پیامدهای ناگوار شکست مذاکرات وین برای بایدن
به گزارش اقتصادنیوز ، با وجود آنکه به نظر می رسد مذاکرات وین به مرحله نهایی خود رسیده، اما پیش بینی نتایج مذاکراتی که ماههاست در جریان است، همچنان دشوار به نظر می رسد. علی رغم این که طرف های غربی زمان باقی مانده برای رسیدن به توافق را از «چند هفته» به تنها «چند روز» کاهش داده، با این حال جمهوری اسلامی با وجود تمایل برای کسب «سریع» توافق را خواسته خود اعلام کرده، تعیین هر گونه ضرب الاجلی برای مذاکرات را رد کرده است. نمایندگان روسیه و چین نیز در روزهای اخیر تلاش داشته اند تا با اتخاذ موضعی میانه از شدت فشارهای طرف های غربی بر تیم مذاکره کننده ایرانی بکاهند.
در این شرایط، بار دیگر این پرسش به میان آمده که در صورت شکست مذاکرات چه گزینه ای در پیش روی دولتهای غربی و در راس آنها ایالات متحده وجود دارد. پیتر راجرز، کارشناس مسائل بین الملل، با انتشار یادداشتی در پایگاه اینترنتی اندیشکده اوراسیا ریویو، با عنوان «پیامدهای شکست مذاکرات هستهای ایران» این مسئله طرح کرده که پیش از هر گونه بحث پیرامون «پلن بی» باید جوانب و تبعات هر گونه شکستی در مذاکرات وین را به دقت سنجید.
واقعیتی پیچیده تر از تصورات اولیه
ایران همچنان در حال تجربه کمپین فشار حداکثری است – کارزاری که دولت ترامپ با هدف تغییر رژیم و یا دست کم مهار این کشور طراحی کرده بود و نظام شدید و پیچیده ای را بر اقتصاد این کشور تحمیل میکند. با این وجود، علیرغم پیامدهای بسیار مخرب تحریم ها بر اقتصاد کشور و نارضایتی عمیق مردم، حکومت در این کشور همچنان پا بر جاست.
با بازگشت یک رئیس جمهور دموکرات به کاخ سفید، امیدها به احیای برجام در جامعه بین المللی افزایش یافت. با این حال، با آغاز مذاکرات در شهر وین، بازگشت به مفاد برجامِ 2015 در عمل بسیار پیچیده تر از آن چیزی شد که در ابتدا تصور می شد. هم واشنگتن و هم تهران خواسته های جدیدی را مطرح و روی آنها پافشاری کرده اند. با توجه به بن بست کنونی، اکنون این سوال میلیونی مطرح می شود که پیامدهای شکست مذاکرات در وین چیست؟ به عبارت دیگر، پیش از کلید خوردن «پلن B»، چه ملاحظاتی را باید در نظر گرفت؟
شرایط سخت طرفین
دولت بایدن، همچون همتای ایرانی اش، از حمایت داخلی چندان زیادی برخوردار نیست و نتیجه مذاکرات برجام می تواند مستقیما بر انتخابات آینده تاثیر بگذارد. این در شرایطی است که دولت بایدن به طور همزمان با تبعات ویرانگر همه گیری کووید-19 و پیامدهای ظهور دیدگاه های راست افراطی در سیاست داخلی و خارجی در دوران دولت ترامپ و تلاش برای بهبود وجهه بین المللی ایالات متحده دست و پنجه نرم می کند.
او تا پیش از خروج فاجعه بار از افغانستان عملکرد نسبتا موفقیت آمیزی داشت. با این حال با وجود آن که این اقدام را در راستای افزایش تمرکز بر چین به عنوان تهدید اصلی برای منافع ایالات متحده در سراسر جهان اعلام کرد، نحوه خروج بی برنامه و آشفته از خاک این کشور به شدت به اعتبار ایالات متحده لطمه زد. بنابراین، شرایط سختی برای هر دو طرف در داخل و خارج از کشور است.
خاورمیانه در آستانه ماتریس چند وجهی بحران
اگر آمریکا و ایران نتوانند در مورد بازگشت به برجام به توافق برسند و تهران در ازای مشوقهای اقتصادی عملی ضمانتهای امنیتی ارائه نکند -که باعث بهت و حیرت هر دو طرف میشود- خاورمیانه دوباره در یک ماتریس چند وجهی بحران فرو خواهد رفت.
اول، شکست مذاکرات وین عملاً به معنای شکست مذاکرات منطقه ای متحدان عرب آمریکا با ایران است. تقریباً قطعی است که در صورت بی نتیجه ماندن مذاکرات، کشورهای خلیج فارس به جای ایران به عنوان رقیب منطقهای خود، با ایالات متحده همسو خواهند شد. بنابراین تیرسیاست تنش زدایی در منطقه به سنگ خواهد خورد. این بدون شک با منافع و استراتژی های بلندمدت ایالات متحده همخوانی ندارد، زیرا خروج از افغانستان به وضوح نشان داد که واشنگتن مصمم است از جنگ های بی پایان خاورمیانه خارج شود و در عوض بر چین و منطقه هند و اقیانوس آرام متمرکز شود.
دور شدن از حل دیپلماتیک مسائل
دوم، شکست مذاکرات منجر به بیثباتی بیشتر در منطقه میشود، زیرا ایران بازیگر کلیدی در عراق، افغانستان، لبنان، یمن و سوریه است. هر جنگی در خاورمیانه موجی عظیم از پناهجویان را روانه اروپا میکند و باعث شدت گرفتن جریان مواد مخدر و قاچاق انسان از مرزهای شرقی ایران به سمت غرب می شود و خطر حملات تروریستی را هم در خاورمیانه و هم در سایر نقاط جهان افزایش میدهد. بنابراین، به نظر می رسد ایجاد ثبات و اجماع منطقهای بدون حضور و مشارکت ایران در مذاکرات خاورمیانه، عملی تنها در راستای خالی نبودن عریضه است.
بررسی تقابل ایران و آمریکا نشان دهنده رابطه معکوس بین رشد و توانمندسازی جامعه مدنی در ایران با افزایش تحریم ها و تهدیدات آمریکاست. یعنی با افزایش تحریمهای اقتصادی، جامعه مدنی ایران نیز تضعیف میشود، تندروها دست بالا را میگیرند و حل دیپلماتیک مسائل را دور از ذهن میسازند.
تشکیل بلوکهای قدرتهای تجدیدنظرطلب
سوم، ایران برای حفظ موجودیت خود ناگزیر از اعطای امتیازات اقتصادی و امنیتی بیشتر به چین و روسیه شده و در نتیجه روز به روز به این کشورها متمایل تر می شود. به عبارت دیگر سیاست تحریم ها، تهران را مبدل به اسب تروای چین و روسیه برای نفوذ بیشتر در منطقه می کند که در نتیجه بلوکهای نظامی-امنیتی جدیدی مانند بلوکهای قدرتهای تجدیدنظرطلب تشکیل میشوند و به نوبه خود ترتیبات امنیتی منطقه را به کلی تغییر میدهند.
دولت بایدن باید به خاطر داشته باشد که تشدید تنش ها با ایران پایه و اساس ظهور قدرت های تجدیدنظرطلب مانند ترکیه و نفوذ بیشتر قدرت های توسعه طلب مانند روسیه در خاورمیانه را خواهد گذاشت. عدم حضور ایران در منطقه برای اصلاح موازنه قوای منطقه ای، نسخه ای برای تجدیدنظرطلبی و توسعه طلبی آنکارا، سیاست های سلطه طلبانه و تمامیت خواهانه سعودی ها و نفوذ بیشتر روسیه برای ایجاد شکاف در ناتو خواهد بود. بنابراین، شکست در ایجاد توازن قوا در منطقه می تواند هم خاورمیانه و منطقه بالتیک و هم اوکراین را به جنگ بکشاند.
باز شدن پنجره جدید فرصت های اقتصادی
چهارم، بازار ایران و نقش آن در قیمت نفت و امنیت ترانزیت نفت را نمی توان به راحتی نادیده گرفت. ایران با بیشترین تعداد متخصص و پرجمعیت ترین بازار در خاورمیانه، فرصتی عالی برای اروپا و ایالات متحده است تا اقتصادهای تحت تاثیر کووید و تورم خود را بازسازی کنند.
بازگشت نفت ایران به بازارهای بینالمللی همچنین میتواند به کنترل موثرتر تورم جهانی و قیمت نفت کمک کند و تهران را تشویق کند تا فعالانهتر به امنیت مسیر ترانزیت نفت در خلیج فارس کمک کند. این به نوبه خود می تواند سلطه عربستان سعودی و روسیه و هژمونی اوپک پلاس را نیز از بین ببرد. با این وجود، بدون احیای موفقیت آمیز برجام، هیچ یک از این پنجره های فرصت باز نخواهد شد.
پیامدهای ویرانگر «پلن بی»
در مجموع، «پلن B» باید به پیامدهای ویرانگر شکست مذاکرات وین برای تهران و واشنگتن، خاورمیانه و حتی کل جهان بیاندیشد. بدون برجام، ایران برنامه اتمی خود را توسعه خواهد داد، مسابقه تسلیحاتی جدید در خاورمیانه به راه خواهد افتاد، توازن قوای منطقهای به شدت دگرگون خواهد شد، مداخله و نفوذ بیشتر چین و روسیه و ترکیه توسعهطلب را به همراه خواهد داشت، و در این شرایط جنگهای بیپایان بیشتر و شکست دیپلماسی ظاهرا اجتنابناپذیر خواهد بود.
واشنگتن با دادن تضمین های لازم و گام به گام به تهران، می تواند با تقویت جامعه مدنی ایران -که به شرق با تردید نگاه می کنند- را تقویت کند، حکومت را مجاب به اصلاحات از پایین به بالا کند و زمینه را برای کنترل و عادی سازی روابط با ایران فراهم کند. انتخاب دیپلماسی به جای جنگ و پیامدهای وحشتناک آن ممکن است تصمیم سختی به نظر نرسد، اما فقط زمان می تواند بگوید کدام یک در وین انتخاب می شود.