ادعای فارن پالیسی درباره منافع طالبان برای ایران!
به گزارش اقتصادنیوز ، تصرف کابل توسط نیروهای طالبان، توازن منطقه ای را در آینده ای نزدیک تغییر خواهد داد . در این میان ایران به عنوان یکی از بزرگ ترین همسایگان افغانستان و از مهم ترین بازیگران منطقه ای تحت تاثیر این حادثه قرار خواهد گرفت. شلی کیتلسون، با انتشار یادداشتی با عنوان «چرا ایران از تصرف طالبان در افغانستان استقبال می کند؟» در پایگاه تحلیل فارن پالیسی مزایای حضور طالبان در قدرت را مورد بررسی قرار داده است.
مزایای طالبان برای تهران
به باور کیتلسن، تهران علی رغم قدرت گرفتن افراط گرایان سنی مزایای استراتژیک، اقتصادی، ایدئولوژیک و اکولوژیکی از این ماجرا دارد. به باور نویسنده قدرت گرفتن طالبان موجب می شود تهران از تأمین آب مرزی مورد نیاز اطمینان کند. مزایا دیگری که گفته می شود به کنار گذاشتن دولتی بر می گردد که به عنوان متحده ایالات متحده محسوب میشد. نویسنده نشریه فکر می کند این دلایل احتمالا از جمله مواردی است که موجب میشود ایران از کنترل طالبان بر افغانستان سود ببرد.
به نوشته او از جمله مهمترین مزیت طالبان برای ایران، برآورده سازی نیاز ایران به آب در مرز دو کشور است طالبان نیازی آبی ایران را برآورده می کند و آب از آن سوی مرز افغانستان به داخل ایران سرازیر می شود. به گفته مایک مارتین، افسر سابق ارتش انگلیس که به زبان پشتو مسلط و در هلمند کار زیادی کرده و کتابی درباره این منطقه با عنوان جنگ خودمانی تالیف کرده است: «ایران طی سالهای متمادی با گروه های متعددی در داخل استان هلمند ارتباط برقرار کرده است و بسته به اینکه چه کسی در این استان دست بالا را داشته باشد، نوع ارتباطات تغییر می کند».
دلایل قانع کننده اقتصادی و استراتژیکی برای این پیوندها وجود دارد. مارتین اضافه میکند: «کنترل هلمند و به ویژه هلمند علیا، جایی که قبایل علیزایی، نورزایی و اسحاقزایی در آن سکونت دارند، به معنی کنترل یک سری کانال های سد است –که در واقع توسط آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده در دهه های 1950-1970ساخته شده- و این مسئله باعث کنترل خروجی رودخانه هیرمند، که به منطقه سیستان ایران می ریزد و آب حدود یک میلیون نفر را تامین میکند، میشود». در واقع نوع حمایت و نحوه ارتباط ایران با گروه های داخل خاک افغانستان متغیر است و در طی یک دهه گذشته به واسطه حیاتی تر شدن آب رودخانه هیرمند برای منافع ملی ایران این رابطه گسترده تر شده است.
پایان اشغالگری
در این یادداشت، به خروج ایالات متحده از افغانستان و پایان دادن به اشغال خاک این کشور به عنوان برگ برنده دیگری برای جمهوری اسلامی اشاره شده است. نویسنده تصور می کند این مسئله باعث شده که ایران با قدرت گرفتن طالبان راحت تر کنار بیاید. مبنای یادداشت البته اتهاماتی است که مقام های آمریکایی متوجه ایران کرده اند. از جمله در فوریه ۲۰۱۷ فرمانده ارشد آمریکایی در افغانستان در گزارشش به کنگره ادعا کرد که ایران از طالبان برای ضریه زدن به ماموریت آمریکا در این کشور حمایت میکند و «روسیه و ایران نقش برجسته ای در افغانستان ایفا میکنند».
نویسنده در بخشی دیگری از یادداشت خود به تفاوت های مذهبی میان طالبان و ایران اشاره می کند و نوشته است:پذیرش یک گروه افراطی سنی از سوی دولت شیعی جمهوری اسلامی برای بسیاری مایه تعجب است. اما باید دانست که در سالهای اخیر –علیرغم اینکه اقلیت شیعه در زمانی که طالبان در قدرت بودند مورد هدف قرار میگرفتند- دسته ای از افغانهای شیعه به طالبان نزدیک شده اند و ادعا می شود . برای مثال، محمد محقق، معاون سابق رئیس جمهور و رهبر هزاره ها که در مذاکرات با طالبان در کنفرانسی در مسکو در سال 2019، علیرغم مخالفت دولت افغانستان شرکت کرد. او با ایران هم روابط گرمی دارد و به نظر می رسد مدت هاست که برای نزدیکی با طالبان تلاش می کند.
رویکردی نه چندان ایدئولوژیک
به باور نویسنده فارن پالیسی، علیرغم اینکه عموما ایران به عنوان «حامی شیعیان» سراسر جهان تلقی میشود، اما ایران در حمایت از گروههای سنی و حتی فاقد ایدئولوژی مذهبی، رویکرد ایدئولوژیک ندارد. به عنوان نمونه حمایت از سازمان سنی حماس در نوار غزه یا همکاری با برخی گروههای کرد در عراق نمونه ای از این رویکرد است.
مدت کوتاهی پیش از تصرف گذرگاه مرزی اسلام قلعه توسط طالبان -که در سالهای اخیر درآمد گمرکی و ارزآوری قابل توجهی برای دولت داشته- در اوایل ماه جولای، جلسه ای در تهران بین نمایندگان طالبان و دولت ایران برگزار شد. در 31 جولای ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در پاسخ به یک روزنامه نگار ایرانی گفت: «ما همیشه خواستار برقراری رابطه با ایران بوده ایم، چرا که ایران دارای نظام اسلامی است و ما هم خواهان برپایی یک نظام اسلامی هستیم».
در پایان نویسنده یادآوری میکند که در افعانستان همچنان با تردید به طالبان نگاه میشود و از هر ده نفر تنها یک نفر معتقد است که طالبان به طور قابل توجهی متفاوت از نحوه رفتار خود در دوران حکومت خود، بین 1996 تا 2001 عمل خواهد کرد. با این حال، تهران به واسطه اطمینان از تامین آب مورد نیاز، دلایل ایدئولوژیکی یا به عنوان راهی برای قطع نفوذ آمریکا در کابل، از حضور و رابطه با طالبان بهره خواهد برد.
گرمتر شدن روابط تهران و دهلی نو
اما مزایای ایران محدود به جغرافیا افغانستان نیست قدرت گرفتن طالبان می تواند موقعیا ایران در برخی ائتلاف ها را نیز تقویت کند.سابنا صدیقی، تحلیلگر اهل پاکستان پایگاه تحلیلی المانیتور، با انتشار یادداشتی با عنوان «هرج ومرج افغانستان انگیزه بیشتری به تلاشهای هند برای تقویت روابط با ایران داده است»، تلاش کرده پیامدهای سقوط کابل را از منظر روابط تهران و دهلی نو بررسی کند.
به نوشته صدیقی، دولت هند که همین ماه پیش،با دولت جدید ایران تماس حاصل کرده بود، با خروج آمریکا از افغانستان و تسلط طالبان بر کابل، هند بر شدت تلاش های خود برای بهبود رابطه با افزوده است. زیرا با وجود طالبان در افغانستان که ارتباط بسیار نزدیکی با طالبان دارد تحکیم روابط نزدیک با تهران برای اهداف منطقه ای هند از اهمیت وافری برخوردار است.
سابه رمانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هند، تابستان امسال دوبار به تهران سفر کرده که بار دوم آن در مقام یکی از مهمانان برجسته مراسم تحلیف ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور جدید ایران بود. به گفته دیپی سریواستاوا، سفیر سابق هند: «حضور وزیر امورخارجه در مراسم تحلیف نشانه اهمیت ایران در بالاترین سطح است. ما منافع مشترکی در منطقه داریم».
دروازه افغانستان
صدیقی معتقدست خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و افزایش سریع طالبان اوضاع را آشفته و بی ثبات کرده و هند، مانند بسیاری از کشورهای منطقه، در تلاش برای به دست آوردن جایگاه خود در افغانستان جدید است. از آنجا که هند –به رغم رقبایی چون پاکستان و چین- هیچ مرز مشترکی با کابل ندارد، دهلی نو دروازه خود به افغانستان را از طریق تهرانی می بیند که در مجاورت افغانستان قرار دارد. در واقع، هند مدتهاست که با ایران در زمینه ایجاد یک مسیر تجاری به افغانستان از طریق بندر چابهار همکاری می کند. کما اینکه رئیسی در ملاقات جایشانکار از مشارکت هند در کمک به ثبات افغانستان استقبال کرد و گفت: «ایران و هند میتوانند نقش سازنده و مفیدی در تأمین امنیت منطقه، به ویژه افغانستان داشته باشند و تهران از نقش دهلی نو در برقراری امنیت در منطقه استقبال میکند».
ایران و هند در سال 2003 یک پیمان دفاعی استراتژیک امضا کردند و همکاریهای امنیتی بیشتر میتواند بعد دیگری در روابط این دو کشور باشد. در همان ملاقات رئیسی همچنین برنامه مشترکی را برای «افزایش سطح روابط تهران و دهلی نو» پیشنهاد کرد.
به عقیده شوک سواین، استاد مطالعات جنگ و صلح در دانشگاه اوپسالا در سوئد: «دو کشور دارای پیوندهای فرهنگی قوی و اهداف استراتژیک مشترک هستند، اما روابط رو به رشد ایران با چین تا حدودی بر روابط هند و ایران تأثیر گذاشته است. با این حال، هم هند و هم ایران، افغانستان تحت کنترل طالبان را تهدیدی برای وحدت و امنیتملی خود تلقی میکنند، بنابراین احتمالاً آنها در این زمینه مواضع نزدیکی اتخاد میکنند و همکاری های دوجانبه خود را -به ویژه در مسائل امنیتی- بیش تر تقویت می کنند.
همگرایی سنتی منافع
به طور سنتی، منافع تهران و دهلی نو در افغانستان همگرا بوده است. در دهه 1990، هند و ایران از اتحاد شمال، که در جنگ با طالبان بودند، حمایت کردند. در سالهای اخیر نیز هر دو با دولت اشرف غنی، رئیس جمهور اکنون فراری افغانستان، همکاری کردند.
اما بهبود روابط هند و ایران پیامدهای پیچیده تری را هم در روابط اقتصادی و جغرافیایی از جمله در رابطه با چین داشته باشد. در همین ماههای گذشته تهران به توافق مشارکت استراتژیک جامعی با پکن دست یافت و حتی اگر دهلی نو خواهان جلوگیری از گردش ایران به سمت چین و پاکستان باشد، باز این توافق صورت گرفته و احتمالاً بر روابط هند و ایران موثر خواهد بود.
بر هم خوردن تعادل استراتژیک اوراسیا
به اعتقاد مایکل تانکوم، عضو ارشد موسسه سیاستهای اروپایی و امنیتی اتریش: «طی سده بیستم، ایران و هند برای مهار سیاست گسترش عمق استراتژیک از سوی پاکستان، از همسویی بالایی در افغانستان برخوردار بودند. اما اکنون تعادل استراتژیک در اوراسیا به طور اساسی تغییر کرده و این یک «سناریوی بازگشت به آینده» برای مشارکت ایران و هند در افغانستان نخواهد بود». تانکوم، با مقایسه مزایای هر دو اتحاد استراتژیک برای ایران، میگوید: «دلیل این امر این است که چین در مقایسه با 20 سال پیش دست بالاتری در سراسر اوراسیا دارد و این در حالی است که هند بیش از پیش در راستای ه مسویی با ایالات متحده حرکت میکند و در این شرایط تهران برای حفاظت از خود به سطح مشخصی از همکاری استراتژیک با پکن نیاز دارد»
به گفته او: «چین از طریق کریدور مرزی واخان با افغانستان مرز مشترک دارد و در مجاورت آن کریدور، در تاجیکستان، حضور نظامی دارد. چین قابلت این را دارد که حضور نظامی قابل توجهی در خاک افغانستان داشته باشد ولی هند فاقد چنین امکانی است و یا دستکم با دشواری و هزینه های بسیار سنگینی. بنابراین، در حالی که ایران سعی می کند با رابطه با هند در برخی از سطوح استراتژیک نوعی تعادل برقرار کند، معادله استراتژیک قدیمی دیگر کاربرد ندارد. در وضعیت کنونی افغانستان، این بیشتر تابع یک منطق فازی (منطق چندارزشی و نه منطق صفرویکی) است».
پروژه های حلزونی
اما باید در نظر داشت که پروژه های مشترک هند با ایران با سرعت حلزون حرکت کرده است. با اعمال تحریم های اقتصادی جدید علیه تهران توسط دونالد ترامپ، واردات نفت ایران توسط هند به شدت کاهش یافت. همچنین ، برنامه های هند برای توسعه بندر چابهار به کندی پیش می رود –اگرچه همزمان با شدت گرفتن احتمال احیای توافق برجام و رفع تحریمها، اخیراً دهلینو تلاش کرده تا برخی از فعالیتها را در این بندر برای افزایش ظرفیت حمل بار از سر بگیرد. مشارکت هند در توسعه راه آهن چابهار-زاهدان برای تأمین کالا به افغانستان و پروژه میدان گازی فرزاد-بی هم تا حدی با تحریم های آمریکا علیه ایران متوقف شد.
پلن بی
یک دیپلمات اروپایی در اسلام آباد که سابقه خدمت در ایران را دارد به شرط ناشناس بودن به المانیتور گفت: «تهران به دهلی نو به عنوان یک شریک تجاری بالقوه نگاه می کند. با این حال، آینده بستگی زیادی به احیای احتمالی برجام دارد. در صورت لغو تحریم های آمریکا، احتمال سرمایهگذاری هند در پروژه های انرژی ایران قابل توجه خواهد بود. اما در این لحظه تهران، به دلیل عدم اطمینان در مورد آینده، می خواهد همه کارت ها را در دستش نگه دارد».
او گفت به همین دلیل است که علی رغم استقبال دهلی نو از تهران در یک دهه گذشته، «ایران همکاری نزدیکی با چین دارد؛ از جمله توافق همکاری 25 ساله که و در مارس 2021 به امضا رسید. من معتقدم که با وجود اظهارات اخیر رئیسی، تهران در این زمینه بسیار محتاط است، زیرا در این لحظه هنوز مشخص نیست که آیا توافق هسته ای احیا می شود یا خیر». او افزود: «با وجود تمایل زیاد بسیاری از مقامات ارشد ایرانی برای کاستن تنش با غرب، چین نوعی پلن بی برای آینده است. بر اساس تجربیات سالهای گذشته تصور می شود که هند بیش از حد با دولت ایالات متحده مرتبط است و از دیدگاه تهران، نمی تواند در کوتاه مدت تضمین های مشابهی را [هم چون چین] ارائه دهد».
تعین گرایی جغرافیا
به نظر نویسنده این یادداشت، در نهایت، این جنبه جغرافیایی داستان است که می تواند تعیین کننده باشد. در حالی که هر دو کشور در حال برنامه ریزی مسیرهای تجاری مانند کریدور حمل و نقل بین المللی شمال به جنوب بودند و برای رقابت با چین، هند نیاز به دسترسی مستقیم از طریق چابهار به افغانستان و به دنبال آن به آسیای میانه دارد، اما شرایط آشفته در افغانستان احتمالاً این مسیرهای ارتباطی را فعلاً به بن بست می رساند.
مقامات ایرانی اخیراً مجبور شده اند برای برقراری اطمینان از امنیت مرزها با طالبان ارتباط برقرار کنند. ماه گذشته، وزارت خارجه ایران میزبان دور گفتگوهای بین الافغانی با نمایندگان دولت کابل و طالبان بود. در عین حال، تخمین زده می شود که 3 میلیون افغان در ایران زندگی می کنند که بسیاری از آنها در نتیجه جنگ های قبلی افغانستان در ایران ساکن هستند و افغان های زیادی هم به دلیل هرج و مرج جاری در حال فرار به سوی مرزها هستند.
برخلاف هند، ایران مستقیماً تحت تأثیر رویدادهای افغانستان قرار دارد و باید با برخی مسائل به طور جدی برخورد کند. در نتیجه، اگرچه روابط ایران و هند در یک مسیر صعودی به نظر می رسد، اما واقعیتهای اساسی در زمین و تغییر ژئوپلیتیک منطقه می تواند تاثیری تعیین کننده داشته باشد. این، به نوبه خود ، چالش های جدیدی را برای روابط آنها ایجاد می کند و هر طرف ممکن است مجبور باشد نگرش ها و چشم اندازهای تازه تری را اتخاذ کنند.