۲ نگرانی بزرگ ایران درباره طالبان
به گزارش اقتصادنیوز ؛ کوین لیم، متخصص مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا در آیاچاس مارکیت و پژوهشگر موسسه خاورمیانه در دانشگاه ملی سنگاپور در مطلبی برای فارن پالیسی با عنوان «دردسر افغانستان برای تهران بزرگتر از چیزی است که نشان میدهد» نوشت:
در روزی که طالبان کابل را تصرف کردند ، ابراهیم رئیسی ، رئیس جمهور جدید ایران ، «شکست و عقب نشینی نظامی» ایالات متحده را خوشایند قلمداد کرد. اگرچه ممکن است ایران از خروج نیروهای آمریکایی از مرزهای شمال شرقی خود خوشحال باشد ، اما امارت اسلامی بازسازی شده افغانستان مجموعه دیگری از چالش ها را ایجاد می کند که تصمیم گیرندگان تهران تمایلی به بحث علنی درباره آن ندارند.
۲ نگرانی بزرگ تهران درباره طالبان
سناریوهای نگران کننده برای تهران عبارتند از: اقدام طالبان علیه ایران یا اقلیت شیعه افغانستان، و همچنین متاستاز شبح جهادگرایی سنی به مرز غربی افغانستان.
ایران و طالبان در اواخر دهه 1990 دشمنان قسم خورده ای بودند. هنگامی که طالبان تحت تسلط پشتونها در آخرین مرحله از جنگ داخلی افغانستان در قدرت بودند، یک درگیری قومی به اندازه یک درگیری مذهبی سرسختانه بود. آنها نه تنها مخالفان بلکه اقلیت ها، مانند هزارههای شیعه را در هم شکستند. ایران به ایالات متحده، روسیه و هند در حمایت از ائتلاف شمال علیه طالبان پیوست.
در سال 1998 ، پس از ترور چند دیپلمات و یک روزنامهنگار ایرانی در مزارشریف، ایران و افغانستان تحت سلطه طالبان، تقریباً وارد جنگ شدند. گفته میشود شورای عالی امنیت ملی ایران حتی در آستانه رأی به جنگ بوده است اما بنابر ملاحظاتی، اعلان جنگ لغو شد. هنگامی که ایالات متحده در سال 2001 برای برکناری طالبان و القاعده به افغانستان حمله کرد، ایران به طور ضمنی همکاری کرد و اطلاعاتی را در زمینه جنگ در اختیار ارتش آمریکا قرار داد. تهران همچنین حمایت لازم برای به رسمیت شناخته شدن بین المللی دولت پس از طالبان در کابل کمک کرد.
اما در طول سالها با ظهور دولت اسلامی و نیروهای وابسته به آن در افغانستان (داعش خراسان)، در سالهای 2014 و 2015 با توجه به میزان تهدید ناشی از این گروه، مناسبات ایران با طالبان که خود را دشمن دولت اسلامی خراسان[شاخهای از داعش] (و نیروهای آمریکایی و وابستگان آنها) میدانست، تغییراتی کرد. و همچنین اگرچه طالبان و دولت اسلامی-خراسان هر دو شبه نظامیان سنی جهادی هستند ، اما در اهداف سیاسی و الاهیاتی اختلاف دارند و این شکاف ایدئولوژیک، آنها را به رقبای سرسختی تبدیل می کند. دولت اسلامی خراسان نیز با رویکردهای انعطافناپذیرتر، از نارضایتی جنگجویان طالبان نسبت به آنچه تساهل رهبران خود میپنداشتند- سود برد و ممکن است دوباره این کار را انجام دهد.
دلایل خویشتنداری تهران در قبال طالبان
تهران که پس از خروج آمریکا به دنبال تنظیم مناسبات با افغانستان بود، میزبان هیاتی از نمایندگان طالبان از دفتر سیاسی موقت این گروه در دوحه به سرپرستی ملا عبدالغنی برادر بود که اکنون معاون اول نخست وزیر افغانستان است. ایران همچنین محل مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان بود. به نظر می رسد رهبران ایران یک جناح عمل گرا که احتمالاً با شاخه سیاسی طالبان مرتبط است را شناسایی کرده است. حتی اگر ایدئولوژیهای دینی همسو نباشند، ایران الگویی را به فرمانروایان جدید افغانستان برای گذر از جنبش تندرو انقلابی -یا به تعبیر مناسبتر، ارتجاعی- به سوی ساختارهای دولتی پایدار ارائه میدهد؛ چرا که تداوم طالبان به عنوان یک نیروی ارتجاعی غیرقابل پیشبینی با ایدئولوژی ناهمسو، احتمالاً دردسرهای زیادی برای همسایه غربی، ایران خواهد داشت.
با این حال، در ماه های اخیر ، طالبان نظرات ضد و نقیضی را از نخبگان اصلی ایران برانگیخته اند. احمد نادری ، یکی از نمایندگان ارشد پارلمان ایران ، طالبان را به خاطر کنار گذاشتن وهابیت و تبلیغ کننده اصلی این ایدئولوژی -عربستان سعودی- تمجید کرد. رسانه های محافظهکار ایرانی، مانند کیهان و جوان ، سرمقالههای مشابهی را در تمجید تحولات احتمالی طالبان منتشر کردند.
اما برخی دیگر از طالبان انتقاد می کنند. آیت الله [لطفالله]صافی گلپایگانی ، روحانی بلندپایه شیعه ، نسبت به "اعتماد به شبه نظامیانی که سابقه سوء نیت و کشتار" دارند، هشدار داد. کیهان علیرغم تأیید اولیه، هشدار داد که طالبان به دنبال قدرت مطلق و سرکوب خشونت آمیز اقلیت های قومی افغانستان هستند. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران مدعی شد که طالبان به دنبال ایجاد خراسان بزرگ ، منطقه تاریخی شامل بخش هایی از افغانستان و آسیای مرکزی و شمال شرقی ایران بوده است.
در آستانه سقوط کابل ، پیام های رسمی تهران نیز بین هشدار و اطمینانبخشی تغییر کرد. در 8 ژوئیه ، طالبان کنترل گذرگاه مرزی اسلام قلعه که ایران را به هرات -شهری که به شدت تحت تأثیر ایران در غرب افغانستان است- وصل می کند را به دست گرفت. چند روز بعد ، در دوغارون در طرف ایران ، عبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش ایران حاضر شد تا به ایرانیان اطمینان دهد -و شاید به طالبان هشدار دهد- که مرز امن است. در 1 آگوست، سفارت ایران در کابل از همه ایرانیان خواست که افغانستان را ترک کنند.
پس از آنکه طالبان هرات را چند روز بعد تصرف کردند ، یک مقام ارشد وزارت خارجه ایران در توئیتی نوشت که مقامات جدید هرات «متعهد» هستند تا از کارکنان کنسولگری ایران در شهر محافظت کنند، گویا قصد داشت با تصورات ایرانیان مبنی بر اینکه طالبان تهدید بالقوه هستند، مقابله کنند. با این وجود، با شدت گرفتن جنگ ، ایران دیپلمات های خود را از دیگر کنسولگری های خود در افغانستان در مزارشریف، قندهار و جلال آباد به سفارت کابل منتقل کرد.
ترجیح تهران
با شکل گیری دولت طالبان ، روابط کاری صمیمانه آخرین چیزی که ایران به دنبال آن است. تهران به طور قابل ملاحظه ای ترجیح می دهد که یک دولت مرکزی به اندازه کافی قوی باشد تا جهادگران را مهار کند اما آنقدر ضعیف باشد که از لحاظ سیاسی قابل انعطاف باشد و به تهدید نظامی برای ایران تبدیل نشود.
رهبران ایران می دانند که علیرغم اطمیناندهی کنونی رهبران طالبان، شبه نظامیان بنیادگرای سنی همچنان می توانند علیه ایران شیعه و شیعیان افغان دست به کار شوند.
برای جلوگیری از وقوع یک جنگ داخلی دیگر در همسایگی و شاید با امید بیهوده نسبت به محدود کردن رفتار طالبان، ایران همچنان بر نیاز به یک دولت فراگیر افغانستان تأکید می کند. ممکن است خیلی دیر باشد. دولت موقت منصوب در کابل شامل هیچ اقلیت قومی نیست ، فقط پشتونهای تندرو.
تاکنون ، طالبان تا حد زیادی از آزار و اذیت هزارهها خودداری کرده اند و بر خلاف حکومت طالبان قبل از سال 2001 ، حتی به آنها اجازه داده اند تا مرسم مذهبی شیعیان-عاشورا- را برگزار کنند. اما هنگامی که طالبان بازارک، مرکز دره پنجشیر را که تحت کنترل مخالفان بود، تسخیر کردند، تهران طالبان را متهم کرد که به جای مذاکره، بازارک را به زور گرفته اند و با متهم کردن پاکستان به مداخله خارجی به طالبان هشدار داد. مجاهدان دره پنجشیر، نیروهای شیعه مخالف حکومت قبلی طالبان در دهه ۱۹۹۰ به نوعی متحد ایران محسوب میشدند و احمدشاه مسعود رهبر آنها چهرهای تحسینشده در ایران است.
اما بازگشت طالبان نقطه عطفی در سیاست منطقه، مشابه مداخله ایالات متحده در سال 2001 ، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و شورش های اعراب در سال 2011 است.
بدترین سناریو
در بدترین حالت ، تجدید جنگ داخلی دوباره مرزهای شرقی ایران را تهدید می کند. جنگ می تواند حتی پناهجویان ، سلاح و مواد مخدر بیشتر را به آنسوی مرز بفرستد ، چه برسد به جهادگران وفادار به شبه نظامیان افراطی سنی با ایدئولوژی های متعصبانه متنوع. با وجود بحران گسترده تر در افغانستان ، هنوز مشخص نیست که آیا طالبان این گروه های جهادی را مورد تنبیه قرار خواهد داد یا حتی می تواند فعالیت های برون مرزی خود را مهار کند یا خیر.
بمب گذاری انتحاری در فرودگاه بین المللی کابل در 26 آگوست توسط دولت اسلامی خراسان ، اگرچه ایران را هدف قرار نداد ، اما با این وجود هشدارهایی را در خود تهران درباره آنچه در زیر نظر طالبان ممکن است رخ دهد ، ایجاد کرده باشد. علاوه بر این، دولت اسلامی خراسان ، که ارتش آمریکا هسته اصلی آن را حدود 2000 جنگنده تخمین می زند ، می تواند به طرز قابل توجهی با طالبان ترکیب شود، و شناسایی را حتی برای خود طالبان به چالش تبدیل کند.
شرط بندی محتاطانه ایران
به نظر می رسد که شرط بندی محتاطانه ایران برای همکاری طالبان تا کنون نتیجه داده است. به درخواست طالبان ، ایران تحویل بنزین و گازوئیل به افغانستان را از سر گرفته است. بر اساس گزارش ها ، تجارت ایران با افغانستان - که در حال حاضر جزو پنج بازار اصلی صادرات غیرنفتی ایران است - در هر سه گذرگاه رسمی مرزی به حالت عادی بازگشته است. افزون بر این ، طالبان ایران را در مراسم تحلیف دولت جدید در کنار پاکستان ، چین ، روسیه ، ترکیه و قطر دعوت کرده اند ، اگرچه وزارت امور خارجه ایران حضور در این مراسم را مشروط به اقدامات طالبان دانسته است.
اما در سوی دیگر، ایران از طریق تیپ فاطمیون، یکی از چندین یگان رزمی که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران تأسیس شده است ، نفوذ خود را در افغانستان حفظ می کند. این تیپ شامل هزاران جنگجوی شیعه است که از بین مهاجران افغان در ایران استخدام شده اند. در 28 ژوئیه ، یک مقام فاطمیون گزارش اعزام مجدد این واحد به افغانستان علیه طالبان را تکذیب کرد و در عوض ایالات متحده و اسرائیل را به تلاش برای ایجاد درگیری متهم کرد.
با این حال، با توجه به ریشه های تیپ فاطمیون و این چشم انداز که اعضای آن اکنون میتوانند برای مشارکت واقعی در کشور خود وارد عمل شوند، ایران در صورت لزوم می تواند آنها را به راحتی در افغانستان مستقر کند. علاوه بر این ، در حالی که اسماعیل قاآنی فرمانده نیروی قدس هنوز تاحدودی متمرکز بر جبهه غربی ایران است، اما جانشین [شهید] قاسم سلیمانی، تجربه و ارتباطات عمیقی در افغانستان و آسیای میانه دارد و از موقعیت مناسبی برای مقابله با بی ثباتی در شرق ایران برخوردار است.
اما در حال حاضر ، این سناریویی است که ایران می خواهد به هر طریقی از آن اجتناب کند. قاآنی در جلسه غیرعلنی پارلمان ایران اظهار داشت که ایران برای اجتناب از درگیری با "سنی های" افغانستان -اول از همه بخوانید طالبان- تلاش میکند.
افغانستان، دروازه ورود ایران به شانگهای
علاوه بر این ، افغانستان یک مشکل چندجانبه است که نیاز به پاسخ چند جانبه منطقه ای دارد. این توجیهکننده پذیرش ایران به عنوان عضو دائم سازمان همکاری شانگهای (SCO) است.
تا پیش از این، به غیر از ترکمنستان بی طرف، ایران تنها همسایه مستقیم افغانستان بدون عضویت کامل در این سازمان بود. اعضای SCO ، از جمله تاجیکستان و به ویژه چین ، قبلاً بر سر عضویت ایران دچار اختلاف نظر شده بودند. دلایل آن، شاید مهمتر از همه ، عدم تمایل گروه برای تلقی آشکار مقابله با غرب بود. (با وجود روسیه و چین به عنوان اعضای موسس سازمان همکاری شانگهای ، این نتیجه گیری به راحتی قابل وصول است.)
اما اکنون، افغانستان پس از خروج، بار دیگر در قلب دستورات سازمان همکاری شانگهای برای مبارزه با «تروریسم ، افراط گرایی و تجزیه طلبی» و نیز ترویج بیثباتی منطقه ای است؛ امری که بدون دخالت ایران دشوارتر خواهد بود. جالب اینکه فقط چهار روز قبل از سقوط کابل ، علی شمخانی ، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران با اطمینان در توئیتر خود نوشت که "موانع سیاسی بر سر راه عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای از بین رفته است و عضویت تهران به زودی نهایی می شود."
نقطه عطف در سیاست منطقه
بازسازی افغانستان که توسط طالبان اداره می شود، نقطه عطفی در سیاست منطقه است؛ مانند مداخله ایالات متحده در سال 2001 ، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و شورشهای اعراب در سال 2011. وقایع قبلی نیز ایران را وادار کرد که معادله را با تهدیدها و فرصتهای در حال تحول سریع محاسبه وسیاستگذاری کند.
تهران آینده نگری لازم را برای مدیریت مناسبات با طالبان داشته است. با این وجود ، بزرگترین دین سالاری اسلامی جهان اکنون به احتمال زیاد باید خود را در برابر تئوکراسی جدید در شرق محافظت کند. طالبان در سرزمینی با نیمی از جمعیت ایران و یکسیوچهارم از تولید ناخالص داخلی ایران، چیزی شبیه به تهدید نظامی برای ایران نیست، اما پتانسیل اثبات شده برای گسترش بی ثباتی است.
ایالات متحده ممکن است افغانستان را از دست داده باشد ، اما اینکه آیا این وضعیت به سود ایران است، دستکم فعلاً به سختی قابل تشخیص است.