فرصت طلبی بایدن!
به گزارش اقتصادنیوز ، با اعلام به رسمیت شناختن نسل کشی ارامنه در ابتدای سده بیستم توسط دولت عثمانی از سوی دولت جو بایدن، روابط میان واشینگتن و آنکار با دیگر با تنش مواجه شده است. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، با محکوم کردن این مسئله از همتای آمریکایی خود خواست«به سرعت به رسمیت شناختن کشتار جمعی ۱۹۱۵ ارمنیان در امپراتوری عثمانی به عنوان نسلکشی را ملغی اعلام کند و هشدار داد این اقدام دولت آمریکا موجب برهم خوردن روابط دوجانبه شده است.ارزش لیر، واحد پول ترکیه هم روز دوشنبه همزمان با تیره شدن روابط این کشور با آمریکا به کمترین میزان در تاریخ خود در مقابل دلار آمریکا نزدیک شد.
در شرایطی که دولت بایدن این اقدام را در راستای پایبندی ایالات متحده با اصول حقوق بشر اعلام کرده، گراهام فولر با انتشار یادداشتی با عنوان «فرصتطلبی بایدن در اعلامیه نسل کشی ارمنستان» در پایگاه تحلیلی ریسپانسیبل استیت کرفت، ضمن نقد این استدلال، نسبت به پبامدهای آن هشدار داده است. گراهام فولر دانش آموخته دانشگاه هاروارد، نویسنده و تحلیلگر سیاسی امریکایی و متخصص اسلامگرایی افراطی است. وی که سابقه نایب رئیسی شورای اطلاعات ملی امریکا را دارد، مدتی رئیس دفتر CIA در کابل بوده است. وی 27 سال سابقه در وزارت خارجه امریکا و سازمان اطلاعات مرکزی این کشور است. او صاحب آثار و تالیفات فراوانی است. کتاب های «قبله عالم؛ ژئوپلیتیک ایران» و «جهان بدون اسلام» از جمله کتاب های اوست که تاکنون به زیان فارسی ترجمه شده است.
پرونده ای ذیل هولوکاست نازیها
مسئله نسلکشی ارامنه در ترکیه طی جنگجهانی اول بار دیگر تنشزا شده است. جو بایدن روز شنبه بیانیهای را صادر کرد که بر اساس آن پاکسازی قومی ارامنه در مناطق شرقی ترکیه توسط نیروهای نظامی عثمانی در سال 1915 که منجر به مرگ دست کم یک میلیون نفر شد را به طور رسمی نسلکشی نامید.
پرونده ارمنیها در روزشمار تاریخ مدرن در ذیل هولوکاست نازیها قرار میگیرد. در شرایطی که هنوز ابعاد و جزئیات این ماجرا مورد گفت وگو قرار دارد، دست کم همه طرفها، از جمله دولت مدرن ترکیه، اذعان دارند که در این ماجرا کشتارهای گسترده رخ داده است. نسلکشی ارامنه در اواخر جنگ، در میانهی یک موقعیت پیچیده ژئوپلیتیکی در شرق ترکیه رخ داد که ارامنه بیش از هزار سال در آنجا سکونت دارند. آنها بخش قابل توجهی از امپراتوری عظیم چند قومی-چند مذهبی عثمانی را تشکیل دادند که در پایان جنگ فروپاشید و در نهایت از درون آن جمهوری جدید و بسیار کوچکتر ترکیه ایجاد شد.
در طول جنگ دولت عثمانی با جمعیت ارمنی در مرزها شرقی ترکیه روابط خصمانهای داشت و شواهدی وجود دارد که نشان می دهد گروههای تندروی ملیگرای ارمنی اقدام به فعالیتهای خشونتگرایانه علیه دولت آن زمان میکردند. همچنین در همین زمان امپراتوری عثمانی درگیر نبرد با نیروهای روسیه تزاری که در جبههی متفقین اروپا قرار داشت.
کشتار مذکور یکی از وحشتناکترین موارد قتلعام تعداد زیادی از غیرنظامیان در مقیاس گسترده بود. در واقع، دشوار است که با معیارهای امروز آن را در رده نسلکشی قرار ندهیم. گزارشهای منابع ترکی خاطرنشان میکنند ارامنه مسیحی مذهب با نیروهای مهاجم روسی تزاری مسیحی احساس همبستگی داشتند و در حقیقت روسها در پی استفاده از آنها به عنوان ستون پنجم در نیروهای عثمانی بودند. این پروندهای پیچیده و سرشار از موارد هرج و مرج ناشی از جنگ چون سرقت، قتل، تصرف سرزمینهای ارمنستان و غیره است. جمعیتهای محلی کرد نیز عمدتاً ضدارمنی بودند.
امری اخلاقی یا سیاسی
اعلامیه و محکومیت رسمی بایدن در مورد نسلکشی در ارمنستان در کنار بسیاری از محکومیتهای مشابه توسط دولتهای غربی قرار گرفته است. اما این اولین محکومیت کلی توسط واشنیگتن در مورد حادثهای است که به گذشته ترکیه تعلق دارد. متأسفانه، این بیانیه بیش از اینکه امری اخلاقی باشد، با سیاست خارجی فعلی ایالات متحده در قبال رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه مرتبط است. در واقع در این مرحله، محکومیت نسلکشی به عنوان ابزاری در راستای سیاست خارجی آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد.
در حالی که دولت ترکیه مدرن که در سال 1923 تاسیس شده، به طور غیررسمی تصدیق کرده که یک قتلعام گسترده غیرنظامیان ارمنی به وقوع پیوسته، آنکار به طورا قاطع استفاده از اصطلاح «نسلکشی» را در این مورد رد میکند. از جمله، تاکید میشود که جمهوری ترکیه مدرن همان امپراتوری عظیم عثمانی نیست. همچنین به این نکته هم اشاره میشود که قبل از استناد به اصطلاح نسلکشی، محققان ترک و ارمنی باید به طور مشترک تمام حقایق و شرایط مربوط به وقایع پیچیدهای را که تحت شرایط جنگ در جبهه شرقی امپراتوری در برابر روسیه رخ داده، بررسی کنند. حتی در حالی که بسیاری از لیبرال های ترکیه از چنین پژوهشهایی پشتیبانی میکنند، بسیاری از ملیگرایان سرسخت در ترکیه هرگونه ایده مقصر بودن این دولت را به شدت رد می کنند. در هر صورت، «پیچیدگی سیاسی» موضوع به هیچ وجه از شدت فاجعهای که رخ داده کم نخواهد کرد. از دیدگاه بین المللی، این مسئله با دستهای از مباحث اخلاقی همراه است.
کنگره ایالات متحده دهههاست که با اصرار گروههای متشکل ارمنی-آمریکایی و مدافع حقوق بشر در مورد اینکه که آیا رسماً این قتلعام را به عنوان نسلکشی به رسمیت بشناسد یا خیر، بحث کرده است. این مباحث همیشه همراه با نگرانیهایی بوده که از بابت تأثیر بالقوه آن بر روابط ایالات متحده با ترکیه وجود داشت، به ویژه در آن زمان که آنکارا به عنوان یک عضو اصلی ناتو شناخته می شد و وزارت امور خارجه با لابیهایش در کنگره در برابر چنین اقدامی مقاومت میکرد. با این وجود، سرانجام هر دو مجلس کنگره قطعنامههایی را صادر کردند که نسلکشیای را به رسمیت می شناسند و انکار سرسختانه آن را رد میکند. با این حال دولت ترامپ، با تأیید موضع دیرینه واشینگتن، از تأیید اقدام کنگره خودداری کرد.
یک تغییر رویکرد چشمگیر در سیاست خارجی
اکنون اظهارات جدید بایدن، حاکی از یک تغییر رویکرد چشمگیر است. پرسش این است که چرا این بیانیه اکنون و با گذشت بیش از 100 سال از آن وقایع وحشتناک صادر شده است؟ واضح است که همه اینها با نارضایتی شدید واشنگتن از سیاستهای خارجی دولت اردوغان در ترکیه مرتبط است و به عنوان ابزار فشاری تنبیهی علیه آنکارا در نظر گرفته شده است. در طول نزدیک به 20 سال در دوران حاکمیت اردوغان، ترکیه به طور فزاینده ای سیاست خارجی خود را به شکلی مستقل و اغلب در تضاد مستقیم با آنچه واشنگتن به عنوان منافع خود تصور می کند، پی گرفته است. درطی همین دوره، آنکارا در حالی که گاه به گاه شاخه های زیتون صلح را به سمت اروپا نشان می دهد، در حال همکاری نزدیک با روسیه و چین بوده و به سختی بازی را با هر دو طرف ادامه داده است.
زمان انتشار بیانیه نسل کشی توسط بایدن نشان از سیاست خارجی ریاکارانه ایالات متحده دارد که ادعا دارد بر اساس «ارزشهای اخلاقی» یا «حقوق بشر» و یا «ارزشهای دموکراتیک» قرار دارد. در واقع این اصول بنیادی در درجه اول به صورت ابزاری مورد استفاده قرار می گیرند. آن ها به عنوان سلاحی علیه کشورهایی که واشبنگتن رژیم هایشان را دوست ندارد، به کار برده می شوند.کشورها و رهبرانی که برای تقبیح توسط ایالات متحده انتخاب می شوند، به جای ارزیابی شان با ارزش ها، با توجه به زمان، مکان و نیازهای سیاسی در زمان حاظر انتخاب می شوند.
واشینگتن در مورد نسل کشی اویغورها در چین صحبت می کند، اما در مورد رفتار اسرائیل با نزدیک به چهار میلیون فلسطینی در سرزمین های اشغالی حرف جدی برای گفتن ندارد. سیاست های سختگیرانه دولت هند در برابر کشمیری های مسلمان تا حد زیادی نادیده گرفته می شود، چرا که ما خواهان آن هستیم که هند را در کنار خود و در برابر چین داشته باشیم. رواندا با نسل کشی 800000 نفر در سال 1994 هرگز در دستور کار سیاسی ایالات متحده قرار نگرفت، چرا که منافع جنگ سرد برای محافظت از آن جا وجود نداشت. قتل عام گسترده هندوهای تامیل در سریلانکا طی نزدیک به سه دهه تا حد زیادی نادیده گرفته شد و کشتارهای وحشیانه 200000 نفر از مردم مایا در گواتمالا نادیده گرفته شد، چرا که ژنرالهای «ضد کمونیست« در آن ماجراها دست داشتند. هم چنان که ایالات متحده به طور مشابهی در مورد سرکوب های شدید علیه جمعیت شیعه عربستان سعودی و بحرین عملاً سکوت کرده است. و این لیست هم چنان ادامه دارد.
بی اعتبار ساختن ارزش ها
مسلما چنین روشهایی هر گونه اظهار نگرانی بابت حقوق بشر را کم ارزش و نامعتبر می کند. سازمان ملل یا شاید کشورهای متوسط تری که در بازی استراتژیک بین المللی بازی نمی کنند، مانند کشورهای اسکاندیناوی یا کانادا، اعتبار و شایستگی بسیار بیشتری در مورد این مسائل دارند. مشخص است که عموم ارمنیان از این بیانیه خورسندند، اما صدور محکومیت این نسل کشی برای واشنگتن دقیقا چه هدف مفیدی دارد؟
این بیانیه خشم ترکیه را به همراه خواهد داشت و پیامی است خطاب به اردوغان مبنی بر این که ما دیگر او را یک متحد ارزشمند نمی دانیم تا در برابر مشکلات او را محافظت کنیم. اما بعید به نظر می رسد که این بیانیه مسیر و چشم انداز وسیع تر سیاست های آنکارا را تغییر دهد. اردوغان امروز به دلیل عدم موفقیت در سیاست های اقتصادی و مهم تر از همه زیر پا گذاشتن ارزش های لیبرال و آزادی بیان و برخورد شدید با مخالفان سیاسی، با فشار جدی داخلی روبرو است. در حال حاضر ، او تنها به امید کاستن از فشارها، در حالی که انتخابات 2023 را در پیش دارد، روابط نسبتا خوبی با غرب دارد. با این حال در طی سال گذشته، اردوغان با شدت بخشیدن بر روابط اوراسیایی خود، در جستجوی روابط نزدیک و عمیقی با روسیه و چین بود. ادامه حرکت این آونگ به احتمال زیاد یک پدیده قابل پیش بینی است، چرا که اردوغان در چشم انداز پیچیده خود از سیاست خارجی ترکیه که از اروپای غربی و آفریقای شمالی تا چین گسترش می یابد، دائم در حال پریدن به عقب و جلو است.
همیشه و در همه جا باید ارزش های انسانی در حاکمیت اهمیت داشته باشند. اما وقتی ما آن ها را به طور فرصت طلبانه و در جهت اهداف سیاسی گذرا و در مسئله ای مربوط به صد سال پیش استفاده می کنیم ما اهمیت و اعتبار آن ارزش ها را تضعیف می کنیم.