تکرار تراژدی شوروی در چین؟
به گزارش اقتصادنیوز، «استروب تالبوت»، رئیس پیشین اندیشکده بروکینگز به درستی گفته بود که سال 1990 نظام شوروی بهواسطه نارساییها و نقصهای حاکم بر هسته داخلیاش فروپاشید؛ از همین رو سناریوسازی در باب تهدیدها یا فعل و انفعالهای خارجی محرک در این باب کارایی ندارد. به بیانی بهتر، شورویِ از هم پاشیده در حقیقت قربانی سیاستهای نادرست داخلی و خارجیاش شد، نه سیاستهای بیرونی.
آزمون سخت «شی» و زمستانِ تاریک چین
تکرار تراژدی شوروی در چین
شواهد نشان میدهد که تراژدی فروپاشی شوروی، در چین در حال تکرار است. یک دهه و نیم پیش، چین از رویکرد سازگار و آرام خود در عرصه سیاست خارجی دور شد؛ تغییر و چرخشی که «شی جین پینگ» آن را کلید زد و حتی بدان شتاب داد. علاوه بر این، پکن خودکامهتر شد و برای خفه کردن اندیشه مستقل و اقتصاد خصوصی خیز برداشت. ماحصل این سیاستها ورود چین به عصر تازهای از رکود اقتصادی بود؛ رکودی که دامنهاش میتواند گستردهتر هم شود.
اسرائیل؛ در تنگای رقابت آمریکا و چین
چنین وضعیتی نشان میدهد چین بهسان شوروی، تهدیدی جدی نیست، پس تا جایی که به این کشور و تهدیدهای آن مرتبط است، تلاشهای جهان بیرون برای مهار این بازیگر ضرورت اندکی دارد. این همان حقیقتی است که تالبوت نیز در مقالهای که دو سال پیش از فروپاشی شوروی نگاشته بود، بدان اشاره داشت.
از منظر نخست، طبیعتا رشد اقتصاد چین موجب شد تا اعتماد به فعل و انفعالهای این بازیگر در عرصه روابط بینالملل افزایش یابد اما در عمل، سیاست تازه پکن برخلاف ادعای بسیاری مانع از افزایش نفوذش شده، چراکه چین امروز بیش از همه بهواسطه رفتار قلدرمآبانهاش برای بازیگرانی چون ژاپن، کره جنوبی، اندونزی، هند و استرالیا به تهدیدی جدی تبدیل شده است.
شکست رؤیاهای پلندپروازنه «شی»
اوایل سال جاری و همزمان با سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان، نگرش نظامیسازی به سبک چینی برجستهتر شد؛ هرچند مسیر برای بازدید نمایندگان پارلمان از سراسر جهان به تایوان هموار گشت. از منظری دیگر باید اذعان کرد که رویکرد محتاطانه این کشور برای ارتقای موقعیت و افزایش نفوذ خود با تکیه بر اهرمهایی چون جاده کمربند و جاده چین نیز چندان کارایی نداشت. «شی» سال 2016 زمانی که فرمان پرداخت مبلغی بالغ بر 75 میلیارد دلار وام را صادر کرد، سیاستش را «پروژه قرن» خواند؛ اما همانگونه که ناظران میگویند، بسیاری از وامهای ارائهشده از منظر اقتصادی جای اشکال داشت و موجب شد تا بودجه چین در سال 2019 به میزان 4 میلیارد دلار کاهش را تجربه کند.
الیزابت اکونومی به درستی اشاره کرده بود که سیاستهای اقتصادی پکن با واکنشهای منفی روبرو شد و روایتهای فساد و رسواییهای چینی در ارتباط با پروژههای زیرساختی، زمینه را برای افزایش سینوفوبیا (چینهراسی) هموار کرد. امروز چین به سوی اقتصاد دستوری حرکت میکند؛ ساختاری که در چارچوبش شرکتهای دولتی ناکارآمد به بنگاههای خصوصی کارآمد ترجیح داده میشوند. طبیعتا در چنین شرایطی سلطنت و اختیار مطلقه در اختیار حزب کمونیست منسوخ و تحت رهبری یک نفر باقی خواهد ماند.
خوزنی به سبک چینی
برای چندین دهه، چین توسعه اقتصادی قابل توجهی را تجربه کرد؛ تحولی که بهواسطه رکود حاکم بر ساختار اقتصادی این کشور از زمان ریاست «مائو تسه تونگ» برجسته شد. با توجه به آنکه نسخه تازه چین را آلترناتیو مائویستی قلمداد میکنند، ظهور چین جدید مورد استقبال جهان قرار گرفت. «فرید زکریا» با اشاره به این حقیقت به درستی گفت که چین با شهرتی که سخت به دست آورد به عنوان بازیگری باهوش، با ثبات و سازنده در عرصه جهانی شناخته شد. این کشور توانست تولید ناخالص ملیاش را به رتبه دوم و گاه اول در جهان برساند.
«سوزان شریک»، کارشناس حوزه چین، در کتاب اخیرش به تفصیل در باب اینکه چگونه چین در یک دهه و نیم گذشته رشد خود را از مسیر اصلی خارج کرده، پرداخته است. او در عنوان کتابش به شکلی مجمل نوشت که چین بهواسطه افراطگراییهایش دست به خودزنی زد و هزینههای بسیاری را به خود تحمیل کرد. چین بودجه نظامیاش را افزایش داده و در عرصه سیاست خارجی از الگوی گرگ جنگجو پیروی میکند؛ رویکردی که واکنش متقابل دفاعی دیگر کشورها را به دنبال داشته است.
سیاستهای تغییریافته پکن، چشمانداز رکود شدید و طولانیمدتی را در اقتصاد چین رقم زده و این بازیگر را رویاروی چالشهایی چون افزایش بدهی، کاهش بهرهوری، کاهش جمعیت جوان، حمایتگرایی خارجی، فساد فراگیر، تخریب محیط زیست، سرکوب آزادیهای مدنی و سانسور اینترنت قرار داده است.
چین خود مانعی است در برابر احیای امپراتوری
نشنال اینترست با اشاره به مقولههایی که در بالا بدانها اشاره شد، تاکید دارد که مشکلات ایجادشده ماحصل سیاستهای داخلی و تغییر فرایندها و فشارهای داخلی بوده تا دسیسهچینیهای خارجی. امروز در کنار همه این چالشها باید به پیامدهای منفی سیاست «کووید صفر» هم اشاره کرد؛ سیاستی که شکافهای عمیقی را در جامعه چینی ایجاد کرده است. گروهی از ناظران میگویند چین به دنبال شکل دادن به امپراتوری اقتصادی با فنآوری پیشرفته است، آن هم از طریق نقض قوانین بینالمللی، ربودن اسرار و مهار دادهها. حال ممکن است رکود در داخل در کنار تدابیر متقابل جهانی پکن را مهار کند؛ فرایندی که به گفته «اندرو اودلیزکوف»، استاد دانشگاه مینهسوتا، در حال رخ دادن است.
از منظر نظامی و ژئوپلتیکی برخی استدلال کردهاند که چین ارتشش را گسترش داده است؛ سیاستی که در صورت تداوم رکود اقتصادی برای نیل به سه هدف تحقق خواهد یافت؛ نخست تصرف تایوان، دوم اعمال کنترل بر جزایر دریایی و تعریف سکوی پرشی برای تبدیل شدن به قدرتی جهانی.
حرف دشمنت را قطع مکن!
به گفته گروهی از ناظران، هیچکدام از این اهداف نمیتواند با تهدیدهای هیتلری قیاس شوند، بویژه آنکه دو سیاست آخر پکن صرفا زمینه را برای انزوای بیشتر این بازیگر هموار کرده است. «شی» تلاش دارد تا به تحقیرهایی که در گذشته بر این کشور تحمیل شده، پایان دهد؛ بالاخص خاطره تلخ جنگ تریاک در سال 1839.
هر اندازه چین مشتاق است تا به بازیگری بزرگ تبدیل شود، اما بعید است بتواند از سد هژمونی ایالات متحده عبور کند. امروز چینِ «شی» تلاش دارد ساختاری تکنفره و بدون انتقاد و مخالفتخوانی بسازد. اما شواهد نشان میدهد که او درگیر محاسبات نادرست شده است؛ پس توسل به گزینه مهار توسط غرب ضرورتی ندارد.
گزینه جایگزین، انتظار است؛ انتظار تا زمانی که چین آرام شود و به ریل اصلی بازگردد. در غیر اینصورت هرگونه تصمیمسازی سیاسی علیه پکن صرفا به عنوان عاملی محرک قلمداد خواهد شد. ناپلئون زمانی گفته بود «هرگز سخن دشمنت را وقتی اشتباه میکند، قطع مکن»؛ حال مشخص نیست چین را باید به عنوان دشمن لحاظ کرد یا نه؛ اینجا اصل بر منطق است تا احساس.