به گزارش اقتصادنیوز این روزنامه نوشته است:
اگر به سریال پرطرفدار زخم کاری بپردازیم که این روزها در سامانه نمایش فیلیمو پخش میشود، نسبت به برخی مؤلفههای فرهنگی و تمدنی، تأثیر و تهدیدهایی را شاهد خواهیم بود.
پیرنگ و خط روایت سریال با محوریت مافیای اقتصادی و رقابت هلدینگهای غول پیکر در بازار داخلی و بینالمللی و با تعلیقهای فرعی عاشقانه پیش میرود، اما دلالتهای فرهنگی و فرامتنهای اجتماعیاش بسیار قابل تأمل هستند و ذهن تحلیلگر را به تأثیرات ناخودآگاه این سبک از بازنمایی در جامعه حساس میکند.
فارغ از اینکه هر فردی از سمیرا تا سیما برای بقا و بردن یا نباختن، حتی با نزدیکترین اطرافیانش هم سر جنگ دارد و حتی کشتن و قتل نزدیکان را مثل آب خوردن توجیه میکند، نکات ویژهای در باب بازنمایی زن و خانواده به عنوان عناصر فرهنگی و مؤلفههای تمدنی حائز اهمیت هستند.
سمیرا با بازی رعنا آزادیور به عنوان یکی از کاراکترهای اصلی سریال، بسیار جاهطلب و موذی و کلاهبردار روایت میشود. در سریال، مردانگی سمیرا از سایر وجوهش سبقت میگیرد، هر چند که گاهی عشوهگری و گاهی تحقیرشدگی و روان رنجوری و شکست روانی را خصوصاً بعد از فوت دخترش شاهد هستیم.
مهناز با بازی مهلقا باقری، نمونه یک زن تحقیرشده و ضعیفی است که وجه مدونا و تعهدش نسبت به پدر و بقیه اعضای خانواده پررنگ است.
منصوره با بازی هانیه توسلی نیز وجه جاهطلبیاش در سایه معشوقه بودگیاش قرار میگیرد و فریب مالک را میخورد و از طرفی نیز یک ترومای ۲۰ ساله از رابطه عشقیاش را در گذشته با مالک به دوش میکشد.
کیمیا با بازی الهه حصاری نیز با وجه عشوهگری و توسل به ضلع زیباگرای زنان سعی میکند سهمی از قدرت داشتهباشد و در نهایت هم به عنوان یک بازیچه و ابزار برای مافیاهای همسو و غیرهمسو عمل میکند.
مائده یا همان دختر نوجوان سریال با بازی سارا حاتمی نیز به دلیل روابط مخدوشی که با پدر و مادرش دارد، در تور عاطفی پسر مالک گرفتار میشود و در نهایت نیز این چموشی و بیتعادلی در رفتار و شخصیت، در انتهای فصل اول به خودکشیاش میانجامد.
سیما با بازی الناز ملک نیز یک شخصیت مرموز و جاهطلبی است که سود و منفعت شخصیاش را در نزدیک شدن به هلدینگ طلوعی و کار در بخش حقوقی خیریه منتسب به او و ازدواج با یار غارش تعریف کرده و در صدد دور زدن مافیای داستان از طریق لابی با مافیای موازی اوست.
شیدا با بازی نگار نیکدل نیز به لحاظ نقشی، جانشین مائده در فصل دوم سریال شده و روابطی به دور از چشم پدر و برادرش با پسر مالک برقرار میکند که تصویری جز ضعف و استیصال و سادگی از یک دختر نوجوان بر جای نمیگذارد.
وجه مادرانه در این سریال به شدت ضربه خورده و رابطه همسرانه نیز به یک ستیز و آشفتگی و طغیان رسیده و یک بدبینی مفرط با تم قرمز و خون آلودی که کشتن را به سادگی آب خوردن نشان میدهد بر روابط خانوادگی حاکم کردهاست.
رابطه والدین و فرزندان هم به یک مخروبه شبیه است و هرگونه مراقبت و تذکر والدین به فرزندان نیز در چارچوب افراطگرایی و آسیب به شخصیت و آزادی عمل فرزندان ترجمه و فهم میشود.
جامعه هرمی و حذف و قتل طبقه ضعیف همچون پیشخدمتها و کارمندان دون پایه و متوسط در تنازع قدرت، ادبیات زشت و بینزاکتی در گفتار غالب نقشها، تصویر استخری و حمامی زیاد از مردان، سیگار به لب بودن زن و مرد، قتل و خشونت حداکثری و فروپاشی خانوادهها در این سریال بدون بازی حتی یک نقش مثبت و الهامبخش در کنار این بازنمایی منفی و سیاه از زن که در ادبیات دینی به عنوان قلب جامعه و مایه سکینه و آرامش خانواده معرفی شده و نه طغیانگر مثل سمیرا و ضعیفه مثل مهناز و بازیچه مثل مائده و شیدا، به یک خطر فرهنگی نزدیک است تا یک سرگرمی با بازی بازیگران مشهور.