چرا کره شمالی سازی ایران شکست خورد؟/ رمز گشایی از هشدار دو چهره اصولگرا درباره یکدست شدن قدرت
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، اعلام هشدار وضعیت قرمز توسط عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ این موضوع را در سخنان احمدتوکلی عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام می توان مشاهده کرد که گفت : «کاری نکنید که فقرا بریزند، کاسه کوزه همه را جمع کنند. من این را دور نمیبینم برای این که امیرالمؤمنین فرمود خدا از زمامداران عدل تعهد گرفته که خودشان را با ضعیف ترین اقشار مقایسه کنند.»
سخنان توکلی در این روزها موید سوالی مهم در افکار عمومی است که آینده چه می شود؟ چنین سوالی، آن هم بعد از رخدادها و اعتراض های خیابانی دو ماهه اخیر، جای تامل دارد. این تامل به ویژه از آن جهت است که قرار بود با یکدست سازی قدرت، شیوه های تصمیم سازی، و تصمیم گیری، در مراکز سیاسی قدرت، با سهولت به مراتب بیشتری نسبت به دولت های یازدهم و دوازدهم صورت بگیرد. این یکدست سازی با وعده های ایجاد رفاه و عدالت برای مردم همراه بود. برجسته ترین نماینده این نگاه سخنان قاضی زاده هاشمی در کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود.
قاضیزاده هاشمی، معاون رئیسی و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران زمانی که نقش کاندیدای پوششی برای آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ ایفا می کرد، با بیان این که «کشور باید به مدت ۱۰ سال یکدست اداره شود» بر این دیدگاه صحه گذاشته بود. سخنان او نشان می داد در این موضوع کاندیدای اصلی و پوششی در باره پروژه 10 ساله یکدست سازی هم نظر هستند.
ولی درباره آنچه قاضی زاده هاشمی مطرح کرد، دو دیدگاه در مورد اهداف یکدست سازی مذکور از سوی نخبگان سیاسی کشور مطرح شده است. یک دیدگاه سخنان علی لاریجانی است که قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ گفت:«کسانی که هیچ سابقهای نداشتند، چنان انقلابی میشوند تا افراد صدر انقلاب را از میدان به در کنند». در نهایت این وضعیت به حذف علی لاریجانی با رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ منتهی شد.
منصور حقیقت پور، فعال سیاسی و از چهره های نزدیک به اصولگرایان میانه رو در این باره گفته بود : «حذف آقای لاریجانی از مدیریت نظام و عدم بهره گیری از توانایی ایشان یک خسارت برای نظام است. رویه منطقی و اعتدالی دارد و تمام مسائل کشور را دانسته و راهکار دارد.»
اکنون حکومت یکدست در مرحله بسیار دشواری قرار گرفته است. شاید بتوان گفت پیروزی بدون رقیب در هر کجا که باشد، چنین سرنوشتی را به دنبال دارد. حاکمیت یکدست بن بست های خود را آشکار کرده است. نوزده ماه مدیریت دولت سیزدهم آن هم در شرایط حاکمیت یکدست، در مقایسه با روحانی در دولت یازدهم با آن همه سنگ اندازی همه جانبه بر سر اجرای طرح های اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی اش،حاکی از آن است که کشور در وضعیت واگرایی در سیاست داخلی و تنش زایی در سیاست خارجی قرار گرفته است، عملکردی که برخلاف دولت اول روحانی، محبوبیت، مقبولیت و سرمایه اجتماعی رئیسی را به شدت کاهش داده است.
اما این وضعیت حاصل چیست؟ به زعم کارشناسان اشتباه محاسبه در یکدست سازی قدرت، محصول حامیان نظریه ایجاد کره شمالی در کشور است. هرچند بافت سیاسی و اجتماعی ایران چنین رویکردی را برنمی تابد، و امکان تحقق آن به دلیل نظم و روال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ناممکن است، اما بخش هایی از این دیدگاه به عنوان نگاه دوم در سخنان قاضی زاده هاشمی نمایان است. این دیدگاه از سوی محمد خوش چهره کارشناس اقتصادی مورد نقد جدی قرار گرفته است. دکتر محمد خوش چهره اقتصاددان که دو شب پیش از انتخابات نهم در مناظره تلویزیونی به نیابت از احمدینژاد، در مقابل محمدباقر نوبخت نماینده هاشمی رفسنجانی ظاهر شد، و بعدها از احمدی نژاد و برنامه هایش اعلام برائت کرد ، در گفت و گویی در باره وضعیت موجود کشور در شهریور گذشته به خبرآنلاین گفت: «برخی معتقدند مردم هر چه فقیرتر باشند در اختیارترند و اگر سیر بشوند مطالبهگر خواهند شد...اکثریت مردم ایران مستضعف شده اند، ...بخشی از طبقه متوسط تنها به خاطر گرانی مسکن ریزش کرده اند، فقط یک چهارم جمعیت ایران شیر می خورند، این ها جدی است، نباید نادیده گرفته شود. در کل الگوی رشد اقتصادی و توسعه ما دچار اشکال است، و باید این مسایل را حل کرد.»
دو نگاه به سخنان قاضی زاده هاشمی و همچنین سخنان توکلی، حاکی از آن است که حامیان و واضعان نظریه یکدست سازی قدرت، از تجارب تاریخی ای که انقلاب اسلامی ایران از آن بهره برده، برخوردار نیستند. زمانی که حکومت پهلوی اجازه نداد احزاب نهادمند در کشور ترویج یابد، حرکت های توده گرا گسترش یافت و مردم ایران بر اساس تجربه تاریخی خود با حکومت پهلوی برخورد کرد. آنگونه که آبراهامیان در کتاب «مردم در سیاست ایران» تاکید می کند «جمعیت صرفا یکی از عوامل اثرگذار در عرصه سیاست نبود، بلکه از عوامل اصلی» است، آبراهامیان جمعیت را در تبیین مشروطیت، نبرد علیه قدرت های بزرگ، ناکام گذاردن توافق 1919 میان ایران و انگلیس، در حفظ سلطنت علیه جمهوری خواهی در سال 1303» و در فاصله سال های «1320 تا 1332 به عنوان سلاح اصلی حزب توده، و جبهه ملی» تبیین می کند،«اهرمی که تا بتوانند (مردم و رهبرانشان با توسل به آن) به تصمیم گیرندگان عرصه سیاسی فشار بیاورند.»(ص 55) این موضوع در انقلاب اسلامی سال 1357 و مقاومت در جنگ، خرداد 76، خرداد 92 و 96 نیز استمرار داشت. از این رو (جمعیت) مردم ایران از منظر سیاست های خیابانی از منظر تاریخی بسیار حرفه ای بوده، و حذف جناح ها و مشارکت آنان در انتخابات 1400 طبیعی می نمود که آنان را تبدیل به توده کرده، و روانه خیابان کند. در چنین شرایطی یعنی حذف نخبگان و فقر مردم برای کنترل بیشتر، نه تنها شکست خورده، بلکه بر اساس گفته احمد توکلی حوادث غیرمترقبه سهمگینی را در انتظار کشور قرار داده است.