جنگ هسته ای؛ یک خطر قریب الوقوع /مخمصه سهگانه
به گزارش اقتصادنیوز، سال قبل از حمله روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، یک «تغییر پارادایم» در تعامل بین ایالاتمتحده و چین وجود داشت. دولت بایدن «سیاست مهار» را تا حد زیادی از دولت ترامپ به ارث برده است، با این تفاوت که اولی بیشتر بر شکلدهی محیطی بینالمللیای متمرکز است که «مهار چین» را بهتر تسهیل میکند؛ درحالیکه حداقل تاکیدی شفاهی بر ایجاد «نردههای محافظ» برای ممانعت از خارج شدن از مسیر رقابت استراتژیک دارد.
به همین ترتیب، پکن بهطور فزایندهای متقاعد شده است که روابط چین و ایالاتمتحده به یک بنبست استراتژیکِ «رقابت» و «نزاع» رسیده است. روایت غالب در طرف چینی این است که این رقابت استراتژیک بین دو کشور منعکسکننده مبارزه برای قدرت، نهادها و ادراکاتی است که در تمام دوره «جوانسازی» چین ادامه خواهد یافت.بهطورکلی، اعتقاد بر این است که «رقابت» و «نزاع» بهعنوان کلمات کلیدی برای واشنگتن و پکن در مدیریت روابطشان پذیرفته شده است.
خطر جنگ هسته ای قریب الوقوع است
پروفسور «چن دانگ شیائو»، استاد دانشگاه فودان، سردبیر «گلوبال ریویو» و «فصلنامه مطالعات استراتژیک بینالمللی» و رئیس «موسسه مطالعات استراتژیک شانگهای» (SIIS) در مقاله ای در همین رابطه نوشت: بااینحال، واقعیت، ظریفتر از این حرفها به نظر میرسد. از یکسو، بر خلاف نزاعهای گاه و بی گاه بین مقامات، رهبران دو طرف در گفتوگوهای متعدد خود بر لزوم باز گذاشتن فضای همکاری بین چین و ایالاتمتحده در پرداختن به مسائل جهانی ادامه داده و هر کدام اراده خود را ابراز کردهاند به این صورت که اجازه ندهند روابط به سمت یک «جنگ سرد جدید» بهپیش برود.
از سوی دیگر- سال ۲۰۲۲- چین بهطور کامل در حال آمادهسازی برای بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین است و ایالاتمتحده نیز با دستور کار سیاسی مبرمتر انتخابات میاندورهای مواجه است.با در نظر گرفتن نیازهای داخلی برای ثبات اقتصادی در هر دو طرف و تعاملات نه چندان گرم اما قابل پیشبینیتر میان دو تیم سیاسی [در دوران بایدن] نسبت به دوره ترامپ، انتظارات روزافزون برای ثبات نسبی روابط چین و ایالاتمتحده وجود دارد.برای این منظور، چین آشکارا بیش از طرف آمریکایی «عمل محور» بوده است.
در اوایل سال جاری، پکن مراسم پنجاهمین سالگرد «بیانیه شانگهای» را گرامی داشت و از واشنگتن خواست تا روحیه «جستوجوی زمینهی مشترک با حفظ اختلافات» را احیا کند تا راه روبهجلو در روابط چین و ایالاتمتحده باز شود.بااینوجود، وخامت شدید بحران روسیه - اوکراین که منجر به حمله مستقیم نظامی روسیه به این کشور شد، نهتنها پکن را غافلگیر کرد، بلکه نبرد طولانیمدت و خطر وخامت بیشترِ اوضاع، قطعا سنگ دیگری را روی کمر رابطه سخت و شکننده چین و آمریکا انباشته کرده است و بهطور قابلتوجهی بر دشواریهای پکن برای مدیریت روابط دوجانبه با واشنگتن افزوده است.
مخمصه سهگانه
اول، بحران روسیه و اوکراین، بدگمانی و خصومت بین چین و ایالاتمتحده را تشدید کرده است.از یکسو، واشنگتن و پکن درباره منشأ درگیری و انتساب مسوولیت این خصومت و بدگمانی، اختلافات عمیقی دارند که در اصل، اختلافات عمدهای در دیدگاه آنها درباره ماهیت نظم بینالمللی کنونی و بسط آینده آن است.
واشنگتن، مسکو را بهدلیل «آغاز جنگ تجاوزکارانه» علیه اوکراین محکوم کرد - که نقض منشور سازمان ملل و هنجارهای اساسی روابط بینالملل است- درحالیکه چین را متهم میکند که علنا تجاوز روسیه را محکوم نمیکند.
پکن نیز بهنوبه خود تاکید کرد که بحران روسیه و اوکراین نهتنها در زمینه تاریخی خود پیچیده است، بلکه گسترش بیوقفه ناتو به سمت شرق، بدون توجه به نگرانیهای امنیتی مشروع روسیه از دوران پس از جنگ سرد، یکی از دلایل اصلی بحران کنونی است که خودِ آمریکا و غرب مقصر آن هستند.
با تحریمهای اقتصادی بیسابقه و تحمیل انزوای دیپلماتیک به روسیه- با حمایت و کمکهای نظامی آمریکا به اوکراین و تصویب لایحه کمک ۴۰میلیارد دلاری- مقامات ارشد دولت بایدن و رهبران دو حزب در کنگره آمریکا عزم خود را برای «تضعیف روسیه» در تمام جبههها ابراز کردند.
در همین راستا، چین خاطرنشان کرده است که ایالاتمتحده و ناتو درگیر «جنگ نیابتی» با روسیه شدهاند و هدف استراتژیک واقعی آنها این است که روسیه را از طریق تداوم جنگ در اوکراین خسته و فرسوده کنند.علاوه بر این واقعیت که مقامات ارشد کاخ سفید بارها اعلام کردهاند که درگیری روسیه و اوکراین پیشفرضِ ایالاتمتحده را درباره چین به عنوان دشمن استراتژیک اصلی خود منحرف نخواهد کرد، اما آنچه ایالاتمتحده و غرب از طریق این جنگ میخواهند (آنگونه که پکن آن را میبیند) در واقع، بازگرداندن و احیای رهبری تضعیفشده غرب در نظم بینالملل و معکوس کردن مسیر پویایی قدرتِ «خیز شرق، افول غرب» است که پکن به آن اشاره میکند.
از سوی دیگر، اینکه ایالاتمتحده بهعمد هیاهوی «محور چین-روسیه» را پس از درگیری روسیه و اوکراین مطرح کرد و به آن دامن زد، به هوشیاری و تضاد راهبردی فزاینده پکن در قبال واشنگتن افزوده است.از نظر پکن، رهبران واشنگتن و ناتو بندی را در بیانیه مشترک چین و روسیه در ۴ فوریه ۲۰۲۲ با عنوان «هیچ منطقه ممنوعهای از همکاری وجود ندارد» بهگونهای تفسیر کردند تا اتهام «همدستیِ» چین در عملیات نظامی روسیه در اوکراین را اثبات کنند.
پس از اعمال تحریمهای اقتصادی و مالی گسترده از سوی غرب به رهبری ایالاتمتحده علیه روسیه، واشنگتن همچنین چین را تهدید کرد که به روسیه کمک نکند وگرنه با عواقب جدی مواجه خواهد شد.مجلس نمایندگان و سنای ایالاتمتحده «قانون AXIS» را تصویب کردند که بر اساس آن وزارت امور خارجه باید گزارشهای منظمی درباره همکاری چین و روسیه و بهاصطلاح کمک چین به روسیه برای فرار از تحریمهای غرب به کنگره ارائه کند.
در پاسخ، پکن از چنین اقداماتی به عنوان «دزدی که فریاد میزند دزد را بگیرید» انتقاد و استدلال کرد که ایالاتمتحده نهتنها قصد دارد از بحران اوکراین برای بهدست آوردن پول جنگی استفاده کند، بلکه سعی میکند از لفاظی «دموکراسی علیه خودکامگی» برای شکل دادن به یک ائتلاف بینالمللی علیه چین و روسیه استفاده کند.از زمان آغاز درگیری روسیه و اوکراین، ایالاتمتحده بهطور قابلتوجهی به اتحاد نظامی هماهنگ خود در اروپا و منطقه آسیا-اقیانوسیه (با چین و روسیه به عنوان دشمنان خیالی خود) سرعت بخشیده است. همانطور که پکن اشاره میکند، این ناتوی «متمایل به آسیا-اقیانوسیه» و ناتویی که به دنبال «گسترش جهانی» است قصد راهبردی ایالاتمتحده برای آغاز جنگ سرد جدید را با مهار چین و روسیه در هر دو جبهه نشان داده است.
در همین حال، تشدید خصومت استراتژیک بین دولتهای ایالاتمتحده و چین بر سر این درگیری همچنین منجر به تضاد بیشتر بین این دو جمهوری شده است.بر اساس نظرسنجی ۲۸ آوریل از سوی مرکز تحقیقاتی «پیو»، بیش از ۹۰ درصد از آمریکاییهایی که با آنها مصاحبه شده معتقدند که مشارکت روسیه و چین یک «مشکل جدی» است، درحالیکه دیدگاههای منفی نسبت به چین به «بالاترین» حد یعنی ۸۲ درصد رسیده است.
به همین ترتیب، درگیری روسیه و اوکراین نیز نگرانی گستردهای را در میان مردم چین برانگیخته است. اگرچه دیدگاههای متفاوتی دربارهی علل و آثار درگیری وجود دارد- چرا که درگیریها همچنان میل به بدتر شدن دارد- اکثریت مردم چین معتقدند که درگیری روسیه و اوکراین به یک «جنگ نیابتی» غربی علیه روسیه تبدیلشده و اینکه هدف واقعی ایالاتمتحده و ناتو همانا خرابکاری در روابط چین و روسیه است.
دوم، درگیری روسیه و اوکراین وضعیت کلی اقتصادی، از جمله امنیت اقتصادی مربوطه چین و ایالاتمتحده را وخیمتر کرده است و جدا شدن همکاری علمی و فناوری آنها و همچنین دوشاخه شدن زنجیرههای صنعتی کلیدی را تسریع کرده است.از یکسو، این درگیری- همراه با بهبود دستوپاشکسته از پاندمی و تورم بالا- بحرانهای انرژی و غذا را تشدید کرده است و به وضعیت اقتصادی شکننده و نامتعادل جهان پس از همهگیری افزوده است؛ درحالیکه دو اقتصاد پیشرو، یعنی چین و ایالاتمتحده، بهشدت متاثر شدهاند.
مارپیچ قیمت کالاها، «فدرال رزروِ» ایالاتمتحده را در دوراهی بین گزینههای سیاسی مهار تورم بالا و جلوگیری از رکود قرار داده است.تعدادی از نهادهای بینالمللی نسبت به رکود تورمی یا حتی یک بحران اقتصادی دیگر در ایالاتمتحده هشدار دادهاند.برای اقتصاد چین، جنگ بین روسیه و اوکراین و همچنین مقیاس بیسابقه تحریمها و نیز تحریمهای جانبی غرب به رهبری ایالاتمتحده علیه روسیه، مستقیما سرمایهگذاری و مبادلات اقتصادی و تجاری چین با اوکراین را مسدود و پروژههای تجاری و سرمایهگذاری عادی چین با روسیه قبل از جنگ را محدود کرده است.
علاوه بر این، چین در سالهای اخیر تنوع واردات مواد غذایی خود را تسریع کرده است؛ بهویژه واردات محصولات غذایی و مواد کشاورزی مانند کود از روسیه و اوکراین را افزایش داده تا امنیت غذاییاش فزونی یابد.تاثیر درگیری و اثرات برخاسته از آن بر زنجیره تامین مواد غذایی و کودها- که با تاثیر منفی آبوهوا بر تولید مواد غذایی داخلی تحتفشار قرارگرفته است- خطرات امنیت غذایی چین را بیشتر افزایش داده است.
از سوی دیگر، درگیری روسیه و اوکراین نهتنها «انفصال» و جدایی بین ایالاتمتحده و چین در فناوری و زنجیرههای صنعتی کلیدی را تسریع بخشیده، بلکه تاثیر قابلتوجهی بر همکاری چین و ایالاتمتحده در بخش مالی داشته است.پکن بهویژه نگران دو گامی است که ایالاتمتحده در حال برداشتن آن است.یکی از آنها «قانون رقابت آمریکا» در سنا در سال ۲۰۲۲ است که نشاندهنده یک فشار سریع از سوی بخش قانونگذاری ایالاتمتحده برای جدا کردن فناوری و زنجیرههای صنعتی کلیدی با چین است.
دومین مورد، اعلامیه جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، در ۲۳ می مبنی بر آغاز رسمی «چارچوب اقتصادی هند و اقیانوسیه» (IPEF) است که نشاندهنده تسریع در ایجاد ائتلاف ایالاتمتحده برای «جدا کردن زنجیرههای تامین کلیدی» از چین است. از منظر پکن، درگیری روسیه و اوکراین نهتنها فشار بیشتری بر این جدایی وارد کرده است، بلکه جنگ مالی بیسابقه به رهبری ایالاتمتحده علیه روسیه، از جمله مسدود کردن بیش از ۳۰۰میلیارد دلار داراییهای ارزیِ خارجی روسیه، پکن را نیز بهطور فزایندهای متوجه اهمیت این موضوع و فوریت پیشگیری و اقدامات متقابل همهجانبه در برابر «جنگ مالی» بالقوه در آینده کرده است.
چگونگی بهبود همهجانبه قابلیتهای دفاعی و تهاجمی «سلاحهای مالی» چین در نبرد با ایالاتمتحده، به وظیفهی مهمی تبدیلشده است که دولت چین باید با جدیت درباره آن برنامهریزی کند.در حقیقت، این مساله همچنین نشان میدهد که روند «انفصال» روابط اقتصادی بین چین و ایالاتمتحده از «اقتصاد واقعی» مانند فناوری و زنجیرههای صنعتی کلیدی، به «اقتصاد مجازی»، که توسط امور مالی و بانکداری نشان داده میشود، در حال گسترش است.
سوم، زنگ خطر تشدید تنش اوضاع در تنگه تایوان هم بارها و بارها به صدا درآمده است. از یکسو، مدتها قبل از درگیری روسیه و اوکراین، دولت بایدن استراتژی سلف خود مبنی بر «مهار چین با موضوع تایوان» را به ارث برده بود، یعنی در چارچوب سیاست رقابت طولانیمدت با چین، واشنگتن بهطور قابلتوجهی اهمیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی تایوان در استراتژی جهانی و منطقهای ایالاتمتحده را ارتقا داده بود. از این طریق، «سیاست چین واحدِ» دولت ایالاتمتحده بهطور مداوم توخالی شده است.
دو پسرفت بزرگ توسط دولت بایدن درباره موضوع تایوان باعث هوشیاری و نارضایتی شدید چین شده است.یکی اینکه بایدن اساسا تغییرات عمده در سیاست تایوان را از سلف خود به ارث برده و صراحتا «قانون روابط تایوان» و «تضمینهای ششگانه» را همراستا با سه بیانیه مشترک ایالاتمتحده و چین بهعنوان مبنای حقوقی و سیاسی برای برخورد با مساله تایوان و روابط بینا تنگهای قرار داده است.
این امر اهمیت سیاسی و استراتژیک روابط ایالاتمتحده با تایوان را بسیار افزایش خواهد داد. مورد دیگر این است که دولت بایدن همچنان بهعمد موقعیت سرزمین اصلی و تایوان را ذیل «سیاست چین واحد» اشتباه میگیرد.تهدیدهای مکرر واشنگتن برای تحتفشار قرار دادن «دولتهای پیاپی تایوانی» که میخواهند روابط دیپلماتیک رسمی با پکن برقرار کنند، از سوی پکن بهعنوان اقدامات تحریکآمیز جدی در حمایت از سیاست «یک چین، یک تایوان» تلقی شده است که بهطور فعال توسط مقامات «حزب ترقیخواه تایوان» دنبال میشود. از نظر پکن، «سیاست چین واحدِ» آمریکا که بهطور فزایندهای توخالی میشود، دیگر با «اصل چین واحدِ» چین ارتباط چندانی ندارد.
بنابراین سنگ بنای عادیسازی روابط چین و ایالاتمتحده بهشدت دچار فرسایش شده است. نهتنها دولت ایالاتمتحده بهطور فزایندهای «سیاست چین واحد» خود را از درون تهی میکند، بلکه با تقویت همکاری سیاسی، نظامی و اقتصادی ایالاتمتحده با این جزیره، عملا چین را از متحد کردن تایوان بازمیدارد.به همین دلیل، اینکه آیا جدول زمانی «اتحاد مسالمتآمیز مجدد» هنوز در دستِ چین باقی مانده است یا خیر، به یک موضوع داغ در چین تبدیلشده است. در نتیجه، این تصور پکن از روابط ایالاتمتحده و تایوان، ناگزیر است که جهتگیری سیاسی دولت چین و آگاهی زمانی عموم مردم نسبت به موضوع تایوان را شکل دهد.
از سوی دیگر، سیاست «بین تنگهای» دولت ایالاتمتحده از زمان مناقشه روسیه و اوکراین به «وضوح استراتژیکِ» بیشتر تغییر کرده است و مدیریت موثر موضوع تایوان را برای چین و ایالاتمتحده دشوارتر میکند.اگرچه در سالهای اخیر بحثهایی درباره کنار گذاشتن «ابهام استراتژیک» درباره «سیاست تنگه تایوان» وجود داشته است، اما عموما به دایره کارشناسان اتاق فکر یا اندیشکدهها محدودشده و دولت ایالاتمتحده درباره مداخله نظامی در صورت حادثهای در تنگه تایوان محتاطانه عمل کرده است.
بااینحال، پس از شروع درگیری، نهتنها کارشناسان اتاق فکر واشنگتن بهطور فشرده درباره بهاصطلاح «تاثیر درگیری روسیه و اوکراین بر تنگهی تایوان» بحث کردهاند، بلکه دولت و کنگره آمریکا نیز درباره چشمانداز و عواقب یک بهاصطلاح «حمله نظامی بالقوه» از سوی چین هشدارهایی به تایوان دادهاند.بهعنوانمثال، جیک سالیوان گفت که چین از جنگ روسیه در اوکراین برای آماده شدن جهت «حمله»ای در آینده به تایوان درسهایی گرفت و سپس تعهد امنیتی ایالاتمتحده به تایوان را تکرار کرد.یلن، وزیر خزانهداری آمریکا، تهدید کرد که در صورت استفاده چین از زور علیه تایوان، پکن را با اقداماتی مشابه تحریمهای روسیه، تحریم خواهد کرد.
از دیدگاه آمریکا، انزوا و تحریمهای همهجانبه علیه روسیه و همبستگی غرب به رهبری ایالاتمتحده برای کمک به اوکراین در «جنگ طولانیمدت» روسها علیه «حمله» به این کشور، نهتنها روسیه را تضعیف میکند، بلکه به اثر بازدارندگی بر سیاست پکن درباره «اتحاد مسلحانه دوباره با تایوان» نیز میافزاید.قابلتوجهترین رویکرد همانا بیانیه عمومی بایدن در جریان سفرش به ژاپن در ۲۳ می بود مبنی بر اینکه ارتش ایالاتمتحده در صورت وقوع جنگ در تنگه تایوان به دفاع از تایوان کمک خواهد کرد.
اگرچه کاخ سفید و خود بایدن بعدا هیچ تغییری در سیاست ایالاتمتحده در قبال تایوان ابراز نکردند، اما اعتماد پکن به سیاست دولت تایوان، از جمله سیاست بایدن، به پایینترین حد کاهشیافته است.درعینحال، بسیاری از کارشناسان اندیشکدهها در واشنگتن، بیشرمانه تایوان را تشویق کردهاند تا از استراتژی نظامی «نامتقارن» و «انعطافپذیر» اوکراین علیه روسیه برای مقابله با سرزمین اصلی در سناریوهای درگیری بیشتر بیاموزد.علاوه بر این، واشنگتن متحدانی مانند ژاپن و استرالیا را تشویق کرده تا با تقویت اتحادهای نظامی در منطقه آسیا و اقیانوسیه، پکن را درباره تایوان تحتفشار قرار دهند.
از منظر چین، واشنگتن بهعمد اوکراین (به عنوان یک کشور مستقل) را با تایوان (موجودیتی بدون حاکمیت) یکسان میداند تا ریاکاری ایالاتمتحده در بهاصطلاح «عدمحمایت از استقلال تایوان» افشا شود.این مساله در واقع راه را از نظر حقوقی برای مداخله آتی در روند اتحاد چین هموار میکند.همچنین، آخرین اظهارات یا تهدیدات سیاسی دولت ایالاتمتحده علیه چین درباره تنگه تایوان پس از درگیری روسیه و اوکراین، شاهد دیگری بر تشدید دامنه تلاشهای ایالاتمتحده برای «مهار چین با مساله تایوان» و شفافسازی بیشتر سیاست خود برای جلوگیری از اتحاد مجدد «بین تنگهای» حتی با خطر مداخله نظامی است.با نارضایتی و بیاعتمادی فزایندهی پکن به واشنگتن درباره موضوعات مرتبط با تایوان- همراه با سازوکار عملی ضعیف فعلی درباره گفتوگو و تبادل بین دو طرف- عدم اطمینان و خطر بحران در اطراف تنگه تایوان در آینده افزایش خواهد یافت که بهطورجدی روابط چین و آمریکا و حتی صلح و ثبات جهانی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
دو درس آموختهشده
درگیری نظامی روسیه و اوکراین از نظر نظم امنیتی بینالمللی، پویایی قدرتهای بزرگ و توسعه اقتصادی جهان، یکی دیگر از رویدادهای مهم در سه دهه پس از پایان جنگ سرد است.در این دوران آشفتگی و عدم اطمینان، تامل عمیق درباره این مساله اهمیت ویژهای دارد.برای روابط چین-ایالاتمتحده، درسها و پیامدهای پشت درگیری روسیه و اوکراین بسیار متنوع است که دو مورد از آنها بسیار مهم هستند.
اول، معضلات امنیتی در میان قدرتهای بزرگ باید با احتیاط مدیریت شود.بهطورکلی، تا زمانی که ائتلافی وجود نداشته باشد، معضلات امنیتی بین قدرتهای بزرگ امری معمولی است که فقط میتوان آن را مدیریت کرد نه آنکه از بین برد.موارد متعددی در تاریخ نشان میدهد که راه کاهش موثر معضلات امنیتی بین قدرتهای بزرگ، در وهله اول، مستلزم برقراری ارتباطات راهبردی منظم و اقدامات اعتمادساز برای جلوگیری از استحکام کلیشههای متقابل بر برداشتهای پویای مربوطه از دشمنانشان است؛ در نتیجه، ادراکات مداوم از اهداف استراتژیک یکدیگر را تقویت میکنند.در همین حال، قدرتهای بزرگ باید نسبت به منافع اصلیِ امنیتیِ یکدیگر حساسیت بالایی داشته باشند و از تشدید یا حتی از دست دادن کنترل معضل امنیتی بهدلیل «بریدن مداوم سوسیس» بر منافع اصلی یکدیگر جلوگیری کنند.
تئوری معضل امنیتی همچنین بر لزوم مدیریت محرک سیاستها و ایدئولوژیهای داخلی بهویژه برای جلوگیری از تشدید خصومت و تقابل استراتژیک بین قدرتهای بزرگ، یعنی گمانهزنی بر روی «دشمنان خارجی» بهمنظور کاهش فشار داخلی و انتقال مشکلات مختلف داخلی تاکید میکند.
این خلاصههای نظری از تراژدیهای تکراری در تاریخ تکامل و حتی تشدید معضلات امنیتی قدرتهای بزرگ به دست میآیند.جنگ سرد ایالاتمتحده و شوروی که پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، ارتباط نزدیکی با عدم مدیریت معضل امنیتی بین دو قدرت بزرگ داشت.
به عنوانمثال، بهدلیل تفاوت در فرهنگهای امنیتی و تجربیات تاریخی، ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی در درک دلایل پیچیده سیاستهای امنیتی یکدیگر مشکل داشتند و اقدامات امنیتی بهاصطلاح دفاعی که از سوی هر دو طرف اتخاذ میشد، دائما باعث نگرانی و تشدید واکنشها از طرف دیگر میشد.این معضل امنیتی بهواسطه دو عامل در روند تشدید مداوم آن تقویتشده است.
یکی نسبت دادن هویت ایدئولوژیک و حتی قومیتی به نیات استراتژیک طرف مقابل است، مانند «تلگرام طولانی جورج کنان»، که نشاندهنده تصور ایالاتمتحده از اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان بود.عامل مهم دیگر این بود که سیاست داخلی هر دو کشور معضل امنیتی متقابل را بیشتر تشدید کرد.ماهیت سیستم سیاسی ایالاتمتحده، کنترل و توازن قدرت و نقش گروههای ذینفع، رهبران ایالاتمتحده را تشویق کرد تا درباره خطرات خارجی اغراق کنند و از آنها برای تقویت قدرت خود در داخل استفاده کنند.
بهطور مشابه، تفسیر ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی از رفتار ایالاتمتحده و تمایل شدید سلسلهمراتب شوروی برای کنترل اروپای شرقی، معضل امنیتی ذاتی بین دو قدرت را به یکسری از رویاروییهای امنیتی تبدیل کرد که منجر به جنگ سرد تمامعیار شد.امروز، درگیری بین روسیه و اوکراین در نهایت به یک رویارویی نظامی تبدیلشده است که تاثیر شدیدی بر امنیت اروپا و ثبات نظم بینالمللی دارد.درحالیکه بهیقین ریشههای تاریخی پیچیده و درهمتنیدگیهای واقعی منافع امنیتی در پشت آن وجود دارد، اما همچنین شکست مدیریتِ معضلِ امنیتیِ بلندمدت بین روسیه در مقابل ایالاتمتحده و ناتو را که از دولت فعلی اوکراین حمایت میکنند، آشکار میکند.بسیاری از استراتژیست های آمریکایی و مقامات ارشد سابق، از جمله کنان، کیسینجر و گیتس، همگی پی بردند که ادامه گسترش ناتو به سمت شرق پس از جنگ سرد- نادیده گرفتن وعدههای خود- بهطورجدی خصومت روسیه را تحریک کرده است.
ذهنیت دیرینه بازی با حاصل جمع صفرِ آمریکا و غرب در قبال روسیه، نیت دشمن کلیشهای ریشهدار و نیاز به خدمت به برنامههای سیاسی داخلی در نهایت به تشدید چشمگیر معضل امنیتی غرب با روسیه منجر شده است و هیزمی بر آتش پیامدهای فاجعهبار میافزاید.بهطور مشابه، چین و ایالاتمتحده باید از تراژدیهای تاریخی درس بگیرند و برای مدیریت معضل امنیتی فزاینده جدی بین دو کشور با یکدیگر همکاری کنند.
دوم، باید هر تلاشی برای جلوگیری از نوع جدیدی از جنگ ترکیبی بین قدرتهای بزرگ انجام گیرد قبل از اینکه از کنترل خارج شود.درگیری روسیه و اوکراین نهتنها به یک «جنگ نیابتی» بین غرب به رهبری ایالاتمتحده و روسیه تبدیلشده است، بلکه به نوع جدیدی از جنگ ترکیبی در قرن بیستویکم انجامیده که ترکیبی از جنگ در چندین جبهه از جمله جبهه نظامی، اطلاعاتی، مالی، ادراکی و دیپلماتیک است.
این جنگ ترکیبی جدید شباهتهای زیادی به درگیریهای نظامی سنتی دارد، از نظر تعداد زیاد تلفات نظامی و غیرنظامی و تلفات مالی، اما بزرگترین تفاوت، افزایش خطر روزافزون تشدید غیرقابلپیشبینی تنش به دو صورت افقی و عمودی است.این غیرقابلپیشبینی بودن حداقل در سه جنبه خود را نشان میدهد.یکی این است که تاثیر اقتصادی یک جنگ ترکیبی جدید میتواند به سرعت از محدوده جغرافیایی جنگ سنتی فراتر رود و باعث ایجاد یک بحران اقتصادی در مقیاس جهانی شود.
طبق مطالعات نهادهای سازمان ملل، درگیری نظامی روسیه و اوکراین، بهویژه جنگ اقتصادی بزرگ ایالاتمتحده و غرب علیه روسیه، باعث کمبود شدید انرژی و مواد غذایی و بحران ویرانگر بدهی شد که به سرعت به تعداد زیادی از اقتصادهای درحالتوسعه و نوظهور ضربه زد و آنها را در معرض سختیهای مضاعف، بهبودی دشوار پسا پاندمی و سایر تبعات درگیری روسیه و اوکراین قرار داد.برخلاف درگیریهای نظامی سنتی، خطر آسیب اقتصادی به جهان از این جنگ ترکیبیِ جدید بهشدت افزایشیافته است.
دوم اینکه «سلاحسازی» و سوءاستفاده از ابزارهای مالی خطر تشدید درگیریهای نظامی سنتی را افزایش میدهد.همانطور که ایالاتمتحده و دولتهای غربی از تاثیر جدی تحریمهای شدید اقتصادی علیه روسیه سود میبرند، آسیب آن به اقتصاد، جامعه و مردم روسیه بسیار فراتر از حوزههای مالی است.صرفا به دلیل اینکه چنین آسیبهایی از نظر بصری بهاندازه تلفات انسانی و ویرانی شهرها به دلیل جنگ، خونین نیستند؛ اما کسانی که تحریمهای بزرگ را اعمال میکنند اغلب بار روانی زیادی بر وجدان خود ندارند و در نتیجه موجب سوءاستفاده و تداوم [سوءاستفاده از] سلاحهای مالی میشوند.
برای قربانیانی که از چنین تسلیحات مالی فوقالعادهای رنج میبرند، آیا صرفا موضوع مبارزه با ابزارهای اقتصادی از آن نوع است یا تشدید کامل درگیری نظامی برای مقابله با آسیبهای بزرگ؟ اگر یکی از طرفهای جنگ معتقد باشد که جنگ مالی دشمن آسیبهای جبرانناپذیری به منافع اصلی امنیتیاش وارد کرده است، ممکن است انگیزه خود را برای تشدید جنگ بهطور گسترده افزایش دهد تا دشمنش را مجبور به عقبنشینی کند.
سوم، شبح جنگ هستهای دوباره بر فراز اروپا به پرواز درآمده است.فراموش نکنیم که در پس درگیری روسیه و اوکراین، نبرد میان دو بازیگر از بزرگترین بازیگران هستهای جهان است.با ارسال سیگنال واضحی از سوی دولت بایدن برای «تضعیف دائم روسیه» از طریق جنگ، ایالاتمتحده بهطور قابلتوجهی موقعیت اوکراین را در استراتژی جهانی ایالاتمتحده ارتقا داده است.
آیا این امر باور دولت پوتین را تایید میکند که نبرد روسیه با ایالاتمتحده و غرب در اوکراین یک مبارزه «مرگ یا زندگی» برای روسیه است؟ طرف روسی همچنین یک بار دیگر نشان داده است که اگر دخالت ناتو و غرب به رهبری ایالاتمتحده در جنگ باعث تحمیل هزینه راهبردیای شود که روسیه از عهده آن برنیاید، روسیه در حمله با سلاحهای مرگبار تردید نخواهد کرد و این به آن معناست که ناتو در کل با یک «بحران موشکی کوبا»ی دیگر و خطر «جنگ هستهای» ناشی از آن مواجه خواهد شد.دو هزار و پانصد سال پیش، سون تزو، استراتژیست چینی باستان اشاره کرد که «هنر جنگ» برای دولت اهمیت حیاتی دارد.
این، مساله مرگ و زندگی است؛ راهی یا بهسوی امنیت یا بهسوی خرابی.ازاینرو، موضوع تحقیقی است که بههیچوجه نمیتوان از آن غفلت کرد.» به همین ترتیب، مهم نیست که جنگ چقدر تغییر کند، ما باید همیشه از عواقب اساسی «مرگ و زندگی» بر کشور و مردم آگاه باشیم.در این راستا، برای سیاستگذاران چینی و ایالاتمتحده، حفظ ثبات روابط چین و آمریکا، مدیریت مسوولانه رقابت بین دو کشور و جلوگیری از غیرقابلکنترل شدن یا حتی قرار گرفتن در رویارویی یا درگیری نظامی از موضوعات ملی و جهانی است که بههیچوجه نمیتوان از آن غافل شد.بهخصوص برای کسانی که در ایالاتمتحده در حال حاضر از تاثیرات نوع جدیدی از جنگ ترکیبی سود میبرند، درگیری روسیه و اوکراین نکاتی نگرانکننده برای بررسی جدی دارد.