یک ماجرای عجیب/ عضو باند سارقان که اموال مسروقه را پنهان کرده بود حافظه اش را از دست داد!
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه همشهری نوشت:همه آنها صورتهایشان را با نقاب خاصی پوشانده بودند و کلاه به سر داشتند. آنها برای سرقت وارد ساختمانی شدند اما خبر نداشتند که قرار است تا چند دقیقه دیگر صاحبخانه از راه برسد.
وقتی مردان نقابدار سرگرم جستوجوی لوازم باارزش در داخل این خانه بودند، ناگهان متوجه سر و صدای صاحبخانه شدند و تصمیم به فرار گرفتند. 3نفر از آنها به سمت پلههای اضطراری رفتند و از آنجا فرار کردند اما نفر چهارم که در اتاق دیگر بود به سمت تراس رفت تا از آنجا فرار کند اما به پایین سقوط کرد.
به کما رفتن سارق
سارقان که متوجه سقوط همدست خود شده بودند، وی را درحالیکه بهشدت زخمی شده بود، سوار بر موتور کردند تا به بیمارستان برسانند اما در بین راه به تصور اینکه او نفس نمیکشد و قلبش از تپش ایستاده، وی را کنار خیابان رها کردند و رفتند. همدست آنها اما زنده بود و رهگذری که از آن حوالی میگذشت با دیدن وی اورژانس را خبر کرد.
دزد مجروح به بیمارستان انتقال یافت اما او به کما رفته بود و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد. از طرفی، وی مدارک شناسایی همراهش نبود و در این شرایط ماجرای این حادثه به پلیس اعلام شد. مأموران با حضور در بیمارستان به انگشتنگاری از دزد مجروح پرداختند که مشخص شد او بارها به جرم سرقت منزل دستگیر و زندانی شده است. خیلی زود مشخص شد که او همان فردی است که ساعتی قبل به همراه همدستانش وارد ساختمانی در شمال تهران شده و هنگام سرقت، صاحبخانه سر رسیده و آنها ناچار به فرار شده بودند.
دستگیری
تلاش پزشکان برای نجات سارقی که به کما رفته بود ادامه داشت و او اگرچه به هوش آمد اما حافظهاش را از دست داده بود. وی نمیدانست چه اتفاقی برایش رخ داده و گذشته را فراموش کرده بود. درحالیکه مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی همدستان سارق سابقهدار آغاز کرده بودند، آنها که برای بررسی ماجرا به بیمارستان مراجعه کرده بودند، دستگیر شدند و در بازجوییها به سرقتهای سریالی اعتراف کردند.
نقشه گروگانگیری
یکی از اعضای باند گفت: همه ما 5نفر، 6ماه قبل از زندان آزاد شدیم. تاکنون بیش از 8مرتبه به جرم سرقت دستگیر شده و به زندان افتاده بودیم. آخرین بار هم پس از آزادی تصمیم گرفتیم بار دیگر دست به سرقتهای سریالی بزنیم. شگردمان این بود که خانه یا آپارتمانهایی را که چراغشان خاموش بود شناسایی میکردیم. اگر طبقه اول بود از بالکن و اگر طبقات بالا بود با تخریب قفل در یا استفاده از شاه کلید وارد میشدیم و دست به سرقت اموال قیمتی میزدیم.
وی ادامه داد: در آخرین سرقتمان صاحبخانه سر رسید و مهدی که سرکرده باند بود هنگام فرار تعادلش را از دست داد و از طبقه دوم سقوط کرد. ما تصور کردیم که او جان باخته است به همین دلیل کنار خیابان رهایش کردیم. بعد به خانه مهدی رفتیم تا اموال سرقتی را که در آنجانگهداری میشد برداریم. چون مهدی همیشه اموال سرقتی را در خانهاش نگه میداشت. آن روز به خانه مهدی رفتیم اما هرچه گشتیم، چیزی پیدا نکردیم. دوباره برگشتیم به محلی که او را رها کرده بودیم. میخواستیم او را ببینیم که فهمیدیم او در بیمارستان بستری شده است. چون مطمئن بودیم که او اموال سرقتی را در جایی نگه داری میکند و ارزش آنها خیلی زیاد بود، تصمیم گرفتیم نقشه ربودنش از بیمارستان را اجرا کنیم تا به اموال قیمتی برسیم اما وقتی به بیمارستان رفتیم، مأموران به ما مشکوک شدند و دستگیر شدیم.