رمزگشایی از مسیرهای فروش ۵/ ۱ میلیون بشکهای نفت/25هزار میلیارد تومان فاکتور صوری مالیاتی/بر ریشه مشکلات لعنت!
به گزارش اقتصادنیوز موج جدید کرونا و اظهارات حسن روحانی درباره آمریکا سوژههایی به شمار میروند که در اکثر روزنامههای امروز به آن پرداختهاند.
آرمانملی مطلب اصلی صفحه خود را به گفتوگو با ناصرقوامی رئیس کمیسیون قضایی مجلس ششم اختصاص داده و به نقل از او نوشته است: ما انتخابات را ترک نمیکنیم
آفتاب یزد به نقل از روحانی تاکید کردهاست: آمریکا را نفرین کنید! جوان هم تیتر زده است: کدخدا را نفرین کنید رسالت اما معتقد است که روحانی آدرس غلط داده ودر تیتر خود آورده است:بر ریشه مشکلات لعنت! وطن امروز هم نوشته است: لعنت برواشنگتن، اما مقصر شمایید!
عصرایرانیان دوتیتر متفاوت از روحانی رامنتشرکرده است. روحانی سال 92: شرم نمیکنید نمیتوانید تمام ناکارآمدیها را به پای تحریم نوشت. روحانی 97: آدرس غلط ندهید ریشه همه مشکلات واشنگتن دیسی است
ابتکار در صفحه اول خود به احتمال تشدید نظارت بر مقرارت ضدکرونا پرداخت.ایران ارگان دولت هم با انتشار هر 8 دقیقه یکایرانی از کرونا میمیرد، تیتر زده است: پاییز قرمز، حمایت ارگان دستگاه قضایی نیز از خبر از تشدید محدودیتهای کرونایی داده است.
کیهان در تیتر اول خود به کمک نمایندگان مجلس آمده و مدعی شده است:جنجال متهمان فساد و گرانی علیه مجلس با اسم رمز واکسن ودناپلاس
در ادامه برخی از مطالب روزنامههای امروز را با هم مرور میکنیم
آرمان ملی؛ دستمزد کارگران؛ درآمد ۷۰ دلار- هزینه ۳۵۰ دلار!
آرمان ملی در گزارشی به میزان دستمزد کارگران میپردازد. در بخشی از این گزارش آمده است:دستمزد مصوب وزارت کار برای هر کارگر در سال 99 چیزی حدود یک میلیون و 900 هزار تومان است، از طرفی روز گذشته یکی از مدیران اقتصادی اعلام کرد که خط فقر به 10 میلیون و کارشناسان معتقدند به بیش از 10 میلیون تومان رسیده است. این یعنی درآمد کارگران مصوب وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی اولا تنها یکپنجم و حتی کمتر از خط فقر بوده و هیچ رفاهی ایجاد نمیکند و دوما مطابق با هیچکدام از معیارهای اقتصادی امروز کشور نیست. افزایش قیمت کالاهای اساسی بهویژه آنهایی که در سبد معیشتی کارگران جای میگیرد باعث شده تا نه تنها کمیتها بلکه کیفیت در زندگی آنها تغییر کند. از این رو با رشد نرخ تورم و سیر صعودی قیمتها کارگران درآمدهای خود را تنها برای پوشش اولویتها هزینه میکنند. به اعتقاد کارشناسان اقتصادی، دریافت این میزان حقوق حتی تامینکننده نیازهای حداقلی یک خانوار چهار نفره در ماه نیست در صورتی که اگر بخواهیم مطابق ماده 41 قانون کار تعریف درستی از حقوق داشته باشیم، حداقل دستمزد باید به اندازهای باشد تا زندگی یک خانوار متوسط یعنی چهار نفره را تامین کند. با این حال به جای حقوق و دستمزدها هزینهها افزایش مییابد.
بررسیها نشان میدهد معادل دلاری حداقل مزد کارگران در سال 99 حدود دو دلار در روز است! یعنی با احتساب دلار29 هزار تومان و حقوق مصوب حدود یک میلیون و 900 هزار تومان هر کارگر ایرانی روزانه تنها دو دلار درآمد دارد که آن هم با وضعیت موجود و بیثباتی کشندهای که در بازارهای مالی و پولی وجود دارد، معلوم نیست تا کی دو دلار باقی بماند. با کاهش ارزش پول ملی در قبال ارزهای خارجی و نابود شدن داراییهای مردم بهویژه کارگران، بسیاری از مردم با توجه به اینکه پول ملی ایران به لطف سیاستهای اتخاذی مدیران اقتصادی به یکی از بیارزشترین واحدهای پولی جهان بدل شده است، از کارگری در کشورهای دیگر میگویند و خروج از ایران برای کار و زندگی به یکی از موضوعات داغ بدل شده است. این اتفاق خوشایند نیست، چراکه نیروی انسانی مهمترین شاخصه توسعه اقتصادی است و با توجه به کاهش شدید فرزندآوری اگر قرار باشد همین نیروهای مانده را هم از دست بدهد آن زمان نباید انتظاری برای توسعه داشت و این خطر بزرگی برای اقتصاد است.
کشورهای جهان جامعه کارگری را بهعنوان مهمترین رکن اقتصاد میشناسند و به دلیل بزرگی این جامعه بیشترین منابع کشور را هم صرف تامین معیشت و زندگی و پرداخت دستمزدهای آنان میکنند، البته که حقوق و دستمزدهای دیگر کشورها بهویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس از جمله کویت که دینارش امروز به مرز 100 هزار تومان رسیده است، به دستمزد کارگران ایرانی برتری دارد و همین موضوع باعث ناامیدی جامعه کارگری است که انتظار دارد منافع بیشتری از منابع کشور داشته باشد. برهمین اساس در مقایسه میزان دستمزد ماهیانه در ایران و کشورهای دیگر براساس دلار 27 هزار تومانی به این نتایج دست یافتیم که چندان امیدوار کننده بهنظر نمیرسد. کارگران در افغانستان 19 هزار و 700 افغانی یا 256 دلار، آذربایجان 750 منات یا 422 دلار، بحرین 370 دینار یا 982 دلار، مصر 2330 پوند یا 148 دلار، عراق 518 هزار دینار یا 435 دلار، اردن 410 دینار یا 579 دلار، کویت 320 دینار یا 1048 دلار، لبنان 577 هزار لیره یا 381 دلار، قطر 3970 ریال یا 1090 دلار ، ترکیه 1980 لیر یا 256 دلار، آمریکا 2000 دلار، یمن 8420 ریال یا 34 دلار و ایران یک میلیون و 900 هزار ریال یا 70 دلار دریافت میکنند. همین مقایسه نشان میدهد که ما کجا ایستادهایم!
دنیای اقتصاد؛ رمزگشایی از مسیرهای فروش ۵/ ۱ میلیون بشکهای نفت
دنیای اقتصاد در گزارش خود نوشته است:خبرگزاری رویترز روز جمعه در گزارشی به نقل از «تانکر ترکرز» عنوان کرد که صادرات نفت ایران در ماه سپتامبر به یک و نیم میلیون بشکه در روز افزایش یافته است. ادعای «تانکر ترکرز»، هرچند به عقیده برخی از کارشناس دقیقترین ارقام نیست؛ اما پس از نطق زنگنه در بهارستان که در آن از «صادرات مویرگی نفت» در دوران تحریمهای نفتی خبر داده بود، بهنظر میرسد که ریشه در واقعیت دارد؛ واقعیتی که گزارشهای کپلر و دو شرکت دیگر نیز آن را تایید میکنند. کارشناسان نیز معتقدند که این آمار و ارقام میتواند به واقعیت بسیار نزدیک باشد و بهنظر میرسد ایران با استفاده از روشهای متنوعی که طی سالهای اخیر به آنها دست یافته است، میتواند بهراحتی تحریمها را دور بزند و نفت خود را به مشتریان خارجی خود در سراسر جهان تحویل دهد. مسالهای که ممکن است برای ترامپ و کارزار فشار حداکثری او نیز تبعات سنگینی را در انتخابات جاری آمریکا به همراه داشته باشد.
دنیای اقتصاد در گزارش اصلی خود آورده است: هنگامی که در روزهای پایانی شهریور، بیژن زنگنه در ساختمان بهارستان از «صادرات مویرگی نفت» سخن گفت، برای بسیاری پذیرش افزایش چشمگیر صادرات نفت ایران بسیار دشوار بهنظر میرسید اما خبرگزاری رویترز در گزارشی به نقل از ۳ شرکت که در زمینه رهگیری محمولههای نفتی و کشتیها فعال هستند، عنوان کرده که صادرات نفت ایران به بین ۴۰۰ هزار تا ۵/ ۱ میلیون بشکه در روز رسیده است. فارغ از میزان دقیق بودن آمارهای ارائه شده، چیزی که به نظر قطعی میرسد ثبت یک سپتامبر درخشان نفتی برای ایران است. ناصری، کارشناس بازار نفت به «دنیایاقتصاد» درباره روشهای رهگیری و نکات موجود درباره آن گفت که استفاده از عکسهای ماهوارهای میتواند دقت آمار را تا حدودی کاهش دهد. علیاصغر زرگر استاد روابط بینالملل دانشگاه و کارشناس اقتصاد سیاسی نیز در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» عنوان کرد که این آمار و ارقام به هیچعنوان غافلگیرکننده نیست و او انتظار رشد صادرات نفت ایران را از پیش داشته است. آنگونه که بهنظر میرسد روشهای بسیار زیادی برای فروش نفت کشور برای دور زدن تحریمها وجود دارد؛ از تخفیف نفتی تا استفاده از روش انتقال کشتی به کشتی، SWAP و نقش احتمالی تقاضای ونزوئلا در افزایش صادرات نفتی ایران. حالا بهنظر میرسد که باید منتظر افزایش فشارها بر دولت جمهوریخواه دونالد ترامپ بود که دموکراتها با تکیه بر چنین آمارهایی عرصه را بر ترامپ و سیاست ناموفق فشار حداکثری او بیش از پیش تنگ کنند.
این روزنامه در مطلبی دیگر با عنوان کنترل کامل جمهوریخواهان بر دیوان عالی آمریکا مینویسد: در دوراهی بین یک قاضی لاتینتبار با یک قاضی کلاسیک محافظهکار، ترامپ راه دوم را رفت و به گفته منابع مطلع، رئیسجمهوری آمریکا یک قاضی محافظهکار به نام «ایمی کانی بارت» را برای دیوان عالی نامزد کرده است. در حالی که برخی پیشبینیها حکایت از این داشت که ترامپ شاید برای جمعآوری آرای لاتینتبارها قاضی لاگوآ را نامزد جای خالی قاضی روث بیدر گینزبرگ کند، اما او در نهایت بارت را برای این پست انتخاب کرده است. به نوشته روزنامه نیویورکتایمز، ترامپ بهرغم خشم و تهدید دموکراتها قصد دارد تا پیش از سوم نوامبر، قاضی دیوان عالی آمریکا را تعیین کند. مرگ قاضی روث بیدر گینزبرگ و خالی ماندن کرسی او در دیوان عالی آمریکا، این فرصت را برای دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا فراهم میکند تا به تعداد قضات محافظهکار در این دیوان در آستانه انتخابات ریاستجمهوری که ممکن است به تنش کشیده شود، بیفزاید. چنانچه ایمی بارت در سنای تحت کنترل جمهوریخواهان آمریکایی تایید شود، جایگزین گینزبرگ ۸۷ سالهای میشود که ۱۸ سپتامبر بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت. بارت از کاتولیکهای محافظهکار است و ترامپ از سنا خواسته است تا نامزد مورد نظرش را تا پیش از انتخابات تایید کند. رئیسجمهوری آمریکا از کنترل دموکراتها بر دو مجلس هم نگران است. بارت ۴۸ ساله در سال ۲۰۱۷ به عنوان قاضی در دیوان استیناف منطقه هفت آمریکا در شیکاگو مشغول به کار شد. چنانچه او تایید شود، ششمین زنی خواهد شد که وارد دیوان عالی ۹ عضوی آمریکا میشود و ترکیب ۶ به ۳ محافظهکاران مقابل لیبرالها را شکل میدهد. با نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در ماه نوامبر، رایگیری برای تایید نامزد رئیسجمهوری برای دیوان عالی در سنا به موضوعی جنجالی تبدیل شده است. رئیسجمهوری آمریکا در روزهای اخیر از تعهد به انتقال مسالمتآمیز قدرت، در صورت شکست در انتخابات مقابل جو بایدن دموکرات امتناع کرده و گفته است، او پیشبینی میکند که دیوان عالی آمریکا در نهایت شخص پیروز را معرفی کند.
اعتماد؛ پیشنهاد کنارهگیری رییسجمهوری
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب با انتشار یادداشتی که به تیتر نخست روزنامه اعتماد شد ، با هدف گشودن راهی برای حل مشکلات تاکید کرد: ده ماه پیش پیشنهاد انتخابات زودرس ریاستجمهوری را دادم، اصولگرایان که در خلوت خود از این ایده قند در دلشان آب میشد، به علت تناقضات فکری و تحلیلی، در خلوت با آن مخالفت کردند و حتی مخالفت شدیدی کردند! و این از عجایب سیاست در ایران است که جناح غالب سیاست در آن نیز به علل روشنی که ناشی از تناقضات فکری و رفتاری آنها است، دوگانه برخورد میکند. دوگانگی برخورد برخی منتقدان تا حدی قابل فهم است، چون باید ملاحظه خیلی از خطرات را بنمایند، ولی دوگانگی شدید جناح صاحب قدرت را فقط باید در ایران دید. بگذریم. با آغاز به کار مجلس جدید، وضعیت روحانی برای آنان مثل استخوانی شده که در گلو گیر کرده، نه میتوانند آن را قورت دهند و اگر قورت هم دهند نمیتوانند هضم کنند و نه میتوانند آن را بالا بیاورند. به همین دلیل مدعی شدند که او را تحمل میکنند، ولی این تحمل از روی ناچاری است و نه اختیار. به همین علت در تیر ماه یادداشتی نوشتم که «تحمل لازم نیست استیضاحش کنید»، ولی اجازه این کار را نیز ندارند یا توانش را ندارند. تا اینجا و آنچه که به دعوای جناح حاکم و دولت برمیگردد، برای مردم اهمیتی ندارد، ولی مشکل اینجاست که دود این وضعیت به چشم مردم میرود. نیازی به توضیح جزییات این ادعا و وضعیت نیست. طی ده ماه گذشته هیچ مشکلی حل نشده که بر مشکلات اضافه هم شده است. در این ده ماه کدام چشماندازی تیره بود که تیرهتر نشده است. بنابراین عاقلانه نیست که این وضع ادامه یابد. از سوی دیگر این روزها اخبار جسته و گریختهای از گفتوگوهای رسمی یا غیررسمی میان نمایندگان ایران و کاخ سفید مطرح میشود. اگرچه براساس شواهد و تحلیل شخصی خودم به این اخبار اطمینانی ندارم ولی در هر صورت این مسیری است که دیر یا زود باید برگزید و مهمترین عاملی که میتواند بر آن موثر باشد، انتخابات امریکا و ویژگی صاحبان قدرت در ایران است. برای انتخابات امریکا سه حالت متصور است؛ اول اینکه بدون دردسر و با قاطعیت ترامپ رای بیاورد. دوم اینکه بایدن رای بیاورد و ترامپ نیز به راحتی تمکین کند. سوم اینکه بایدن رای بیاورد و ترامپ تمکین نکند و امریکا وارد چالش جدی سیاسی شود. به نظر میرسد که هیچکدام از این سه حالت در صورتی که تغییری در ایران رخ ندهد، نفعی برای ما ندارند. حتی بهترین حالت از سه حالت فوق که به نظر میرسد، آمدن بیسر و صدای بایدن است، اگر در ایران تغییری رخ ندهد، به سود ایران نیست و چه بسا از دو حالت دیگر نیز بدتر باشد. به جز ادامه وضع موجود تغییری که در ایران میتواند رخ دهد، دو حرکت متفاوت است؛ اول به سوی یکدست شدن بیشتر و دوم افزایش حضور و مشارکت سیاسی واقعی و نه صوری مردم است.
منظور از افزایش مشارکت واقعی، به رسمیت شناختن همه نیروهای سیاسی و اجتماعی و احترام گذاشتن به آنان و حق حضورشان در عرصه سیاست است. از میان این دو حالت، به ظاهر ارادهای برای تحقق حالت دوم وجود ندارد یا حداقل اینکه بنده نمیبینم. البته این بهترین راه است، ولی اگر امیدی به تحقق این راه نیست، تداوم وضعیت و شکاف موجود جز تضعیف بیشتر و از دست دادن فرصتهای سیاسی برای کاهش مشکلات نتیجه دیگری نخواهد داشت. از این رو حالا که اصولگرایان غالب، قدرت و اراده استیضاح را ندارند، پیشنهاد میکنم که روحانی شخصا دست به کار شود. کنار رفتن نه به معنای اعتراض، بلکه به معنای گشودن راه برای حل ماجرا. متاسفانه در ایران استعفا هم به سرنوشت طلاق دچار شده است. هر زوجی که طلاق میگیرند، حتما باید با دشمنی و نفرت و کینهورزی و بدگویی حتی زد و خورد و دعوا همراه باشد، در حالی که میتوان دوستانه هم طلاق گرفت، اگر دو نفر متوجه شدند که به هر علتی نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند میتوانند دوستانه و مدنی از یکدیگر جدا شوند. استعفای دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا را به یاد بیاوریم؛ هنگامی که رفراندوم برگزیت رای آورد، خیلی راحت و مدنی استعفا داد و خانم ترزا می جانشین او شد. این استعفاها اعتراضی نیست، بلکه راهگشا است. هر کدام از حالات سهگانهای که در انتخابات امریکا رخ دهد، نیازمند مدیریتی سیاسی در ایران است که برای آن برنامه داشته باشد. بدون شک و تردید این مدیریت به روحانی و تیم او سپرده نخواهد شد و با حضور آنان نیز چنین مدیریتی را دیگران نیز نمیتوانند عهدهدار شوند. بهتر است که مدنی رفتار شود و برای 10 ماه باقیمانده شخص دیگری عهدهدار حل این مشکل شود. حداقل به خاطر مردم و کشور کاری باید کرد. اگر برای حل مشکلات و گرانی آدرس کاخ سفید داده میشود، در این صورت کسی که قادر به گفتوگو با آن نیست باید کنار برود و راه را باز کند تا دیگران اقدام کنند. حداقل به خاطر کشور و مردم چنین کنید.
سفره خانوارها به لرزه درآمده است
اعتماد در گزارش دیگر خود نوشته است: با اینکه فعالان کارگری از رسیدن خط فقر به عدد 10 میلیون تومان صحبت میکنند؛ اما فرامرز توفیقی، رییس کمیته دستمزد شورای عالی کار ترجیح میدهد در این باره با احتیاط واکنش نشان دهد. او به «اعتماد» میگوید: نمیتوان بدون استناد به عدد و رقم دقیق که از سوی مراجع ذیصلاح اعلام میشود این رقم را تایید کرد زیرا این طور به نظر میرسد که همه افرادی که درآمدشان زیر این عدد باشد در فقر مطلق هستند در حالی که اینگونه نیست. اگر این عدد را بپذیریم یعنی حدود ۸۰ درصد از مردم کشور زیر خط فقر هستند و اینگونه اظهارنظرها تنها منجر به افزایش نگرانی در جامعه میشود.
توفیقی با بیان اینکه اگر افراد به آمار معیشتی دسترسی ندارند لااقل شبکه ایران کالا را ببینند، ادامه میدهد: هر روز قیمت اقلام مختلف خوراکی از گوشت مرغ تا برنج و غیره از سوی این کانال اعلام میشود ضمن آنکه میتوان با برآوردی که از مصرف روزانه پروتئین، گوشت و میوه یک فرد که از سوی وزارت بهداشت داشت رقم درستتری را به دست آورد.
توفیقی میگوید: با در نظر گرفتن کلیه مولفههای مورد نظر و مقدار کالری مصرفی در روز میزان خط فقر بین ۶ میلیون و ۸۵۰ تا ۷ میلیون و ۹۰۰ متغیر است که البته این رقم برای خانواده ۳.۳ نفره محاسبه شده است .
رییس کمیته دستمزد شورای عالی کار با اشاره به میزان دستمزد کارگران با احتساب حق مسکن و اضافه کار میگوید: این رقم حدود ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است که همین رقم هم با خط فقر کنونی ۵۰ درصد فاصله دارد و یک کارگر برای اینکه بتواند کلیه هزینههای زندگی خود را پوشش دهد باید کار دوم و سوم داشته باشد که معمولا کارگران شغلهای ویزیتوری و رانندگی را انتخاب میکنند که در تولید ناخالص ملی نیز نقش خاصی ندارد.
ایران؛ 25هزار میلیارد تومان فاکتور صوری مالیاتی
ایران ارگان دولت گtت محمود علیزاده معاون سازماان امور مالیاتی انجادم داده است . در بخشی از این گفتوگو تاکید شده است: براساس ماده 169 قانون مالیاتها و همچنین ماده 169 مکرر(قبل از اصلاح در سال 1395) ارائهدهندگان فاکتورهای صوری مشمول جریمه میشوند. به گفته وی، علاوه براین درماده 23 قانون مالیات بر ارزش افزوده نیز برای این افراد جریمه در نظر گرفته شده است. وی ادامه داد: با اصلاح قانون از سال 1395 ارائه و فروش فاکتورهای صوری جرم محسوب میشود و براساس قانون مجازاتهای اسلامی بهعنوان جرم درجه شش در نظر گرفته شده است.گفتنی است، بخشی از مجازاتهای درجه شش قابل اجرا درخصوص جرایم مالیاتی موضوع ماده ۴۷۲ اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم شامل حبس بیش از شش ماه تا دو سال، جزای نقدی بیش از 20 تا 80 میلیون ریال، شلاق، محرومیت از حقوق اجتماعی از شش ماه تا پنج سال، انتشار حکم قطعی در رسانهها و... میشود.علیزاده تأکید کرد: در اصلاحیه جدید قانون مالیاتهای مستقیم، تمامی موارد جاعلانه و متقلبانه از قبیل تنظیم دفاتر، اسناد و مدارک خلاف واقع و استناد به آن و همچنین معاونت در ارتکاب این اعمال، «جرم» تلقی شده و مرتکبان این اعمال مجرمانه، برابر ماده ۲۷۴ قانون مالیاتهای مستقیم، به مجازاتهای قانونی (از جمله پرداخت جریمه، حبس، محرومیت از برخی حقوق قانونی و...) محکوم خواهند شد. وی اضافه کرد: فعالیت این دسته از شرکتها و افراد باعث میشود تا یک حلقه از فرآیند اقتصادی تولید تا مصرف پنهان شود و روند شفافیت را قطع کند.
خراسان ؛ ننگ پهلوی در جنگ صدام
خراسان به انتشار اسناد جدید درباره جنگ ایران وعرااق انجام داده است. دربخشی از این مطلب آمده است: خبر کوتاه بود؛ «اسناد بهدستآمده از سرویس اطلاعات رژیم سابق عراق، نشان میدهد که خاندان پهلوی و برخی نزدیکانشان در جریان جنگ هشتساله، از رژیم بعث حمایت کردهاند تا به ایران حمله کند.»(ایسنا به نقل از شبکه عراقی «الاتجاه»-31/6/99) روز 31 شهریورماه امسال بود که این خبر در فضای مجازی انتشار یافت و بهسرعت ترند شد؛ آن هم درست در چهلمین سالروز آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران. این خبر، واکنشهای متعدد و فراوانی را درپی داشت؛ موافقان و مخالفان درباره آن به اظهارنظر پرداختند. ..یکی از اسناد بسیار مهمی که توسط مجید تفرشی، سندپژوه و کارشناس تاریخ معاصر ایرانِ مقیم لندن، در این زمینه منتشر شد، گزارشی است که در 16 آبان سال 1359، توسط «کریس رندل» یکی از مسئولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا به رشته تحریر درآمد. رندل مینویسد: «یکی از دلایل یورش بیمحابای حکومت عراق به خاک ایران، اطلاعات گمراهکننده ایرانیان تبعیدی از جمله شاپور بختیار، مبنی بر این بود که احتمالا به دلیل وجود اغتشاش در ارتش و بیثباتی رژیم، بهدلیل مخالفت مردم، بهویژه در خوزستان، ایران قادر به جنگ نخواهد بود و مخالفت مردم موجب برافراشتهشدن پرچم نیروهای آزادیبخش خواهد شد.» افزون بر این، تفرشی از گزارش دیوید میرز، رئیس بخش خاورمیانه وزارت خارجه انگلیس در روز سوم مهرماه سال 1359 نیز، پرده برمیدارد که براساس آن، بختیار در روز 31 شهریورماه، روز آغاز تجاوز ارتش بعث به ایران، در بغداد حضور داشتهاست. بااینحال، این گزارش ها تنها درمورد بختیار و فعالیتهای اوست. اگر بخواهیم موضوع خبر تازهانتشاریافته را بررسی کنیم و بگوییم که ارتباط میان خاندان پهلوی و صدام وجود داشتهاست، چه؟ به سراغ مجید تفرشی میروم تا از او در اینباره بپرسم. تفرشی میگوید: «من درباره سند منتشرشده اخیر، امکان راستیآزمایی ندارم؛ چون منشأ عراقی دارد. درباره ارتباط مستقیم خانواده پهلوی با صدام [هم] اسنادی ندیدهام. ولی این ارتباط و تعامل، دستکم به طور غیرمستقیم، از طریق ارتباط ارتشبد غلامعلی اویسی و تلاشهای دیگر نظامیان سلطنتطلب وجود داشته است.» از او درباره نام این نظامیان سوال میکنم و تفرشی چند اسم در اختیارم میگذارد: «ارتشبد بهرام آریانا، سپهبد عزیز پالیزبان و سرتیپ جواد معینزاده». به این ترتیب، مجید تفرشی به عنوان یک سندپژوه، به ارتباط غیرمستقیم صدام و خانواده پهلوی باور دارد. او در گفتوگوی دیگری تصریح میکند: «من معتقدم که توصیههای دکتر بختیار و ارتشبد اویسی به صدام، حتما موثر بوده است، در کنار توصیههای کشورهای عربی و چراغسبزهای آشکار و پنهان کشورهای غربی. اما اینکه تا چه حد تاثیر داشت، نمیتوانم ارزیابی کنم. اما به نظر میرسد که توصیههایی از نوع توصیههای دکتر بختیار، صدام را در زمانبندی حمله متقاعد کرد و اینکه انجامش امکانپذیر است. به همین دلیل در اینکه چه زمانی به ایران حمله کند و چقدر احتمال پیروزی هست، نقش دکتر بختیار غیرقابل انکار است.»