حرکت مذاکرات وین به سمت دیپلماسی حداکثری؟
به گزارش اقتصادنیوز، دور دوم نشست کمیسیون برجام در وین در شرایطی به پایان رسید که این دور از مذاکرات به شدت تحت تاثیر تنشهای میان ایران و اسرائیل قرار داشت. پایگاه تحلیلی ریسپانسیبلاستیتکرفت با انتشار یادداشتی با عنوان «آیا حادثه نطنز منجر به دیپلماسی حداکثری می شود؟» به قلم دنیل برامبرگ به بررسی امیدواری ها نسبت به احیای برجام علیرغم این تنشها پرداخته است.
استراتژی معکوس
دو روز پس از حمله به مجتمع غنی سازی نطنز در 8 آوریل که به اسرائیل نسبت داده می شود، هیئت تحریریه واشنگتن پست اظهار کرد «بایدن باید بر استراتژی دیپلماتیک خود پافشاری کند و امیدوار باشد که ایران میان اسرائیل و ایالات متحده تمایز قائل شود«. این بیانیه به صراحت شکاف ایجاد شده میان رئیس جمهور جو بایدن، که می خواهد برنامه جامع اقدام مشترک را احیا کند، و بنیامین نتانیاهو، که مصمم است مذاکرات غیرمستقیم ایالات متحده با ایران را که از وین آغاز شده به بن بست بکشاند، برجسته می کند.
به رغم خواست نتانیاهو برای شکست مذاکرات وین، استراتژی او می تواند نتیجه معکوسی داشته باشد. در واقع، به نظر می رسد که احتمال گسترش درگیری نظامی بین اسرائیل و ایران، در از سرگیری مذاکرات در 14 آوریل کاملا موثر بوده است. در حال حاضر، یکی از چالش های مذاکره کنندگان آمریکایی و ایرانی این است که علی رغم تلاش نیروهای قدرتمند مخالف توافق در جهت جلوگیری از بازگشت به برجام، به پیش بروند.
11 آوریل: یکشنبه ناخوشایند در روابط ایالات متحده و اسرائیل
جو بایدن که در تلاش برای نجات برجام است و تا حدی اعتبار خود را در مقام احیای رهبری بین المللی ایالات متحده بازیابی کرده، در صورت شکست این تلاش چیزهای زیادی را از دست می دهد. برای جلوگیری از چنین شرایطی، ضروری است که ایالات متحده در مسئله ایران به مهار اسرائیل بپردازد و در جستجوی نقاط مشترکی باشد.
این که حادثه نطنز و حمله به یک کشتی ایرانی هم زمان با نشست وین و سفر وزیر دفاع آمریکا به اسرائیل اتفاق می افتد، مسئله ناخوشایندی است و احتمالاً مقامات آمریکایی را نگران کرده است. به تازگی هر دو طرف اعلام کرده اند که روابط آمریکا و اسرائیل «بر پایه اعتماد بنا شده است»، و احتمالاً با این اقدامات آمریکایی ها احساس می کنند که این اعتماد نقض شده است.
یک روز عجیب در روابط داخلی اسرائیل
اما اگر 11 آوریل روز عجیبی در روابط ایالات متحده و اسرائیل بود، به نظر می رسد برای روابط میان رهبران خود اسرائیل نیز به همان اندازه ناخوشایند بوده است. جدای از اینکه این حمله در پسزمینه انتخابات پارلمانی اسرائیل و تلاش برای ایجاد یک دولت ائتلافی جدید انجام شد، حمله به نطنز این پرسش را هم به وجود آورد که آیا بنیگانتز وزیر دفاع اسرائیل در جریان کامل این عملیات بوده است یا نه. عدهای در اسرائیل باور دارند حتی ممکن است نتانیاهو در این زمینه با گانتز مشورت نکرده باشد.
زمانی که گانتز به مقامات اطلاعاتی اسرائیل دستور داد تا گزارشی از احتمال مشارکت اسرائیل و موساد -آژانسی که مستقیماً به دفتر نخست وزیری گزارش می دهد- به او ارائه دهند، چنین احتمالی بیشتر شایع شد.گانتز در پاسخ به این سئوال که آیا معتقد است اقدامات نتانیاهو اساساً ناشی از نگرانی های او از بابت سیاسی داخلی باشد و نه منافع امنیتی اسرائیل، اظهار داشت «من فکر میکنم نخست وزیر تجربه زیادی در امور سیاسی-دیپلماتیک دارد و من از آن چشمپوشی نمیکنم. به نظر من دیگر گمانهها را باید کنار گذاشت و البته امیدوارم این همان کاری باشد که او انجام می دهد».
این سخنان قابل حکایت از اختلافاتی جدی در درون تشکیلات سیاسی اسرائیل داشت که به همان اندازه که استراتژیک هستند، سیاسی هم هستند. تصمیم اسرائیل برای اعزام یک تیم عالی رتبه به واشنگتن پس از سفر آستین به اسرائیل، نشان می دهد که نهادهای امنیتی در تلاشند از این اختلافات داخلی فاصله بگیرد و به جای رویارویی با کاخ سفید به دنبال همکاری با بایدن هستند.
مباحث داخلی در ایران داغ می شود
اگر حمله نطنز برنامه غنیسازی ایران را برای چند ماه به عقب انداخته، این نه تنها پرسشهایی را در زمینه سرویس های اطلاعاتی ایران به وجود میآورد، بلکه اهرم مذاکره ایران را هم تضعیف کرد که در نهایت این کشور با افزایش درصد غنیسازی خود اهرمی را برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده به دست آورد.
با این همه مقامات تهران اکنون باید با این واقعیت دست و پنجه نرم کنند که اسرائیل توانایی حمله به قلب برنامه هستهایاش را دارد و ممکن است دوباره اقدام به این کار کند. بنابراین با توجه به احتمال بروز درگیری نظامی طولانی مدت با اسرائیل، ایران بهانه خوبی برای ادامه فشار در ضمن مذاکرات در وین دارد. به طور متناقضی، اقدامات اسرائیل میتواند ایران را مجاب کند که به سمت یک مصالحه بهصرفه گام بردارد که در آن مسئله اصلی این است که چه کسی باید قدم اول را بردارد: واشنگتن، با برداشتن گام هایی برای لغو همه تحریمهای هستهای یا تهران با برداشتن گام هایی برای بازگشت به شرایط غنی سازی تعیین شده در برجام.
به طور قابل پیشبینی، تندروهای ایرانی نسبت به هرگونه اقدامی هشدار می دهند. به گونهای که حتی روزنامه کیهان خواستار بازگشت نمایندگان ایران در وین به کشور شده است. اعضای تندرو پارلمان سعی دارند با تصویب یک رژیم راستیآزمایی مذاکرات را دشوارتر سازند. اما این اقدامات تاکنون نتوانستهاند اثربخش باشند.
دور دوم وین؛ مسئله سیاسی و نه فنی
دور دوم گفتگوها از همان جایی آغاز شد که دور اول به پایان رسید، یعنی با یک توافق کاری برای ایجاد دو کمیته مشترک -یکی برای بررسی موضوع تحریمها و دیگری مسئله تعهدات برجامی. دشواری کار این کمیتهها غیر قابل انکار است. به ویژه مسئله تحریمها پیچیده است چرا که طرفین باید با تمام تحریمهای مغایر با برجام که دولت ترامپ مجدداً علیه ایران اعمال کرده است، در حدود 1500 تحریم، مقابله کنند. بسیاری از این موارد اخیر مرزهای مبهمی میان تحریمهای هستهای که ظرفیت ایران برای فروش نفت و تجارت با دلار را هدف قرار داده با انواع دیگر تحریمها که با مسائل حقوق بشر و سایر موضوعات مرتبط هستند، دارند.
گرهگشایی از این معضل زمانبر خواهد بود. بنابراین هرگونه پیشنهادی برای ایجاد توافقی بر اساس حرکت همزمان برای رفع تحریمها و انطباقپذیری با برجام را پیچیده میشود.
در حال حاضر سوال اصلی فنی نیست، بلکه سیاسی است: آیا رهبران ایران و آمریکا به رغم مخالفتهای نیروهای تندرو اراده سیاسی برای پیشبرد مذاکرات را دارند؟ تاکنون، نشانهها تا حدودی مایه دلگرمی است. همچنان که عباس عراقچی، مذاکره کننده اصلی ایران، در ابتدای مذاکرات اظهار داشت که به نظر میرسد تفاهم جدیدی در حال شکل گیری است و اکنون توافق بر سر اهداف کلی وجود دارد. اما عراقچی، به عنوان یک دیپلمات باسابقه و عملگرا، با مخالفت تندروهایی روبروست که در تلاش برای تضعیف مذاکرات، خبری را به نقل از منابع آگاه منتشر کردند، که ادعا میکرد مذاکرهکنندگان ایالات متحده اصرار دارند که آمریکا به دنبال توافقی موقت و معلق کردن کوتاه مدت تحریمهاست. کم اینکه او در توئیتر بلافاصله نوشت من نمیدانم که منبع آگاه کیست ولی میدانم که آن منبع مطمئنا آگاه نیست.
منطق دیپلماسی
به شدت متناقض است که چنین نشانههای به ظاهر دلگرمکننده و البته واقعی تا حدی محصول حمله به نطنز باشد. اما این واقعیت که دیپلماسی به آرامی پیش میرود کمتر از یک واقعیت اساسی با اقدامات اسرائیل ارتباط دارد: نتانیاهو و متحدانش مفاد اصلی برجام یا هرگونه توافق دیپلماتیک با ایران را رد میکند. نتانیاهو بر آن است که از تحریمها نه به عنوان سوق دادن تهران به توافقی سازشگرایانه، بلکه به عنوان سلاحی استفاده شود تا ایران را مجبور به کنار گذاشتن هرگونه برنامه غنیسازی کند.
موضع دولت بایدن مبنی بر اینکه ایران میتواند اورانیوم را تا سطح تعیین شده در برجام غنی سازی کند، در نهایت به کاخ سفید کمک میکند تا از راههایی مذاکرات را پیگیری کند که به وضوح اجازه نمیدهد اسرائیل همه تیرهایش را شلیک کند. بدین ترتیب این بدان معناست که خرابکاری در تاسیسات نطنز نه تنها نتوانسته است مذاکرات وین را از خط خارج کند، بلکه در حقیقت دلیل دیگری برای حفظ دیپلماسی فراهم کرده است. اکنون چالش دولت آمریکا این است که چگونه نسبت به امنیت اسرائیل، آن گونه که استین بر آن تاکید کرده، متعهد باشد، در حالی که نتانیاهو و متحدانش در واشنگتن، به رد دیپلماسی کاخ سفید در قبال ایران ادامه میدهند.
طرف ایرانی، به ویژه وزیر امور خارجه محمد جواد ظریف، هم با موقعیتی مشابه روبروست. در حالی که کمتر از دو ماه به انتخابات ریاست جمهوری باقی است، آنها نمیتوانند توافقی را به انجام برسانند در حالی که تندروها فرض رسیدن به توافق را هم زیر سوال میبرند، چرا که از نگاه آنها آمریکا به راحتی میتواند آنرا نقض کند و کنگره یا چهار سال دیگر توسط دولت دیگری انکار شود. اما اگر توافقی حاصل نشود، از فشار تحریمها کاسته نخواهد شد.
بعلاوه، چشمانداز درگیری نظامی بسیار گستردهتری بین ایران و اسرائیل یا حتی ایران و ایالات متحده محتملتر خواهد شد. تلاش برای دستیابی به یک توافق همچنان به شدت منطقیتر میرسد. حتی اگر مسیر چنین توافقی به شدت مینگذاری شده باشد، هر یک از آنها یک به یک خنثی خواهد شد.