توییت من به رئیسی ربطی نداشت/هشت چالش تیم هستهای رئیسی
به گزارش اقتصادنیوز متن این گفتوگو در ادامه میآید: سید حسین موسویان مذاکره کننده سابق ایران در پرونده هستهای در گفت وگو با «آرمان ملی» به هشت چالش کلیدی در مذاکرات هستهای اشاره کرده است. پژوهشگر دانشگاه پرینستون با تحلیل مهمترین چالشهای پیش روی دولت رئیسی چشم انداز آینده ایران را در این گفت وگو ترسیم کرده است. دیدگاههایی که میتواند در شرایط کنونی که دولت رئیسی در آستانه آغاز مذاکرات هستهای است سازنده و راهگشا باشد. در ادامه ماحصل گفت وگوی«آرمان ملی» با دکتر موسویان را میخوانید.
سیاست خارجی دولت رئیسی چه تفاوتهایی با سیاست خارجی دولت روحانی کرده است؟
دولت آقای رئیسی تازه کار خود را آغاز کرده است. باید حداقل یکسال بگذرد تا بتوان تفاوتهای عملی را مشاهده کرد. منتهی در این مــدت کوتاه شاهد امتداد در مهمترین مسائــل سیاســت خــارجی بودهایم. مورد اول برجام اســت. دولت آقای رئیسی اعلام کرده که بــه بــرجام متعهد است. وزیر خارجه روسیه اخیرا هم اعلام کرد که تهران هیچ تغییــری دربرجام را نمیپذیرد. در مورد کلیــت برجام، سیاست هردو دولت یکی است و آن هم اجرای درست، کامل و بدون تغییر متن فعلی برجام است. بعد از خــروج ترامپ از برجام و روی کار آمدن بایــدن، دولت آقای روحانی اعلام کرد درمورد احیای برجام، مذاکره مستقیم با آمریکا نخواهد داشت و با اروپا و روسیه و چین گفتوگوی مستقیم خواهد داشت. دولت آقای رئیسی هم اعلام کرده که همین فرمت را در مورد گفتوگوهای برجامی ادامه خواهد داد. بنابراین بعد از خروج ترامپ، دو دولت آقایان روحانی و رئیسی مخالف مذاکره مستقیم برجامی با آمریکا بودهاند. مورد مهم دوم گفتوگوهای با عربستان است. به منظور بهبود روابط دوکشور، دولت آقای روحانی سه دور گفتوگو با عربستان در بغداد انجام داد که دولت آقای رئیسی هم دورچهارم را برگزار کرد. سیاست هر دو دولت، ترمیــم روابط با عربستان و کشورهــای عــربی همسایه بوده است. سومین موضوع مهم عضویت ایران در پیمان شانگهای بود که پروسه درخواست ایران برای عضویت، پانزده سال پیش و از زمان دولت آقای احمدی نژاد آغاز شده بود و در دوران دولت آقای روحانی نهایی شد که توسط آقای شمخانی در ماههای آخر دولت روحانی هم رسما اعلام شد. نشست سران سازمان شانگهای در دوره دولت رئیسی برگزار که مراحل پروتکلی و امضاء عضویت ایران نیز نهایی و قطعی شد. هر دو دولت درمورد عضویت ایران در سازمان شانگهای، نیز یک سیاست داشتهاند. اما موضوع مهم جدید تشنجی است که اخیرا در روابط با آذربایجان ایجاد شده که مسبب آن دولت آذربایجان بود نه دولت رئیسی. منتهی دولت رئیسی سعی نموده که این تشنج را مهار و روابط حسنه ایران با همسایگان شمالی را احیاء کند. سیاست هر دو دولت آقایان روحانی و رئیسی، روابط حسنه با کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی بوده است. شاید تنها تحول جدید در دوره دولت رئیسی، سلطه طالبان بر افغانستان است که دولت ایشان سیاست احتیاط و خویشتنداری همراه با همکاری را در برخورد با طالبان اتخاذ کرده که باید منتظر تحولات بعدی افغانستان و نتیجه این راهبرد بود.
آیا تیمی که رئیسی در وزارت خارجه به کار گرفته از توانایی مدیریت چالشهای بینالمللی ایران برخوردار هستند و متناسب با شرایط فعلی انتخاب شدهاند؟
سیاستهای هستهای کشور در شورایعالی امنیت ملی و نهایتا توسط مقام معظم رهبری اتخاذ میشود. مذاکره کنندگان هستهای هم خارج از این رویه انتخاب نمیشوند. از زمان آغاز بحران هستهای در سال 1382، شاهد تیمهای مختلف مذاکره کننده هستهای در دولت های مختلف بودهایم. طبیعی است که در دولت رئیسی هم شاهد وزیرخارجه و تیم هستهای جدید باشیم. از نظرم، موضوع بحران هسته ای یک موضوع ملی است که همه جناحهای سیاسی با هر سلیقهای باید به مذاکره کنندگان هستهای کمک کنند تا این بحران به بهترین وجه ممکن مدیریت شود. تضعیف مذاکره کنندگان هستهای، یک خودزنی ملی است. من از زمانی که خود یکی از مذاکره کنندگان هستهای بودهام، همیشه مخالف تضعیف تیم مذاکره کننده هستهای بوده و اکنون هم مخالف تضعیف تیم جدید هستهای به مدیریت آقایان امیرعبداللهیان و باقری هستم و همیشه هم اصرار داشتهام که بهرغم دیدگاههای متفاوت، باید حامی مذاکره کنندگان باشیم و اگر هم نقطه ضعفی دارند، با حمایت و کمک به آنها سعی کنیم نقاط قوت را تقویت و ضعفها را کاهش دهیم.
اخیرا در توئیتی نوشتید «وقتی سایه آدمهای کوچک در حال بلند شدن است، آفتاب آن سرزمین دارد غروب میکند». برخی در محافل سیاسی داخلی، این مطلب شما را مرتبط با مذاکرات برجامی و دولت آقایرئیسی دانستند.
من درتوئیت خود توضیح دادم که این جمله منسوب به سقراط است و ربطی به هیچ فرد و دولت و جریان سیاسی و هیچ کشور خاصی هم ندارد. بسیاری از اوقات من جملات قصار پیامبر(ص)، ائمه معصومین(ع) و بزرگان تاریخ را توئیت میکنم. منتهی متاسفانه اوضاع داخلی کشور ما به حدی سیاسی و جناحی شده که چنین برداشتهای ناصحیحی متداول شده است. البته درخارج هم برخی همین اشتباه را کردند و فکرکردند منظور من ترامپ و افول آمریکاست و برخی هم گمان کردند منظور من طالبان و افول بیشتر افغانستان است درحالی که منظورم هیچ کشور یا فردی نبود و نیست. شاهد مثال هم اینکه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، رسانههای صهیونیستی و غربی جنجال عظیمی علیه آقای رئیسی راه انداخته بودند. همان زمان و حتی قبل از انتخابات، مقالهای در یکی از رسانههای بین المللی در رد جوسازیهای بین المللی علیه آقایرئیسی منتشرکردم. حتی در دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد هم درهر نشست بین المللی که به ایشان توهین میکردند، من با توهین کننده برخورد میکردم و تحمل نمیکردم که یک خارجی به رئیسجمهور ایران توهین کند؛ هرچند آن رئیس جمهور من را قبول نداشته باشد. از نظر من موفقیت هر رئیس جمهور و دولت ما، موفقیت ایران و مردم ایران است و شکست آن هم شکست ملی است و نه شکست جناحی.
مهمترین چالشهــای پیش روی دولت رئیسی را چه میدانید؟
بحران هستهای و بحرانهای منطقهای، مهمترین چالشهای دولت آقای روحانی بودند و همچنان مهمترین چالش پیشروی دولت آقای رئیسی هستند. یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه سرنوشت برجام، درسرنوشت روابط منطقهای ما تاثیر گذار خواهد بود. دولت رئیسی اعلام کرده که بهبود روابط منطقهای در اولویت خواهد بود. این سیاست درستی است. شاید درمنطقه هم مهمترین موضوع، رفع خصومتها و تشنجات در روابط با عربستان باشد. چهاردور مذاکره در دولتهای روحانی و رئیسی با عربستان انجام شده است. مقامات ایران اعلام کردهاند که پیشرفتهای قابل توجهی درمذاکرات حاصل شده درحالی که وزیر خارجه عربستان اعلام کرد که مذاکرات نتیجه چشمگیری نداشته است. علت این تفاوت مواضع این است که ایران مایل است روابط با عربستان منهای نتیجه برجام و آمریکا بهبود یابد درحالی که عربستان منتظر نتیجه برجام و وضعیت روابط دولت بایدن با ایران است. در مذاکرات با سعودیها، از نظر تهران برقراری روابط دیپلماتیک و بهبود روابط دوجانبه اولویت دارد و از نظر عربستان، مسائل فراتر از دوجانبه مثل مسأله برجام و یمن. در دوره اوباما، سیاست آمریکا تعامل با ایران و اجرای برجام بود و عربستان هم باوجود دلخوری شدید از سیاست تعامل دولت اوباما با ایران، اما در روابط با تهران با احتیاط برخورد میکرد. ترامپ سیاست نابودی برجام و خصومت حداکثری با ایران را دنبال کرد و عربستان هم خصومت با ایران را درحدی به اوج رساند که با نتانیاهو و ترامپ، مثلث تقابل با ایران را تشکیل داد و اعلام کرد که جنگ را به داخل ایران خواهد کشاند و برای حمله آمریکا به ایران، لحظه شماری میکرد. با آمدن بایدن و اعلام سیاست بازگشت مجدد آمریکا به برجام، عربستان هم سعی نموده سطح تنش را کاهش و لذا گفتوگوی با تهران را پذیرفت. از طرف دیگر، سرنوشت روابط ریاض با تهران، مهمترین عامل در تعیین سرنوشت روابط سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با ایران بوده و خواهد بود ضمن اینکه در حل و فصل بحرانهای منطقهای در سوریه، یمن و عراق و لبنان هم تاثیرگذار خواهد بود. لذا از نظر من، این سیکل، اولین و فوریترین چالشپیشروی سیاست خارجی دولت آقای رئیسی خواهد بود. اگر دولت رئیسی بدون برجام و در وضعیت فعلی خصومت روابط ایران و آمریکا و ادامه تحریمهای یکجانبه آمریکا، بتواند با گفتوگوهای مستقیم با عربستان و سایرکشورهای عربی خلیج فارس و با اتکاء به سیاست نگاه به شرق؛ روابط با منطقه را بهبود و بحران اقتصادی کشور را حل کند؛ اولین موفقیت تاریخی و یک بن بست شکنی بزرگ و تاریخی درروابط خارجی ایران را رقم خواهد زد.
چین و روسیه چه نقشی در چشم انداز آینده سیاست خارجی ایران خواهند داشت؟ آیا دولت رئیسی با نگاه به شرق میتواند بدون در نظر گرفتن ارتباط با غرب به اهداف خود که عمدتا نیز اقتصادی است دست پیدا کند؟
روابط ایران با چین و روسیه بسیار مهم است و ضروری است که در بالاترین سطح ممکن گسترش یابد. منتهی برای پکن و مسکو، روابط با آمریکا مهمتر از روابط با ایران است و منافع ملی آنها ایجاب میکند که روابط با واشینگتن را فدای روابط با تهران نکنند. دولت روسیه کتمان نکرده که روابطش با ایران استراتژیک و راهبردی نیست اما روابطش با اسرائیل استراتژیک و مدافع امنیت اسرائیل است. معاون وزیر خارجه روسیه اعلام کرد که مسکو خود را به تضمین امنیت اسرائیل متعهد میداند. در حقیقت این مهمترین چالش بعدی سیاست خارجی دولت رئیسی است. اگر دولت ایشان بتواند در وضعیت ادامه خصومت در روابط ایران با آمریکا و غرب، یک روابط استراتژیک و جامع به معنی واقعی و عملی بین ایران و بلوک شرق به رهبری چین و روسیه برقرار کند، این دومین پیروزی وبن بست شکنی جدید در روابط خارجی ایران خواهد بود.
چرا دولت رئیسی تلاش میکند با مذاکــره و رایزنی با کشورهای اروپایی بــهاستقبال مــذاکـرات هستهای برود؟ آیا بهتــر نیـست مذاکرات به سمتی حرکت کنــد که ایران و آمریکا بدون واسطه با هم گفت وگو کنند؟
دولت رئیسی هم مثل دولت روحانی باید تابع تصمیمات حاکمیتی باشد. عدم مذاکره مستقیم با آمریکا یک تصمیم حاکمیتی است. در غیاب مذاکره مستقیم با آمریکا، دولت رئیسی و هر دولت دیگری باید با اروپا و چین و روسیه مذاکره کند. هرچند ایران اعلام کرده که به اروپا اعتماد ندارد، اما مذاکره مستقیم با اروپا منع نشده است. به هرحال این موضوع هم یک چالش مهم برای دولت آقای رئیسی است چون تحریمهای یک جانبه هستهای و غیر هستهای آمریکا، مانع اصلی اجرای برجام است و تصمیم آن هم دست آمریکاست و نه اروپا. مذاکرات ایران با اروپا و روسیه و چین و درغیاب آمریکا از سال 1382 تا 1391 به نتیجه نرسید تا اینکه نظام جمهوری اسلامی در سال 1391 و در اواخر دولت آقای احمدینژاد، تصمیم گرفت وارد مذاکره مستقیم با آمریکا شود. مذاکرات مستقیم با آمریکا در اواخر دولت احمدینژاد و در دولت روحانی، باعث شد که روی برجام توافق شود. ایران به تعهدش عمل کرد و دولت ترامپ برجام را پاره کرد. اکنون اگر دولت آقای رئیسی بتواند درغیاب مذاکره مستقیم با آمریکا و از طریق مذاکرات با پنج کشور دیگر، برجام را بهطور کامل احیاء کند و آمریکا را متعهد به اجرای کامل ودرست برجام کند، در واقع این سومین پیروزی و بنبست شکنی بزرگ دولت آقای رئیسی در روابط خارجی خواهد بود.
چرا بهرغــم اینکه رئیسی از مــدتها قبــل مــیدانســت رئـیس جمهور ایــران اســت و با چــالش پرونده هستهای مــواجه است تا به این اندازه در این زمینــه با تأخیر در تصمیم گیری مواجــه هستیم؟ آیــا ایــران میتواند با تأخیــر و تعلل در آغـاز مذاکرات از طــرف مقــابل امتیاز بگیرد؟
بایدن 20 ژانویه امسال کارش را آغاز کرد و بعد از حدود چهارماه وارد مذاکرات هستهای شد. رئیسی هم مدتی نیاز داشته تا دولتش را مستقر کند، تیم جدید هستهای تعیین کند و سیاست مذاکره هستهای خود را هماهنگ کند. تاخیر مهمی درکار نمیبینم. منتهی باتوجه به گذشت چندماه، تیم مذاکره کننده جدید درحالی به مذاکره می رود که ایران غنی سازی خود را به سطح 06درصد رسانده و آمریکا هم دریایی از تحریم علیه ایران وضع کرده است. طبیعی است که هردو طرف سعی کنند ابزار چانه زنی مناسب داشته باشند.
براساس اظهارات باقری کنی ایران قصد دارد از جایی که مذاکرات به بن بست رسیده مذاکرات را آغاز کند. آیا این رویکرد میتواند ایران را به اهداف خود برساند؟ مهمترین چالشهای امروز مذاکرات هستهای چیست؟
به نظر من مذاکره کنندگان هستهای دولت آقای رئیسی با هشت چالش مهم زیر مواجهاند که تیم هستهای آقای روحانی هم با همین هشت چالش مواجه بود. چالش اول اینکه تیم های مذاکره کننده ما، درمورد رفع تحریمهای ثانویه مرتبط با برنامه هستهای مذاکره میکنند و نه تحریمهای اولیه و تحریمهای مرتبط با سایر موضوعات. تازمانی که تحریمهای اولیه و تحریم های آمریکا مرتبط به سایر موضوعات مثل تروریسم و حقوق بشر و موشک و منطقه ادامه داشته باشد، عادی سازی روابط اقتصادی ایران با جهان با مانع موجه خواهد بود چون شرکتها و بانکهای بین المللی بزرگ نگران تحریمهای چند لایه و پیچیده و مجازاتهای آمریکا خواهند بود. ایران نخواهد توانست از منافع اقتصادی برجام بهطور کامل و صددرصدی بهره مند شود. چالش دوم اینکه در قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمهای مجلس در موضوع هستهای، نیزرفع کامل تحریمها از جمله هستهای، نظامی، حقوق بشری و امثال آن مطرح است. لغو همه تحریمهای هستهای و فراهستهای به مذاکرات هستهای و فراهستهای نیاز دارد درحالی که مذاکره کنندگان هستهای ما، صرفا مجاز به مذاکره درمورد موضوع هستهای هستند. چالش سوم خواست ایران درمورد «لغو»تحریمها به جای «تعلیق» آنهاست. درحالیکه لغو تحریمهای اصلی آمریکا در اختیار کنگره است و اکثریت کنگره آمریکا در دوره اوباما و ترامپ با اصل برجام مخالف بودند و امروز هم برجام درکنگره آمریکا رای کافی نخواهد داشت. ضمن اینکه قانون کاتسا کنگره آمریکا مصوب اوت 2017 نیز مانع رفع تحریمهای غیرهستهای است. چالش چهارم اینکه روسیه و چین و اروپا خواهان حفظ توافقات و پیشرفتهای حاصله درشش دور مذاکرات هسته ای دوره قبل با آقای عراقچی هستند و برآن تاکید دارند. چالش پنجم این است که ایران از آمریکا تضمین میخواهد که به برجام پای بند خواهد ماند. مذاکره کنندگان آمریکایی اختیار تصمیم گیری درمورد اختیارات رئیس جمهور بعدی را ندارند. ممکن است دولت بایدن هم قول دهد که در دوره دولت خودش، به برجام پایبند خواهد بود، اما ایران نباید روی این قول حساب کند چون کنگره آمریکا ممکن همان تحریمها را تحت عنوان حقوق بشر و تروریسم اعمال کند. البته مذاکره کنندگان ایران هم نمیتوانند تضمین کنند که ایران برای همیشه به برجام پای بند خواهد بود چون هر مجلس و دولت بعدی ممکن است سیاست متفاوتی داشته باشد. چالش ششم رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران است. طبق برجام و قطعنامه 2231، تحریمهای تسلیحاتی ایران دراکتبر سال گذشته برداشته شد اما دولت ترامپ زیر بار نرفت. حالا باید دید که تیم مذاکره کننده جدید ما موفق خواهد شد که دولت بایدن را قانع کند تا دستورات اجرائی روسای جمهور قبلی درمورد رفع تحریم های تسلیحاتی ایران را لغو یا تعلیق کند. چالش هفتم هم مسائل منطقه است. واقعیت این است که تشدید تخاصمات ایران و آمریکا، ایران و عربستان؛ ایران و اسرائیل در مورد بحرانهای منطقهای، یکی از عوامل مهمی است که اجرای درست برجام را تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد. لذا در مقاله مشترکی که من و پرفسور ولی نصر در فارین پالیسی آمریکا منتشر کردیم، پیشنهاد دادیم که برجام درقالب قطعنامه 2231 بین ایران و قدرتهای جهانی و گفتوگوهای منطقه بین ایران و کشورهای منطقه درقالب قطعنامه 598 سازمان ملل و طرح صلح هرمز ایران انجام شود که تشنجات درقالب دو گفتوگوی موازی، کاهش یابد. هشتمین چالش مربوط به راستی آزمایی رفع تحریمهاست. ایران تاکید دارد که آمریکا باید اول تحریمها را بردارد، ایران راستی آزمایی کند تا بعد به برجام برگردد. آمریکا هم عکس این روند را میخواهد. روسیه و چین و اروپا هم اقدام همزمان میخواهند. این معضل هم یک چالشی است که به سادگی قابل حل نخواهد بود. برای رفع این معضل، در مقاله اخیر در میدل ایست آی پیشنهاد کردم که دولت رئیسی، لیستی از پروژههای مهم و اساسی مورد نظر ایران را روی میزمذاکرات هستهای بگذارد و از دولت بایدن آمریکا بخواهد که مجوز اوفک و وزارت خزانهداری آمریکا را صادرکند. تصور کنید که دولت آقای رئیسی 002 میلیارد دلار پروژههای زیر بنایی در زمینههای مختلف را روی میز مذاکرات هستهای بگذارد. اگر دولت بایدن مجوز اوفک داد که سایر کشورها در طول چند سال آینده در زمینه پروژههای کلان با ایران همکاری خواهند کرد. اگر هم آمریکا هم مجوز اوفک نداد، که این عملیترین راه راستی آزمایی فوری است.