چگونه جنگ اوکراین هسته ای میشود؟
به گزارش اقتصادنیوزجان میرشایمر، نظریه پرداز روابط بین الملل و بنیانگذار نظریه رئالیسم تهاجمی، با انتشار یادداشتی در مجله نشنال اینترست با عنوان «علل و پیامدهای بحران اوکراین» به نقد دیدگاه غالب نزد تحلیلگران در این زمینه پرداخته است.
اکوایران این مقاله را در چهار بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «اهداف واقعی پوتین در اوکراین»، بخش دوم آن با عنوان «چگونه پوتین به رهبری امپریالیست مبدل شد؟» و بخش سوم آن با عنوان «چرا اوکراین تغییر مسیر داد؟» منتشر و در ادامه بخش چهارم و پایانی آن منتشر میشود:
اکنون کجا هستیم و به کجا می رویم؟
جنگ اوکراین تقریباً چهار ماه است که ادامه دارد. اکنون میخواهم برخی از مشاهدات را در مورد آنچه تاکنون رخ داده و جنگ ممکن است به کجا برسد، ارائه دهم. من به سه موضوع خاص خواهم پرداخت: 1) پیامدهای جنگ برای اوکراین. 2) چشم انداز تشدید (شامل تشدید تنش هستهای). 3) چشم انداز پایان دادن به جنگ در آینده قابل پیشبینی.
این جنگ یک فاجعه غیرقابل تقلیلیافتن برای اوکراین است. همانطور که قبلاً اشاره کردم، پوتین در سال 2008 به صراحت اعلام کرد که روسیه برای جلوگیری از پیوستن این کشور به ناتو، اوکراین را ویران خواهد کرد. او به این وعده عمل میکند. نیروهای روسیه 20 درصد از خاک اوکراین را فتح کرده و بسیاری از شهرها و شهرهای اوکراین را ویران یا به شدت آسیب رساندهاند. بیش از 6.5 میلیون اوکراینی از کشور گریختهاند، در حالی که بیش از 8 میلیون نفر در داخل کشور آواره شدهاند. هزاران نفر از اوکراینیها - از جمله غیرنظامیان بیگناه - کشته یا به شدت مجروح شدهاند و اقتصاد اوکراین در حال نابودی است. بانک جهانی تخمین می زند که اقتصاد اوکراین در طول سال 2022 تقریباً 50 درصد کوچک خواهد شد. برآوردها حاکی از آن است که حدود 100 میلیارد دلار خسارت به اوکراین وارد شده و بازسازی این کشور نزدیک به یک تریلیون دلار نیاز دارد. در همین حال، کییف برای ادامه فعالیت دولت به حدود 5 میلیارد دلار کمک ماهانه نیاز دارد.
علاوه بر این، به نظر میرسد امید کمی وجود دارد که اوکراین بتواند به زودی کنترل بنادر خود در دریای آزوف و دریای سیاه را دوباره به دست آورد. قبل از جنگ، تقریباً 70 درصد از کل صادرات و واردات اوکراین - و 98 درصد از صادرات غلات آن - از طریق این بنادر انجام می شد. این وضعیتِ پس از 4 ماه جنگ است. این کاملاً ترسناک است که تصور کنیم اگر این جنگ چند سال دیگر ادامه یابد اوکراین چگونه خواهد بود.
چشم انداز صلح
بنابراین، چشم انداز مذاکره برای توافق صلح و پایان دادن به جنگ در چند ماه آینده چیست؟ متأسفم که بگویم هیچ راهی نمی.بینم که این جنگ به این زودی پایان یابد، دیدگاهی که سیاست گذاران برجسته ای مانند ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک و ینس استولتنبرگ، دبیر کل ناتو در آن مشترک هستند. دلیل اصلی بدبینی من این است که هم روسیه و هم ایالات متحده عمیقاً متعهد به پیروزی در جنگ هستند و ایجاد توافقی که هر دو طرف برنده شوند غیرممکن است. به طور دقیقتر، کلید حل و فصل از دیدگاه روسیه، تبدیل اوکراین به یک کشور بیطرف است که به چشم انداز ادغام کییف در غرب پایان میدهد. اما این نتیجه برای دولت بایدن و بخش بزرگی از نهادهای سیاست خارجی آمریکا قابل قبول نیست، زیرا نشان دهنده پیروزی روسیه است.
البته رهبران اوکراین دارای استقلال هستند و میتوان امیدوار بود تا از آسیب بیشتر کشورشان بکوشند. در واقع، زلنسکی در روزهای اولیه جنگ به طور ضمنی به این احتمال اشاره کرد، اما هرگز به طور جدی آن را دنبال نکرد. با این حال، احتمال کمی وجود دارد که کییف به آن تن بدهد، زیرا ملی.گرایان افراطی در اوکراین که دارای قدرت سیاسی قابل توجهی هستند، علاقهای به تسلیم شدن به هیچ یک از خواستههای روسیه ندارند. دولت بایدن و کشورهای جناح شرقی ناتو - مانند لهستان و کشورهای بالتیک - احتمالاً از ملیگرایان افراطی اوکراین در این موضوع حمایت میکنند.
با پیچیدهتر شدن مسائل، چگونه می توان با بخشهای وسیعی از خاک اوکراین که روسیه از زمان شروع جنگ فتح کرده و همچنین با سرنوشت کریمه برخورد کرد؟ تصور اینکه مسکو داوطلبانه از قلمرو اوکراینی که اکنون اشغال کرده است صرف نظر کند، نزدیک به صفر است، زیرا اهداف سرزمینی پوتین امروز احتمالاً همان اهدافی نیست که او قبل از جنگ داشت. در عین حال، تصور اینکه یک رهبر اوکراینی توافقی را بپذیرد که به روسیه اجازه می دهد سرزمینهای اوکراین را به جز کریمه حفظ کند، به همان اندازه سخت است. امیدوارم اشتباه کرده باشم، اما به همین دلیل است که پایانی برای این جنگ ویرانگر نمیبینم.
شرایط یک جنگ هسته ای
اجازه دهید اکنون به موضوع تشدید تنشها بپردازم. در میان محققان روابط بینالملل به طور گسترده پذیرفته شده که تمایلی قوی به تشدید جنگهای طولانیمدت وجود دارد. با گذشت زمان، پای کشورهای دیگر میتواند به جنگ باز شود و سطح خشونت احتمالاً افزایش یابد. احتمال وقوع این اتفاق در جنگ اوکراین واقعی است. این خطر وجود دارد که دامن ایالات متحده و متحدانش در ناتو هم به جنگ کشیده شود -حتی اگر آنها با وجود جنگ نیابتی که با روسیه به راه انداختهاند، که تا این لحظه توانسته باشند از آن اجتناب کنند. همچنین این احتمال وجود دارد که از سلاحهای هستهای در اوکراین استفاده شود و حتی ممکن است به نزاع هستهای بین روسیه و ایالات متحده منجر شود. دلیل اساسی که ممکن است این نتایج محقق شود این است که مخاطرات برای هر دو طرف بسیار زیاد است و بنابراین هیچ کدام نمیتوانند شکست را بپذیرند.
همانطور که تاکید کردم، پوتین و همکارانش معتقدند که پیوستن اوکراین به غرب یک تهدید وجودی برای روسیه است که باید از بین برود. در .عمل، این بدان معناست که روسیه باید در جنگ خود در اوکراین پیروز شود و شکست غیرقابل قبول است. از سوی دیگر، دولت بایدن تاکید کرده که هدفش نه تنها شکست قاطع روسیه در اوکراین، بلکه استفاده از تحریمها برای وارد کردن آسیبهای عظیم به اقتصاد روسیه است. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا تاکید کرده است که هدف غرب تضعیف روسیه است تا جایی که نتواند دوباره به اوکراین حمله کند. در واقع، دولت بایدن متعهد است روسیه را از صفوف قدرتهای بزرگ خارج کند. در عین حال، بایدن جنگ روسیه در اوکراین را نسل کشی خوانده و پوتین را به جنایتکار جنگی متهم کرده است که باید پس از جنگ با محاکمه جنایات جنگی روبرو شود. چنین لفاظیهایی به سختی میتواند به مذاکره برای پایان دادن به جنگ کمک برساند. به هر حال، چگونه با یک کشور مرتکب نسلکشی مذاکره می.کنید؟
سیاست آمریکا دو پیامد مهم دارد. برای شروع، این تهدید وجودی که مسکو در این جنگ با آن مواجه است را بسیار تشدید میکند و برتری آن در اوکراین را بیش از هر زمان دیگری قابل اهمیت میکند. در عین حال، این بدان معناست که ایالات متحده عمیقا متعهد است که مطمئن شود روسیه شکست میخورد. دولت بایدن اکنون آنقدر در جنگ اوکراین سرمایهگذاری کرده است -چه از نظر مادی و چه از نظر گفتاری- که پیروزی روسیه نشاندهنده یک شکست ویرانگر برای واشنگتن است.
بدیهی است که هر دو طرف نمیتوانند برنده شوند. علاوه بر این، این احتمال جدی وجود دارد که یک طرف رو به یک شکست بد برود. اگر سیاست آمریکا موفق شود و روسها در میدان نبرد به اوکراینیها ببازند، پوتین ممکن است برای نجات اوضاع به سلاحهای هستهای روی بیاوزد. آوریل هاینس، مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده در ماه می به کمیته خدمات مسلح سنا گفت که این یکی از دو موقعیتی است که ممکن است پوتین را به استفاده از سلاحهای هستهای در اوکراین سوق دهد. برای کسانی از شما که فکر میکنید بعید است، لطفاً به یاد داشته باشید که ناتو قصد داشت در شرایط مشابه در طول جنگ سرد از سلاحهای هستهای استفاده کند. اگر روسیه از تسلیحات هستهای در اوکراین استفاده کند، نمیتوان گفت که دولت بایدن چه واکنشی نشان میدهد، اما مطمئناً برای مقابله به مثل تحت فشار زیادی قرار میگیرد و در نتیجه احتمال جنگ هستهای با قدرتهای بزرگ را افزایش میدهد. در اینجا یک پارادوکس انحرافی در بازی وجود دارد: هر چه ایالات متحده و متحدانش در دستیابی به اهداف خود موفق تر باشند، احتمال هستهای شدن جنگ بیشتر است.
بیایید داستان را معکوس کنیم و بپرسیم اگر ایالات متحده و متحدانش در ناتو به سمت شکست پیش روند چه اتفاقی میافتد، که عملاً به این معنی است که روسها ارتش اوکراین را از بین میبرند و دولت در کییف برای مذاکره در مورد یک توافق صلح با هدف خسارت کمتر حرکت میکند. در این شرایط تا حد امکان فشار زیادی بر ایالات متحده و متحدانش وارد میشود تا عمیقتر درگیر نبرد شوند. این احتمال وجود ندارد، اما مطمئناً ممکن است که نیروهای آمریکایی یا شاید لهستانی وارد نبرد شوند، به این معنی که ناتو به معنای واقعی کلمه در حال جنگ با روسیه خواهد بود. این سناریوی دیگر است، به گفته اوریل هاینس، که در آن روسها ممکن است به سلاحهای هستهای روی بیاورند. در صورت تحقق این سناریو، گفتن دقیق چگونگی وقوع رویدادها دشوار است، اما شکی نیست که پتانسیل جدی برای تشدید تنش، از جمله تشدید تنش هستهای، وجود خواهد داشت. صرف احتمال آن نتیجه باید باعث ایجاد لرزه در ستون فقرات شما شود.
در انتظار طوفان اقتصادی و فاجعه انسانی
احتمالاً پیامدهای فاجعه بار دیگری از این جنگ وجود خواهد داشت که به دلیل محدودیت زمانی نمی توانم در مورد آنها با جزئیات صحبت کنم. برای مثال، دلایلی وجود دارد که فکر کنیم جنگ منجر به یک بحران جهانی غذا خواهد شد که در آن میلیونها نفر جان خود را از دست خواهند داد. رئیس بانک جهانی، دیوید مالپاس، استدلال می کند که اگر جنگ اوکراین ادامه یابد، ما با یک بحران جهانی غذایی مواجه خواهیم شد که یک "فاجعه انسانی" است.
علاوه بر این، روابط روسیه و غرب به قدری مسموم شده که ترمیم آن سالها طول می کشد. در این میان، آن خصومت عمیق به بیثباتی در سراسر جهان، به ویژه در اروپا دامن خواهد زد. برخی میگویند که نکات مثبتی هم وجود دارد: روابط بین کشورهای غربی به دلیل جنگ اوکراین به طور قابل توجهی بهبود یافته است. اما این مسئله در مورد حال حاضر صادق است، اما شکافهای عمیقی در سطوح زیرین وجود دارد، و آنها مجبورند در طول زمان دوباره وضعیت خود را تثبیت کنند. به عنوان مثال، روابط بین کشورهای اروپای شرقی و غربی احتمالاً با طولانی شدن جنگ بدتر می شود، زیرا منافع و دیدگاه آنها در مورد این مناقشه یکسان نیست.
در نهایت، این درگیری در حال حاضر به طرق عمده به اقتصاد جهانی آسیب می.رساند و این وضعیت احتمالاً با گذشت زمان بدتر میشود. جیمی دایموند، مدیرعامل جیپی مورگان چیس میگوید ما باید خود را برای یک «طوفان اقتصادی» آماده کنیم. اگر حق با او باشد، این شوکهای اقتصادی بر سیاست هر کشور غربی تأثیر میگذارد، لیبرال دموکراسی را تضعیف میکند و مخالفان آن را هم در چپ و هم در راست تقویت میکند. پیامدهای اقتصادی جنگ اوکراین به کشورهای سراسر کره زمین گسترش خواهد یافت، نه فقط غرب. همانطور که سازمان ملل در گزارشی که هفته گذشته منتشر شد، بیان کرد: «تأثیرات موجی این درگیری، رنج بشر را بسیار فراتر از مرزهای آن گسترش میدهد. جنگ، در همه ابعادش، بحران جهانی هزینه زندگی را تشدید کرده است که حداقل در یک نسل دیده نشده است و زندگی، معیشت و آرزوهای ما برای جهانی بهتر تا سال 2030 را به خطر انداخته است.
نتیجه؛ یک حقیقت غم انگیز
به زبان ساده، درگیریهای جاری در اوکراین یک فاجعه عظیم است، که همانطور که در ابتدای صحبتم اشاره کردم، مردم را در سراسر جهان به جستجوی علل آن سوق خواهد داد. کسانی که به حقایق و منطق اعتقاد دارند به سرعت متوجه خواهند شد که ایالات متحده و متحدانش مسئول اصلی این حادثه هستند. تصمیم آوریل 2008 برای وارد کردن اوکراین و گرجستان به ناتو به درگیری با روسیه منجر شد. دولت بوش معمار اصلی این انتخاب سرنوشتساز بود، اما دولتهای اوباما، ترامپ و بایدن این سیاست را در هر مرحله دو چندان کردهاند و متحدان آمریکا با وظیفهشناسی از واشنگتن پیروی کردهاند. حتی با وجود اینکه رهبران روسیه کاملاً روشن کردند که ورود اوکراین به ناتو به معنای عبور از «روشن ترین خطوط قرمز» خواهد بود، ایالات متحده از پذیرش عمیق ترین نگرانیهای امنیتی روسیه خودداری کرد و در عوض بی.وقفه برای تبدیل اوکراین به یک سنگر غربی در مرز روسیه حرکت کرد.
حقیقت غمانگیز این است که اگر غرب گسترش ناتو به اوکراین را دنبال نمی کرد، بعید بود امروز جنگی در اوکراین رخ دهد و کریمه همچنان بخشی از اوکراین بود. در اصل، واشنگتن نقش اصلی را در هدایت اوکراین در مسیر این نابودی ایفا کرد. تاریخ ایالات متحده و متحدانش را به دلیل سیاست بسیار احمقانه آنها در مورد اوکراین به شدت مورد قضاوت قرار خواهد داد.