خدمت اجباری یا ارتش حرفهای؟
اغلب کشورهای جهان از چند دهه پیش، «ارتش حرفهای» را جایگزین خدمت نظاموظیفه کردهاند و این اقدام معمولاً بهعنوان یکی از شاخصهای توسعهیافتگی به شمار میرود.
«قانون خدمت نظام اجباری» در 16 خرداد 1304 در دورۀ نخستوزیری رضاخان میرپنج و شش ماه پیش از آغاز پادشاهی او به تصویب مجلس پنجم رسید. این قانون با تغییرات جزیی در یک قرن گذشته، همچنان در ایران لازمالاجراست.
در سالهای اخیر اما سربازی اجباری در بین تودۀ مردم و کارشناسان مختلف، منتقدان بسیاری پیدا کرده است. انتقادها عموماً به عقب افتادن جوانان از کار و زندگی و بهکارگیری اغلب آنان در حوزههای نامرتبط با تخصص و روحیهشان مربوط است. از همین رو گفته میشود که شمار خودکشی و افسردگی در بین سربازان بیش از دیگر حرفههاست چراکه آنها بهترین سالهای عمر خود را در محیطی خلاف میل و علاقۀ خود و تحت نظمی آهنین و بهشدت آمرانه و بیچون و چرا میگذرانند.
در واقع، همین مسائل، از یک سو، فرار از خدمت اجباری را در بین بسیاری از مشمولان دامن زده و از سوی دیگر، رفتوآمد جوانان مهاجر به داخل کشور را به معضلی بزرگ تبدیل کرده است.
از همین رو، هرازگاهی، برخی از صاحبمنصبان برای جلب رضایت عمومی از تعدیل یا تغییر قانون نظام وظیفه سخن به میان میآورند، اما اظهارنظر آنها بلافاصله با واکنش قاطع ستاد کل نیروهای مسلح روبهرو میشود.
ستاد کل نیروهای مسلح، هرگونه اظهارنظر و تصمیمگیری در مورد خدمت سربازی را مختص خود میداند و تاکنون بر ادامۀ وضع موجود در این زمینه پافشاری کرده است.
با این همه، در مورد آثار و تبعات سربازی اجباری و فواید ارتش حرفهای، بحثهای بسیاری وجود دارد که فرماندهان ستاد خود را درگیر آنها نمیکنند و از همین رو تمام پرسشهای شهروندان در این زمینه بیپاسخ مانده است.
هنگامی که سیدابراهیم رئیسی بهعنوان رئیسجمهور وارد ساختمان پاستور شد، دفترش نظر برخی از نیروهای منتقد و مخالف وضع موجود را برای بهبود اوضاع کشور جویا شد. نگارندۀ این سطور نیز یکی از آن نیروهای منتقد بود که در مورد خدمت سربازی به ابراهیم رئیسی چنین پیشنهاد کرد: «مسئلۀ هفتم، سربازی اجباری است. سربازی در ایران به واقع به صورت معضلی لاینحل برای بسیاری از خانوادهها درآمده است. بیشتر مردم به سربازی بهعنوان دورانی از اتلاف وقت و بیگاری و عقدهمند شدن فرزندان خود مینگرند. به نظرم حل این مشکل آسان است. میتوان سهماهۀ آموزش را برای عموم جوانان الزامی کرد اما ادامۀ آن را بهصورت داوطلبانه درآورد، بدین نحو که هر کس مایل به عدم خدمت وظیفه بود، مثلاً تا ده سال ماهیانه مبلغ مشخصی را به صندوق ویژهای واریز کند و آنکه داوطلب بود با دریافت حقوق مکفی ماهیانه از همین منبع، عضو رسمی نیروهای مسلح شود. با این فرمول، هم نیروی انسانی نیروهای مسلح تأمین میشود و هم بسیاری از جوانان شغل دائمی پیدا میکنند. تا آنجا که من اطلاع دارم در همین چند ماه اخیر که حقوق سربازان وظیفه بالا رفته شمار جوانانی که حاضر به خدمت شدهاند بهطور چشمگیری افزایش یافته است. قاعدتاً اگر این حقوق تا حد کفایتِ زندگی بالا رود، تعداد داوطلبان حتی بیش از نیاز خواهد شد. در حقیقت حل مشکل سربازی بدین صورت، بار گرانی را از دوش خانوادههای دارای فرزند پسر برمیدارد و آنها را نسبت به روند اوضاع خوشبین میکند.»
واضح است که این پیشنهاد مانند دیگر پیشنهادها کاملاً نادیده گرفته شد، اما ضرورت آن همچنان به قوت خود باقی است.
نهایت اینکه، با توجه به حساسیت ستاد کل نیروهای مسلح روی این موضوع، به نظر میرسد که از دولت و مجلس برای تغییر یا تعدیل قانون خدمت اجباری رأساً کاری برنیاید، اما یکدستی قدرت طبعاً امکان بیشتری در اختیار دولت کنونی نسبت به سلف خود قرار داده است تا اگر واقعاً تمایل داشته باشد، این موضوع را در دستور کار خود قرار دهد یا اینکه لااقل پاسخی به پرسشها و مشکلات پدیدآمده در این زمینه در اختیار عموم بگذارد.