احمدی نژاد: تهدید به حکم تکفیر شدم/ مگر مشکل کشور ما دو تار موی زن هاست؟!
به گزارش اقتصاد نیوز به نقل از گسترش نیوز، رئیس دولت نهم و دهم، چهره همیشه پر حاشیه سیاست کشور چه در زمان مسئولیت و چه پس از آن همچنان سنگر را حفظ کرده و معتقد است موضوعاتی مثل گشت ارشاد را فقط به او نسبت داده اند و در اجرای آنها دخیل نبوده است. در متن زیر بخشی از این گفتگو آورده شده است.
اخیرا از ورود زنان به ورزشگاه، جلوگیری شد، در دولت شما هم این موضوع مطرح شد، بعد از آن نامه معروف، چه اتفاقی افتاد؟ نهایتا فکر میکنید این قصه چه سرنوشتی را خواهد داشت؟
اجازه بدهید اول پاسخ قسمت آخر را بدهم. یادتان باشد که هیچ قدرتی نمیتواند جلوی خواست یک ملت بایستد و در نهایت تسلیم میشود. پس این پاسخ مربوط به آینده را داشته باشید.
من نمیتوانم بگویم نوعی تفکر است، به نظرم یک نوع خودخواهی و خودبرتربینی است، برخی یک تلقی دارند که حیثیت خودشان را به آن تلقی گره زدهاند. یک ادعاهایی کردند و بعد همه چیز را به آن ادعاها گره زده اند، مانند حجاب یا رفتن زنان به ورزشگاه، هیچکس نمیآید بگوید رفتن زنان به ورزشگاه چه اشکالی دارد؟ کجای دین این را ممنوع کرده است؟ وقتی دین چیزی را میگوید، همه با عقلشان باید بگویند چیز خوبی است. الان همه میگویند چیز خوبی است؟ اگر زنان به ورزشگاه بروند چه اشکالی دارد؟ مثلا سینما میتوانند مختلط بروند، کنسرت میروند.
حتی یکسری از بازیهای باشگاهی مثل والیبال و بسکتبال را هم میتوانند بروند.
ولی فوتبال را نمیتوانند بروند.
میگویند حرمت زنان زیر سوال میرود.
تشخیص این حرمت با خود فرد است.
آن زمان سر ماجرای ورود زنان به ورزشگاه چه فشارهایی وجود داشت؟
بخشی از آن را میگویم. وقتی آنزمان ما موضوع را مطرح کردیم، هجوم خیلی زیاد شد. جالب است که رسانههای چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب هر دو ما را میزدند! چرا؟ چون آنها با آن اصلی که اول توضیح دادم مخالف هستند. گفتند یک نفر از طرف مردم و خارج از مناسبات قدرت سرکار آمده، نباید اجازه بدهیم او جان بگیرد. حتی به من گفتند شرکتهای زیرمجموعه نفت را که میخواهد واگذار شود، به جناحها مفت بدهید؛ اینها با هم رقابت میکنند، یک مدت این میآید، یک مدت آن میآید و انقلاب را حفظ میکنند، گفتم آیا کشور با این کار حفظ میشود؟ پول مردم را به شماها بدهیم، کشور حفظ میشود؟
آن زمان که ما قضیه ورود زنان به ورزشگاه را مطرح کردیم، شروع به جوسازی بسیار سنگینی کردند و فتواهایی دادند که داشت به سمت تکفیر و اعدام ما میرفت. یک نفر را پیش ما فرستادند که یکی از نمایندگان مجلس بود و حالا اسمش را نمیبرم. گفت آقایان خیلی ناراحت هستند. گفتم دلیل و منطق آنها چیست؟ گفت بالاخره آنها فتوا دادند. فتوایی که داده میشود، اجرای آن با مقلد است نه اینکه کسی فتوا بدهد و بگوید من میایستم و اعمال میکنم، این مدل جدید است، ما هیچوقت نداشتیم.
من آن زمان گفتم که قبول نمیکنم. گفت آنها فتوا میدهند و خونت را حلال میکنند. گفتم بعید میدانم این کار را بکنند ولی شما یک پیغام برایشان ببرید. گفتم به آنها بگویید منطق شما چیست؟ چه خلاف شرعی اتفاق میافتد؟ گفتند خانمها که به ورزشگاه میروند، بدن ورزشکارها را میبینند، گفتم اتفاقا فوتبال پوشیدهترین است و فقط زانوی بازیکنان پیداست، یعنی یک خانمی بلند میشود و چندهزار تومان هزینه میکند تا برود ورزشگاه و از چندصد متری، زانوی یک آقا را ببیند ؟ فوتبال جاذبه و هیجان دارد.
شما نمیتوانید بگویید خانمها محروم هستند، خانمها هم دوست دارند بروند و ببینند، تازه گفتم وقتی خانمها به ورزشگاه بروند، جو ورزشگاه سالم میشود. تجربه ایران نشان داده که اخلاق ایرانیها بگونهای است که وقتی در یک جمعی دارند جوک میگویند، وقتی یک خانمی وارد میشود، همه مودب میشوند و چارچوبها را رعایت میکنند. این نقش خانمها در ایران است.بعد گفتم چگونه درمورد سینما که چراغ خاموش است، یا در کنسرت که مختلط هم هستند، این اجازه را میدهید بروند و کک شما نمیگزد،یا به دیدن بسکتبال، والیبال و حتی کشتی که تقریبا کشتی گیران برهنه هستند، اجازه دارند بروند ولی فوتبال را اجازه نمیدهید؟ من منطق آن را نمیفهمم. بعدا یکی از آقایان خیلی پافشاری کرد، گفتم از قول من به ایشان بگو من نگران شماها هستم. هر کس در ذهنش بیاید که او دولت نهم را آورده، خدا حالش را میگیرد. خیال نکنید دولت را شما آوردید و حالا هم میتوانید به دولت زور بگویید! من دستور دادم و باید اجرا شود. تا اینکه آن نامه آمد و ما مجبور شدیم کار را متوقف کنیم. هنوز هم منطق آن روشن نیست. واقعا این اتفاقاتی که در مشهد افتاد، سرشکستگی ملی بود. صرف نظر از اینکه چند تا خانم فلفل وارد چشمشان شد و بیحرمتی شد که در جای خودش خیلی چیز بدی است، خیلی کار زشتی است.
حالا ۲ هزار تا خانم هم میرفتند در ورزشگاه مشهد مینشستند و فوتبال میدیدند، برای دین خدا چه اتفاقی میافتاد؟ مگربا رفتن خانمها به ورزشگاه یا کنار رفتن روسری یک خانم، دین نابود میشود، ضمن اینکه زنان ایرانی خودشان پوشش خودشان را انتخاب کردهاند. رضاخان میخواست به زور حجاب را بردارد، ولی نتوانست. این تجربه تاریخی ماست. در طول تاریخ زنان ایرانی با حیا و نجیب بودند، مگر آنکه یک عده آنها را به لج بیاندازند. یعنی آنقدر انگشت در چشم خانمها کنند و زور بگویند و یک عده را به لج بیاندازند والّا اگر لجبازی نباشد شما خواهید دید جامعه ما خیلی معتدل است، اجازه بدهید آزاد باشد.
اشاره به برخی تندروی ها داشتید، می خواهم بپرسم گشت ارشاد از چه زمانی آغاز شد؟
گشت ارشاد از زمان آقای عبدالله نوری و مسئولیت ایشان در وزارت کشور در سال ۶۸ آغاز شد، آقای نوری که اصلاح طلب و آن زمان وزیر کشور بود. سر خیابانها مینی بوس میگذاشت و آرایش خانمها را آن هم با سرباز چک میکرد. ما همان زمان اعتراض میکردیم. طی سالهای ۶۳، ۶۴ و ۶۵ در خیابان ولیعصر هر روز درگیری بود. دختر خانمها و آقایانی که موهای بلندی داشتند یا کراوات میزدند یا خانمها کفش هایی میپوشیدند که چراغ داشت! یک عده موتور سوار میآمدند، کراوات را میبریدند، موها را قیچی میکردند و ما همان زمان معترض بودیم. در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی مقداری بالا و پایین شد. آقای هاشمی در انتخابات آمد و گفت اگر احمدی نژاد بیاید، پیاده روها را دیوارکشی میکند و آسانسورها را جدا میکند، من به تلویزیون رفتم و گفتم چرا اینقدر هجمه میکنید؟ مثل اینکه من وارد محدوده ممنوعه شده ام.
من یک معلم هستم. مگر مشکل کشور ما دو تار موی زن هاست؟ مشکل ما عدالت است، مشکل ما اداره درست کشور است، مشکل اتلاف منابع است، من ۲۰ بار اعلام کردم با گشت ارشاد مخالف هستم؛ در تلویزیون و مصاحبه و سخنرانی گفتم مخالف هستم ولی اینها میرفتند در خیابان زنان و دختران را میزدند و میگفتند رئیسجمهوری گفته است، من باید چه میکردم؟ ۲۰ بار اعلام کردم. آقایان میگفتند فرصت خوبی است که احمدی نژاد را بکوبیم. ما هر چه میگفتیم اصلا نیروی انتظامی دست رئیسجمهوری نیست. مگر رئیسجمهوری میتواند به نیروی انتظامی دستور بدهد؟ من میگفتم اینکار صد در صد ضد خودش نتیجه میدهد، اعلام کردم، بحث کردم ولی میگفتند چیز خوبی برای زدن احمدی نژاد گیر آوردیم!
رقیب انتخاباتی من در انتخابات ۸۸ در مناظره این را به حساب من میگذاشت، گفتم شما نمیدانید کشور چگونه اداره میشود؟ واقعا نمیدانید؟ چرا این حرف را میزنید؟ من فقط میتوانستم مخالفتم را اعلام کنم، کار دیگری نمیتوانستم انجام بدهم. من این نوع برخورد با انسان را قبول ندارم. اینکه برای طرف شانی قائل نباشی، هر طور که دلت میخواهد با او برخورد یا به او تحمیل کنی، این را قبول ندارم. ما به چه حقی باید این کار را بکنیم؟ چه کسی به یک نفر اجازه داده که به خودش حق بدهد، برود به یک نفر دیگر بگوید شما باید آنگونه که من میگویم زندگی کنید؟ این خلاف دین و انسانیت است. رفتار من که با همه معلوم بوده است منتهی انجام میشد و به حساب من میگذاشتند. میگفتند چیز خوبی گیر آوردیم، میزنیم، رسانههای چپ و راست هم که دست خودمان است!
اجازه بدهید یک خاطره دیگر هم برای شما بگویم؛ سال ۸۷ یک گروه کنسرت از اندونزی آمده بود که یک جوان با مادر و خواهرش آن را همراهی میکردند. پدر آنها امریکایی و مادرشان ایرانی بود و خودشان متولد اندونزی بودند، تیپ آنها هم مذهبی بود. کنسرتی هم که اجرا میکردند، همهاش همراه با "لا اله الا الله" " محمد رسول الله " بود و با یک هیجانی آن را میخواندند. آنها از ارشاد مجوز گرفته و سالن وزارت ارشاد را کرایه کرده بودند، بلیت فروخته بودند و روزی که مردم داشتند وارد سالن میشدند، نیروی انتظامی ایستاده بود، بلیت هایشان را میگرفت و پاره میکرد و میگفت بروید، رئیسجمهوری گفته برگزار نشود! حالا من از این قضیه مطلقا خبر نداشتم. یکدفعه زنگ زدند و گفتند اینها اجازه نمیدهند ما وارد سالن بشویم، میگویند رئیسجمهوری گفته است! ما آقای کلهر و آقای شمقدری را صدا زدیم و گفتیم سریع به وزارت کشور بروید و ببینید موضوع چیست؟ آنها رفتند و آمدند و گزارش دادند که یک گروه کنسرت با این خصوصیات و این آلبومها آمده، گروه خوبی هم هست، مجوز هم دارد، کلی هم خرج کردند تا اینجا آمدند، حالا نیروی انتظامی آمده و اجازه نمیدهد! گفتم من که از این کارها نمیکنم. بالاخره اجازه ندادند برگزار شود ولی برخلاف نظر من در اجرا تصمیم میگرفتند و میگفتند رئیسجمهوری گفته است. دختران مردم را در خیابان کتک زدند. یک بار خیلی عصبانی شدم. به تلویزیون رفتم و خیلی تند اعلام موضع کردم. گفتم یعنی چه که زن و بچهای را که در ماشین نشسته، بیرون میآورند و یک تابلو بالای ماشین میزنند با عنوان متجاهرین به فسق و بعد عکسشان را منتشر میکنند؟ من اصلا نمیفهمم اینها یعنی چه؟ به چه اجازهای یک پاسبان اجازه دارد اینقدر به حقوق مردم تجاوز کند؟ الان هم که دیدهاید شروع کردهاند و میگویند داخل ماشین حریم خصوصی نیست، بزودی میگویند داخل خانه هم حریم خصوصی نیست! اینها را از کجا میآورند؟ ما نمیفهمیم!
یکی از موضوعاتی که الان بین نمایندگان مطرح است طرح صیانت است. شما در این زمینه چه نظری دارید؟
مردم کلا مخالف هستند.آیا طرح صیانت به معنای این است که حکومت باید مراقب ما باشد که خطا نکنیم؟ چه کسی این اجازه را به حکومت داده است؟ آنوقت چه کسی مراقب باشد که آنها خطا نکنند؟ مردمی که باید ارتباطاتشان را قطع کرد و حق اظهارنظر ندارند، چگونه میتوانند مراقب حکومت باشند؟ آیا مردم با اظهارنظر میتوانند مراقب حکومت باشند؟ اینجا بحث طولانی است و من نمیخواهم وارد شوم. ببینید آن چیزی که دین میگوید این است: " فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه " میگوید بشارت بده به بندگانی که همه حرفها را میشنوند و بهترینش را برمی گزینند. اگر شما همه حرفها را نشنوید و انتخاب کنید، میتوانید بگویید بهترین را انتخاب کردم؟ پس نخستین کار این است که جوری رفتار کنیم که همه بتوانند همه حرفها را بشنوند. اگر همه حرفها اجازه انتشار نداشته باشد، میتواند به گوش همه برسد؟ این آیه واقعا پرچم حقیقی آزادی انسان هاست. اگر میخواهید قرآن را عمل کنید بسم الله، هنر شما باید این باشد که کاری کنید همه حرفها به گوش همه برسد. اجازه بدهید همه مردم انتخاب کنند. چرا شما فکر میکنید مردم چیز بد را انتخاب میکنند؟ اگر مردم بد را انتخاب میکنند، آن روزی که شما را انتخاب کردند هم بد بوده است، خب چرا آنجا خوب است اما در زندگی شخصی شان شما باید مراقبشان باشید؟ چه کسی این اجازه را به شما داده است؟ این فساد است، ضد دین است.
موضوع کسب و کارهای مجازی هم وجود دارد.
من میخواهم از شما خواهش کنم بحث فضای مجازی را به موضوع درآمدزایی تقلیل ندهید. اگر اینگونه سراغ آن برویم، اصل مطلب کوچک میشود، حرف شما درست است، یک عده زیادی دارند درآمد کسب میکنند، اصلا شغلها روی آن رفته است. الان کارها با آن ارتباط دارد.
پس معتقدید اشاره به ابعاد دیگری از طرح صیانت به جز بعدآسیب به آزادی بیان، میزان خسارت آن را کمتر میکند؟
در گذشته چند تا رسانه در خدمت حکومتها بود که میگفتند چه خبری مهم است و مردم باید آن را مهم بپندارند؟ یا اینکه امروز راجع به چه چیزی فکر کنیم؟ اما امروز تک تک مردم یک رسانه شدهاند. این بهترین چیز و مطلوبترین نقطه است. همه انسانها میتوانند حرف بزنند، مقاله بدهند، نظر بدهند، خبر تولید کنند. بله در آن اشتباه هم هست. مگر در رسانههای حکومتی دروغ و کلک نیست؟ در آنها هم بوده و هست. رسانههای حکومتی در دنیا کم دروغ به خورد ملتها داده اند؟ حالا یک درصدی از مردم هم خطا کنند، خیلی مهم است؟ استدلال آنها غلط است ولی چرا با فضای مجازی مخالف هستند؟ این را باید خوب بفهمیم. بنظرم فضای مجازی هیمنه حکومتها را کلا در هم میشکند، مردم را در اداره جهان قوی، صاحب نظر و موثر میکند. اگر فضای مجازی نبود، آقای پوتین الان قهرمان بود. چون رسانههای رسمی جرات نمیکردند علیه او حرفی بزنند.
وقتی مردم به میدان بیایند، آنها که تعهدی به کسی ندارند نه به امریکا، روسیه ،چین و نه به هیچ قدرت دیگری، میگویند برای چه دارید جنایت میکنید؟ این توجیهات را قبول نمیکنند. با این توجیهات، هر کس میتواند به همسایهاش حمله کند ؛ در اوکراین به نظرم هزاران نفر کشته شدهاند ولی چون دسترسی ندارند، هنوز نتوانستهاند کشف کنند. چرا؟ برای اینکه آن آقا هوس کرده شوروی را بازسازی کند و بگوید من قهرمان هستم.
در ایران هم از این نگرانی دارند که مردم قوی شوند، اطلاعات کسب کنند، تحلیل بدهند و تحلیلشان با تحلیل بعضی ها متفاوت باشد و به تعبیر شما با آزادی بیان مخالف هستند. حالا چند نفر رفتند در مجلس نشستهاند، شما نماینده مردم هستید؟ همین را بیایید رفراندوم کنید. ببینید مردم چه میگویند؟ ببینید مردم میخواهند یا نمیخواهند،اصلا شما چند درصد ملت هستید؟ که حالا نشستهاید و برای ملت تصمیم میگیرید؟ من قبلا هم گفته ام که اینها قادر به انجام این کار نیستند. خیالتان راحت باشد. آنها امکان اجرا ندارند. فقط آبروی کسانیکه دنبال این هستند، خواهد رفت و در آینده مورد حسابرسی قرار خواهند گرفت، آنها به جد میخواهند کنترل کنند ولی نخواهند توانست، کار سخت است و در آینده، این موارد در پرونده افرادی که الان دارند این کار را دنبال میکنند، ثبت خواهد شد.