۳ دلیل شکست سیاستهای ترامپ در مواجهه با ایران
به گزارش اقتصادنیوز؛ وبگاه مجله نشنالاینترست در مقالهای با عنوان «فشار حداکثری، توفیق حداقلی: چرا ایالات متحده نیاز به بازنشانی سیاستش در قبال ایران دارد» به قلم ژئوف لامر، محقق سیاستخارجی انجمن جان کوئنسی آدامز در زمینه فعالیتهای منطقهای ایران، نوشته است:
بهرغم اینکه دونالد ترامپ در ژانویه کاخ سفید را ترک خواهد کرد ، سیاستهای او در قبال ایران ممکن است در واشنگتن ماندگار شود. خطر در کمپین تحریم های ایالات متحده معروف به حداکثر فشار نهفته است، آنجا که وزارت امور خارجه آمریکا برای در منگنه گذاشتن دولت جو بایدن به تکاپو افتاده است. اخیراً ، حسن روحانی، رئیس جمهور ایران اظهار داشت که ایالات متحده باید اشتباهات این سیاست را «جبران کند». به عبارت دیگر، استراتژی فشار حداکثری، اهرمهای ایالات متحده را نه تقویت، بلکه تضعیف کرده است. اما این استراتژی چگونه آغاز شد و چرا شکست خورد؟
در می 2018 هنگامی که ایالات متحده تصمیم به ترک توافق هستهای ایران گرفت، فشار حداکثری آغاز شد و به پیوست آن اولتیماتومی صادر کرد که به «شروط دوازدهگانه»معروف است. این خواسته ها شامل امتیازات بیشتر در مورد فعالیتهای هستهای ایران ، پایان دادن به حمایت مالی از متحدان منطقهای، پایان برنامه موشکهایی بالستیک و عقب نشینی نیروهای ایرانی از خاک سوریه و ... بود. مجازات عدم رعایت این شروط، کارزار تحریمهایی بود که موسسات تجاری و مالی ایران را هدف قرار میداد.
مشکل این استراتژی سهشاخه است؛
نخست، ۱۲ خواسته آمریکا، منافع امنیتی و حیاتی ایران را هدف قرار میدهند. ایران راهبرد نظامی خود را بر روی متحدان منطقهای و موشکهای بالستیک استوار کرده است زیرا در استراتژیهای متعارف نظامی دچار ضعف است. گرچه وزارت خارجه آمریکا میتواند پیشنهاد کند که ایران باید «مثل نروژ باشد»، اما هیچ تضمین امنیتی وجود ندارد که این موضوع را برای تهران به یک پیشنهاد معقول تبدیل کند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سوءظن عمیقی نسبت به جاه طلبیهای آمریکا علیه حکومت ایران دارد. سپاه به عنوان یکی از بزرگترین بلوکهای قدرت ایران ، در تصمیمگیریهای استراتژیک نقش کلیدی داشته، و این هرگونه احتمال تسلیم در برابر دوازده شرط را منتفی میکند.
دوم، ایران با اهرم کردن تولید داخلی و تنوع بخشیدن به اقتصاد خود، با تحریمها سازگار شدهاست. حتی اگر هدف سیاست ایالات متحده بیش از آنکه باعث کمبود انسولین شود، توقف برنامه توسعه موشکی ایران است، باز هم نتایجی که حاصل شده هنوز برخلاف اهدف است. ایران با ساخت سلاحهای خود در داخل محدودیتهای تسلیحاتی را دور میزند.
به همین ترتیب، ایران با کاهش هزینههای رفاهی به نفع نگهداری تسلیحات مشکلی ندارد. علیرغم بحران کرونا و تحریمهای شدید آمریکا، ایران موفق شد در سال 2020 بودجه دفاعی خود را 2 میلیارد دلار افزایش دهد. فشار حداکثری برخلاف ادعای طرفداران این سیاست، فعالیتهای منطقهای ایران را هدف قرار نمیدهد، بلکه در عوض مستقیماً به معیشت مردم ایران آسیب وارد میکند و مانع تلاشهای بشردوستانه میشود.
سوم، در حالی که بایدن قصد دارد به دیپلماسی با ایران بازگردد، سازوکارهای قانونی که در حال حاضر در کارزار تحریمها به کار رفتهاند ، به لحاظ ماندگاری قابل توجه هستند. این بدان معنی است که اصلاح هر دوره بعد از ماه نوامبر علاوه بر هزینههای اعتباری برای ایران، موانع دیوانسالاری (بروکراتیک) را نیز در پی خواهد داشت.
فشار حداکثری به جای این که در آستانه انتخابات آمریکا تعدیل شود، شتاب بیشتری گرفت. در فاصله ماههای سپتامبر و اکتبر، به موازات تلاش وزارت خارجه برای اعمال محدودیتهای جدید تسلیحاتی علیه ایران، وزارت خزانهداری، بانکهای ایرانی را تحریم کرد. در خارج از دولت، تحلیلگران نیز با ابزارهای اضافی استراتژی تحریم را مضاعف میکنند. این در حالی است که در بیشتر معیارهای مندرج در شروط دوازدهگانه اصلی نتایج معکوس حاصل شده است.
مشکل بزرگتر در این استراتژی این است که فشار حداکثری با حداکثر ابزارهای مکمل جفت نشده است. به جای استفاده از قدرت اقتصادی و دیپلماتیک ایالات متحده برای تسهیل مذاکره، اکنون آمریکا بطور فزایندهای برای انتخاب در مضیقه است. تصمیم اخیر در مورد تحریم سفیر ایران گواه این مدعاست. دیپلماسی بیش از آنکه ابزاری برای پیشبرد منافع ایالات متحده باشد، به عنوان پاداش رفتار خوب تلقی میشود. گرچه طرفداران سیاست فشار حداکثری، مدعی هستند که این اقدامات برای مهار یک بازیگر بدخیم است، اما این استراتژی، همه گزینههای جایگزین جنگ را از روی میز برداشته است. جای تعجب نیست که نتیجهاش حمله به شرکا و منافع ایالات متحده باشد.
تحریم ها در هیچ یک از شروط دوازدهگانه اصلی به نتیجه نرسیدهاند. آنچه این تحریمها انجام دادهاند، محدودسازی توانایی ایالات متحده در مذاکره برای اهداف خود و دامن زدن به تنش بین ایالات متحده و ایران بوده است. اگر آمریکاییها میخواهند از ادامه جنگهای ناتمام دو دهه گذشته جلوگیری کنند، وقت آن است که اعتراف کنند که فشار حداکثری با موفقیت حداقلی همراه بوده است. شروع مجدد دیپلماسی روند آسانی نخواهد بود ، اما فرار از کمپین ۲ساله اجبار و اضطرار، اولین گام حیاتی است. تنها راه برای خروج از این چاله، متوقف کردن حفاری در آن است.