دلیل تکثیر رقص صادق بوقی چیست؟/ آزاد ارمکی: مقاومت جامعه در برابر یکسان سازی فرهنگی

کدخبر: ۶۱۵۸۳۳
اقتصادنیوز: تقی آزاد ارمکی جامعه شناس، رفتار صادق بوقی را تحلیل کرده است.
دلیل تکثیر رقص صادق بوقی چیست؟/ آزاد ارمکی: مقاومت جامعه در برابر یکسان سازی فرهنگی
به گزارش اقتصادنیوز او در مصاحبه با عصرایران می گوید صادق بوقی فقط در حال شادکردن مردم نیست؛او دارد غم خود را بازتولید می کند.

بخشهایی از  سخنان تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران را می خوانید:

*در زیست اجتماعی طبیعی هم، شادی و غم توامان و درهم‌اند و اشکال گوناگون هم دارند. ما نمی‌توانیم فقط غم‌های یک جامعه را نشان دهیم و شادی را در سایۀ غم توضیح دهیم. و یا برعکس. این‌ها درهم و برهم‌اند.

*غم و شادی در زیست اجتماعی طبیعی،  درهم‌تنیده‌اند. صادق بوقی از قدیم کارش این بوده و مردم را تهییج و شاد می‌کرده؛ ولی حتی در بطن کنش او نیز می‌توان غمی را دید. در شادی او نیز اندوهی وجود دارد. حالا این اندوه می‌تواند علل گوناگونی داشته باشد. از گذر عمر گرفته تا مثلا مشکلات مالی یا ننشستن در جای دلخواهش در فوتبال.

*  وقتی او در این سن و سال در بازار رشت می‌خواند و می‌رقصد، فقط در حال شاد کردن مردم نیست؛ بلکه گویی می‌خواهد بگوید من بعد از یک عمر زندگی و حضور در ورزشگاه‌های فوتبال، الان چیزی برایم باقی نمانده جز همین بازی‌‌ای که دارم می‌کنم. یعنی همین شادبازی؛ در حالی که من چندین دهه در فضای فوتبال بوده‌ام و دست کم قصه‌های زیادی از آدم‌های دنیای فوتبال برای گفتن دارم ولی کسی به سراغم نیامده تا قصه‌هایم را بازگو کنم. می‌خواهم بگویم او به نوعی غم را هم بازتولید می‌کند. رقص همیشه "رقصِ شادی" نیست.

*جلوه هایی از نحوۀ حکمرانی ما در جهت آزار دادن مردم است نه در جهت جلوگیری از آزار دیدن مردم. یعنی دولت به معنای اعم کلمه، به جای اینکه کمک کند که جامعه شاد باشد، مردم را بابت شادی تنبیه و مجازات می‌کند. نکتۀ دوم اینکه، وقتی در یک جامعه اجازه داده نمی‌شود که رقصنده‌ها برقصند، دیگران می‌رقصند! یعنی رقص از جای طبیعی خودش خارج می‌شود و مضحکۀ شبه رقص در جامعه شایع و جاری می‌شود.

*یک سری آدم‌ها فرمالیست و صورت‌گرا هستند. فکر می‌کنند رقص می‌شود عامل بدکاری، ولی عبوس کردن مردم چیز خوبی است. در حالی که شما به سنت شیعی و عرفانی ما نگاه کنید. رقص مردانه کجایش "رقاصی" است؟ رقص زنانه هم با همۀ ملاحظاتش، در مناطق قومی و محلی، کجایش رقاصی به معنای لهو و لعب است؟

*در جریان جنبش مهسا، جامعه با اعتراضات موافق است ولی تولید رادیکالیسم نمی‌کند و اجازه نمی‌دهد خونریزیِ بیشتری اتفاق بیفتد و اعتراضات را تمام می‌کند. در انقلاب اسلامی، مردم ایران در مسیر انقلاب بودند ولی کشت و کشتار راه نینداختند. کشت و کشتار برای پس از انقلاب بود و کارِ گروهی بود که می‌خواست رقبایش را حذف کند. کار مردم نبود. این نشان می‌دهد که بیشتر جامعۀ ما معتدل و اهل ادب و اخلاق است. اگرچه نیروهای رادیکال هم وجود دارند. رادیکال‌های این‌طرفی یا آن‌طرفی. ولی میانگین رفتار ملت ایران، مبتنی بر رادیکالیسم نیست.

* نحوۀ شادی یک رشتی یا بندرعباسی، متفاوت از شادی یک قمی یا یزدی است. یکی با رقص و موسیقی بیشتر، یکی دیگر با مراودات و پیوست‌های اجتماعی بیشتر. یکی در حوزۀ خصوصی، یکی دیگر در حوزۀ عمومی. این نقطۀ قوت نظام اجتماعی و فرهنگی ایرانی است.حالا عده‌ای اراده می‌کنند این‌ گوناگونی‌ها را یکسان کنند. وقتی می‌روند به سمت یکسان‌سازی، این افتضاح از دلش بیرون می‌آید و جامعه موضع اعتراضی می‌گیرد و مقاومت می‌کند و نهایتا، اگر تسلیم شود، ممکن است دچار میرایی فرهنگی شود.

*در حوزۀ موسیقی، ما یک موسیقی واحد در صداوسیما داریم و موسیقی‌های دیگر به رسمیت شناخته نمی‌شود. اشاعۀ رویۀ واحد برای شادی هم، از طریق یکسان‌سازی، زیبایی ناشی از تجلیات گوناگون اظهار شادی را از بین می‌برد.

*شادی تعطیل است و به همین دلیل ملت ایران در حال عبوس شدن هستند. مردم صبح اول وقت که از خانه بیرون می‌آیند، عبوس‌اند. بعدازظهر که عصبانی‌اند. این ممنوعیت‌ها ضد فرهنگی‌اند. یعنی فرهنگ را ممکن نمی‌کنند و فقط زایندۀ عبوسی هستند.

*کسانی که مشغول مدیریت فضای فرهنگی‌اند، از مقاومت مردم در برابر نگاه‌های رسمی عصبانی شده‌اند. دوم اینکه، مدیران حوزۀ فرهنگی تغییر کرده‌اند. قبلا اگرچه یک نیروی راستگرا حوزۀ فرهنگ را مدیریت می‌کرد، ولی نیرویی بود که ریشه در تاریخ فرهنگ اجتماعی ایرانی داشت.

*این نیرویی که الان مشغول مدیریت حوزۀ فرهنگ است، یک نیروی حاشیه‌ایِ گلخانه‌ایِ ضد فرهنگ است و هیچ اعتقادی به "فرهنگ" ندارد. از گزاره‌های ایدئولوژیک استفاده می‌کند نه گزاره‌های فرهنگی. و این تزاحم بین فرهنگ و ایدئولوژی است که در این کشور اتفاق افتاده.

*این نیرو نمایندۀ یک بیان خاص از ایدئولوژی است که به نام دین اسلام مشغول مدیریت فرهنگی است و با بخش بزرگی از جامعۀ ایرانی، که به لحاظ فرهنگی گسترش پیدا کرده، دعوا دارد. و چون این یکسان‌سازی و خالص‌سازی دارد اتفاق می‌افتد، مقاومت‌های متعدد شکل گرفته. به همین دلیل رقص صادق بوقی به سرعت تکثیر می‌شود.

*در دنیای غرب، اعتراض را به عرصۀ هنر می‌برند. اعتراضات اجتماعی و فرهنگی را سرکوب نمی‌کنند بلکه وجه هنری به آن می‌دهند تا هم برای حکومت قابل تحمل باشد، هم نظم اجتماعی را از بین نبرد.

 *در فرهنگ رسمی، شادی‌ستیزی و ترویج غم وجود دارد. ولی این رویه نتیجۀ معکوس می‌دهد. یعنی مردم غم را تبدیل به شادی می‌کنند و شادی را تبدیل به غم! جایی که فرهنگ رسمی انتظار دارد مردم شاد باشند، مردم شاد نیستند و برعکس.

*کسانی که شادی‌ستیزند، درکی از مناسبات جامعه و فرهنگ ایرانی ندارند و خودشان را نسبت به این فرهنگ، غریبه می‌دانند. با غریبگی، مشغول مدیریت‌اند. این طور که نمی‌شود. پدر و مادری که می‌خواهند فرزندشان را تربیت کنند، نمی‌توانند شبیه معلم مدرسه با آن بچه رفتار کنند. باید پدری و مادری کنند و به بچه نزدیک و با او آشنا باشند. اینکه مثل غریبه‌ها رفتار کنیم و انتظار داشته باشیم مدیریت‌مان جواب بدهد، انتظار ناصوابی است.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید