دزدها طرفدار این نظریه افلاطون هستند /حاج آقا، می بینید این دزد چه می گوید؟
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه جوان نوشت:
ویدئویی از گفتوگوی سرهنگ دوستعلی جلیلیان، فرمانده انتظامی شهرستان ری با یک سارق بازداشت شده در جریان اجرای یکی از طرحهای رعد در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که حائز اهمیت است.
سرهنگ از سارق سؤال میکند، سابقهداری؟ سارق جواب میدهد، بله. سه بار زندان رفتهام. سرهنگ میپرسد چه مدتی زندان بودی؟ سارق جواب میدهد حدود ۱۱ سال. سرهنگ با تعجب پاسخ سارق را تکرار میکند و میگوید ۱۱ سال زندان بودی و بدون اینکه منتظر پاسخ دوباره سارق بماند، سؤال بعدی را میپرسد که چند سال داری؟ سارق جواب میدهد ۳۸ سال. سرهنگ ادامه میدهد؛ یعنی یکسوم عمرت را زندان بودی، اما ظاهراً این مجازاتها برایت بازدارنده نبوده است، چرا؟ سارق جواب میدهد اگر ۱۰ بار دیگر هم دستگیر شوم، چون کاسبی نیست دوباره میروم دزدی! سرهنگ رو به یکی از مسئولان حاضر میگوید «حاجآقا بفرما! میگوید اگر ۱۰ بار دیگر هم دستگیر شوم دوباره میروم دزدی!» سرهنگ از سارق میخواهد حرفش را تکرار کند تا مسئول حاضر دوباره آن را بشنود و رو به سارق میگوید یکبار دیگر تکرار کن که سارق ادامه میدهد، چون کار نیست اگر ۱۰ بار دیگر هم دستگیر شوم، بهخاطر زن و بچهام دوباره این کار را انجام میدهم. کار نیست، جارو بدهند دستم، یک کار و حقوقی به من بدهند. هیچ کاری نیست، همه جا هم دنبال کار رفتهام.
این دیالوگ دزد و پلیس حائز نکات بااهمیتی است که توجه به آن میتواند به شناخت درستتری از شیوع این آسیب اجتماعی منجر شود. سارق ۳۸ ساله، ۱۱ سال از عمر خود را پشت میلههای زندان سپری کرده است، یعنی اگر سریال سرقتهایش را از ۲۰ سالگی شروع کرده باشد، فقط هفت سال از عمرش را بیرون از زندان گذرانده، به این معنا که عمده زندگی خود را در حبس سپری کرده است. بدون تردید آنگونه که در جریان اجرای طرحهای پلیس مشخص میشود بخش زیادی از جمعیت کیفری را افرادی مشابه همین سارق تشکیل میدهند که روشن است مجازاتهای صورت گرفته در مورد آنها بازدارنده نبوده و خود سارق هم با زبان گویا بازدارنده نبودن مجازات را مقابل پلیس فریاد میزند. بدیهی است، وضعیت دشوار اقتصادی در شکلگیری جمعیت کیفری نقشی اساسی دارد. با این حال بخش مهمی از مشکلاتی که این افراد از آن رنج میبرند، بیش از اینکه مشکلات معیشتی و اقتصادی باشد، مشکلات معرفتی و شناختشناسی است. بیرون از دیوارهای زندانهایی که جمعیت زیادی از سارقان را در پناه خود قرار داده است، میلیونها نفر در حال کار و تلاش برای کسب روزی حلال هستند تا رؤیاهای هزار و یک شب خود را با تعرض و دستدرازی به اموال دیگران برآورده نکنند. سخن افلاطون، فیلسوف یونانی که ۴۲۷ سال قبل از میلاد متولد شده، هنوز در تاریخ بلند است که گفته بود «مشکل بشر جهل نیست، بلکه تنبلی است.»
جهانبینی بسیاری از جامعه سارقان که به دنبال رسیدن به ثروت یکشبه هستند، ناشی از همین سخن افلاطون است که در بزنگاهی از زندگی تصمیم میگیرند خسرانهای زندگیشان را جبران کنند و، چون مسیر جبران آن با تلاش و رنج ممکن نیست، دست به انتقام و رفتار پرخطر میزنند. تصور آنها این بوده و هست که باید درآمدی مثل تجار، پزشکان، مهندسان و افراد سرمایهدار داشته باشند و اگر چنین امری ممکن نباشد ترجیحشان این است که درآمد مورد نظرشان را با سرقت از این افراد به دست آورند. وقتی چنین تصوری به عنوان یک الگو مورد توجه قرار میگیرد، جمعیت آمار سارقان افزایش و چرخه معیوب سرقت به چرخش خود ادامه میدهد. اینجاست که پلیس و دستگاه قضایی باید آگاه باشند برخوردهایشان با چنین رفتارهای مجرمانه راه به جایی نمیبرد و بیش از اینکه مشکل رفتاری سارقان با دستگیری و مجازات رفع شود باید مشکلات معرفتیشان برطرف گردد. دزدی که مقابل فرمانده پلیس ایستاده و با جسارت رو به او میگوید اگر من را بگیری باز هم دزدی میکنم، میلیونها نفر را که مشغول کسب و کار از عملگی تا طبابت هستند میبیند، اما چشم بر تلاش و پشتکار آنها میبندد و به افرادی مثل خودش نگاه میکند و همه چیز را آماده میخواهد؛ بنابراین اجرای طرحهای پلیس بدون توجه به موضوعات معرفتی چه سودی دارد، الا اینکه بازی دزد و پلیس همواره در جریان باشد. اجرای طرحهای پلیس باید اثرگذاریاش روی دستگاه قضایی هم روشن باشد، نه اینکه پلیس مدام سارقان را دستگیر و قاضی مدام آنها را آزاد کند و هر بار نمایشی برقرار شود و سارقان و کشفیات آنها به نمایش گذاشته شوند و آمارهایشان سیاهه شود که ما چنین و چنان کردیم و فردای آن دوباره سرقت از نو و دستگیری از نو برقرار شود. مخلصکلام اینکه اجرای طرحهای مستمر پلیس تا زمانی که اثربخشی اجتماعی آن در جامعه دیده نشود در همان دور تکرار باقی خواهد ماند.