درسهای روزولت برای تیم دیپلماسی بایدن
به گزارش اقتصادنیوز در این مطلب آمده است: بحران اوکراین و خطر قریبالوقوع به راه افتادن جنگ از سوی کرملین این پرسش را در محافل غربی به وجود آورده که آیا تنش با روسیه موجب برداشته شدن تمرکز دولت بایدن از روی مهمترین مسئله سیاست خارجه آمریکا، چین، خواهد شد؟ به همین بهانه نشریه فارن پالیسی با انتشار مقالهای با عنوان «واشنگتن باید برای جنگ با روسیه و چین آماده شود» نوشته متیو کرونیگ به بررسی این مسئله پرداخته است.
متیو کرونیگ، معاون مرکز استراتژی و امنیت اسکوکرافت شورای آتلانتیک و استاد گروه مطالعات دولتی دانشکده روابط خارجی ادموند آ. والش در دانشگاه جورج تاون است. آخرین کتاب او با عنوان «بازگشت رقابت قدرتهای بزرگ: دموکراسی در برابر استبداد از دنیای باستان تا ایالات متحده و چین» اخیرا منتشر شده است.
مدیریت همزمان بحرانها
در حالی که روسیه به دنبال تدارک بزرگترین تهاجم زمینی به اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است، مهمترین سوال استراتژیک قرن بیست و یکم در حال ظهور است: چگونه ایالات متحده میتواند دو قدرت بزرگ تجدیدنظرطلب، خودکامه و مجهز به سلاح هستهای (روسیه و چین) را به طور همزمان مدیریت کند؟
به گفته بسیاری از سیاستمداران و کارشناسان دفاعی، پاسخ این است که واشنگتن باید واکنش خود به روسیه در اروپا را تعدیل کند تا بر تهدید بزرگتر چین در منطقه ایندوپاسیفیک (اقیانوس هند و اقیانوس آرام) تمرکز کند. اما به نظر میرسد این استرتژی اشتباهی باشد.
ایالات متحده همچنان قدرتی با منافع جهانی است و نمیتواند بین اروپا و اقیانوس هند و اقیانوس آرام یکی را انتخاب کند. در عوض، استراتژی دفاعی درست باید به طور هم زمان مشتمل بر روسیه و چین باشد.
در آرزوی احیای امپراطوری؛ پایان ائتلاف و اعتبار غربی؟
در هفتههای اخیر، بایدن چندین هزار نیروی آمریکایی را برای تقویت جناح شرقی ناتو فرستاده است. یک جنگ بزرگ در اوکراین میتواند از مرزهای بین المللی عبور کند و هفت متحد ناتو را که با روسیه، بلاروس و اوکراین هم مرز هستند، تهدید کند. علاوه بر این، اگر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در اوکراین موفق شود، دلیل وجود ندارد که حرکت خود را در آنجا متوقف کند.
پوتین علاقه آشکاری به احیای امپراتوری سابق روسیه از خود نشان داده است و سایر کشورهای آسیب پذیر اروپای شرقی -لهستان، رومانی یا کشورهای بالتیک- ممکن است گزینههای بعدی باشند. تهاجم موفق روسیه به قلمرو متحد ناتو می تواند به معنای پایان اتحاد غربی و اعتبار تعهدات امنیتی ایالات متحده در سطح جهانی باشد.
تهدید چین نیز جدی است. دریاسالار فیلیپ دیویدسون، فرمانده سابق فرماندهی هند و اقیانوسیه ایالات متحده، پیشبینی کرده چین میتواند ظرف شش سال آینده به تایوان حمله کند. این جنگی است که ممکن است ایالات متحده بازنده آن باشد. اگر چین موفق شود تایوان را تصاحب کند، در مسیر خوبی برای برهم زدن نظم تحت رهبری ایالات متحده در آسیا خواهد بود، و حتی این مسئله را در سطح جهانی نیز تکرار کند.
علاوه بر این، روسیه و چین به طور فزاینده ای با یکدیگر همکاری میکنند. همانطور که نشست این ماه بین پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ نشان میدهد، مسکو و پکن در حال ایجاد اتحاد استراتژیک نزدیکتری از جمله در زمینه مسائل نظامی هستند. این دیکتاتورها میتوانند حملات دوگانهای را به ساختار اتحاد ایالات متحده هماهنگ کنند یا به شکل فرصتطلبانه از حواسپرتی ناشی از تهاجم طرف مقابل استفاده کنند. به عبارت دیگر، خطر جدی جنگهای همزمان قدرتهای بزرگ در اروپا و هند و اقیانوسیه وجود دارد.
استراتژیهای ناکارآمد
برای رفع این مشکل، بسیاری پاسخهایی را پیشنهاد کردهاند که به سادگی کارساز نیستند. دولت بایدن در ابتدا امیدوار بود که روابط با روسیه را روی یک محور «پایدار و قابل پیشبینی» تنظیم کند تا قادر باشد بر چین تمرکز کند، اما پوتین ایدههای دیگری داشت –همانطور که جهان اکنون در اوکراین شاهد آن است. اکنون واشنگتن نمیتواند تصمیم بگیرد که دشمنانش چگونه تجاوزات خود را ترتیب میدهند.
برخی دیگر هم ابراز امیدواری کردهاند واشنگتن بتواند این قدرتها را از هم جدا کند یا حتی با روسیه در برابر چین همسو شود، اما اینها راهحلهای واقع بینانه نیستند.
با این حال، دیدگاه غیرواقعبینانهای که اخیرا مورد پذیرش قرار گرفته اینست که واشنگتن باید به سادگی محدوده اقیانوس هند و اقیانوس آرام را به جای اروپا انتخاب کند. سیاستمداران و کارشناسان استدلال میکنند ایالات متحده منابع لازم برای مقابله با روسیه و چین را ندارد. آنها به قدرت چین و ثروت آسیا اشاره و استدلال میکنند آسیا باید در اولویت باشد. بر این اساس، در حالی که واشنگتن به آسیا رو میکند، کشورهای ثروتمند اروپایی مانند آلمان باید برای دفاع از ناتو گام بردارند. در واقع، انتظار میرود استراتژی دفاع ملی دولت بایدن، که به دلیل بحران اوکراین به تعویق افتاده، بدون ارائه راه حل روشنی برای مشکل جنگ در دو جبهه، بر چین تمرکز کند.
یک استراتژی منسجم
با این حال، یک استراتژی منسجم با اهداف روشن شروع میشود و اهداف واشنگتن باید مبتنی بر حفظ صلح و ثبات در اروپا و آسیا است. منافع ایالات متحده در اروپا آنقدر برایش مهم است اجازه نمیدهد متحدان اروپایی را در برابر پوتین رها کند. در واقع، اتحادیه اروپا، نه آسیا، بزرگترین شریک تجاری و سرمایهگذاری ایالات متحده است، و این عدم تعادل زمانی که چین (که ایالات متحده به دنبال جدایی اقتصادی بیشتر از آن است)، از معادله حذف شود، بسیار شدیدتر است.
علاوه بر این، چین تمرینات نظامی در اروپا و خاورمیانه انجام داده است. رقابت نظامی با چین به معنای رقابت در سطح جهانی است، نه فقط در آسیا. علاوه بر این، شی در حال ارزیابی عزم ایالات متحده است و یک واکنش ضعیف در اوکراین ممکن است حرکت چین در مورد تایوان را محتملتر کند.
علاوه بر این، ایالات متحده فرانسه نیست و به دلیل محدودیت منابع، مجبور نیست در مورد امنیت ملی خود تصمیمات راهبردی غم انگیزی اتخاذ کند. به طور خلاصه، انتشار یک استراتژی دفاعی که فقط میتواند یکی از رقبای قدرتمند ایالات متحده را مدیریت کند (که از استراتژی دفاع ملی آینده انتظار می رود)، برنامهریزی برای شکست است.
تضعیف مدل چینی
مطمئناً، توسعه این استراتژی چالشبرانگیز خواهد بود، اما چند راه برای شروع مربع کردن دایره وجود دارد.اول، واشنگتن احتمالا هزینههای دفاعی را افزایش دهد. برخلاف کسانی که ادعا میکنند منابع محدود باعث انتخابهای سخت میشود، ایالات متحده میتواند به طور همزمان برای روسیه و چین بیشتر هزینه کند. ایالات متحده 24 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را در اختیار دارد، در حالی که چین و روسیه مجموعاً 19 درصد سهم دارند. امسال، ایالات متحده 778 میلیارد دلار برای دفاع هزینه خواهد کرد در حالی که تنها 310 میلیارد دلار در روسیه و چین است.
برخی ممکن است استدلال کنند که روزهای مزیت اقتصادی ایالات متحده به دلیل رشد چین به پایان رسیده است، اما ناکارآمدیهای داخلی چین در حال ظهور است. دیکتاتورهایی مانند شی، کنترل سیاسی را بر عملکرد اقتصادی در اولویت قرار میدهند.
شی در حال تضعیف مدل رشد چین با سرکوب بخش خصوصی و عقب راندن اصلاحات آزادسازی است و دیپلماسی تهاجمی او روابط اقتصادی بینالمللی را بر هم زده است. در نتیجه، اقتصاد پکن در حال رکود است. چشمانداز بلندمدت اقتصادی روسیه حتی بدتر است. به طور خلاصه، حتی اگر این رقابت استراتژیک جدید به یک مسابقه تسلیحاتی دو در مقابل یک تبدیل شود، احتمالا واشنگتن پیروز خواهد شد.
توسعه استراتژی دفاعی جهان آزاد
علاوه بر این، ایالات متحده از این امکان برخوردار است که به طور فعالانه متحدان خود در اروپا و اقیانوس هند و اقیانوس آرام را برای توسعه استراتژی دفاعی جهان آزاد رهبری کند. ایالات متحده و متحدان رسمیاش نزدیک به 60 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را در اختیار دارند و در کنار هم به راحتی میتوانند منابع را برای حفظ تعادل مطلوب قدرت نظامی بر روی چین و روسیه به کار گیرند. اتحادهای رسمی از قبل موجود مانند ناتو در اروپا و اتحادهای دوجانبه در آسیا میتوانند با ترتیبات جدیدی مانند گفتگوی چهارجانبه امنیتی تکمیل شوند. بنابراین، احتمالا این متحدان به سوی یکدیگر گام برخواهند داشت و برای دفاع از خود تلاش بیشتری کنند، اما اگر ایالات متحده تهدید به ترک اروپا کند، آنها به تنهایی قادر به آن نخواهند بود.
بازدارندگی همزمان چین و روسیه کاری آسان نخواهد بود، اما گزینه کمخطری نسبت به این است که تصور شود واشنگتن میتواند با یک رقیب بزرگ یا دیگری در زمان مناسب خود مقابله کند. فرانکلین روزولت، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، در طول جنگ جهانی دوم پیروزی تنها در یک جبهه را انتخاب نکرد. چنانچه بایدن از این الگو پیروی کند و به طور هم زمان برای دفاع از منافع متحدان ایالات متحده در اروپا و هند و اقیانوس آرام برنامهریزی کند، از بخت بیشتری برخوردار خواهد بود.