چگونه سنگاپور به یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی دنیا بدل شد.
به گزارش اقتصادنیوز ، در این مطلب آمده است: لیکوانیو نخستوزیرِ فقید و معمار توسعۀ پایدار سنگاپور، 3دهه (از 1959 تا 1960) بر این کشور حکومت کرد و توانست سنگاپور را از جزیرهای متروک و بیحاصل به یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی دنیا و کشوری تراز اوّل مبدل سازد.
او بهنحوی معجزهآسا برمبنای ارزشهای ملی و اصول آسیایی، با تکیه بر فرهنگ و سنتهای شرقی، با تأکید بر مشارکت نخبگان و شایستهسالاری، با بهرهگیری از سیاستِ درهای باز و البته با مشتی آهنین و به سیاقی منحصربهفرد پرچمدارِ جریان ضد ضدکمونیستی و ضدامپریالیستی شد. ک وانیو صلح مشروط با همسایگان را بنا نهاد و اصلاحات اجتماعیِ مؤثر و گستردهای به راه انداخت. او نظریات قابلتأملی در باب قانون، نظم، برابری، رقابتگری، دانش تاریخی، واقعیتگرایی، عدالت، توسعۀ دموکراسی، رشد تکنولوژی، آزادی بیان، نظرسنجیهای سیاسی و نظیر اینها دارد.
در این نوشتار به پارهای از نظریات، نقلقولها و خاطرات خواندنیِ او پرداختهایم. ببینیم چهقدر با دموکراسی قرابت داشته و چه میزان مایۀ شگفتی است. نوشتهای که پیش روی شماست، برگردان مقالهای است از نشریۀ فرانسپرس که در روز درگذشتِ این رهبر افسانهای به تاریخ 23مارس2015 انتشار یافته است. ابتدا به گزیدۀ خاطرات و نقلقولهای او میپردازیم:
انگیزههای لازم برای رقابتپذیری در افراد ایجاد شود. یکجا ماندن همیشۀ راه مطمئنی برای انقراض است. نوآوری به خلق محصولات و فرایندهای جدید منجر میشود. مدیریت صحیح نیز ارزش این ویژگیها را صدچندان میکند. مدیران شرکتها برای رشد حرفهای و رقابتپذیری باید بازارها و کانالهای توزیع جدیدی ایجاد کنند. اقتصاد به مدد دانش نوین، اکتشافات جدید در علم و فناوری و نوآوریهای کارآفرینان شکل میگیرد. محققان مهمترین عوامل پیشرفت اقتصادی محسوب میشوند ولی تنها درصورتی به هدف میرسند که از خرد و درایتشان استفاده کنند، نه اینکه کارشان کنکاش در کتابها و متون قدیمی باشد. آنها باید از دانش نوین بهرهمند باشند و آن را در عرصۀ تحقیق توسعه، مدیریت و بازاریابی، بانکداری و امورمالی و سایر حیطههای دانش نوین بهکارگیرند. ۹. فرهنگ و جایگاه تاریخیتان را دریابید. جمعیت هر کشور تنها امتیاز و عامل توفیقش نیست اراده، انسجام، پایداری، نظم و انضباط ملی و کیفیت عمل رهبران است که جایگاه هر ملت را در تاریخ مشخص میکند. ۱۰. فقط ضعیفترین رهبران درپی نتایج نظرسنجی و تبلیغات سیاسیاند. هرگز نگران نظرسنجیها و میزان محبوبیت خود نبودهام. رهبری که در پی این جور چیزهاست، شخصیت ضعیفی دارد و از کار اصلی خود غافل است. ۱۱. بشر بهنحوی بنیادین ستیزهجو است و رقابتی عمل میکند. انسانها از بدو تولد با یکدیگر برابر نیستند. ما بهشدت نابرابر و رقابتجو خلق شدهایم. سیستمهایی مثل کمونیسم شوروی و چین شکست خوردند زیرا سعی کردند منافع افراد را یکدست کنند. در این شرایط هیچکس به میزان لازم سختکوش نخواهد بود اما همه میخواهند به اندازۀ دیگری به دست آورند. ۱۲. از ارزش تاریخ و اهمیت روندهای تاریخی غافل نشوید. اگر تاریخ را نخوانده باشید، نگاهتان به زندگی محدود خواهد بود. دانش تاریخی این حسن را دارد که به ما یاد میدهد مبسوط و وسیع بیندیشیم.