مانیفست انقلاب و خطر افراط
روشن است که تجاوز رسمی موقعی آغاز شد که ایران آمادگی ورود به جنگ را نداشت و ارتش در حال تصفیه و بازسازی بود و رابطهاش با منابع اصلی تامین نیازهای لجستیکی قطع بود. سپاه پاسداران تازه تاسیس شده و جوان بود و حتی وارد فاز نظامی نشده بود. آنچه مدیریت جنگ را خدشهدار میکرد اختلافات افراطی بین جناحها و ناسازگاریهای بنیصدر بود. نخستوزیری و رییسجمهوری در چالش بودند. فرماندهی بنیصدر بر نیروهای مسلح و ناسازگاری با نیروهای مردمی و سپاه و بسیج کار جنگ را مشکل کرده بود. لذا همین مسائل باعث گردید جبهههای جنگ عملا تا آخر سال 1359 جهش چشمگیری نداشته باشند، ولی در مقابل درگیریهای داخلی با افراط سیاسی در 14 اسفند 59 به اوج خود رسید. البته در همین موقعیت دفاع و فداکاری نیروهای مسلح و نیروهای مردمی جلوی پیشرفت ارتش بعث عراق را گرفت و صدام را در خاک ایران زمینگیر کرد. لذا میانجیهای سیاسی پیدا شدند که با نیت خیر هدف دیگری چون نجات صدام از دامی که خود ساخته بود و آتشبس را دنبال میکردند. ولی مورد قبول رهبری قاطع امام قرار نگرفت، چراکه عراق در خاک ایران بود و اراضی اشغالی اهرم فشار در جهت امتیازگیری صدام و تحقیر عزت مردم انقلابی ایران محسوب میشد. بعد از مبارزه با افراط مشترک بنیصدر - منافقین که باعث از دست رفتن تعداد زیادی از نیروهای مخلص انقلاب از جمله شهید بهشتی و 72 تن، شهید باهنر، شهید رجایی و... شد، با خدمت گرفتن امکانات و سلاحهای فراوان نظامی موجود در ارتش، تهاجم برای اخراج متجاوزان آغاز و در اواخر سال 60 و اوایل سال 61 منجر به موفقیتهای بینظیری چون آزادی خرمشهر شد. عراق در موضع دفاعی قرار گرفت و بنگاههای خبری غربی با برنامه تبلیغی وسیع به دنبال جا انداختن اثبات جنگطلبی ایران و صلحخواهی بعث عراق، و تقویت صدامیان شدند. حامیان غربی و شرقی و عرب افراط حمایت از او را به جایی رساندند که باعث سرشکستگی و افتضاح سیاسی آنان و درنهایت تقویت روحیه تجاوزگری عراق شدند. بعدها عراق به کویت حمله کرد و جنگ دیگری را هم برافروخت. در ایران پیروزیهای مهم، توقع شتاب برای تنبیه صدام و گرفتن حق ایران را بالا برد. شعارهای ارزشی از قبیل «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» و «تنبیه و کیفر متجاوز، رسیدن به کربلا با آزادی مردم عراق»، «باز شدن راه قدس از طریق عراق» یا حتی «خشکاندن ریشههای استکبار و استعمار در منطقه» اوج گرفت و قاطعیت امام در دفاع مقدس تا آخرین نفر و آخرین نفس ولو بیست سال هم طول میکشید، شرایط ویژهای به وجود آورد. صحبت از احتمال توقف جهاد غیرقابل قبول تلقی میشد و کمتر کسی نظری خلاف آن ابراز مینمود. بعد از فتح خرمشهر، قطع جنگ و مذاکره دو طرف بعضا مطرح شد ولی فشار افکار عمومی به دلیل حضور صدامیان در خاک ایران اجازه طرح جدی را نمیداد. ولی گهگاه شایعات افراطی هم مطرح میشد که مثلا عربها حاضر به پرداخت خسارت سنگین جنگ شدهاند و مسوولان بوی دلار به دماغشان خورده، لذا مسوولان برای بیرون کردن صدام و حتی ورود به خاک عراق کوتاهی میکنند. این موارد از قول منابع نامعلوم شایعه میشد. ولی به صورت واقعی میانجیها با پیشنهاد احقاق حقوق واقعی و مسلم مردم ایران نمیآمدند و اهداف ایران تامین نمیشد، لذا میانجیگریها به نتیجه نمیرسید. لذا بحث بر سر چگونگی ادامه جنگ تا رفع فتنه در عراق و جهان بود و افکار عمومی طالب ورود به خاک عراق بودند. در جلسات حضوری خدمت امام خمینی نظامیها و بعضی از سیاسیون هم توقف پشت مرز را صحیح نمیدانستند. امام برای ورود به خاک عراق ملاحظاتی داشتند. در نهایت این اجازه در خرداد 61 داده شد ولی ورود به شهرها و مناطقی که مردم عراق هستند را منع کردند. در همین اثنا توطئه اشغال جنوب لبنان توسط اسراییل نیز شکل گرفت. در ایران موج جدیدی برای حمایت از فلسطین و مردم لبنان به وجود آمد و جالب اینکه صدام هم از این فرصت استفاده کرد و پیشنهاد متارکه جنگ و اجازه عبور ایران از خاک عراق به سوی مرزهای اسراییل را داد. برخی هم در ایران با نگاه افراطی حضور در لبنان را تایید و حتی نیروهایی هم اعزام شد. ولی نگاه تیزبین امام خمینی مانع تقسیم نیروها و حضور در جبهه شد و خوشبختانه افراط جدید خنثی گردید. حتی نیروهای اعزامی برگشت داده شد و تعدادی در حد مستشاری باقی ماندند. هر چند که برای کمکهای غیرنظامی تردید نبود و اقدام هم شد. شعار راه قدس از کربلا میگذرد مطرح شد، امام فرمودند کسی به لبنان نرود و بر تقدم جنگ با عراق تاکید کردند.
منبع: اعتماد