عامل ترور «پدر برنامه هستهای ایران» ربات قاتل هوشمند بود
به گزارش اقتصادنیوز؛ بعد از ظهر روز جمعه، ۲۷ نوامبر ۲۰۲۰ (مصادف با ۷ آذر ۱۳۹۹) خبری به سرعت در رسانهها و شبکههای اجتماعی ایرانی منتشر شد؛ پس از سالها خبر ترور یک دانشمند برجسته هستهای بار دیگر جامعه ایران را متأثر کرد و بار دیگر همه گمانهزنیهای رسانهای و اظهارات رسمی و غیررسمی، بیدرنگ و با اندک تردیدی انگشت اتهام را به سوی اسرائیل و سازمان جاسوسی موساد نشانه رفتند و دولت [درحال خروج] آمریکا را به عنوان مطلع احتمالی شماتت کردند.
اما ظاهراً اینبار همه چیز متفاوت بود؛ از هدف و عامل ترور گرفته تا ابعاد و چگونگی انجام این عملیات.
همه اینها در ساعات و حتی روزهای اولیه مبهم و ناشناخته بودند، اما رفتهرفته پردهها کنار رفت و ابعاد تلختری از عملیات تروریستی در آبسرد روشن شد؛ شهید«محسن فخریزاده» مانند دیگر دانشمندان هستهای ایران و برخلاف دیگر مقامهای عالیرتبه کشور، چهره و نامی کمتر شناخته شده برای عموم بود؛ پیشگام پروژههای کلیدی دفاعی ایران در زمان شهادت رییس سازمان پژوهشهای نوین دفاعی و معاون وزیر دفاع بود.
با این حال بقیه اطلاعات موجود در گزارشهای رسمی و غیررسمی، مبهم و گاه ضدونقیض بودند. امری که باعث شد، بعدتر زمانی که چندین آژانس خبری ایرانی گزارش دادند که «عامل ترور یک ربات قاتل با کنترل از راه دور» بوده ،بسیاری این روایت را مغایر با گزارشهای اولیه بدانند و آن را جدی نگیرند. اما حالا حدود دو ماه تا سالگرد این حادثه تروریستی نیویورکتایمز این گزارشها را تأیید کرده و مدعی شده است که عملیات ترور شهید فخریزاده پس از سالها برنامهریزی اسرائیل، با اطلاع دولت دونالد ترامپ و بدون حضور مأموران در صحنه، با استفاده از یک تیربار مجهز به هوش مصنوعی و چشم چند دوربینه کنترل از راه دور که روی یک نیسان در کنار جاده تعبیه شده بود، صورت گرفته است.
ترور با ربات قاتل کنترل از راه دور مجهز به هوش مصنوعی
فرناز فصیحی و رانن برگمن، خبرنگاران نیویورکتایمز پس از بررسی گزارشها و اسناد ادعایی و گفتوگو با مقامات اسرائیلی، آمریکایی و ایرانی که به ادعای آنها مستقیم یا غیرمستقیم از این پرونده آگاهی داشتهاند، در گزارشی مفصل به شرح این عملیات پرداختهاند.
به ادعای نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۹ یک گروه ترور در محل تعیین شده در تهران منتظر آقای فخریزاده بودند، اما عملیات در آخرین لحظه کنسل شد. موساد به لو رفتن برنامه مظنون بود و فکر میکرد ممکن است ایران تله گذاشته باشد. آنها این بار قصد داشتند روش جدیدی را امتحان کنند.
نیویورکتایمز در ادامه نوشته است مقامات آمریکایی در واشنگتن که به آنها از نقشه ترور اطلاع داده شده بود از آن حمایت کردند، چراکه ارزیابی آنها این بود که چنین عملیاتی به عواقب احتمالی آن میارزد. اما هر چه میزان اطلاعات محرمانه بیشتر شد، دشواری چالش پیش رو مشخصتر شد: مقامات ایران با علم به اینکه آقای فخریزاده در صدر فهرست افراد تحت تعقیب اسرائیل بود، میزان امنیت او را بیشتر کرده بودند.
نیویورکتایمز میافزاید، وقت تنگ بود، چرا که آقای ترامپ که برخلاف جانشین وی در مورد ایران با آقای نتانیاهو هم نظر بود، همانطور که از تابستان احتمال آن میرفت، در انتخابات آمریکا شکست خورد. این روزنامه مدعی است «اما یک ربات آدمکش عمیقا حساب و کتاب موساد را تغییر میدهد. نداشتن مامور در صحنه آن عملیات را مورد قبول تر میکند ... به گفته یک مقام اطلاعاتی آشنا با طرح نامبرده، اسراییل مدل خاصی از مسلسل FN MAG ساخت بلژیک را که به یک دستگاه رباتیک پیشرفته متصل بود انتخاب کرد. اما وزن این مسلسل، ربات، اجزا و لوازم جانبیاش با هم حدود یک تن است. بنابراین تجهیزات آن به قطعات کوچکتر تقسیم شده و قطعه قطعه، به طرق و از مسیرها و در زمانهای مختلف به صورت قاچاقی وارد کشور شدند و سپس مخفیانه در ایران مونتاژ گردیدند. ربات به گونهای مونتاژ شد تا در بستر وانت زامیاد، خودرویی که در ایران بسیار رایج است، جا شود».
به ادعای این روزنامه، «ماموران ایرانی که برای موساد کار میکردند یک وانت نیسان زامیاد آبی را کنار جادهای که آبسرد را به بزرگراه اصلی متصل میکرد پارک کرده بودند. محل مذکور اندکی ارتفاع داشت و به جاده و خودروهایی که نزدیک میشدند دید داشت. پشت وانت، زیر لایهای برزنت و مصالح ساختمانی، یک مسلسل ۷.۶۲ میلیمترید مخفی بود، مجهز به هوش مصنوعی و تجهیزات کنترل از راه دور پیشرفته که دادهها را با سرعت نور ارسال میکرد، هرچند باز هم سیگنالها با لحظهای تأخیر دریافت میشد که دامنه خطای آن در چنین عملیات دقیقی یک چالش است. هوش مصنوعی دستگاه طوری تنظیم شده بود تا تاخیر، لرزش، تکانه و سرعت خودرو را جبران کند».
«چالش دیگر تشخیص این بود که راننده خودرو آقای فخریزاده است و نه یکی از فرزندان، همسر یا محافظش. بهترین راه حل این بود که یک خودروی به ظاهر از کار افتاده، که یک چرخ ندارد و روی جک قرار گرفته، سر تقاطعی در جاده اصلی که وسایل نقلیه از آن به سمت آبسرد دور برگردان میزدند، به فاصله ۱۵۰ متری از محل ترور، پارک شده باشد. آن خودرو مجهز به دوربینی دیگر بود».
شرح عملیات
نیویورک تایمز مدعی است: «حدود ساعت ۱ بعد از ظهر، گروه ضربت ترور علامتی دریافت کردند که آقای فخریزاده، همسرش و تیمی از محافظان مسلح با خودروهای اسکورت قصد عزیمت به آبسرد را دارند. عامل ترور، که تک تیراندازی ماهر بود، موقعیت گرفت، نمای اسلحه را تنظیم کرد، چخماق را کشید و به آرامی دست به ماشه برد. اما، او حتی نزدیک آبسرد هم نبود. او هزاران کیلومتر دورتر در مکانی نامعلوم به یک صفحه نمایش کامپیوتر چشم دوخته بود. کل گروه ترور هم ایران را ترک کرده بود».
به ادعای نیویورکتایمز، «کاروان آقای فخریزاده از شهر رستمکلا در نزدیکی دریای خزر خارج شدند. خودروی اول محافظان بودند. خودروی بعدی یک نیسان مشکی بدون زره بود که آقای فخریزاده رانندهاش بود، همسر وی هم کنارش نشسته بود. دو خودروی دیگر حامل محافظانش هم پشت سرشان حرکت میکردند. ظاهرا وی حاضر نبود سوار خودروی زرهی شود و اصرار داشت یکی از اتومبیلهای خودش را براند ... این کار او نقض جدی پروتکلهای امنیتی محسوب میشد، اما او اصرار داشت ... به گفته سه نفر که با عادات وی آشنایی داشتند، وقتی همراه همسرش بود، از محافظان میخواست همراه آنها نروند و در اتومبیلی جداگانه پشت سرشان حرکت کنند».
«کمی پیش از ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر، کاروان به دوربرگردان مورد نظر در جاده فیروزکوه رسید. خودروی آقای فخریزاده تقریباً ایستاد و به راحتی توسط اپراتورها شناسایی شد. آنها همسرش را که کنارش نشسته بود نیز دیدند. اگر آقای فخریزاده در صندلی عقب خودرو نشسته بود، شناسایی وی و پیشگیری از کشتن هر شخص دیگری به مراتب سختتر میشد. اگر خودرو زرهی و شیشهها ضدگلوله بودند، گروه ضربت مجبور میشد برای از بین بردن آن از مهمات ویژه یا بمبی قویتر استفاده کند، امری که نقشهشان را باز پیچیدهتر میساخت».
این گزارش می آفزاید: «کاروان در بلوار امام خمینی به سمت راست پیچید، سپس خودروی اول جلوتر رفت تا پیش از ورود آقای فخریزاده ویلا را بازرسی کند. رفتن آن خودروی آقای فخریزاده را در معرض دید کامل قرار داد. کاروان درست قبل از رسیدن به زامیاد پارک شده، دم یک سرعتگیر سرعتش را کم کرد. مسلسل ابتدا قسمت جلوی اتومبیل زیر شیشه جلو را گلولهباران کرد. مشخص نیست آن گلولهها به آقای فخریزاده اصابت کردند یا نه اما خودرو منحرف شد و ایستاد. تیرانداز موقعیت دیدش را تنظیم کرد و بار دیگر تیرباران کرد. این بار حداقل سه گلوله به شیشه جلوی خودرو و حداقل یک گلوله به شانه آقای فخریزاده اصابت کرد. او از ماشین پیاده شد و پشت درب جلو پناه گرفت. به گزارش فارس نیوز ایران، سه گلوله دیگر به ستون فقراتش اصابت کردند. او به روی زمین افتاد. محافظ اول از یک خودروی تعقیب و گریز رسید: حامد اصغری، قهرمان جودو کشور، با تفنگ در دستش، نگاهی به اطراف انداخت، به نظر سردرگم میآمد. خانم قاسمی به تلویزیون دولتی ایران گفت که او روی زمین نشست و سر شوهرش را در آغوش گرفت».
«سپس وانت زامیاد آبی منفجر شد. و این تنها قسمت عملیات بود که طبق نقشه پیش نرفت. هدف از انفجار این بود که ربات به قطعات ریز تبدیل شود تا ایرانیها نتوانند با کنار هم قرار دادنشان تشخیص دهند چه اتفاقی رخ داده است. در عوض، بیشتر تجهیزات به هوا پرتاب شده و روی زمین افتادند. تکهها هر چند غیرقابل تعمیر اما تا حد زیادی دست نخورده باقی ماندند. ارزیابی سپاه پاسداران - که حمله توسط یک مسلسل کنترل از راه دور و «مجهز به سیستم ماهوارهای هوشمند» و با استفاده از هوش مصنوعی صورت گرفته - درست بود. کل عملیات کمتر از یک دقیقه طول کشید. پانزده گلوله شلیک شدند. ماموران تحقیق ایرانی خاطرنشان کردند که حتی یک گلوله هم به خانم قاسمی که کنارش نشسته بود اصابت نکرد، دقتی که آنها به نرمافزار تشخیص چهره نسبت داده شد».
حامد فخریزاده در ویلای خانوادگیشان در آبسرد بود که مادرش سراسیمه با او تماس گرفت و از او خواست بلافاصله خود را به محل حادثه برساند. او در عرض چند دقیقه خود را به محلی رساند که آن را یک صحنه «جنگ تمام عیار» توصیف کرد. دود و مه جلوی دیدش را گرفت و بوی خون در هوا پخش بود. او بعدا در تلویزیون دولتی گفت که این یک حمله تروریستی ساده نبود که یک نفر بیاید تیری بزند و فرار کند. ترور پدرش بسیار پیچیدهتر از آن چیزی بوده که همه فکر میکنند. او همچنین اشاره کرد که مردم عادی او را نمیشناختند اما برای کسانی که مخالف توسعه ایران هستند، بسیار شناخته شده بود.
به گفته پسر ایشان حامد فخریزاده و مقامات ایرانی، تیم امنیتی آن روز به آقای فخریزاده در مورد تهدید علیه وی هشدار داده بود و از او خواسته بود سفر نکند. علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، به رسانههای ایرانی گفت که سازمانهای اطلاعاتی حتی از محل احتمالی سوءقصد نیز اطلاع داشتند، هرچند از تاریخ آن مطمئن نبودند. یکی از مقامات اطلاعاتی ارشد سابق ایران گفت شنیده است که اسرائیل به اطلاعات امنیتی آقای فخریزاده دست پیدا کرده بود و از تغییرات لحظه آخری برنامه او، مسیر و زمان حرکتش مطلع بود. ظاهرا او حاضر نبود سوار خودروی زرهی شود و اصرار داشت یکی از اتومبیلهای خودش را براند. به گفته سه نفر که با عادات وی آشنایی داشتند، وقتی همراه همسرش بود، از محافظان میخواست همراه آنها نروند و در اتومبیلی جداگانه پشت سرشان حرکت کنند.
به ادعای نیویورکتایمز موفقیت این عملیات نتیجه چندین عامل مختلف بود: اشتباهات و نقض پروتکلهای امنیتی علیرغم آگاهی از تهدید، سالها برنامهریزی دقیق و گسترده موساد، و رویکردهای شخصی آقای فخریزاده و عدم رعایت ضرورتهای امنیتی از طرف ایشان. آقای شمخانی گفت که آقای فخریزاده «به قدری در طول سالها تهدید شده بود که دیگر آنها را جدی نمیگرفت. شاید حتی شهادت به نظر آقای فخریزاده جذاب میآمد».
نیویورکتایمز میافزاید: شاید آقای فخریزاده سرنوشت خود را پذیرفته بوده است.، اما درباره اینکه چرا نیروهای مسئول محافظت از او با نقض پرتکلها و چنین خطاهای امنیتی آشکاری مخالفت نکردهاند، افراد نزدیک به وی گفتند او پافشاری میکرد و سرسخت بود.
«آقای فخریزاده با وجود جایگاه برجستهای که در ایران داشت، علاقهمند بود یک زندگی عادی داشته باشد. او در پی لذتهای کوچک زندگی بود: دوست داشت شعر بخواند، طبیعتگردی کند و یا خودش رانندگی کند و همراه خانوادهاش به ساحل دریا برود ... اغلب با اتومبیل شخصیاش به خانه ییلاقیشان در آبسرد میرفت و اجازه نمیداد محافظان او را با ماشین ضدگلوله ببرند».