قمار چین در غرب آسیا

کدخبر: ۴۶۹۵۱۷
در هفته‌های اخیر بحث‌های فراوانی پیرامون «برنامه همکاری‌های جامعه بیست و پنج ساله ایران و چین» منتشر شد.
قمار چین در غرب آسیا

اگرچه این سند به طور غیررسمی در فضای مجازی دست‌به‌دست شد اما تا تبدیل‌شدن آن به یک «معاهده» یا «توافقنامه» راه درازی در پیش است. برخی این سند را به‌مثابه «فروش ایران به چین» می‌نامند و برخی هم آن را «ترکمانچای» دیگر می‌خوانند. صرف‌نظر از تمام سبّ و لعنی که به آن نسبت می‌دهند و صرف‌نظر از خدمت یا خیانت خواندن آن، می‌خواهم در اینجا از منظری دیگر به این مسئله بپردازم:

الف) ایران کشوری است محصور در میان دشمنان (به تعبیر کارگزاران نظام)؛ دشمنانی که البته با یک سیاست سنجیده و حساب شده می‌توانند به دوست تبدیل شوند یا لااقل از شدت خصومت آنها کاسته شود. ایران بازیگری «نرمال» شناخته نمی‌شود بلکه بیشتر بازیگری «چالشگر» است که سر ناسازگاری با نظم فعلی بین‌المللی دارد. نظام سیاسی در ایران و کارگزارانش طی چهار دهه اخیر با بریدن از غرب به آغوش شرق رفته‌اند. در قاموس آنها غرب (که نماد آن ایالات متحده است) در حال افول است. برخی کارگزاران نظام بر این باورند که تغییرات دگرگون‌سازی در ساختار قدرت در نظام بین‌الملل در حال رخ‌دادن است. بر اساس این نگاه، امریکا در حال ازدست‌دادن هژمونی خود است و بنابراین، کانون ثقل قدرت در حال انتقال از غرب (امریکا) به شرق (چین) است؛ منطقه‌ای که سده‌ها پیش گرانیگاه قدرت و دانش در جهان بود. نگاه دیگر این است که ایران به دلیل آچمز شدن از سوی غرب و تحریم‌های پیاپی از جریان سرمایه و قدرت در جهان خارج، کنار گذاشته شده و امکان بازیگری از او سلب شده است. بنابراین، بهتر است به‌جانب شرق گرایید تا درهای سرمایه به روی ایران گشوده شود. کارگزاران ایرانی معتقدند که ایران با توسل به شرق می‌تواند نقش بهتری ایفا کند غافل از اینکه گرانیگاه قدرت هنوز در غرب است و تا روابط ایران با غرب (امریکا) بهبود نیابد، هیچ اتفاقی در روابط با شرق حاصل نخواهد شد چه، همین شرق هم تا حد زیادی در زمینه‌های فناوری، سرمایه، بازار و غیره به غرب اتکا دارد. اگر در روابط چین با غرب «وابستگی متقابل» وجود دارد (چراکه دو طرف دارای اقتصادی درهم‌تنیده، سرمایه‌گذاری‌های کلان و غیره هستند) اما روابط ایران با چین بی‌تردید خالی از عنصر «وابستگی متقابل» است. ایران تا حد زیادی درصدد است تا «نفت» خود را بفروشد. یعنی با مطالعه این سند چنین به نظر می‌رسد که اولویت اصلی فروش نفت است و سپس فعالیت در حوزه‌های دیگر.

ب) سال گذشته در «هتل ارم» به نشستی دعوت شده بودم که برخی تاجران و فعالان بازار و برخی نیروهای وزارت خارجه (البته به تعبیر خودشان چون من شناختی از آنها نداشتم) در آن حضور داشتند. در این نشست یکی از سخنرانان (که به شدت به رنکینگ بین‌المللی خود می‌بالید) معتقد بود که آینده از آنِ چین است و اژدهای زرد با طرح «کمربند - جاده» بخش زیادی از جهان را خواهد بلعید. این سخنران - باتوجه‌به وضعیت روابط ایران با غرب که به این زودی‌ها بهبود نخواهد یافت - معتقد بود که ایران برای بقا در نظامی که همه در آن می‌جنگند نیاز به حامی دارد. او این حامی را در «چین» می‌جست و آشکارا و بدون هیچ واهمه‌ای پیشنهاد داد که ایران باید در زمره «اقمار چین» در آید تا بتواند در نظام بین‌الملل سری در سرها در آورد. وقتی فرصت پاسخ به او به من داده نشد، ترجیح دادم نشست را ترک کنم. چنین دیدگاهی ظاهراً در میان برخی کارگزاران نظام و بدنه کارشناسی هم وجود دارد. آنها معتقدند همان‌طور که ایالات متحده چتر امنیتی خود را بر سر متحدان گسترده است، بهتر است ایران نیز زیر چتر حمایتی چین یا روسیه برود و این چیزی نیست جز همان چیزی که سخنران مربوطه می‌گفت: «در زمره اقمار چین در آمدن».

ج) با این توصیف، باید پرسید هدف چین از این توافق بیست و پنج ساله چیست؟ اساساً چین از منظر اقتصاد به تحولات بین‌المللی می‌نگرد. نگاه این کشور تا حد زیادی عاری از ایدئولوژی و سیاست‌زدگی است. اگرچه در بعد داخل، سیاست حرف اول را می‌زند اما در بعد بین‌المللی این اقتصاد است که نقش غالب دارد. جوزف نای می‌نویسد: «وجه مهم و اساسی رفتار قدرت اقتصادی بیشتر وابسته کردنِ دیگران است تا وابسته بودن به آنان». این وجه در رفتار اقتصادی و بین‌المللی چین غالب است و هدف این کشور از تعامل با کشورهای ضعیف تر بیش از آنکه «وابستگی متقابل» باشد «وابسته سازی» است. دیگر آنکه، این کشور «اقتصاد» را بر «امنیت» و «ایدئولوژی» برتری داده است. به تعبیر نای، چینی‌ها به‌نوعی از «قدرت نرم» خود بهره فراوان می‌برند. یکی از نمودهای قدرت نرم چین فقدان سابقه استعماری است. چینی‌ها بازیگرانی جدید در عرصه جهانی هستند و برخلاف کشورهای غربی (فرانسه، روسیه، بریتانیا، امریکا و دیگران) فاقد پیشینه استعماری هستند و چنین وانمود می‌سازند که اهداف اقتصادی برایشان در اولویت اول قرار دارد. جوزف نای می‌نویسد: «چین که عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه نیست، از قواعدی تبعیت می‌کند که غرب آنها را تا حد زیادی ممنوع ساخته است. این کشور کمک‌های خود را در بطن توافق‌هایی پنهان میان دولت‌ها با تجارت می‌آمیزد». او می‌افزاید: «رویکرد چین ... غالباً پسند دولت‌های خودکامه است».

بااین‌حال، به نظر می‌رسد در افکارعمومی ایران، چینی‌ها جایگاه مطلوبی ندارند. ایرانیان این کشور را مدافع دولت‌های سرکوبگر می‌دانند؛ کشوری که خود فاقد سوابق دموکراتیک است. به طور خاص، در بزنگاه‌های تاریخی در ایران، چینی‌ها بیش از آنکه در حمایت از مردم درآیند (یا لااقل موضع بی طرفی اتخاذ کنند) در حمایت از نظام سیاسی درآمده و همواره رویکردی ناسازگار با فضای حاکم بر جامعه ایران اتخاذ کرده‌اند. چنین رویکردی موجب شده دو نگاه به چین در ایران شکل گیرد: یکی، نگاه دولتمردان و سیاستمداران و کارگزاران نظام سیاسی است که چین را دریچه‌ای به‌سوی اقتصاد و سرمایه می‌دانند. دوم، نگاه مردم که چینی‌ها را استعمارگرانی جدید می‌دانند که بیش از آنکه به دنبال «وابستگی متقابل» باشند به دنبال «وابسته سازی» هستند.

نویسنده‌ای معتقد است که چینی‌ها در غرب آسیا دست به «قماری بزرگ» زده‌اند. اگرچه چینی‌ها نسبت به قدرت‌های بزرگ امپریالیستی، نقش «تازه‌وارد» در منطقه دارند اما این نقش هر روز در حال پررنگ‌تر شدن است. در هر زمان و هرجایی که امریکا پا پس بکشد فضا برای چینی‌ها فراهم می‌شود. در حقیقت، خلأ قدرت پدیدآمده از سوی امریکا به‌راحتی از سوی چین پر می‌شود چراکه شرکت‌های چینی پول بسیاری دارند و از این پول در راستای قدرت نرم خود بهره می‌برند. چینی‌ها با طرح «کمربند - جاده» به دنبال احیای جاده ابریشم هستند. به همین دلیل، با بسیاری از کشورهایی که در مسیر این جاده یا راه قرار می‌گیرند قراردادهای بزرگ بسته و بازهم خواهند بست. به طور مثال، شرکت سینوپک چین در سال 2016 در زمینه تأسیسات پالایشگاهی و تصفیه قراردادی 10 میلیارد دلاری با عربستان بست. در کویت و امارات و مصر هم مبادرت به عقد قراردادهای گسترده‌ای کرده است. در سال 1397، امارات میزبان اولین سفر رئیس‌جمهوری چین به یک کشور عربی در سه دهه گذشته بود. در این سفر اماراتی‌ها سنگ تمام برای رهبر چشم‌بادامی‌ها گذاشتند. هواپیمای رئیس‌جمهور چین وقتی وارد فضای هوایی امارات شد با جنگنده‌های اماراتی استقبال و اسکورت شد. در فرودگاه هم 21 گلوله به افتخار رئیس‌جمهور چین و همسرش شلیک شد. در سفر سه‌روزه رئیس‌جمهور چین به امارات 13 توافق‌نامه و یادداشت تفاهم میان دو کشور امضا شد. این توافق‌نامه‌ها در زمینه‌های احداث ساختمان سفارتخانه‌ها، ایجاد مراکز فرهنگی، انرژی و صنعت، تجارت الکترونیک، کشاورزی، اقتصاد، نفت، همکاری اداری در امور گمرک، همکاری میان بازار بین‌المللی ابوظبی و چین و توافق شراکت و سرمایه‌گذاری در بزرگ‌ترین پروژه انرژی خورشیدی در جهان است.

سبد روابط چینی‌ها بس گسترده است. از عربستان تا ایران، از امارات تا ترکیه، از فلسطین تا اسرائیل و اردن و مصر شرکت‌های چینی با سرمایه‌های خود در حال در نوردیدن بازارها هستند. چینی‌ها در بخش تکنولوژی 463 قرارداد به ارزش 4/19 میلیارد دلار و در بخش زیرساخت‌ها 8 قرارداد به ارزش 9/5 میلیارد دلار با اسرائیل منعقد کرده‌اند. اینها نمونه‌ای از تلاش‌های چین برای یافتن بازارهای جدید، گسترده کردن سبد روابط خود، وابسته سازی دیگر کشورها و شرکت‌ها به خود و احتمالاً خارج ساختن کشورها از زیر یوغ امریکا و کشاندن آنها در مدار خود است. در نگاه چینی‌ها، غرب آسیا «جبهه نهایی» در رقابت قدرت‌های بزرگ است. اما نکته مهم در این روابط گسترده این است که چینی‌ها ترجیح می‌دهند سرمایه‌های خود را در جایی قرار دهند که ریسک سیاسی و اقتصادی کمتری داشته باشند. در غرب آسیا (که هم‌پوشانی‌های زیادی با آنچه که امروز خاورمیانه نامیده می‌شود دارد و شامل طیف گسترده‌ای از کشورها می‌شود)، بسیاری از آنها در مدار غرب می‌چرخند و کمترین چالش را با قدرت برتر نظام بین‌الملل و با نظم بین‌المللی دارند. طبیعتاً، ریسک سیاسی و اقتصادی آنها برای سرمایه‌گذاری‌های چین کم است (امارات، عربستان، ترکیه، اسرائیل و غیره) اما برای کشوری چون ایران این ریسک بسیار بالاست و تا توازنی در روابط ایران با کشورهای منطقه و غرب حاصل نشود و تا زمانی که ریسک سیاسی و اقتصادی ایران بالا باشد چینی‌ها به ایران به‌مثابه شریک (همچون کشورهای برشمرده در بالا) نمی‌نگرند چراکه باید سرشاخ شدن با «هژمون» را به جان بخرند. بنابراین، چنین سندها، قراردادها، توافقات یا معاهدات (یا هر نامی که بر آنها نهاده شود) بیش از آنکه به نفع ایران باشد، به نفع چین است. افزون بر این، ایران در داخل با بحران‌های فراوان (از جمله بحران مشروعیت)، ناکارآمدی‌های گسترده و غیره دست‌به‌گریبان است. چینی‌ها با این اسناد یا قراردادها به دنبال «شرقی کردن» یا «چینی‌سازی» زیرساخت‌های ایران هستند چون مطلع‌اند که روابط ایران با غرب چه‌بسا تا سال‌های متمادی به همین منوال باشد. پس بهتر است زیرساخت‌های ایران را از حالت غربی خارج و شرقی‌سازی کنند تا امکان مانور بیشتری به آنها داده شود.

درهرحال، تصورم این است که تا زمانی که ایران دست به یک اعتمادسازی در داخل، سپس در منطقه و پیرامون و در نهایت در محیط فرا پیرامون نزند، در به همان پاشنه خواهد چرخید. تا زمانی که «امنیت» و «ایدئولوژی» و نه «اقتصاد» نگاه غالب در سیاست خارجی باشد راه به جایی نخواهیم برد. سندها، قراردادها یا توافقاتی ازاین‌دست هم آب در هاون کوبیدن است چراکه هیچ کشوری حاضر نیست ریسک تحریم و فشار غرب و ازدست‌دادن بازارهای گسترده چشم‌آبی‌ها را از دست بدهد. چشم‌بادامی‌ها از قضا این را خوب می‌دانند. جوزف نای به نقل از ماکیاولی، واقع‌گرای بی‌همتا، می‌نویسد که «شاید صلاح شهریار بیشتر این باشد که از او بترسند تا به او عشق ورزند. برای شهریار اما خطری بالاتر از این نیست که همگان از او منزجر باشند». کشتی‌بان را سیاستی دگر باید تا کشتی سیاست ایران (در داخل و خارج) به گل ننشیند و از این آچمز شدگی برهد تا بتواند سبد روابط خود را گسترده‌تر سازد.

منابع:

* آینده قدرت، جوزف نای ترجمه احمد عزیزی، نشر نی، چاپ پنجم، 1398

* Gravitas desk, What is the real story behind China's $400 billion deal with Iran?, Mar 29, 2021, https://www.wionews.com/world/what-is-the-real-story-behind-chinas-400-billion-deal-with-iran-374134

* محمدحسین باقی، خیزش اژدهای زرد در خاورمیانه، روزنامه دنیای اقتصاد، 31/4/1397 در این لینک:

https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3416874

 

پربازدیدترین‌ها
اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید