نامه محرمانه یک اصولگرا به محسن هاشمی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از تسنیم، برنامه تلویزیونی دستخط این هفته با حضور عباس سلیمی نمین پژوهشگر حوزه تاریخ، به روی آنتن شبکه 5 سیما رفت. بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید.
* اوضاع کشور را چه طور می بینید؟ میدانم هم که دیروز هم مناظره ای داشتید. الان وضعیت کشور را چه طور می بینید به لحاظ سیاسی به خصوص بعد از انتخابات 1400.
من قطعا چیزی که ما در مسیرش قرار گرفتیم را مثبت میبینم، دستاوردهایی که ما در ارتباط با حکمرانی و حکومتداری مستقل به دست آورده ایم و تعاملاتی را که در این زمینه ناگزیر در مسیرش قرار گرفتهایم، بسیار مثبت و آینده روشنی را در این زمینه متصور هستم.
اما قطعا دغدغه هایی هم دارم نگرانی هایی را هم دارم که سعی می کنم حالا بخشی از آن را در قالب مناظرات دنبال کنم تا ما بتوانیم به یک تفاهم منطقیتری در کشور برسیم.
برخی سعی میکنند رابطه جریانات سیاسی را خصمانه کنند؛ به دلایل مختلف که اگر فرصت باشد به آنها اشاره می کنم، اما من این را بسیار مضر میبینم. من در سال های اخیر به ویژه از جانب جوانان که باید جایگزین ماها بشوند برخوردارهای ناصوابی را شاهدم؛ این خیلی من را نگران می کند و من را گاهی وقت ها به هم می ریزد که چرا باید جوانانی که در این انقلاب تربیت شده اند، از اولیهترین اصول به دور باششند؟ شما بخواهید انتقاد کنید اشکال ندارد؛ ادب را در ارتباط با مافوق خودت حفظ کن.
* این مربوط به یک طیف سیاسی است یا همه طیف سیاسی؟
همه طیف های سیاسی.
* یعنی آن ادب و وقاری که باید حفظ شود و نسل شماها با همه مخالفت هایی که داشتید حفظ می کردید و حفظ می کنید؟
نخیر، ما هم اشتباهاتی داشتیم در این عرصه، این طور نبوده که در دوران ما نیروهای پردهدر وجود نداشته نه. اما در این حال ما شخصیت هایی را داشتیم مثل شهید بهشتی که با مخالف خودش بسیار مودبانه صحبت میکرد. حتی نمیگذاشت شخصیت او لکهدار شود.
نمی دانم شنیدید یا خیر در یک مناظره ای که او با یک نیروی مارکسیسم داشت یک خطایی را به لحاظ ادبی داشت که اگر ما باشیم بلافاصله سعی می کنیم دست بگیریم و او را تخریب شخصیتی کنیم یادداشت خصوصی می دهد شهید بهشتی به او که این چیزی که گفتید اشتباه بود.
ببینید ما شخصیت هایی این طوری داشتیم در دوران خودمان و آنها را سعی می کردیم معلم خودمان قرار بدهیم، اما الان افرادی مدعی عرصه فرهنگ شدهاند که زیر دستشان افرادی تربیت میشوند که اصلا در این وادی ها نیستند! نه با مخالف بلکه با همگون خودشان! این که ما اگر ایرادی را دیدیم خط بکشیم بر همه شخصیت فردی که انتقادی بر او وارد می دانیم نه با اصول اسلامی سازگار است، نه با اصول اولیه حکومت داری سازگاری دارد.
بله ما آمدیم در یک جایگاهی قرار گرفتیم ما امروز در انتخابات پیروز شدیم، آن فردی که دیروز پیروز شده بود، رفت و ما آمدیم؛ چه دلیلی دارد صدر تا ذیل را بدون اینکه استدلال داشته باشیم که آقا این آدم این ایراد را دارد... یعنی قانع کنیم افکار عمومی را قانع کنیم حتی جریان مقابل خودمان در این قضیه که به این دلیل داریم این را عوض می کنیم نه اینکه چون تعلقی داشته نه اصلا تعلقی هم نداشته، فقط در دوران مدیریت رقیب سیاسی ما در یک جایگاهی حضور داشته... این منطقی نیست.
بنابراین باید ما بتوانیم تعامل سازنده ای بین جریانات سیاسی که نظام به رسمیت میشناسد و فرصت حضور در قدرت را به آنها می دهد به وجود بیاوریم. این وضعیت به منافع ملی ضربه میزند، نه فقط ...
* آنجایی که گفتید طیف های جوان که حتی با همگونه های خودشان کنار نمی آیند و همین رفتار نگران کننده را دارند، به ویژه میخواهم متمرکز شوم روی جریان اصولگرا که شما به عنوان اصولگرا شناخته می شوید؛ در این جریان هم چنین چیزی دیده می شود؟
قطعا! خیلی از کسانی که نه تنها... در جریان خودشان پرچمدار فرهنگی می دانند ادبیات ناروایی را ترویج می کنند. خیلی از کسانی که امروز به نظر من غیرمنطقی خودشان را پرچمدار قوه فرهنگ تلقی کردهاند اینها دارند ادبیات پرخاشگرانه را ترویج می کنند. این ناصواب است.
حالا یک مداح است بسیار هم آدم محترم، اما او نمی تواند پرچمدار حوزه فرهنگ باشد یک کسی در یک حوزه دیگری یک معلوماتی دارد، منتهی اصلا تحمل مسائل سخت سیاسی و فکری را ندارد، لذا با یک تلنگر نامتعادل می شود و حرف هایی و سخنانی از او شاهد هستیم که اصلا شایسته نیست این آدم الگو شود! من به یکی از برادرانی که اصولگرا بود، یک مطلبی که میدانستم خیلی خیلی نرم گفتم که آقا شما چرا باید توهین کنید حرف های بسیار زشت بزنید، به گونه ای با خود من برخورد کردند که آدم درمی ماند، این جا نمی خواهم از آن فرد سخن بگویم ولی ارباب جمعی ایشان توهین هایی را به من روا داشتند که با هیچ اصول اخلاقی سازگاری نداشت.
آقای بنی صدر اخیرا فوت کرد، آدم خطاکاری بود، مجاهدین خلق توانستند او را بازی دهند، اما ببینید امام با او چه طور برخورد می کنند، با اینکه خطاکار است! یک مدتی در خانه تیمی مجاهدین خلق مانده امام پیغام می دهد به او که بازی نخور اینها بازی ات میدهند، در ایران بمان و کار علمی کن، این را امام صادقانه می گویند، ما اگر می خواهیم بنی صدر را نقد کنیم باید زحمت بکشیم مطالعه کنیم، خیلی از سختیها را به خودمان پذیرا باشیم تا بتوانیم یک نقد جامع داشته باشیم.
ما می خواهیم آقای میرحسین موسوی را نقد کنیم باید زحمت بکشیم؛ خب بعضی هایی که سواد لازم را ندارند یک مُهر دست شان گرفتند فوری این مهر را می کوبند... خب این جامعه را محروم می کند از خیلی از مسائل و اصلا اقناع جامعه را سخت می کند. قطعا من آقای میرحسین موسوی را یک خطاکار سیاسی جدی میدانم اما اگر بیایم بگوییم ایشان یک فراماسون بود، ایشان با سیا ارتباط داشت، برای فهم کردن آیا می توانم اقناع کنم قشری را که به ایشان اعتقاد دارند؟ میاندازمشان روی موضع لجبازی! در حالی که اگر از دایره انصاف خارج نشوم به راحتی می توانم اثبات کنم که آقای میرحسین موسوی با قرار گرفتن در برابر قانون و ساختار قانونی انتخابات، هم به خودش زیان وارد کرد، هم به جامعه زیان جدی وارد کرد، هم به گروه سیاسی خودش و در خیلی از جاها که منجر شد به برخورد رهبری که با مخالفان هم از دایره انصاف خارج نشوید.
حالا من نمی خواهم بعضی از مصادیقی که در ذهنم هست... حتی در مورد بنی صدر یکی از بزرگان که من با ایشان خاطراتشان را می گرفتم، گفتم انصافا ما در مورد بنی صدر اشتباهاتی هم داشتیم، این خیلی مهم است.
* اسم آن بزرگ را نمیگویید؟
نه! البته در همان مقطع هم همین بزرگوار به من گفتند که ما با شیوه های آیت موافقت نداریم، روشی که آیت دنبال می کند روش مورد پذیرش ما نیست. حب قطعا این طوری خیلی راحتتر ما می توانیم مسائل جامعه را به گونه ای هدایت کنیم که حداکثر اقناع را داشته باشیم. بعضی ها سعی می کنند که برعکس، حداکثر تنش را در مسائل سیاسی به وجود بیاورند.
* البته این را هم بگویم، آقای سلیمی نمین کسی است که در عنفوان جوانی در زمان دانشجویی نقدی می نویسد در آن کتابی که بنی صدر نوشته بوده در مورد اصحاب کهف و برداشت اشتباهی که از قرآن میکند، با توجه به آن منبری که شما در واقع پای منبر حضرت آیتالله خامنه ای بودید در مشهد و برای او می فرستید.
بله، من نقد جدی به لحاظ شخصیتی داشتم به آقای بنی صدر آدم. بسیار مغرور و خودخواه و خود بزرگبینی بود که دیگران را تحقیر می کرد ایشان لیسانس داشت شهید رجایی فوق لیسانس داشت گفت شهید رجایی بیسواد است و من دارای اجتهاد در صد زمینه هستم؛ علمای موجود در یک زمینه اجتهاد دارند من در صد زمینه اجتهاد دارم!
این آدم با این ویژگی ها به راحتی بازی می خورد ولی در عین حال ما وقتی می خواهیم بنی صدر را هم نقد کنیم دلیلی ندارد بگوییم آقا در لانه جاسوسی اسنادی وجود داشته که نشان از مزدوری آقای بنی صدر با سیا است؛ خب این اسناد را بروید مطالعه کنید ببینید اصلا این طوری نیست.
دو ماه قبل از اینکه بنی صدر با امام بیاید ایران، سیا در قالب یک موسسه اقتصادی با آقای بنی صدر تماس می گیرد و می گوید ما می خواهیم مشاوره اقتصادی از شما بگیریم، ماهی هم هزار دلار می دهیم؛ نه بنی صدر می دانسته که این کسی که مراجعه کرده از سیا است، نه آنها اعلام می کنند در این قضیه، نه پولی رد و بدل می شود. ایشان می آید ایران و قضیه منتفی می شود.
بعضی برای اینکه آقای موسوی خوئینی ها را بزنند، میگویند ایشان اسناد وابستگی سیا و آقای بنی صدر را داشته و چشم بسته و خیانت کرده، باید رد صلاحیت می کرد بنی صدر را. یک قصهبافی سیاسی می کنند که بسیار غیرمنصفانه است. آقای موسوی خوئینی ها در بعضی جاها اشتباه داشته، اما شما بیایید کل مسئله اسناد لانه را زیر سوال ببرید، به خاطر اینکه می خواهید آقای موسوی خوئینی ها را بزنید اصلا با منافع ملی سازگار نیست.
شما اگر امروز تندروی کنید، فردا می فهمید که تندروی کردهاید؛ برای اینکه تندروی خودتان را جبران کنید یک تندروی دیگری را آغاز می کنید از یک سمت دیگر.
* دولت آقای رئیسی را چه طور می بینید؟ البته دو ماه است مستقر شده است!
هنوز نمی شود قضاوت کرد، من هم امید دارم هم بیم دارم. امیدم به دلیل اینکه خلوص دارد خود آقای رئیسی و بعضی از کسانی که ایشان به کار گرفته، هم بیم دارم به دلیل اینکه بعضی از جوانان شاید به جای اینکه تلاش جدی بکنند و اشراف لازم را به سرعت پیدا کنند، در آن حوزه ای که قرار گرفتهاند... ببینید جوان گرایی در دولت آقای رئیسی یک ریسک بالایی دارد که البته ایشان این ریسک را پذیرفته که بتواند این انسداد را حل کند.
ما به جای اینکه بین نسل جوان و نسلی در واقع خیلی وقت است به پایان کارایی خودش رسیده، یک تقابل ایجاد شده که متاسفانه این تقابل را مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی به وجود آوردند، با تلاش برای بازگشت به قدرت اجرایی. لذا دورانشان تمام شده بود باید خودشان انتقال قدرت را به قشر جوان مورد قبول خودشان طراحی می کردند که نکردند این کار را. یک عداوتی را به وجود آوردند بین نسل جوان و نسلی که عرض کردم دوران شان تقریبا سپری شده است.
دورانشان سپری شده در حوزه اجرا نه در حوزه فکر. اگر این پیوند به وجود می آمد هم نیروی جوان خودش را نیازمند به فکر و تجربه قبل از خودش میدید و هم آن قشری که به سن بالایی رسیده، در واقع خودش را نیازمند به انرژی جوان می دید.
* چرا آقای هاشمی را مقصر این قصه می دانید؟
چون آقای هاشمی علی رغم توصیه های رهبری، نه خطاب به خود آقای هاشمی، اگر یادتان باشد در سال 83 و 84 رهبری مرتبا می گفتند نیروهای سیاسی سعی کنند فرصت را به نیروهای جوانشان بدهند؛ علی رغم همه توصیه ها آقای هاشمی برگشتند و امروز آقای رئیسی دارد ریسک می کند و ریسک بزرگی می کند و ما در این زمینه بیم داریم چون قطعا باید هم نظارت کنند بر این جوانان، چون بعضی از این جوان ها خودشان را بی نیاز از تجربه گذشتگان خود می دانند.
* مجلس را هم با همین بیم و امید می بینید؟
همین نگرانی را در مورد مجلس هم دارم.
* البته مجلس دو سالش گذشت.
در عین حال بعضی ناپختگی های سیاسی را در مجلس هم شاهدم که متاسفانه به دلیل فقدان وزنه هایی مثل آقای توکلی، مثل بعضی از شخصیت هایی که می توانستند اینها را هدایت کنند، من نگرانی هایی در مجلس هم دارم.
* فکر می کردید که انتخابات ریاست جمهوری 1400 ترکیبی که برای انتخابات نهایتا برای ریاست جمهوری می آیند رقابت کنند، چنین ترکیبی خواهد شد یا مثلا فکر می کردید ترکیب رقابتی تر خواهد بود؟ مثلا فکر می کردید علی لاریجانی رد صلاحیت شود؟
نخیر، شورای محترم نگهبان بعضی جاها مُر قانون عمل میکند، بعضی جاها استنباط می کند؛ مُر قانونی این است که این ویژگی در من با قانون سازگاری دارد یا خیر؟ سن من، آنچه که قانون به طور مشخص ضبط کرده و اعلام کرده، اما بعضی جاها هم استنباط من نوعی است که در جایگاه شورای نگهبان قرار گرفتم.
من در این زمینه این استنباط را قطعا غلط می دانم و ادله ای که ارائه شده را قابل پذیرش نمیدانم. ضمن اینکه جایگاه شورای نگهبان را بسیار بسیار مهم و تعیین کننده در نظام میدانم، برای حفظ سلامت نظام و صیانت از منافع مردم... چون ببینید هر چه ما درگیر مسائل روزمره زندگی می شویم اشرافمان بر سیاستمداران کمتر می شود.
ما در مثلا دهه 60 اشرافمان بر سیاستمداران خیلی بیشتر از امروز بود، چون وقت صرف می کردیم رصد می کردیم سیاستمداران را. سیاستمداران روز به روز پیچیده تر می شوند و طبیعتا وجود جایگاه هایی مثل شورای نگهبان بسیار ضروری است، اما در عین حال آیا خطای انسانی را من در این زمینه به آن قائل نیستم؟ چرا قائلم من معتقدم بیش از هر جایگاهی خود شورای نگهبان باید از منزلت خودش دفاع کند و مراقبت کند که گزارش های غلط ندهند. این را رهبری هم گفتند شخصیت آقای رئیسی براساس نظرسنجی ها بالاترین جایگاه را داشت، اما حتما باید ما در ارتباط با نیروهای انسانی خودمان سعه صدر بالاتری داشته باشیم.
یک جریان را شما شاهدید که می آید در قم، برخورد ناروا با آقای لاریجانی می کند؛ به این معنی نیست که مثلا آقای لاریجانی به عنوان یک سیاستمدار و به عنوان یک سرمایه برای این کشور خطا نداشته باشد؛ چرا، قطعا خطا داشته است، مگر می شود یک کسی بیاید سال ها در عرصه مسائل اجرایی و فکری حضور داشته باشد، هیچ ایرادی نداشته باشد، اما برخوردهای با سرمایه انسانی اینطوری است که ما عوض اینکه با او بحث کنیم، مُهر طرفش بیندازیم لنگه کفش بیندازیم! این از آن مواردی است که من گفتم جوانانی که نمی دانند چگونه باید وارد عرصه تاثیرگذاری باشند. شما اگر آقای لاریجانی را نقد عالمانه کنید، هم برای آقای لاریجانی مفید است هم برای جامعه مفید است، هم برای خودتان مفید است.
شما وقتی می خواهید نقد عالمانه کنید مجبورید که مطالعه کنید، مجبورید تامل کنید در تک تک کلماتتان دقت کنید، در به کارگیری واژه ها دقت کنید. با لنگه کفش انداختن به یک شخصیتی که ریاست مجلس کشور است، این شایسته نیست اصلا.
* ولی برخوردی که با این قضیه کرد، بسیار برخورد عقلایی و پخته ای بود؛ یعنی مثلا برخوردی که می توانست آقای میرحسین موسوی در 88 هم کند همان طور که شما گفتید هم به خودش و هم به کشور و هم به جریان سیاسی اش ظلم کرد، یا آقای احمدی نژاد همین طور، ولی آقای لاریجانی عقلایی عمل کرد.
براساس مصالح جامعه عمل کرد. آقای لاریجانی را من یک سرمایه می دانم کسی که سال ها رسانه ملی را اداره کرده و کسانی که ساختارشکن بودند او را سیبل قرار دادند و حمله کردند به او، یعنی او در آن دوران خودش را هزینه حفظ مصالح جامعه کرده است. در مجلس هم آنچه که میتوانسته، واقعا مجلس را بدون تنش اداره کرده است. ما در دوران ایشان نداشتیم خیلی از مسائلی که قبل از آن داشتیم.
ما نسبت به سرمایههایمان نباید احساس بینیازی داشته باشیم، سرمایه های انسانی خیلی فراوان نیست در یک جامعه ای، سال ها طول می کشد تا یک شخصیتی در جامعه رشد می کند و دارای تجربه می شود.
ما عوض اینکه دلسوزانه یک ضعفی که اگر آقای لاریجانی دارد، این را اصلاح کنیم و او را حفظ کنیم... این برخورد با برخورد امام نسبت به بنی صدر چه قدر فاصله دارد؟ راجع به کسی که الان مشاور رهبری است، حکم مشاوره رهبری را دارد، ما تلاش کنیم که او را از صحنه سیاست برای همیشه بیرون برانیم. این با کدام پیروی از ولایت و پیروی از فهم حکومتداری تطبیق دارد؟ هیچی مطابقت ندارد! این را که می گویم، من در دوران آقای صادق لاریجانی چندین بار با شکایت خود قوه قضائیه محاکمه شدم.
* و نقدهای صریح هم داشتید.
نقدهای جدی به آقای صادق لاریجانی در قوه قضائیه داشتم.
* و اینکه خود آقای رئیسی پیگیری کرد، برای حل این مشکل.
بله، اخلاقمدارانه؛ آقای رئیسی را شما هرگز ندیدید که در مقام هتک دیگران بربیاید برای اثبات خودش.
*در همین مناظرات چه ظلمهایی شد!
هم مناظرات، هم بعد از اینکه دولت را به دست آورد، تلاش نکرد خودش را اثبات کند با هجمه به دیگران. این را یاد بگیریم.
* آینده سیاسی آقای لاریجانی را چه می بینید؟
من دوست دارم شخصیت هایی مثل آقای لاریجانی بیایند در حوزه فرهنگ؛ یعنی امروز حوزه فرهنگ ما خیلی خیلی غریب است.
* آقای اژه ای را چه طور دیدید در قوه در این مدت.
قطعا ایشان هم منشا یک ابتکارات جدیدی است که بسیار شایسته است، من برای ایشان هم آرزوی تاثیرگذاری بیشتری در قوه قضائیه می کنم.
* همین نشست هایی که با طیف های مختلف سیاسی دارند به نظرم گام خوبی است.
بله، ولی قوه قضائیه نیاز به کار خیلی بیشتر از این دارد. ما اصولگرایان متاسفانه در یک دوره ای غفلت کردیم از قوه قضائیه و دائم به قوه مجریه پرداختیم و از قوه قضائیه کاملا دور شدیم و این باعث شکلگیری آفات جدی در قوه قضائیه شد. متاسفانه جریانات مختلف هم روی آن کار کردند و ما غفلت کردیم. البته من در این زمینه کار کردم.
* سال 84 نامه نوشتید به آقای شاهرودی؟
بله، به ایشان نامه نوشتم که (....) رشوه می گیرد از دانشگاه آزاد و آقای شاهرودی هم قبول کرد این مطلب را، اما متاسفانه چون اصولگرایان دنبال این کار را نگرفتند و باعث شد که آفات جدی ریشه بدواند. امروز قطعا کارهای آقای اژه ای را کارهای خوب می بینم اما باید خیلی خیلی بیشتر کار بشود.
* چرا گیر دادید به خاندان هاشمی و دانشگاه آزاد.
تعبیر گیر دادن به من را یک مقداری بی انصافی می دانم من تنها روزنامه نگاری هستم که خیلی از مسائل را ابتدا به صورت محرمانه می دادم یعنی یک بدعتی آقای هاشمی شروع کرد که مدیران عالی رتبه چه از طریق دانشگاه آزاد مدرک بگیرند و چه خارج از کشور بروند اجازه دارند. من با وجود اینکه شما بهتر می دانید یک روزنامه نگار اگر مدارکی داشته باشد راجع به یک مسئولی حتما فوری چاپ میکند من نامه نوشتم این بدعت فاجعه ایجاد می کند که معاون رئیس جمهور برود دکتری بخواند. استعفا بدهد برود دکتری بخواند و بعد برگردد و این باعث می شود که همه کسانی که مسئولیت می گیرند به دنبال این باشند که مسائل خودشان را حل و فصل کنند این بد است. گفت که این طوری نیست و من از وقت شخصی خودم.. من چاپ نکردم من در مورد بعضی از اعضای خانواده آقای هاشمی یکسری مسائلی را محرمانه به آقای هاشمی می نوشتم و اصلا چاپ نمی کردم من حالا یک موردی را می گویم.
ما را آقای هاشمی دعوت کرد افطار. آقای هاشمی عکس خودش را بالای سرش گذاشته بود من به عکاس کیهان گفتم که این طوری عکس بگیر که مشخصا... چون ریاست جمهوری بود و عکس خود آقای هاشمی بالای سرش بود فرستادم با یک نامه محرمانه ای به آقای محسن هاشمی که آن موقع رئیس دفتر بود که آقای محسن هاشمی این بدعت خیلی بد است که آدم ها دچار خود شیفتگی شوند و عکس خودشان را بالای سرشان بگذارند اواخر ریاست جمهوری آقای هاشمی بود. خیلی تلخ بود برای محسن.
گفتم آقا محسن اگر می آوری پایین عکس را من نمی زنم ولی اگر نیاوری چاپ می کنم این عکس را خیلی به تلخی گفت که شما سخت می گیرید به آقای هاشمی، خواهیم دید که در آینده خواهند آمد و این کارها را می کنند. گفتم بگذارید آقای هاشمی بدعت گذار در این قضیه نشود. مجبور کردم آقای محسن هاشمی را عکس را پایین بیاورد و خبر را درج نکردم و تنها روزنامه نگارم که این کار را کردم هیچ روزنامه نگاری در کشور وجود ندارد که بیاید نامه های محرمانه خودش را به شورای نگهبان، به رئیس جمهور به نخست وزیر به جاهای مختلف به معاونین رئیس جمهور نامه نگاری محرمانه داشته باشد و اگر اصلاح کردند به روزنامه نکشد. چون کشیدن مسائل به روزنامه خودش یکسری تالی فاسد دارد اگر فلانی بفهمد که معاون رئیس جمهور دارد فرصت طلبی می کند.
آقای روحانی من یک بحث جدی با ایشان بر سر قضیه تحصیلش دنبال کردم. بنابراین اصلا این طوری نیست من به خانواده آقای هاشمی یک بحث خاصی و شخصی داشته باشم. حساسیت من راجع به آقای هاشمی این بود که ایشان می توانست بدعت گذاری کند که کرد. در خیلی از جاها او مدیران را به طرف دنیاگرایی سوق داد. فقط آن خطبه نمازجمعه اش نبود. عملکردهایی که آقای هاشمی دارد که بعضا در خطبه هایش در خاطراتش روزانه نویسی اش دارد آن نشان از بدعت گذاری داشت.
من در آن مناظره اخیر هم گفتم آقای هاشمی می نویسد که برادر فلان نماینده فوت کرده امام اجازه بدهید بدون پول در فلان مکان مقدس ایشان دفن شود. امام می گویند من نمی توانم چنین مجوزی بدهم برای بیت المال است. ولی آقای هاشمی این کار را می کند. شما آقای هاشمی را در دوران ریاست مجلسش دنبال کنید ببینید کاملا سه قوه را او اداره می کند. آیت الله خامنه ای مثلا مجروح است ایشان را نخست وزیر را هدایت می کند. جالب است بدانید در برخی جاها معاون نخست وزیر آقای کنگرلو را برای قضیه مک فارلین به خدمت می گیرد آقای میرحسین موسوی اصلا نمی داند کنگرلو دارد چه کار می کند.
کنگرلو معاون نخست وزیر است؛ اما توسط آقای هاشمی اداره می شود. یکسری بدعت های این طوری بود که من را به عنوان روزنامه نگار حساسیتم را برانگیخته می کرد. بعد شما حساسیت من رامی توانید امروز ببینید واقعا این گونه شد.. که خیلی از مدیران ما دنیا گرا شدند یک حقوق از دانشگاه آزاد می گرفتند یک حقوق از قوه قضائیه، یک حقوق از دانشگاه آزاد می گرفتند یک حقوق از قوه مجریه.
ببینید جالب است بازرس فرستاد آقای خاتمی در دوران خودش بازرس را گفته بود که شما نمی خواهید دانشگاه آزاد تدریس کنید؟ گفته بود من دیپلم دارم! گفته بود کاری نداشته باش به آن قضیه ما آنجا را حل می کنیم! یعنی بازرس رئیس جمهور را با وقاحت کامل به دنیاگرایی دعوت می کردند.