تحرکات خطرناک اردوغان برای ایران
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، حدود یک ماه دیگر ماموریت دولت دوازدهم پایان می یابد و به طور رسمی دولت سیزدهم سکان اجرایی کشور را به دست خواهد گرفت. دولتی دوزادهم در حالی مسولیت را به دولت سیزدهم واگذار میکند که با چالش بسیاری روبرو بوده است. از همه گیری ویروس کرونا،مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم های ظالمانه گرفته تا تغییر و تحولات امنیتی و سیاسی در منطقه. به ویژه تحرکات تازه در کشور همسایه شرقی ایران که با پیشروی های طالبان و بدست گرفتن کنترل مناطق مختلف برگی دیگر از مخاطرات امنیتی را به تاریخ منطقه افزوده است. این شرایط در حالی به وجود آمده که تحولات عراق، تداوم جنگ یمن، رقابت اقتصادی کشورها در سوریه، بحران قره باغ، تحرکات و حضور گسترده ترکیه در مناطق و کشورهای مختلف را نیز باید مدنظر داشت. مسائلی که ایران برای مواجهه با آنها نیازمند یک سیاست خارجی منسجم و کارا است تا ضمن دور کردن تهدیدات ناشی از این تحولات بتواند منافع خود را نیز تضمین کند.
سید علاءالدین غروی استاد سابق دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه، پیشروی های طالبان در افغانستان و تحرکات اخیر ترکیه در منطقه را دو چالش و مساله مهم برای ایران ارزیابی می کند و معتقد است مواجهه با این مسائل نیازمند سیاست خارجی قوی و کارآمد است که در ادامه مشروح گفتگوی دو ساعته را می خوانیم:
- شروع بحث را با این مساله آغاز کنیم که در حال حاضر مهمترین چالش های امنیتی پیش روی ایران و دولت سیزدهم چیست؟
ما در یک موقعیت جغرافیایی بسیار حساسی که می تواند پر مخاطره باشد زندگی می کنیم. در شرق و جنوب شرقی کشورمان افغانستان و بلوچستان پاکستان را داریم، در جنوب با شیخ نشینهائی که اخیرا با اسرائیل همدست شدهاند و غیر مستقیم عربستان را داریم، یک سمت ما عراق، و کردستان و در شمال غربی، قفقاز شامل جمهوری باکو و ارمنستان را داریم که همکاری بسیار نزدیک باکو با اسرائیل علاوه بر تهدیدات دیگر جو آن منطقه را برای ما بسیار پر اهمیت و مساله آفرین می کند.
در موضوع بررسی سیاست خارجی کشور، مهمترین مساله ای که در حال حاضر با آن مواجه هستیم موضوع افغانستان است. گروه طالبان همچنان در حال پیشروی است و تا کنون چندین ولسوالی سقوط کرده است و مردم این کشور در حال فرار به مناطق تحت سلطه دولت هستند. در گذشته طالبان مردم بی گناه را می کشت و شکنجه می کرد در حال حاضر ظاهرا دست به این کار نمی زند و به دنبال جذب مردم است. طالبان به دنبال آن است تا نیروهای امنیتی و ارتشی نیز سلاح های خود را تحویل دهند، امان نامه گرفته و به این گروه بپیوندند. اتفاقی که هم اکنون نیز در عرصه میدانی افغانستان رقم خورده و اخیرا در یکی از مناطق تعداد دویست نفر از آنان تسلیم شده اند.
اخیرا در مصاحبه ای که خبرنگار بی بی سی با سخنگوی طالبان در هلمند داشت، آن سخنگو با خوشوقتی و اعتماد به نفس بالا می گفت چندانی به خروج کامل آمریکائی ها باقی نمادنه و ما بزودی امارت اسلامی را در سرتاسر افغانستان اعلام خوهیم کرد. (ملا هیبت الله آخوند زاده امیرالمومنین طالبان محسوب می شود).
در همین حال گفته می شود شاخه ای از طالبان که به اخوان المسلمین نزدیک بوده قرار است طبق مذاکراتی که در قطر انجام داده سیاست های خود را تعدیل کند. می دانیم که ترکیه نیز از گرایش اخوانی حمایت می کند و بر سر همین موضوع بود که روابط این کشور پس از مرسی، با مصر تیره و تار شد. چرا که عبدالفتاح السیسی با کودتای نظامی و سرکوب شدید اخوان المسلمین قدرت را بدست گرفت و ضمن فاصله گرفتن از قطر و ترکیه و نزدیک شدن به عریستان، وارد یک بلوک بندی جدید با عربستان و کشورهای همسوی آن در خلیج فارس گردید.
به بحث قبلی بازگردیم و مساله طالبان را مورد توجه قرار دهیم. میدانیم که افکار عمومی در سراسر جهان، طالبان را به عنوان یک گروه بنیادگرای خشن، آدمکش و وحشی می شناسند. اما جناح نزدیک به تفکر اخوانی در درون طالبان، به دنبال تغییر تاکتیک است تا با سیاست مدارا و سازش و جلوگیری از فرار مردم بتواند شهرها را یکی پس از دیگری تصرف کند. هر چند، ممکن است این تاکتیک موقت پس از استقرار کامل تغییریافته و طالبان چهره واقعی خود را که اجرای شریعت، البته شریعتی با تلقی سلفی- وهابی است، بروز دهد و خشونت با مردم و بویژه با زنان و مبارزه با حضور آنان در جامعه و تخریب مدارس دخترانه، مانند سابق از سر گیرد.
- شما معتقدید که طالبان تغییر کرده و به روزتر شده است؟
بر این باورم که در این رابطه دو حالت وجود دارد. در خوش بینانه ترین حالت، یا طالبان با فشارهای اخوان المسلمین تاکتیک خود را تغییر داده است، یا اینکه به منظور سلطه بر تمامی مناطق افغانستان تصمیم گرفته است سیاست های خشونت آمیز سابق را رها کند. یعنی روش برخورد با مردم و نیروهای امنیتی را تغییر دهد. به همین دلیل است که نیروهای نظامی و ارتشیان تسلیم می شوند و دیگر فرار نمی کنند تا کنون طالبان به سمت هرات نزدیک نشده اما در مناطق دیگر تا نزدیکی مرز های ایران آمده اند. در صورت ادامه پیشروی طالبان، این مساله موجب خواهد شد تا سیلی از پناهندگان به سمت ایران روانه شوند. این مساله چالشی مهم است که حالا دیگر بر دوش دولت جدید سنگینی خواهد کرد.
همانطور که می دانیم دولت ها در آستانه انتقال قدرت، کارهای سیاسی مهم انجام نمی دهند و آن را به دولت جدید می سپارند. بزرگترین چالش دیپلماسی برای دولت آینده نحوه برخورد با این چالش بزرگ است. باید پرسید که دولت آقای رئیسی با شرق ایران چه کار خواهد کرد؟ آیا ایران می خواهد با طالبان همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد؟ یا اینکه تلاش خواهد کرد که این گروه به مرزهای ایران نزدیک نشود؟ یا اینکه با عنایت به ایدیولوژی ضد شیعی این گروه افراطی، از سیاست مماشات با طالبان فاصله گرفته و با بسیج مردمی ملت افغانستان که اخیرا آغاز شده است، همدلی و همراهی نموده و به عقب نشینی یا انفعال طالبان، مساعدت نماید.
- همانطور که دیدیم برخی از سران طالبان در برهه ای برای گفتگو به ایران آمدند و حضور آنان در تهران، سر و صداهای زیادی به همراه داشت. حضور طالبانی که مظهر خشونت و بنیادگرایی اسلامی شناخته میشود در همسایگی ایران که در گذشته در مزار شریف هزاران تن از شیعیان این منطقه را قتل عام کرده و نیز با حمله به کنسولگری ایران تعدادی از دیپلمات ها و خبرنگاران ما را به قتل رسانده اند، برای دولت آینده بسیار مساله انگیز خواهد شد. سوال اینجاست که آیا ایران با این گروه کنار خواهد آمد و اجازه خواهد داد که به عنوان یک امارت اسلامی قدرت را در افغانستان به طور کامل قبضه کند؟
همانطور که می دانیم اکثریت جناح انقلابی و اصولگرا در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی ایران در چند دهه گذشته با سیاست پراگماتیستی (عمل گرایی) مخالف بوده اند. مرحوم هاشمی رفسنجانی همیشه به دلیل دیدگاه عمل گرایانه خود، مورد انتقاد بخش سنتی و اصولگرا بود. او با همین سیاست، روابط با کشورهای همسایه را ترمیم کرد و درصدد آن بود تا با غرب نیز تنش زدایی کند. بدون شک، پیروی از چنین سیاستی با تفکر حاکم بر مجلس شورای اسلامی و بدنه سنتی اصولگرایان و بالمآل با رویکرد دولت آقای رئیسی فاصله زیادی دارد. ایران باید رویکرد دیپلماتیک خود را در قبال کشورهای منطقه با شفافیت اعلام کند. اینکه بخواهیم از یک طرف با طالبان وارد گفتگو شویم و از طرف دیگر آن را به عنوان یک گروه خشن ضد شیعی معرفی کنیم، قابل جمع نیست چرا که مفهوم تروریست خوب و بد، مطرود است. طالبان یک گروه بنیادگرای سلفی و از همه مهمتر ضد شیعه است.
- اگر این گروه در تمام افغانستان مسلط شود جمهوری اسلامی ایران چه سیاستی را خواهد داشت؟ بدون شک، تحقق چنین رویدادی، خطرات و عواقب خطرناکی برای ایران خواهد داشت.
خوشبختانه اخباری که از افغانستان به گوش می رسد کمی امیدوارکننده است و شنیده می شود بخش هایی از مردم این کشور برای مبارزه با این گروه وارد عمل شده اند و حتی زنها نیز تفنگ به دست گرفته اند. اگر این بسیج مردمی در انفعال این حکومت دست به کار شود ممکن است روند حوادث به گونه دیگری رقم خورد. مسئولین این کشور به جای اینکه بر روی مردم و نیز نیروهای مسلح کشور سرمایه گذاری کنند به آمریکا سفر کرده اند تا از دولت آمریکا بخواهند از این کشور خارج نشود. در زمان تجاوز عراق به ایران، ارتش تقریبا مضمحل شده بود، اما با ورود نیروهای صدام به شهرهای ایران، هزاران نفر از مردم بسیج شده، اسلحه به دست گرفته و برای جنگ با متجاوزان در جبهه های نبرد حضور یافتند و توانستند دشمن را به عقب برانند. در افغانستان نیز چنین حرکتی لازم است. مثال بسیار ملموس دیگر آن می تواند شهر کرد نشین کوبانی در سوریه باشد که زنان و مردان، به خصوص زنان با شجاعتی کم نظیر با داعش جنگیدند و موفق شدند این گروه تروریستی را به عقب برانند.
آمریکا زمانی به افغانستان لشکر کشی کرد و ادعا کرد که توانسته طالبان را شکست دهد ولی واقعیت این است که آنها را از کابل بیرون کرد و انان در مناطق مختلف استقرار یافتند. آمریکا به گواهی اسناد منتشر شده در واشینگتن پست هرگز در افغانستان پیروز نشده بود. با مساعدت آمریکا، دولتی معتدل در افغانستان روی کار آمد که با ایران روابط خوبی داشت. اما در حال حاضر بحث خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان مطرح است مساله ای که در صورت تحقق، بنا بر نظر کارشناسان، می تواند ظرف شش ماه سقوط کابل را رقم بزند. در حال حاضر نیز گفته می شود چیزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد از سرزمین افغانستان به تصرف گروه طالبان درآمده است.
- راه حل شما برای مساله افغانستان و سیاست ایران در قبال آن چیست؟
حمایت از بسیج مردمی افغانستان راهی مناسب برای مقابله با خطر پیش روبروست. ضمن این که کشورهای چون تاجیکستان، قرقیزستان و غیره به شدت از طالبان و بنیادگرایی اسلامی هراس دارند که ایران می تواند از این ظرفیت نیز استفاده کند.
شایسته است که دولت ایران با تقویت وحدت اسلامی در ایران و زدودن دلگیریهای بحق سنیان بویژه در بلوچستان، در عمل نشان دهد که مطلقا فرقی بین آنان و فرضا تهرانی ها یا اصفهانی ها بعنوان شهروند ایرانی وجود ندارد و بصورت عاجل به عمران و رفع محرومیت های هنگفت بلوچستان بپردازد. یک شانس بادآورده ایران این است که بلوچهای پاکستان که بخش جدا شده از ایران زمان ناصرالدینشاه است، بیش از چهل سال است که با اسلام آباد در جنگ مسلحانه هستند. از سوی دیگر فقر در آن بخش از بلوچستان بمراتب از فقر در بخش ایران بیشتر است. این عوامل زمینه و تمایل پیوستن بلوچهای ایران به بلوچهای پاکستان را بشدت تضعیف می کند و در عین حال می تواند معکوس عمل کند.
- با شهادت سردار سلیمانی آیا ایران آن درجه مطلوب از همکاری بین میدان و دیپلماسی را دارد؟ آیا با شرایط جدید و بدون نقش موثر سردار شهید سلیمانی، ایران می تواند مانند گذشته نقش موثری در تحولات امنیتی منطقه با وجود شرایط افغانستان ایفا کند؟مانند زمانی که ایشان دوشادوش احمد شاه مسعود با جهادیون مبارزه کرد.
اگر مفهوم سوال شما این باشد که همانند دوران سردار شهید سلیمانی ایران مانند سالهای گدشته نقش کلیدی در مسایل افغانستان داشته باشد، جواب منفی است چرا که شرایط امروز ایران و نیز افغانستان تغییر کرده است و سیاست کنونی ایران مخالف درگیری نظامی در آن منطقه است مگر اینکه اتفاقات خاصی بیفتد و درگیر شدن ایران اجتناب ناپذیر گردد.
- در کنفرانس بن که منجر به صلح افغانستان شد ما شاهد همکاری قوی بین میدان و دیپلماسی بودیم به نظر شما آیا ایران در آینده از چنین قابلیتی در قبال تحولات منطقه برخوردار خواهد بود؟
بله. به این دلیل که سیاست های کلان کشور توسط رهبری و شورای عالی امنیت ملی تعیین می شوند و تغییری در این خصوص پیدا نشده است. سردار قاآنی سالهای طولانی با سردار شهید سلیمانی همکاری داشته و در جریان مسائل بوده است. اگرچه سردار قاآنی مانند سردار سلیمانی از سابقه طولانی و نیز آن چهره کاریزماتیک برخودار نیست و در عرصه بین الملل چندان شناخته شده نیست. به همین دلیل بود که آمریکایی ها آن ترور ناجوانمردانه را در دستور کار خود قرار دادند. نکته مهم این بود که سردار سلیمانی با جغرافیا و ویژگی ها و تحولات منطقه آشنا بود و در عرصه میدان، مناطق مورد نظر را به خوبی زیرنظر داشت، از سوریه و عراق گرفته تا قره باغ و در همه مناطق بحرانی منطقه که منافع ملی ایران را میتوانست به خطر اندازد، حضور فعال داشت. حاج قاسم از شم استراتژیک قوی و فرماندهی برخوردار بود، مساله ای که همه به آن واقف هستند. بدیهی است که همه این خصوصیات در جانشین وی وجود ندارد اما سیاست کلی ایران همان روال سابق است و تغییری نخواهد کرد. در آینده نزدیک که دولت جدید روی کار خواهد آمد نقش میدان در عرصه های مختلف بیشتر و پررنگ تر خواهد شد.
- منظور شما این است که میدان بر دیپلماسی غلبه خواهد کرد؟
بله صد در صد. باید به این نکته مهم توجه کنیم که میزان سنگینی کفه میدان بر دیپلماسی، فقط خاص ایران نیست. برای مثال پنتاگون در سیاست خارجی آمریکا نقش بسیار مهمی دارد. از همین رو فرماندهان پنتاگون در مسائل منطقه ای از جمله سوریه، عراق و ... نقش مهم و تعیین کننده ای دارند. در آمریکا ژنرال ها بر وزارت خارجه پیشی می گیرند یا آنان را در مقابل عمل انجام شده قرار می دهند. ضمنا سالها است که پنتاگون به موازات عملیات مخفی سیا، خود دست به عملیات مخفی می زند که در پاره ای موارد باعث برخورد بین ماموران سیا و ماموران پنتاگون شده است.
یکی دیگر از چالش های منطقه ای ایران ترکیه است.اینروزها که ترکیه نقش جدی و پررنگی نسبت به سابق در باکو ایفا کرد و مساله مرز نخجوان و سد خدافرین یک سری چالش هایی را ایجاد کرده و این سوال را مطرح می کند که اردوغان چه در سر دارد؟
این کشور در حال حاضر به شدت در تلاش است تا حتی با حمایت ناتو وارد افغانستان شود. یکی دیگر از مسائل بسیار مهم و خطرناک این است که دولت ترکیه پایش به دریای کاسپین (خزر) باز شود. جایی که حیاط خلوت ایران محسوب می شود. برنامه نیمه اعلام شده این است که مرز سی و پنج کیلومتری ایران با ارمنستان در منطقه خداآفرین مغان از سوی نیروهای باکو تصرف شود و به این ترتیب ترکیه از نخجوان و جمهوری باکو به سواحل دریای کاسپین برسد. سوال این است که آیا ایران برنامه جامع و منسجمی در برابر این مساله ندارد؟ اگر ترکیه به این منطقه برسد و اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه و نوعثمانی گری خود را دنبال کند چاره چیست؟ ترکیه حتی روند ترک سازی (Turkification) را در کشوری فارس زبان مانند تاجیکستان پیگیری می کند! روند تُرک سازی در کشوری که فارسی زبان رسمی آن است! ترکیه در حال حاضر به تمام کشورهای آسیای میانه اینگونه القا می کند که شما ترک هستید. می دانید که در سالهای قبل ترکیه اتحادیه کشورهای ترک را تشکیل داد، یعنی کشورهایی که نژاد آنها منشا ترکی دارد و ترک زبان هستند. نکته جالب و قابل توجه این است که مجارستان را نیز عضو این اتحادیه کرده است! کشوری که در زمان تسلط دولت عثمانی یعنی سلطان سلیم و سلیمان بر بالکان و اروپای شرقی، ترک ها آن را تصرف کردند در آنجا مستقر شدند. اما پس از شکست عثمانی همه این سلطه از بین رفت. درحالی که افغانستان در وضعیت خطرناکی قرار گرفته ترکیه به میدان آمده است. این کشور اعلام کرده که آنکارا نیروهای حافظ صلح به افغانستان اعزام می کند. ترکیه همچنین پیشنهاد کنترل فرودگاه کابل را نیز داده است. جایی که آمریکا پیش تر کنترل آن را به دست داشت. این بسیار مهم است و امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد.
- با توجه به تحولات منطقه، از جمله، پیشروی طالبان در افغانستان، تحرکات ترکیه در باکو و ... آیا خطر تجزیه طلبی بیش از هر زمان دیگری ایران را از شرق و غرب تهدید می کند؟
سه ماه پس از پیروزی انقلاب در ایران، برنارد لوییس، پرآوازه ترین و کارشناسترین ایران شناس و شرق شناس، در نشست سالانه بیلدربرگ در اتریش پروژه بالکانیزه کردن ایران را مطرح کرد که به موجب آن چون ایران در بین تمامی کشورهای منطقه ویژگی یک «ملت» را در گذر چند هزاره دارد و تنها ملت-تمدن (Civilization-Nation) است و دستکاری در ملیت آنجا کار بسیار دشواری است و نیز این تمدن دیرینه پیوسته میل به بازگشت به شکوه گذشته خویش را دارد، پس باید به شش جمهوری : ترکمنستان (با یکی شدن ترکمن صحرا و ترکمنستان)، بلوچستان (با یکی شدن بلوچستان ایران و پاکستان)، عربستان (خوزستان)، کردستان(با بهم پیوستن کردستان ایران و عراق و ترکیه) و آذربایجان (با بهم پیوستن آذربایجان و جمهوری باکو یا اران تاریخی) و بالاخره جمهوری فارس که شامل استانهای فارس و اصفهان و کرمان و یزد و چهارمحال و باقیمانده ایران سلاخی شده، در ایران امروز ایجاد شود.
این برنامه همچنان در طرح های سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سی آی ای، قرار دارد و برنامه دارند تا با ایجاد آشوب و نا آرامی، به زعم خودشان این اتفاق نا میمون را رقم بزنند که خوشبختانه با توجه به مختصات جغرافیایی ایران و هشیاری مردم بویژه آذربایجانی های غیور و ایران دوست که در سده های پیشین با مقاومت جانانه تجاوزات مکرر ترکان عثمانی را خنثی نموده و آنها را از خاک ایران بیرون ریخته اند، تاکنون در این طرح شوم مانند گذشته، ناکام خواهند بود.
لازم به یاداوری است که در کنفرانس بیلدربرگ که بصورت یک کنفرانس مخفی در سال ۱۹۵۴ به پیشنهاد پرنس برنارد هلند برای نخستین بار در هلند و در هتلی بنانم بیلدربرگ برگزارشد. معمولا حدود صد و پنجاه نفر از سیاستمداران، بانکداران، صاحبان صنایع و دانشگاهیان از اروپا و آمریکای شمالی در آن شرکت می کنند و هدف ادعائی آنها بررسی شرائط جهان و تنش های موجود و تحولات اقتصادی بوده که حالا به بررسی بهترین و کارساز ترین روش مقابله با چین و روسیه و نیز حفظ هژمونی غرب به سرکردگی رژیم آمریکا می پردازند ولی ظاهرا به بهانه ویروس کورونا نشست ۲۰۲۱ شان در سنگاپور بوده است. گزارش کار این کنفرانس معمولا به رسانه ها راه پیدا نمی کند و تنها گزارشگر ویژه ای حق گزارش دارد که مسائل مطرح شده را بدون آوردن نام گوینده، تنها به شرکت کنندگان کنفرانس بدهد. در باره این کنفرانس حرف و سخن بسیار است و اغلب به کنفرانس اربابان جهان و رهبرسازان king makers معروف است. بیل کلینتون، تونی بلیر، جرج دبلیو بوش و بسیاری از زمامداران رژیمهای اروپا و آمریکا پیش از انتخابشان از مدعوین این کنفرانس بوده اند.
این پروژه که بنام خود لوئیز به پروژه برنارد لوئیز معروف شد دستمایه سازمانهای جاسوسی مانند سیا، ام آس سیکس، موساد، میت ترکیه، استخبارات سعودی قرار گرفت و صدها میلیون دلار هزینه آن شده است. در دوره ریاست جمهوری ترامپ، مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا و رئیس پیشین سیا صریحا اقرار کرد که دستورالعملها و پیشنهادات لوئیز را مطالعه و بررسی می کند.
تلاشهائی که بنام هویت گرائی، زبان مادری، فدرالیسم، پانترکیسم، الاحوازیه و کثیرالمله بودن ایران از سوی مزدوران آن سازمانها به مناسبتهائی در ایران مطرح می شود. برآیند آن پروژه و سازوکارهای آن سازمانهای امنیتی که طرح براندازی ایران را دنبال می کنند، به حساب می آیند.
در سالهای اخیر مساله تجزیه طلبی متاسفانه برای ایران جدی تر و حساس تر شده است. تلاشهای زیادی از جانب سی آی ای، اسرائیل و عربستان صورت می گیرد. در حال حاضر اسرائیل در باکو نفوذ زیادی دارد. اخیرا نیز شاهد بودیم که اردوغان به شوشا رفت و با الهام علی اف دیداری داشت. ترکیه در قبال کمک ها و مشاوره های نظامی خود در بازپس گیری مناطق تصرف شده از ارمنستان، از دولت باکو انتظارهایی دارد و بخاطر ویرانی های زیاد در سرزمین های آزاد شده، رئیس جمهور ترکیه به دنبال آن است تا بزرگترین سهم را از بازسازی مناطق آسیب دیده بگیرد و در این رابطه شرکت های ترکیه ای در پی آنند که پروژه های بازسازی را انجام دهند، مساله ای که برای اقتصاد ترکیه که با چالش هایی روبرو شده، بسیار مهم تلقی می شود. البته ایران نیز برای بازسازی مناطق آسیب دیده در جنگ اعلام آمادگی کرده است اما به طور قطع ایران در درجه دوم قرار خواهد داشت چرا که ترکیه، در نقش منجی برای باکو، حق ویژه ای برای خود قایل است.
نقش ترکیه را در تحولات منطقه نیز باید در نظر داشت. این کشور در سوریه نقش مخربی ایفا کرد و بسیاری از تروریست ها را وارد این کشور کرد. ایران به همراه روسیه و ترکیه نقش فعالی در سوریه ایفا کردند اما پس از سقوط حلب، ترکیه دچار انفعال گردید. ارتش این کشور بر آن شد تا با ادامه سیاست تجاوزگرانه خود، با قلدری تمام در مناطق مرزی کردنشین سوریه مستقر شود. آقای اردوغان پیش تر اعلام کرده که ترکیه به دنبال ایجاد یک منطقه حائل (Buffer zone) در این منطقه مرزی تا عمق پنجاه کیلومتر در داخل سوریه است. بهانه این اقدام جلوگیری از ورود به اصطلاح تروریستها (کردها) اعلام شده است. این پنجاه کیلومتر با توجه به فعل و انفعال های منطقه ای و نیز مقاومت مردم، به بیست کیلومتر کاهش یافت. اما همین ۲۰ کیلومتر نیز مقدار قابل توجهی است که ارتش ترکیه آن را تصرف کرده است به بهانه منطقه حائل هر اقدامی که بخواهد در آنجا انجام می دهد.
جا دارد که ارتش و نیروهای مسلح ما برای پاسداری از تمامیت ارضی کشور، در مناطق مرزی با دولت باکو و ارمنستان، یک منطقه امنیتی حایل ایجاد کند تا مرزهای ایران مورد تجاوز قرار نگیرد و طرح های شوم تجزیه طلبان خنثی گردد.
- به نظر می رسد که پان ترک ها برنامه جدی برای تجزیه ایران طبق نقشه برنارد لوئیس دارند و با تحریک مسائل قومیتی مساله را به پیش میبرند. با بررسی مجموعه این تحرکات و تهدید ها ضرورت دارد که دولتمردان ایران برنامه ای جامع برای مقابله با این تهدیدات داشته باشند. البته تا کنون این مسائل حیاتی آنگونه که شایان توجه است، از سوی نهادهای مربوطه جدی گرفته نشده است.
جدا از این بحث باید اشاره کنم که دولت باکو به ایران نیازمند است و خود حکومت باکو به تنهایی برای ایران تهدید به شمار نمی رود، هرچند که همکاری های اطلاعاتی، نظامی و تکنولوژیکی اسرائیل با باکو نباید از سوی ایران دستکم گرفته شود. اما خطر اصلی برای ایران طرح های توسعه طلبانه ترکیه در منطقه است. به واسطه حضور نظامی سنگین ترکیه در جنگ قره باغ و حمایت از باکو در برابر ارمنستان، دولت باکو به شدت تحت الحمایه ترکیه شده است. هر چند که نمی توان از استعمار سخن گفت چرا که دوره آن تمام شده و کاربرد کلمات هم حساسیت دارد.
- در بحث روابط با ترکیه آیا راهکاری برای نزدیکی بیشتر تهران و آنکارا وجود دارد که تهدیدهای بالقوه علیه ایران خنثی شود؟
بله، بطور حتم چنین راهکارهایی وجود دارد چرا که دو کشور قدرتمند همسایه به هم نیاز دارند و باید با دوستی و مدارا روابط دوستانه خود را حفظ کنند. ایران و ترکیه، در چهار دهه پیش تلاش کرده اند تا با تاکید بر سیاست حسن همجواری، مانع از سردی روابط گردند.
ایران باید از توانایی های بالفعل و بالقوه خود در جهت پیشبرد برنامه های توسعه اقتصادی استفاده نماید. البته منظورم این نیست که به شکل واکنشی به تحرکات همسایگان خود به این سمت حرکت کند، بلکه لازمه هر گونه پیشرفت اقتصادی و کم کردن فاصله توسعه ای با همسایگان خود، بعنوان کشور قدرتمند غرب آسیا، باید گامهای بلندی بردارد.
یکی از مهم ترین برنامه هایی که میتواند این امر مهم و حیاتی را پیش ببرد، توسعه بندر چابهار است. چابهار بندری در دریای عمان – اقیانوس هند است اهمیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک حیاتی دارد. هم به دلیل محل قرار گرفتنش و هم به دلیل عمق دریا در آن منطقه که استفاده کشتیهای سنگین اقیانوس پیما را ممکن می کند و هم به دلیل قرارگرفتن در جائی که می تواند هر پنج کشور آسیای مرکزی بن بست (بی ارتباط با دریاهای آزاد) و هم غرب پرجمعیت چین را به دریاهای آزاد و به همه جهان وصل کند و در صورت اجرای پروژه جاده ابریشم، انقلابی در تجارت جهانی و کشتیرانی بوجود بیاورد. ویژگی های چابهار اگر از سنگاپور بیشتر نباشد از آن کمتر نیست و در صورت به بهره برداری رسیدن قطار اکسپرس چابهار – سرخس - ژین جیانگ و ایالتهای غربی چین با جمعیتی بیش از ششصد میلیون نفر همه کشورهای درون خلیج فارس از سکه خواهند افتاد و ایران نقش کلیدی در ارتقای پروژه قرن آسیا بازی خواهد کرد.
این پروژه برای ایران یک شاه کلید محسوب می شود، طی سه دهه گذشته که بحث توسعه این بندر بعنوان بندر اقیانوسی ایران مطرح شد امید میرفت که اقدام مناسبی برای تبدیل چابهار به قطب اقتصادی کشور و بندری راهبردی که حتی میتواند با تبدیل شدن به هاب منطقه، دوبی را تحت الشعاع خود قرار دهد، صورت گیرد ولی متاسفانه این امر بسیار مهم و حیاتی مورد بی توجهی دولتمردان قرار گرفت. در سالهای اخیر دولت هند برای استفاده از این کریدور مهم و اتصال به کشورهای آسیای میانه و افغانستان، موافقتنامه ای برای سرمایه گذاری برای توسعه چابهار با دولت ایران منعقد کرد. در صورت اجرایی شدن این برنامه، ارتباط چین از مسیر چابهار-سرخس به ژین جیانگ و ایالتهای غربی چین با جمعیتی در حدود ششصد میلون نفر تسهیل خواهد شد.
چین از این طریق می تواند به سرزمین های آسیایی دست یابد و تجارت خود را افزایش دهد. ایران نیز باید روی پروژه طرح توسعه چابهار با جدیت زیاد کار کند و با ایجاد و گسترش راه آهن از این سرمایه گذاری بهره مند گردد. متاسفانه اشتباهی که در دولت فعلی رخ داد این بود که با هند این قرارداد بسته شد و بی عملی و بی توجهی هندی ها به تعهداتشان نشان داد که ایران شریک مناسبی را انتخاب نکرده است. هندی که یکی از بزرگترین متحدان آمریکا به شمار می رود و آمریکا از این کشور علیه چین استفاده می کند. هند همچنین با اسرائیل روابط مودت آمیزی دارد به طوری که تسلیحات زیادی از آن کشور خریداری می کند. بسیاری بر این باورند که بهتر بود ایران اجرای این طرح به چین واگذار میکرد.
- این مساله ای بود که در دولت آقای روحانی نیز پیگیری شد اما دولت آمریکا در آن کارشکنی کرد. وقتی ترامپ هند را تهدید می کند بدیهی است هند گامی در راستای پیشرفت پروژه بر نمی دارد.
بله همه این موارد درست است اما ایران آنگونه که انتظار می رود عزمی نشان نداد وگرنه در فشارهای آمریکا که شکی نیست. البته باید بگویم که هند در قضیه سرمایه گذاری در چابهار از آمریکا اجازه گرفت و آمریکا نیز بخاطر روابط ویژه خود باهند، جواب منفی به این کشور نداد.
- در غرب آسیا چالش های ایران بیشتر است یا کمتر؟ برای شروع بحث غرب آسیا تحولات عراق را چگونه می بینید؟در سوریه سهم ایران را چه طور بررسی می کنید و همینطور تحرکات عربستان در این کشورهای عربی علیه ایران را از چه منظر می توان تحلیل کرد.
در تحولاتی که در یکی دو سال اخیر در عراق پیش آمده است آقای الکاظمی با تفکر خاص خود که با نخست وزیران پیشین تفاوتهای بنیادی دارد، روی کار آمده و دست به تغییراتی در دیپلماسی این کشور زده است. بدون شک، ایران ازاین تغییر جهت، متاثر خواهد بود. هر چند ایران، برای اینکه درگیری ها بالا نگیرد با نخست وزیری وی موافقت کرد. الکاظمی به دنبال آن است تا آمریکا همچنان در عراق به عنوان یک بازیگر ثبات ساز حضور داشته باشد.
نکته قابل توجه و در عین حال تلخ در روابط میان عراق و آمریکا اینجاست که آمریکا در جریان تجاوز به این کشور، مرتکب جنایات جنگی، جنایت بر علیه بشریت و جنایت نسل کشی بسیاری شده است. دولت عراق به جای اینکه به آی سی سی یا دیوان کیفری بین المللی از آمریکا بابت جنایات ضد انسانیش شکایت کند، خواستار ادامه حضور آنان است و یک سوم درآمد نفت خود را بابت دستمزد کشتار میلیونی و ویرانی کشور و شکنجه های ابوغریب به آمریکا می پردازد.
الکاظمی همچنین با مذاکراتی که با سعودی ها داشته به دنبال آن است تا حضور عربستان را به عنوان یک دولت عربی مهم در عراق داشته باشد. باید سفر مقتدی صدر به عربستان و حرفهای او را به یاد داشته باشیم که اخیرا نیز به ایران پیشنهاد داده تا مشکلات خود با عربستان را حل کند. وی در سفر به عربستان مبلغ بیست میلیون دلار از طرف بن سلمان دریافت کرد. این مساله نشان میدهد که سعودی ها با زیرکی تمام در حال حاضر روی مقتدی صدر و سایر جریانهای سیاسی عراق کار می کنند.
در همین دو سه روز گذشته نشست مشترک سیسی مصر و عبدالله اردن در بغداد با حضور رئیس جمهور و نخست وزیر برگزار شد. آن دو نفر ماموریت داشتند که عراق را از نزدیک شدن به ایران باز دارند. اهمیت این نشست در این است که در سی و پنج سال گذشته این نخستین سفر یک رئیس جمهور مصر به عراق بوده است. در کنار مساله عراق، شایسته است که نگاهی هم به سوریه داشته باشیم. در سوریه با عنایت به نقش خاص نیروهای ایرانی که متاسفانه با تلفات انسانی همراه بوده، شرکت های ایرانی باید سهم لازم در برنامه بازسازی این کشور داشته باشند. ایران شهدای زیادی را در این راه داده است. فرماندهی شخصی مانند سردار شهید قاسم سلیمانی، آن هم در دوره ای که شاهد سقوط پی در پی شهر های سوریه بدست داعش بودیم و نقش بی بدیل سردار شهید مانع از سقوط سوریه و دولت بشار اسد گردید، نباید فراموش شود.
اسرائیل در ماه های اخیر مرتب مناطقی را که نیروهای ایران و وابسته به آن حضور دارند بمباران می کند. اما سیستم موشکی اس ۳۰۰ سوریه که دکمه آن بدست افسران روس است مواقعی که هواپیماهای اسرائیلی به کشور مستقلی چون سوریه حمله می کنند اجازه شلیک به هواپیمای اسرائیلی ندارد! این مساله را چگونه می توان تفسیر کرد؟ آن هم در زمانی که کشورهای عربی درحال بازگشت به سوریه هستند.
دولت بشار اسد امنیت سوریه و خانواده خود را مدیون ایران است. ما می دانیم که حتی زینبیه نیز تصرف شده بود و این نیروهای ایرانی به فرماندهی سردار شهید سلیمانی بود که توانستند امنیت سوریه را حفظ کنند. شخص بشار اسد نیز به این مساله اعتقاد دارد. سوال اینجاست آقای بشار اسد تا چه میزان می تواند جلوی قدرت بزرگ جهانی چون روسیه بایستد تا ایران از صحنه سیاسی سوریه دور نماند. روسیه ای که مهمترین جایگاه را در سوریه در پایگاه لاذقیه دارد و نمی تواند آنجا را ترک کند چرا که حضور در مجاورت دریای مدیترانه برایش بسیار حیاتی است. این کشور می تواند به بشار اسد فشار وارد کند و نقش ایران را تا حدی کوچک تر کند و برای مثال تعداد کمتری از شرکت های ایرانی بتوانند در پروژه های بازسازی سوریه شرکت کنند.
در آخر بفرمایید برجام چه خواهد شد و تاثیر احیای شدن و یا نشدن ای توافق در منطقه چیست؟
این هم یکی از مسایل مهم دیگریست که سالهاست سیاست خارجی کشور را در گیر کرده. بخش قابل توجهی از مسائلی که عنوان شد به مساله برجام و روابط با آمریکا و اروپا گره خورده است. ولی متاسفانه تحرکاتی که در میان بخشی از نمایندگان مجلس و برخی محافل دیگر مشاهده میشود که به طور آشکار با نفس مذاکره و پایان بخشیدن به تحریمهای اقتصادی نفس گیر، مخالفت میکنند، بسیار شگفت انگیز و تاسف آور است. ایران خواستار گرفتن تضمین از آمریکا در رابطه با برجام برای عدم خروج مجدد است. دولت آمریکا این اقدام را نخواهد کرد چرا که در آن صورت کنگره باید آن را تصویب کند. در کنگره، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان علیه ایران اجماع دارند. حتی به بایدن برای مسائل حقوق بشری و غیره برای گنجاندن آن در برجام فشار زیادی وارد می کنند اما بایدن معتقد است که فعلا باید روی برجام متمرکز شد تا این معضل حل شود و در گام بعدی مسایل منطقه ای و نقش ایران در منطقه مورد مذاکره قرار گیرد. از طرفی بر خلاف چند هفته پیش، لحن مذاکره کنندگان آمریکایی نیز تغییر کرده است. البته باید در نظر داشت که آمریکایی ها منتظر استقرار دولت جدید هستند تا ببینند چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت. اینکه یک تفکر در سه قوه مجزا در ایران باهم کار کنند برای آمریکایی ها بسیار مهم است.
ایران باید چه کند؟
یکی از اقدامات مهم ایران می تواند استفاده از ظرفیت های مهم آسیا باشد. آسیا فقط چین نیست و قرن ۲۱ هم دیگر قرن آمریکایی نیست و آن را قرن آسیایی می دانند. چین به سرعت در حال پیشرفت است و آمریکا کمیته هایی را با بودجه چند میلیارد دلاری فقط برای مقابله با آن و پیشبرد برنامه چین ستیزی تشکیل داده است.
ایران به عنوان مهم ترین کشور غرب آسیا باید نقش تاریخی خود را در پیشبرد اهداف قرن آسیایی بخوبی ایفا نماید. انعقاد موافقت نامه جامع همکاریهای اقتصادی با چین و سرمایه گذاری کلان آن کشور در برنامه زیربنایی ایران، برای ایرانی که در طول چهار دهه گذشته مورد بی توجهی و یا تحریم غربی ها بوده، بسیار حیاتی است. ایران تشنه سرمایه گذاری در زیر ساخت های اقتصادی و صنعتی است. شکی نیست که هر نوع همکاری باید با حفظ منافع ملی کشور همراه باشد. کشور ما چهل سال است که از سرمایه گذاری های کلان محروم مانده است. تجهیزات مربوط به بخش نفت و گاز در دریا و خشکی در حال فرسودگی است و باید نوسازی شود. صنایع تولیدی کشور، ده ها میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. این سرمایه توسط کدام کشور باید تامین شود؟ آمریکا و اروپا که حاضر نیستند. پس بنابراین چین می تواند با حفظ منافع ملی ایران این سرمایه را وارد ایران کند و از مزایای آن هر دو کشور بهره مند شوند. هر نوع قرارداد و تجارت دو جانبه، مساله ای دو طرفه و در واقع بده بستان است. این موضوع در روابط ایران با آمریکا و اروپا نیز صدق می کند در قبال دریافت امتیاز، امتیازی باید واگذار شود. با صادرات نفت و انرژی چین می تواند زیرساخت های ایران را رشد دهد و فرودگاه ها و صنایع زیربنایی و بندری ارتقا یابد.
ایران مهترین کشور غرب آسیا و چین مهمترین کشور شرق آسیا است. ما باید به عنوان قدرت بزرگ غرب آسیا قدر موقعیت و جایگاه ویژه خود را بدانیم و با شرق تعامل سازنده ای داشته باشیم. دوری از شعارزدگی و اجرای سیاست های خردمندانه از ضروریات است. باید بتوانیم با اتکا به این موارد ایران را به عنوان قدرت اقتصادی و تولیدی غرب آسیا مطرح کنیم و ضمن نزدیکی به آسیا و اوراسیا به سمت تنش زدایی با غرب و نیز همسایگان خود حرکت کنیم.