ناگفته هایی از دغدغه ها و فعالیت های کنونی رئیس جمهور سابق/روحانی چگونه از حاشیهها عبور کرد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از آگاهی نو، قرار نیست روحانی برای همیشه سکوت کند و بازنشسته سیاسی شود. هرچند قرار هم نیست روحانی ساختارشکنی کند. چون او خود را از نظام میداند و نه در برابر آن و حتی بیتفاوت نسبت به آینده نظام.
اصولگرایان چندی است که با چراغ در پی حسن روحانی میگردند تا در عصر «حاکمیت یگانه» اصولگرایان، خصمی بیابند. روزی سخن از محاکمهی روحانی بر زبان میآورند و چندی بر توسن محکومیت رئیس کل اسبق بانک مرکزی سوار میشوند و اندکی بعد هیئت تحقیق و تفحص از دفتر رئیسجمهور سابق را در مجلس تشکیل میدهند و در آخرین موج این «روحانیهراسی» با به هم چسباندن چند جلسه و دیدار جداگانه شایعه میکنند که روحانی «دولت سایه» راه انداخته است.
این در حالی است که «دولت سایه» اصولگرایان به ریاست سعید جلیلی – تنها نامزد اصولگرایی که از انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ هیچ طرفی بر نبست – همچنان نه فقط سایهی روحانی را با تیر میزند بلکه سایه به سایه رئیسی حرکت میکند و گرچه اعلام کرد که گزارش ۲۰۰ صفحهایاش پاسخی به آخرین گزارش محمدجواد ظریف از برجام بوده اما در بهمنماه ۱۴۰۰ رئیس دولت سایه؛ سعید جلیلی به حسینیهی جماران رفت و در نطقی انقلابی دربارهی دیپلماسی دستیار سابقش علی باقری معاون سیاسی وزیر خارجه رئیسی و مسئول احیای برجام هشدار داد و حتی در توئیتی اعلام کرد اینکه مقام رهبری دولت روحانی را آئینهی عبرت دولتهای بعدی خوانده تذکری فقط به آن دولت نبوده بلکه هشداری به دولتهای پس از روحانی هم هست!
در چنین شرایطی اصولگرایان که «دولتِ پنهان» را به دولت رئیسی بدل کردهاند و «دولتِ سایه»ی سعید جلیلی را هم نتوانستهاند به «دولت آفتابی» رئیسی پیوند زنند در جستوجوی دشمنی برای خود میگردند تا در پناه این خصم داخلی به وحدت برسند.
کارل اشمیت فیلسوف سیاسی آلمان به درستی میگوید سیاست فقط با غیریت معنا مییابد و تا دشمن نباشد، دوستان دور هم جمع نمیشوند و دولت تاسیس نمیشود پس عقل سیاسی حکم میکند حتی اگر دشمنی وجود نداشت، آن را اختراع کنیم و اینگونه است که اصولگرایان فرضیهی دولت سایهی روحانی را خلق میکنند. اما به راستی روحانی کجاست و چه میکند؟
روحانی کجاست؟
حسن روحانی از ساعت ۲۳ همان شب آخر ریاستجمهوریاش در یازدهم مردادماه ۱۴۰۰ که با مرتضی حیدری در شبکه اول تلویزیون ایران «مصاحبهی خداحافظی» را انجام داد به خانهاش رفته است. روحانی دومین رئیسجمهور ایران پس از سیدمحمد خاتمی است که پس از پایان دورهی ریاستجمهوری به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درنیامد. این در حالی است که اصولا مجمع تشخیص مصلحت نظام جایی برای محترمین سیاسی است که یا در مرحلهی «بازنشستگی سیاسی» قرار دارند یا خود را در «اتاق انتظار» نظام احساس میکنند و روحانی با همه احترام امروز هیچکدام از این دو نیست؛ هرچند از آغاز تاسیس این مجمع تا ریاستجمهوری عضو آن بود اما پس از ریاستجمهوری جز چند جلسه در دوره ریاست هاشمیرفسنجانی در آن شرکت نکرد. در واقع روحانی به قانون اساسی اشاره میکند که در آن رئیسجمهور را دومین شخص نظام پس از رهبری میداند و بنابراین در هیچ جلسهای به صفت رئیسجمهور نباید ذیل هیچ شخصی جز رهبری بنشیند. بر این اساس روحانی هرگز پس از فوت هاشمیرفسنجانی – که حساب او را از بقیه جدا میدانست – در مجمع شرکت نکرد و پس از ریاستجمهوری هم درخواست یا انتظاری برای عضویت در مجمع نداشت و ندارد. گرچه پس از پایان ریاستجمهوری آن موقعیت تغییر کرده است و روحانی بعید است پرهیزی درباره هرگونه جایگاه قانونی در نظام داشته باشد.
دفتر روحانی چه شد؟
طبق قانون همهی روسای جمهور پس از پایان دورهی ریاستجمهوری حق دارند از املاک دولت دفتری داشته باشند و هزینهی کارمندان این دفتر (که ظاهرا سقف آن پنج نفر است) هم با دولت وقت است. روحانی این قانون را دربارهی خاتمی و احمدینژاد اجرا کرد، چه دو رئیسجمهور قبل از این دو به مقام رهبری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده بودند و دفتری جدا نمیخواستند.
تحویل دفتر به روحانی اما از شش ماه عبور کرده است و سرانجام با دستور مقام رهبری و پیگیری دفتر رهبری این کار انجام شد اما به دلایل تدارکاتی و حفاظتی هنوز روحانی دفتر را تحویل نگرفته است و هنوز در یک سالن کوچک از خانهی شخصیاش پذیرای ملاقاتکنندگان با خویش است.
خانه روحانی کجاست؟
حسن روحانی تنها رئیسجمهور ایران است که هرگز از خانهی دولتی استفاده نکرد. خانهای که در مجموعهی نهاد ریاستجمهوری برای رئیسجمهور در نظر گرفته شده است در دورهی محمود احمدینژاد به آیتالله سیدمحمود شاهرودی داده شد و رئیسجمهور روحانی هم ترجیح داد در همهی هشت سال ریاستجمهوری در خانهی شخصیاش بماند و هنوز هم این منزل را به ساختمانهای دولتی ترجیح میدهد. همان خانهای که محمدباقر قالیباف در مناظرههای انتخاباتی سال ۱۳۹۶ سعی کرد آن را به نقطه ضعف روحانی بدل کند و نتوانست. اکنون نیز یک سالن کوچک در همکف این خانه محل ملاقات روحانی با سیاسیون، مشاوران و مدیران دولت اوست.
مهمترین دیدار روحانی کدام بود؟
مهمترین ملاقات روحانی و اتفاق غیرمنتظره برای اصولگرایان اما بیرون از این خانه رخ داد: در دفتر رهبری در اولین ملاقات نسبتا گسترده با سران نظام پس از کرونا در دولت جدید در دوم آبان ۱۴۰۰ به مناسبت زادروز پیامبر اسلام حسن روحانی هم دعوت شد و جایگاه مناسبی هم برای او در جلسه در نظر گرفته شد. روحانی البته چند دقیقه با تاخیر به جلسه رسید و معاون اول رئیسجمهور محمد مخبر بر صندلی رئیس سابق جمهور نشست و روحانی هم نخواست که جابجایی صورت گیرد. در این دیدار اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی دو نامزد ردصلاحیتشدهی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در انتخابات ۱۴۰۰ هم دعوت شده بودند اما خبری از دو رئیس اسبق جمهوری نبود و روحانی تنها رئیسجمهور سابقی بود که به جلسه دعوت شده بود.
چندی بعد همان اتفاق غیرمنتظره برای اصولگرایان رخ داد: با درخواست حسن روحانی رئیس سابق جمهوری به دیدار مقام رهبری رفت و دیداری یکساعته با آیتالله خامنهای داشت. جزئیات این دیدار را فقط دفتر رهبری میتواند منتشر کند و روش رسانهها گمانهزنی دربارهی این دیدارهای خصوصی نیست و «آگاهی نو» هم بنا ندارد خلاف این روش عمل کند. روحانی هم هرگز در دورهی ریاستجمهوری و قبل و بعد از آن بنا نداشته درباره این دیدارها به خصوص به صورت یکجانبه اطلاعرسانی کند. به توصیه مشاوران هم روش روحانی اینگونه تکمیل شد که خبر دیدار از سوی دفتر روحانی منتشر نشود و در صورتی که دفتر رهبری صلاح بداند خبر منتشر شود.
اما اصولگرایان به این اصول پایبند نبودند. آنان که چند ماه تمام با تخریب روحانی سعی کرده بودند هر گونه پیوند او با نظام سیاسی را نفی کنند اکنون با این پرسش بدنهی خود مواجه بودند که چگونه با وجود همه تذکرات به دولت قبل برای این دیدار عمل شده است، چنین اتفاقی رخ داده است؟
اصولگرایان اما به جای توضیح موضع همیشگی رهبری در حمایت از دولتهای مستقر و حفاظت از حرمت روسای دولت و مجلس قبل (در مواردی مانند آقایان هاشمی، خاتمی، کروبی و اخیرا لاریجانی و حتی محمود احمدینژاد) سعی کردند به گمانهزنی روی آورند و از موضع رهبری اطلاعرسانی کنند. اما حتی نوع اطلاعرسانی اصولگرایان نشان میداد آنان نگران چه هستند:
یکی از روزنامهنگاران اصولگرا که هیچ مسئولیتی در دفتر رهبری هم ندارد از درخواست روحانی برای عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت و حتی پاسخ مقام رهبری را هم حدس زد. گرچه اصل این خبر مطلقا دروغ بود و چنان که نوشتیم روحانی نگاهی متفاوت به مجمع دارد، اما عدم واکنش رسمی به این دروغگویی هم عجیب بود. اصولگرایان دیگر البته فرار به جلو کردند و دربارهی خبری که از اساس صحیح نبود نوشتند این دیدار ربطی به ریاست روحانی بر مجمع تشخیص مصلحت نظام ندارد! خبری که از اساس دروغ بود اما نگرانی اصولگرایان را میرساند.
چگونه روحانی از حاشیهها عبور کرد؟
در همان روزها اما خبرهایی منتشر شد که نشان میداد نگرانی اصولگرایان بیراه نیست. پرونده رئیس کل اسبق بانک مرکزی در دولت روحانی که آنان میخواستند تا رئیس سابق جمهور امتداد دهند با دستور مستقیم رهبری در مسیر بازنگری قانونی قرار گرفت و احیای پرونده کرسنت که از سوی نزدیکان سعید جلیلی در شبکه افق سیما دامن زده میشد هم متوقف شد. و البته توقف مساله کرسنت بیش از آنکه نسبتی با توصیههای اسمی داشته باشد به صورت طبیعی و قانونی رخ داد. چرا که اصولگرایان میدانستند که با وجود وزارت بیژن زنگنه در دولت روحانی این دبیر اول شورای عالی امنیت ملی یعنی شخص حسن روحانی بود که به دستور رئیس وقت جمهور یعنی سیدمحمد خاتمی در همان ۲۰ سال قبل پرونده کرسنت را بررسی کرده بود و چند سوال انتقادی از آن طرح کرده بود.
ماجرای کرسنت در دوره روحانی رخ نداد و روحانی اولین کسی بود که از آن سوال و تحقیق کرد. اما اگر پرونده کرسنت به درستی بررسی شود معلوم میشود بیش از بیژن زنگنه در دولت سیدمحمد خاتمی، این سعید جلیلی در دولت محمود احمدینژاد است که از پرونده کرسنت خبر دارد و میتواند درباره عوارض توقف آن در دوره احمدینژاد توضیح دهد.
میراث روحانی برای رئیسی چه بود؟
حسن روحانی همچنین به انتقادات دولت رئیسی از خود این گونه پاسخ میدهد که سه میراث برای این دولت گذاشته است:
اول. برجام به عنوان تنها توافق ممکن که با وجود تحریکها و تحریمهای دونالد ترامپ ایران سیاست صبر و انتظار و البته مقاومت در پیش گرفت و آن قدر صبر کرد تا ترامپ رفت اما روحانی نگذاشت پرونده ایران دوباره به شورای امنیت سازمان ملل متحد برود و آنقدر خویشتنداری کرد تا جو بایدن بر سر کار آمد و اینک هر چند با تاخیر یکساله همان راهی که روحانی رفته بود و ظریف تدارک دیده بود توسط رئیسی و نیز باقری پیموده میشود و برجام در حال احیاست.
دوم . قانع کردن اصولگرایان و مدیران سلامت کشور به واردات واکسن تا در کنار تولید آن در داخل، از خارج هم واکسن وارد شود و جلوی شیوع بیشتر کرونا گرفته شود؛ به گونهای که در اردیبهشتماه ۱۴۰۰ در تماس تلفنی روحانی با رئیسجمهور چین او اعلام کرد پس از واکسیناسیون مردم چین در پایان تابستان ۱۴۰۰ واکسن را به ایران میرساند. تداوم این سیاست در دولت سید ابراهیم رئیسی و تحویل واکسنهای پیشخرید شده تا آبان ۱۴۰۰ منجر به واکسیناسیون عمومی در کشور شد. امری که حتی رسانهی اصولگرایی مانند خبرگزاری فارس هم آن را تایید کرد.
سوم. برجا گذاشتن منابع ارزی اعتباری و کاغذی برای دولت سیدابراهیم رئیسی به گونهای که نه بیان جزئیات آن به صلاح اقتصاد ملی و بازار کشور است و نه کتمان آن انصاف به شمار میرود. البته روحانی همواره این مصلحتسنجی را داشت که مصلحت را قربانی محبوبیت نکند تا جایی که رئیس سابق مجلس علی لاریجانی از حجم میراث ارزی دولت روحانی برای دولت رئیسی شگفتزده شد. اما ادعای خزانه خالی درباره دولتی که روحانی تحویل رئیسی داد قطعا نادرست است.
استراتژی روحانی چیست؛ سکوت هوشمندانه؟ و تا چه زمانی ادامه دارد؟
روحانی اما در این شش ماه سپری شده از دولت جدید هرگز بنای تخریب دولت و ایجاد دوگانگی خیر و شر نداشته است. این راهبرد رسانهای و سیاسی نزد دوستان روحانی به استراتژی «سکوت هوشمندانه» تعبیر شده است. سکوتی که حتی با تحریک اصولگرایان شکسته نشد و رئیس سابق جمهور ترجیح داد فقط در مقاطعی که از مناسبتهای ملی و دینی به شمار میرود مواضعی اتخاذ کند. اول از همه توئیتی در سالگرد تاسیس دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ایران است و سپس در مقاطع دیگر مانند سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی پیامی منتشر کرد. هدف نهایی این استراتژی پرهیز از دوقطبی کردن کشور و تقابل بود و اینکه اصولگرایان ناکامی خود را بر دوش دیگران نیندازند. اما این راهبرد هم زمانبندی دارد و قرار نیست روحانی برای همیشه سکوت کند و بازنشسته سیاسی شود. هرچند قرار هم نیست روحانی ساختارشکنی کند. چون او خود را از نظام میداند و نه در برابر آن و حتی بیتفاوت نسبت به آینده نظام. روحانی تفاوت خود با سلفش محمود احمدینژاد را در همین میداند که از بدو انقلاب برای نظام مبارزه کرده است و حتی در سال ۱۳۹۲ به این علت نامزد شد که نظام را در خطر میدانست و اکنون اگر دولت رئیسی برجام را به فرجام برساند یکی از دغدغههای مهم روحانی برطرف میشود.
روحانی با چه کسانی دیدار میکند و چرا؟
دیدارهای روحانی نیز در این مدت از سطح دیدارهای دوستانه فراتر نمیرود. روحانی در واقع سه نوع دیدار دارد:
اول. دیدار ثابت با مدیران و مشاوران و دوستان رسانهای و سیاسی خود برای ثبت خاطرات دوران ریاستجمهوری و طرح برخی پاسخهای لازم درباره شبههافکنی مخالفانی درباره این دوران.
روحانی به خاطره بهای بسیار میدهد چون آن را ثبت تاریخ و بیان تاریخ میداند و از این رو به جز چند جلد کتاب دربارهی خاطراتش از انقلاب اسلامی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده یا خاطراتش از پرونده هستهای که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک منتشر شده است در صدد ضبط و ثبت خاطرات دوران ریاستجمهوری هم هست.
درآمد این خاطرات به نام «تراژدی امید» که خاطرات ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوری روحانی را در بر میگرفت در شماره چهارم مجله «آگاهی نو» (تابستان ۱۴۰۰) در ۶۴ صفحه منتشر شده است و ظاهرا این راه ادامه دارد.
در همین جلسات روحانی به مسائل روز هم میپردازد اما تصمیمگیر نهایی شخص حسن روحانی است که به رصد تحولات سیاسی و یادآوری سابقهی هر رویداد میپردازد و روسای دفترش در دو دوره اول و دوم ریاستجمهوری؛ محمود واعظی و محمد نهاوندیان و برخی از مدیران ارشد دولتش مانند محمدباقر نوبخت و علی جنتی هم طرف مشورت حسن روحانی قرار دارند.
دوم. دیدارهای ادواری با اعضای هیئت دولت به صورت منفرد یا گروهی و به شکل حضوری یا مجازی که نوعی همفکری در طرح مسائل روز است.
سوم. دیدارهای غیرمنظم و دوستانه با رجال سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالگرا مانند سیدحسن خمینی، سیدمحمد خاتمی، علیاکبر ناطق نوری، علی لاریجانی، محمدرضا باهنر و اسحاق جهانگیری و محمدجواد ظریف و...
آیا روحانی رئیس دولت سایه است؟
همین دیدارها سبب شده است که اصولگرایان نگران تشکیل دولت سایه از سوی روحانی شوند. دولت سایه البته به قباحت دولت پنهان اصولگرایان نیست بلکه ضرورت دموکراسی است. در دموکراسیهای جهان، حزبی که در انتخابات پیروز نمیشود رسما و علنا دولت سایه را تشکیل میدهد و میکوشد برنامههای خود را در قیاس با دولت مستقر به مردم ارائه کند و از این طریق آماده انتخابات آینده شود.
روحانی اما دولت سایهای ندارد هر چند که سایه او بر سر دولت مستقر افتاده است! آنچه در واقع رخ داده است چیزی جز این نیست:
اول . سیدحسن خمینی از حسن روحانی برای دیداری در جماران دعوت میکند. میزبان از سیدمحمد خاتمی و علیاکبر ناطقنوری هم دعوت کرده بود و میهمان هم از اسحاق جهانگیری دعوت کرد. جلسهای کوتاه و دوستانه که هیچگونه طراحی ازپیشتعیینشده یا برنامهریزیشدهای در آن نبود و بیشتر تداوم همان دعوتهایی بود که قبلا حسن روحانی در دوره ریاستجمهوری با حضور اکبر هاشمیرفسنجانی انجام میداد و در واقع با حامیان خود در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ «صله رحم» انجام میدهد.
دوم . روحانی همچنین دیدارهایی جداگانه با علی لاریجانی و محمدرضا باهنر در همان سالن همکف منزلش انجام داده است که به نوعی در برگیرنده دوستان محافظهکار و اصولگرای روحانی است. لاریجانی در تمام مجلس دهم از یاران و دوستان روحانی بود به حدی که در نامهی شورای نگهبان شائبه حمایت او از دولت مستقر و نقش داشتن در وضع موجود از علل عدم احراز صلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ اعلام شده است. در این دیدار البته لاریجانی هم روحانی را به ثبت و ضبط خاطراتش تشویق کرده است.
روحانی هم در این دیدار متعرض این نکته شد که ردصلاحیت لاریجانی از جمله به علت دفاع از وضع موجود یا همراهی با دولت مثل آن میماند که محمدباقر قالیباف را هم به سبب حمایت از دولت سیدابراهیم رئیسی متهم بدانیم در حالی که این وظیفه ملی رئیس مجلس است که از رئیسجمهور حمایت کند.
سوم . از سوی دیگر علیاکبر ناطقنوری هم جلسهای را با حضور علی لاریجانی، محمدرضا باهنر، اسحاق جهانگیری و سیدحسین مرعشی برگزار کرده است که درباره اوضاع کشور در آن گفتوگو شده است. ناطق نوری البته از گذشته اهل جلسه بوده است. او جلساتی با استانداران سابق در دورهی وزارت کشور خود دارد که از غلامحسین کرباسچی تا علی جنتی در آن حضور دارند. جلساتی هم با هیئت رئیسه مجلس چهارم و پنجم دارد که در آن حسن روحانی و محمدباقر نوبخت هم دعوت میشوند. اما این جلسات هیچکدام دولت سایهی روحانی نیستند!
گفتوگوی دو رئیسجمهور
اما برای آنکه شگفتی اصولگرایان را بیشتر کنیم! «آگاهی نو» مطلع شده است که در هجدهم بهمن ماه ۱۴۰۰ سیدابراهیم رئیسی با حسن روحانی گفت وگوی تلفنی کرده است . ما از جزئیات این گفتوگو خبری منتشر نمیکنیم اما این تلفن را نشانهی آن میدانیم که حتی رئیسجمهور مستقر هم مانند برخی اصولگرایان به فکر ایجاد دوقطبی با دولت قبل نیست. چنان که روحانی نیز قصد تخریب رئیسی را ندارد. روحانی خود را اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی نمیداند بلکه خود را از مدیران و موسسان این نظام سیاسی میداند و البته روحانی خود را بازنشسته سیاسی هم نمیداند چون فکر میکند میتواند به عنوان مشاوری مدنی بدون مقامی حکومتی راهی را که به خصوص در برجام گشود ادامه دهد. به همین علت روحانی نهتنها از توافق هستهای در این دولت ناراحت نیست بلکه از آن استقبال میکند تا مهمترین دلایلی که سبب شد او در سال ۱۳۹۲ نامزد ریاستجمهوری شود ولو به دست رقیبش در سال ۱۳۹۶ تداوم یابد.
روحانی ۴ هدف را اساس سیاستورزی خود قرار داده است:
۱.توسعه ایران ۲.بهبود زندگی مردم ۳.ارتقای جایگاه ایران در جهان و ۴.رشد معنویت و اخلاق
و میگوید برای تحقق این چهار هدف با هر شخصی از اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالگرا دیدار میکند.
روحانی میگوید به رئیسی هم گفته است هر کمکی از دستش بربیاید برای یاری دولت موجود انجام خواهد داد.
و حتی به وزیرانش توصیه دوستانه کرده است از پاسخ مثبت به درخواست مشورت توسط دولت رئیسی دریغ نکنند.
«آگاهینو» میداند اسحاق جهانگیری هم همین روش را در پیش گرفته است و حتی در مواردی مانند حفظ یا حذف ارز ترجیحی در بودجه ۱۴۰۱ به خواست دولت نظر مشورتی خود را به معاون اول رئیسجمهور داده است.
روحانی البته گفته است از نقد سازنده و پیشنهاد به دولت دریغ نخواهد کرد اما با تخریب و دروغ و تهمت مرزبندی دارد همچنان که چه در برابر تخریب و توهین دولت مستقر، چه در برابر تخریب و توهین به دولت سابق واکنش اخلاقی، عقلانی و حقوقی نشان میدهد و در مواردی مانند واکسیناسیون، بودجه، روابط خارجی، برجام، گرانی و تورم همکاران روحانی در این ۶ ماهه از ارائه دفاع از کارنامه خود هراسی نداشتهاند.
اصولگرایان رادیکال تلاشهای روحانی را برای کنشگری سیاسی را به تاسیس دولت سایه فرو میکاهند در حالی که دولت سایهی واقعی همان دولت سعید جلیلی است که دولت رئیسی را به محافظهکاری متهم میکند و خود را انقلابیتر از این دولت انقلابی میداند. آنان میخواهند دوگانه «اعتدالی/انقلابی» را به دوگانه «انقلابی/انقلابیتر» بدل کنند و از هماکنون به ۱۴۰۸ و حتی ۱۴۰۴ فکر میکنند.
آنان از اسم رمز «بانیان وضع موجود» برای توصیف سیاستمدارانی مانند روحانی و لاریجانی استفاده میکنند در حالی که وضع موجود دو بخش دارد. بخش اول دستاوردهایی مانند برجام، واکسن، فضای مجازی و... است که دولت موجود هم آن را ادامه میدهد و بخش دوم پدیدههایی مانند تحریم به عنوان علتالعلل تورم و گرانی است که از بانیان آن در درجه اول دونالد ترامپ است و آنان که از گذشته با برجام مخالف بودند و امروز نیز با برجام مخالفند. برای آنان فرقی نمیکند که محمدجواد ظریف برجام را ادامه دهد یا علی باقریکنی... «دولت سایه»، خود اصولگرایان هستند نه اعتدالگرایان و نه اصلاحطلبان...
همان اصولگرایان رادیکالی که همه روسایجمهور سابق را در موضع اپوزیسیون میپسندند و نمیخواهند باور کنند رئیس سابق جمهوری وجود دارد که اکنون نه مقام حکومتی دارد و نه در اپوزیسیون قرار میگیرد، بلکه نسبت خود و نظام سیاسی را نسبت پدر و فرزند میداند.
همان اصولگرایان رادیکالی که از روابط تاریخی رهبری و روحانی دل خوش ندارند و فکر میکنند میتوانند راهبرد رهبری در جذب حداکثری را تغییر دهند و نحوه برخوردتان با این مساله میتواند عیار ولایتپذیری ایشان باشد.
همان اصولگرایان رادیکالی که از نزدیک شدن اصلاحطلبان به اپوزیسیون خوشحالند و نمیخواهند در انتخاباتی مانند سال ۱۴۰۰ نه اسحاق جهانگیری و نه حتی علی لاریجانی وارد رقابت شوند و جالبتر از همه این روزها از نقدهای کارشناسی اقتصاددانی مانند عبدالناصر همتی هم برآشفته میشوند و به او میتازند.
روحانی اما چه دولت سایه بسازد و چه نسازد (که هنوز تصمیمی برای این کار ندارد) با گذر زمان فراتر از دوگانه روحانی – رئیسی و بدون در نظر گرفتن هر گونه آینده فردی برای خود میتواند در صورت تداوم دوگانهی اصولگرایی و اصلاحطلبی رادیکال راه سومی را باز کند که در آن اعتدالگرایی، فنسالاری و عملگرایی گفتمان آینده ایران بشود بدون آنکه مصادیق موجود یا موعود این جریان از الان روشن باشد. روزی خواهد رسید که روشن میشود «اعتدال» نه تنها یک دولت که یک «گفتمان» است و این سایهی سنگین روحانی است که بر هر دولتی خواهد افتاد بدون آنکه به دولت سایه نیازی باشد.