل حتی یک فکر بعدی در این توافقنامه نبود.
در عوض، این توافق یک اصل کلیدی برای حل مسئله اسرائیل و فلسطین را در سر خود تغییر داد: به رسمیت شناختن اسرائیل اکنون بدون هیچ حرکتی به سوی صلح، به تلآویو اعطا شد و انگیزههای اسرائیل برای پایان دادن به اشغال را کاهش داد. در توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی هیچ گفت و گویی وجود نداشت و هیچ اشاره ای به تشکیل دولت فلسطین نشد.
در عوض، تمام هزینهها و امتیازات توسط ایالات متحده داده شد؛ ایالات متحده موضع دیرینه خود را در مورد صحرای غربی تغییر داد تا مراکش را وارد کشتی ابراهیم کند. سودان از لیست تروریستی آمریکا خارج شد. ایالات متحده حتی موافقت کرد که یکی از پیشرفتهترین جت های جنگنده خود، F-35 را به امارات، یکی از بازیگران اصلی بیثباتکننده در خاورمیانه، بفروشد.
توافقی علیه صلح
اسرائیلیها حتی نیازی به تعهد برای مذاکره با رهبران فلسطینی نداشتند، چه رسد به تعهد به رعایت حقوق فلسطین یا استقلال کشور فلسطینی. همانطور که جفری گلدبرگ خاطرنشان کرد: «اسرائیل چیزی را در ازای هیچ به دست می آورد: روابط با دو کشور عربی دیگر بدون توقف شهرک سازی».
جای تعجب نیست که فلسطینی ها این توافق را خنجری از پشت میدانستند. در توافق شعارهایی چون «بهبودهای ملموس در زندگی فلسطینیان» و همچنین «امنیت، فرصت، و عزت» وعده داده شده است، اما حرفی از تشکیل کشور فلسطینی در میان نیست.
توافقنامه آبراهام تمرکز را بر این ایده معطوف کرد که «به نفع کشورهای منطقه و سراسر جهان است که با اسرائیل مانند هر کشور دیگری رفتار شود» - حتی در شرایطی که اسرائیل به اشغال سرزمینهای فلسطین ادامه میدهد.
بر اساس سند راهبردی سالانه آگوست 2021 از موسسه صلح آبراهام (متعلق به جرد کوشنر) هدف توافق، دستیابی به صلح از طریق حل و فصل مناقشه اعراب و اسرائیل نیست، بلکه "حرکت فراتر از درگیری اعراب و اسرائیل" است.
با توجه به این موضوع، تعجب آور نیست که این توافقنامه نتوانسته صلح را تقویت کند، همانطور که با جنگ اوایل تابستان امسال که حدود 260 کشته در غزه و 13 کشته در اسرائیل برجای گذاشت آشکار شد.
فراتر از شکست در دستیابی به صلح، توافقنامههای آبراهام احتمالاً منطقه را بطور کلی بیثبات میکنند و در عین حال صلح را از دسترس خارج میکنند. (پایان بخش نخست)
هسته توافق ابراهیم؛ اعمال مجدد راهبرد ناموفق آمریکا
در هسته خود، توافقنامه آبراهام راهاندازی مجدد راهبرد ناموفق ایالات متحده برای سازماندهی خاورمیانه حول تلاش برای انزوای ایران، تقسیم منطقه بین آمریکا و شرکای آن از یک سو و ایران و متحدانش از سوی دیگر است.
اماراتی ها اصرار دارند که این توافقنامه یک اتحاد ضد ایران نیست، اما کوشنر داستان متفاوتی را ادعا میکند. بر اساس سند راهبردی وی، توافقهای آبراهام در خدمت محدود کردن آنچه «تهدیدهای مشترک جمهوری اسلامی ایران» خوانده است، هستند.
این رویکرد پیشفرض میگیرد که رقابت شرکای منطقهای با ایران نیز نبرد آمریکاست و در واقع منافع آمریکا در خاورمیانه را با منافع اسرائیل، عربستان سعودی و امارات یکی میداند. چنین رویکردی تضاد را تقویت میکند و در عین حال مانع همکاری بین طرفین برای حل اختلافها میشود.
واضح است که چرا از زمانی که ایالات متحده در اواسط دهه 1990 برای اولینبار شروع به سازماندهی سیاستهای خود در خاورمیانه حول محور انزوای ایران کرد، تا به امروز، درگیریهای مسلحانه در منطقه از 5 به 22 افزایش یافته است.
یک تفاوت مهم
با این حال، توافقنامهها، نسبت به راهبرد اولیه آمریکا، از یک جهت بسیار مهم متفاوت است: به جای اینکه ایالات متحده عملاً به عنوان ضامن امنیت پادشاهی های عربی سنی هممرز با ایران عمل کند، اکنون اسرائیل (با حمایت ایالات متحده) این نقش را ایفا میکند.
این پویایی اخیراً زمانی که اسرائیل، بحرین، امارات متحده عربی و ایالات متحده مانورهای دریایی مشترکی را در دریای سرخ برگزار کردند، به نمایش گذاشته شد، اقدامی که به طور گسترده با هدف مقابله با ایران تفسیر میشود. این رزمایش همچنین تأثیر این توافقنامهها را بهعنوان مکانیزمی برای درگیر نگهداشتن ارتش ایالات متحده و حضور در خلیج فارس، هرچند با شدت پایینتر، نشان داد.
تداوم هژمونی آمریکا در خاورمیانه با هزینه کمتر
علاوه بر این، این توافقها مستلزم تقویت و حمایت مستمر از سوی ایالات متحده است.
موسسه صلح Abraham Accords در این مورد کاملاً واضح است: «رهبری ایالات متحده برای توسعه و اجرای اولیه توافقنامه کاملاً حیاتی بود. در صورت عدم وجود سرمایه گذاری پایدار، توافق تاریخی در دستیابی به پتانسیل خود شکست خواهد خورد». این چارچوب مستلزم «معماری امنیتی منطقهای به رهبری ایالات متحده است که برای حفاظت از یک بنیان اقتصادی که میتواند پایدار باشد»، جلوگیری از لغزشی که [به ادعای این سند] به ایران اجازه میدهد «پایههای مخل خود را در سراسر منطقه بازیابد» و درها را به روی «نفوذ بد روسیه و چین» و نیز «ظهور مجدد داعش و القاعده»، باز میکند.
در مجموع، این به تداوم هژمونی آمریکا در خاورمیانه با هزینه کمتر است. از آنجایی که توافقنامه به جای حلوفصل، تنشها را فریز میکند، دلایل کمی وجود دارد که باور کنیم این استراتژی از گرفتار شدن آمریکا در خاورمیانه توسط جنگ مداوم و بیثباتی جلوگیری میکند، یا اینکه آمریکا را از جنگهای بی پایان بیشتری در امان میگذارد.
بغداد، نقطه مقابل ابراهیم
تقریباً از هر نظر، ابتکار عراق برخلاف توافق ابراهیم است.
گفتوگوی بغداد به جای تقسیم منطقه به بلوکها، به دنبال ثبات و صلح گستردهتر از طریق حل و فصل مناقشات منطقهای است، نه ایجاد ائتلافهایی برای هدف قرار دادن و شکست سایر کشورها. علاوه بر این، در حالی که توافقات ابراهیم عمدتاً بر خاورمیانه تحمیل شده بود -از طریق رشوه دادن یا اعمال فشار ایالات متحده به کشورها برای همراه شدن، انگیزه ابتکار دیپلماتیک بغداد از درون جوشید. روند بغداد، به طور مبتکرانه، به دنبال ثبات بر مبنای استانداردهای خاورمیانه و بدون نیاز به وابستگی مالیاتی به منابع سیاسی و نظامی واشنگتن است.
توافق نامحبوب در میان ملتهای عرب
در همین حال، تنها یکی از این ابتکارات دیپلماتیک ممکن است پایدار باشد. مخالفت با پذیرش اشغالگری اسرائیل در خاورمیانه، از جمله در بسیاری از کشورهای طرف توافق، همچنان قوی است. زمانی که یائیر لاپید، وزیر خارجه اسرائیل از بحرین بازدید کرد، با اعتراضات خیابانی مواجه شد که این سفر و توافقات را محکوم کردند. رهبران شیعه و سنی در بحرین به طور علنی از عادی سازی روابط با اسرائیل و افتتاح سفارت اسرائیل در منامه صرف نظر کردند.
در سودان، این تصمیم حتی از نامحبوبتر بود. شاخص افکارسنجی اعراب در سالهای 2019-2020، که در 13 کشور عربی با مجموع حدود 300 میلیون نفر جمعیت انجام شد، نشان داد که 79 درصد از پاسخدهندگان در سودان با برقراری روابط با اسرائیل قبل از تأمین حقوق فلسطینیان مخالف بودند. در سراسر منطقه، مخالفت با عادی سازی شدیدتر بود و 88 درصد ایده عادیسازی را رد کردند.
با این حال، عادیسازی روابط به سرکوب مخالفتها علیه دیکتاتوریهای عرب، از جمله علیه پذیرش اشغال فلسطین توسط اسرائیل از سوی آنها کمک میکند. حاکمان عرب در خلیج فارس از فناوری پیشرفته سایبری اسرائیل برای ردیابی مخالفان صلحجو در داخل و خارج از کشور استفاده می کنند. این فناوری های پیشرفته احتمالاً دیکتاتورهای عرب را قادر میسازد تا مخالفان خود را در کشورهای کوچکتر کنترل کنند. در کشورهای پرجمعیتتری مانند مراکش و عربستان سعودی، خاموش کردن مخالفان ممکن است بسیار دشوار باشد.
برای بسیاری از مدافعان حقوق بشر در خاورمیانه، این توافقنامهها به عنوان «ابزاری برای کمک به رژیمهای غیردموکراتیک اما دوست اسرائیل» در راستای «تثبیت کنترل خود بر مردمانشان» تلقی میشود. این امر باید واشنگتن را نسبت به رادیکالیسم و افراطگرایی که حمایت آمریکا از دیکتاتورهای عرب در طول تاریخ به تحریک آن کمک کرده است، آگاه کند.
زیربنای تنشزای توافق ابراهیم
شاید مهمتر از همه این باشد که استراتژی زیربنای توافقنامه آبراهام، سابقهای در قفل کردن درگیریها، افزایش تنشها و حتی افزایش خطر یک رویارویی نظامی دارد. همانطور که استیو سایمون از موسسه کوئینسی اشاره کرده است، اگر امارات به اسرائیل اجازه دسترسی به پایگاههای خود را بدهد، توانایی اسرائیل برای بمباران ایران را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد و به این ترتیب تمایل اسرائیل به این کار را افزایش می دهد.
اکثر تحلیلگران موافقند که چنین اقدامی احتمالاً منجر به جنگی در سطح منطقه می شود که در نهایت برای ایالات متحده بسیار بد خواهد بود. آن هم در زمانی که واشنگتن در نهایت در مسیر پایان دادن به جنگهای خود در خاورمیانه قرار گرفته است.
روند بغداد؛ آغازگر دورهای از «تنشهای مدیریتشدهتر»
گفتگوهای بغداد چنین خطر بیثبات کنندهای را به همراه ندارد.
در حالی که حل و فصل مناقشات متعدد و برقراری صلح در سطح منطقه یک کار دشوار است، حتی مفسران تندرو سعودی نیز به پتانسیل این روند پی بردهاند که اگر نگوییم بخشی از این هدف دستیافتنی است، دستکم آغازگر دورهای از «تنشهای مدیریتشدهتر» است.
با این حال، همانطور که یک مقام ارشد عراقی به من گفت، در حالی که در ابتدا کاهش تنشهای عربستان و ایران هدف اصلی این ابتکار بود، تنشهای مدیریتشدهتر میتوانند «پایهای برای تلاشی گستردهتر به سمت گفتگو و امنیت منطقهای ایجاد کنند».
دوراهی تداوم یا تغییر
برای کسانی که در واشنگتن طرفدار سیاست خاورمیانهای آمریکا در سه دهه گذشته هستند، توافق آبراهام مسیر جذابی را به سوی تداوم این رویکرد ارائه می دهد.
در زمانی که تمایل رأیدهندگان آمریکایی برای پایان دادن به درگیریهای نظامی در خاورمیانه به طور فزایندهای قویتر میشود، توافقنامه آبراهام مسیری با هدف «تضمین تداوم سلطه آمریکا بر منطقه با اندکی هزینه کمتر» پیش رو میگذارد.
بلیط خروج یا تضمین حضور؟
از آن سو، گفتگوی بغداد این پتانسیل را دارد که به ایالات متحده بلیط خروج ارائه دهد، سازوکارهای آن برای حل و فصل مناقشه و پیشگیری از تنش، به ثبات منطقه کمک خواهد کرد.
در حالی که توافق آبراهام با تسلیح شرکای ایالات متحده و تقویت تفرقه، خاورمیانه را آماده جنگ میکند و احتمال آن را افزایش میدهد.
تجربه نشان داده است که بدون حمایت بیرونی، همه قدرتهای منطقه مجبور خواهند شد که در خواستههای خود واقعبینتر باشند.
۲ چشمانداز متفاوت برای خاورمیانه
به علاوه، در حالیکه ایالات متحده ظاهراً از متحدان و شرکای امنیتی خود در سراسر جهان خواسته است که مسئولیت بیشتری در قبال امنیت خود بپذیرند، عملی شدن توافق آبراهام منجر به تداوم وابستگی امنیتی کشورهای عربی به آمریکا میشود؛ امری که به نوبه خود به این معنی است که ایالات متحده باید از نظر نظامی، متعهد به شرکای منطقهای خود باقی بماند.
و شاید مهمتر از همه، چشمانداز گفتوگوی بغداد است که میتواند در نهایت گسترش یابد و اسرائیل را نیز شامل شود، تنشها بین اسرائیل و ایران را کاهش دهد، و در ایجاد یک کشور فلسطینی، چه بسا مناسبات خصمانه آنها را متحول کند.
فصل پایانی ائتلاف ضدایرانی؟
در مقابل، توافقنامه ابراهیم حتی نمیتواند هدف در دسترس و مهم نزدیکی ایران و کشورهای عربی که عراقیها به دنبال آن هستند را تحمل کند.
همانطور که زوی بارئل از روزنامه اسرائیلی هاآرتص مینویسد، توافق بین ایران و عربستان سعودی "فصل پایانی ائتلاف ضدایرانی" خواهد بود که توافقنامه ابراهیم بر آن پایه گذاری شده است. در واقع، مؤسسه صلح آبراهام صراحتاً «سازش با ایران» و پتانسیل بهبود روابط بین کشورهای عربی و روسیه و چین را بهعنوان تهدیدی برای توافقنامهها شناسایی میکند.
انتخاب مهم بایدن درباره ایران و خاورمیانه
تاکنون، دولت بایدن فاصله حساب شده ای را با مذاکرات بغداد حفظ کرده است. این کشور از گفتگو استقبال کرده و بغداد را به خاطر ابتکارش ستوده است، اما عاقلانه خود را از مذاکرات دور نگه داشته است، زیرا از ترس اینکه دخالت آمریکا بتواند این تلاش را از مسیر خود خارج کند.
اما اگر دولت بایدن در مورد کاهش ردپای نظامی آمریکا در خاورمیانه جدی است، انتخاب بین گفتگوی بغداد و توافق ابراهیم روشن است. اولی بر منابع و رهبری منطقه ای بدون دخالت آمریکا تکیه خواهد کرد. دومی جان تازهای به رقابتهای خاورمیانهای خواهد بخشید که احتمالاً ایالات متحده را به شنهای روان میکشاند.