اشتباه بزرگ بایدن در برجام
به گزارش اقتصادنیوز؛ تریتا پارسی، معاون اجرایی مؤسسه کوئینسی در پایگاه تحلیلی ریسپانسیبل استیتکرافت در مطلبی با عنوان «درحالیکه دیپلماسی کُند بایدن به دام قابلپیشبینی افتاد، ایران ملاقات را رد کرد» نوشت:
خبر روز یکشنبه مبنی بر اینکه ایران دعوت اتحادیه اروپا برای شرکت در مذاکرات با حضور ایالات متحده را رد کرده است، یک گام واقعاً منفی و مشکلساز است که چالشهای دشوار پیشِ رو را پیچیدهتر و سرنوشت توافق هستهای 2015 را با خطر جدی مواجه میکند.
یک پاسخ قابل پیشبینی
تریتا پارسی، بنیانگذار و رئیس سابق شورای ملی ایرانیان آمریکایی (نایاک/NIAC) در ادامه این مطلب آورده است:
«با این حال، پاسخ منفی ایران به دعوت غربیها، تعجبآور نبود. به دلایلی که در ادامه آمده است.
همانطور که اخیراً در گاردین (تخریب مهمترین دستاورد سیاستخارجی اوباما توسط بایدن) نوشتم، این ایده که ایران مستقیماً با ایالات متحده وارد گفتوگو شود، درحالیکه واشنگتن سطح فعلی تحریمهای خود را حفظ کرده، ایدهای است که به مدت ۳ سال توسط رئیس جمهور ترامپ دنبال شد و کاری از پیش نبرد. آن سه سال کارا نبود و احتمالاً اکنون نیز نتیجهای در بر نخواهد داشت.
اگرحرف مرا قبول نمیکنید، این همان چیزی است که وندی شرمن، نامزد بایدن برای معاون وزیر خارجه، در سال 2019 در مورد آن سخن گفت:"اگر ایران بدون تخفیف برخی از تحریمها با حضور در یک نشست موافقت کند ، شوکه میشوم." حق با شرمن بود.
محاسبات ایران فراتر از تصور، ساده وسرراست است. اگر تهران با گفتگو موافقت کند و درحالیکه بایدن در واقع به سیاست «فشار حداکثری » ترامپ ادامه میدهد، چنانچه گفتگوها شکست بخورد، ایران مقصر شناخته خواهد شد؛ حتی با اینکه آمریکا هیچ اقدامی جهت اصلاح آنچه در ابتدا مسبب این بحران شده است -خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸- انجام نداده باشد.
بنابراین، بدون ایجاد تغییر در سازوکارهایی که بایدن از ترامپ به ارث برده است، ایالات متحده تنها موفق خواهد شد -در صورت فروپاشی بحثهای آینده- توپ را به زمین ایران شوت کند و تقصیر را به گردن ایران بیندازد.
مطمئناً، دولت جدید اعلام کرده است که قصد دارد مجدداً وارد برجام شود، چیزی که ترامپ هرگز سیگنال آن را نداد و تغییر در مقاصد عموماً اعلامشده، بینتیجه نیست. اما در یک رابطه غرق در بیاعتمادی، چنانچه اهداف علناً اظهار شده با اقداماتِ موفقِ منطبق با اهداف، همراه نشود، معنای اندکی دارد. این همان نقطهای است که اوایل ماه در بحث و جدل کودکانه برای اعتمادسازی بر سر اینکه چه کسی باید اولین قدم را به سوی انطباق مجدد با برجام بردارد، جریان داشت.
اصرار عمومی واشنگتن بر این که ابتدا ایران اقدام به مهار فعالیتهای غنی سازی خود کند و در عین حال اتحادیه اروپا را برای قطعنامه تنبیهی آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه ایران در تحت فشار قرار دهد -به رغم اینکه ایالات متحده رسما خارج از توافق باقی مانده و هنوز ارجاع به مفاد آن برای آمریکا مجاز نیست- اعتماد تهران درباره جدی بودنِ ابراز تمایل بایدن برای احیای برجام را به کلی از بین میبرد. اقدام برای پیوستن به مذاکرات قبل از دریافت هرگونه تخفیف تحریمی قابل توجه، برای رهبران ایران خطرناکتر جلوه میکند.
بایدن حتی از دسترسی ایران به پول خود در کره جنوبی امتناع میورزد، حتی در شرایطی که مشکلات بزرگی را برای سئول ایجاد کرده باشد، و این نتیجه همان سیاست غیرانسانی است که پیشتر مورد انتقاد بایدن بود و از آن به عنوان اقدامی یاد کرده بود که فقط نباید زمانی که ایران با شیوع کرونا مقابله میکند، انجام شود.
۲ دلیل رفتارهای غیرسازنده واشنگتن
البته که تیم بایدن این مسئله را به خوبی میداند. بنابراین چه چیزی رفتار آنها را توضیح می دهد؟ به نظر میرسد این تصمیم خود بایدن باشد، که ناشی از "تسلیمناپذیری وی در قبال فشار ایران برای دریافت امتیازاتی قبل از شروع گفتگوها"، و "ترس وی از عدم حمایت دموکراتهای محافظهکاری که به آرای آنها در لایحههای ضروری چون پکیج امدادی کووید-۱۹ نیاز دارند"، است.
حملات در عراق [که ادعا میشود] توسط گروههای همپیمان ایران صورت گرفته، نگرش بایدن را سختتر میکند. آنچه ما شاهد آن هستیم "مقاومت غریزی بایدن در برابر فشار" از یکسو، و "ترس وی از حمله شاهینهای همحزبی خود در صورتی که تصور شود عقبنشینی میکند، از سوی دیگر است.
اشتباه بزرگ تیم بایدن در برجام
دقیقاً به همین دلیل است که تیم بایدن باید از همان ابتدا، تمام تلاش خود را انجام میداد تا از درگیری هایعمومی بر سر "چه کسی اول برود" جلوگیری کند. چرا که نتیجه اجتنابناپذیر آن، این است: همه چیز از نظر سیاسی پرهزینهتر میشود. حتی قبل از اینکه گفتگوهای واقعی آغاز شود.
بنابراین آیا راهی برای خروج از این بن بست وجود دارد؟ اگر اراده سیاسی در هر دو طرف وجود داشته باشد، آنها میتوانند بر این فضا غلبه کنند. اما اگر ترس دائمی از "نشان دادن ضعف" وجود داشته باشد، اراده سیاسی از بین می رود. اوباما به دلیل سیاست خود در قبال ایران بیوقفه مورد هجمه قرار میگرفت. او به دروغ به سر خم کردن مقابل ایران متهم شد.
اما در نهایت، او اهمیتی نداد. او بر این مهم متمرکز بود؛ ضرورت بیچونوچرای امنیت ملی برای اطمینان از عدم ساخت تسلیحات اتمی توسط ایران و جلوگیری از جنگ.
وی آنچه که میتوانست دیپلماسی را کارآمد کند را به جای امتیازاتی که احتمالاً در بدهبستان با جمهوریخواهان، سعودیها یا اسرائیلیها بدست میآورد، در اولویت قرار داد. و حدس بزنید چه شد؟ او یک توافق بزرگ را تأمین کرد، کاری که در 40 سال گذشته، هیچیک از رؤسای جمهور دیگر آمریکا، قادر به انجام آن نبود.
راه خروج از بنبست
آنچه اکنون میتواند به طور بالقوهای وضعیت را از بنبست خارج کند این است که واشنگتن، اتحادیه اروپا را ترغیب کند تا از تهدید خود برای صدور قطعنامه انتقادی آژانس بینالمللی انرژی هستهای خودداری کند، پول بلوکه شده ایران در کره جنوبی را آزاد کند، و در همین حال ایران به مذاکرات پیوسته و یک یا چند حرکت اخیر خود در راستای تسریع غنیسازی اورانیوم را معکوس کند.
مسلماً، این یک راه حل ناقص است، اما هیچ راه حل کاملی برای این وضعیت ناقص وجود ندارد. هر دو طرف باید مقداری غرور را ببلعند و هزینه سیاسی بپردازند. و هر چه بیشتر منتظر بمانند، این هزینه بیشتر خواهد بود. زمان بسیار حائز اهمیت است.»