چرا محمود دعایی تلاش کرد دست ابراهیم رئیسی را ببوسد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از عصرایران، تلاش ناکام سید محمود دعایی (مدیر پرسابقۀ روزنامۀ اطلاعات و روحانی مبارز دیرین که به تواضع فراوان شهرت دارد) برای بوسیدن دست سید ابراهیم رییسی، رییس جمهوری بحثهای فراوانی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برانگیخته است.
خوشبختانه آقای رییسی مانع شد و این اتفاق نیفتاد وبه سود هر دو روحانی شد.
نخست فاش بگویم که نویسندۀ این سطور به آقای دعایی علاقه دارد و اگر این یادداشت را در توجیه اقدام او یافتید به همین حساب بگذارید و ناخرسند نخواهم شد اگر هم نتیجه گرفتید توجیهی ندارد نشان از بیعلاقگی ندانید چرا که دعایی در اعتدال و مدارا زبانزد خاص و عام است.
مخالفان و منتقدان هر نوع دستبوسی را مذموم میدانند خاصه اگر یک طرف روحانی اصلاح طلبی باشد که هر سال برای آقای خاتمی رییس جمهوری پیشین ایران کیک تولد میگیرد و از او با عنوان کاکا یاد میکند. با این نگاه اگر به جای ابراهیم رییسی میخواست دست محمد خاتمی را هم ببوسد نیز نکوهیدنی بود چه رسد به رییس جمهوری از طیف مخالف سیاسی.
دوستداران آقای دعایی اما به پاس لطف و صفای او به دیگران از هر لباس و صنف، یادآور میشوند گفتارو رفتار او مسیحوار است و می دانیم مسیح پای حواریون خود راهم میشست. متفاوت ترین رفتاری که از پاپ کنونی سرزده نیز شستن پای زنی پناهنده در ایتالیا بوده است.
از طیف مدافعان، مجید مرادی به منتقدان دو نکته را یادآور شده است:
«دعایی مرا به یاد مسیح میآورد آن هنگام که پای حواریون خود را شست و او همان کسی است که خسرو آواز ایران - زنده یاد شجریان- سفارش کرد بر جنازه اش نماز بگزارد و چنین کرد.»
در آن سو اما رضا موسوی طبری حکایتی بسیار شیرین و خواندنی از کیمیای سعادت نقل کرده از این قرار:
«حکایت طاووس بن کیسان و هشام بن عبدالملک؛ چون هشام به مدینه رسید گفت: کسی را از صحابه نزدیک من آرید
گفتند: همه بمردهاند. گفت: از تابعیان طلب کنید.
طاووس را نزدیک وی آوردند. چون در شد [وارد شد] ، نعلین بیرون کرد و گفت: السلام علیک یا هشام (چگونهای ای هشام؟)
پس هشام خشمگین شد عظیم، و قصد آن کرد که وی را هلاک کند. گفتند: این [مدینه] حرم رسول (ص) است و این مرد از بزرگان علماست، این نتوان کرد. پس گفت: ای طاووس! این به چه دلیری [جسارت، بی ادبی] کردی؟
گفت: چه کردم؟ خشم وی زیادت شد. گفت: چهار ترک ادب بکردی: یکی آنکه نعلین بر کنار بساط من بیرون کردی.
دیگر آنکه مرا امیرالمؤمنین نگفتی. و دیگر آنکه مرا به نام خواندی و به کُنیت نخواندی و دیگر آنکه در پیش من بنشستی بی دستوری و دست من بوسه ندادی.
طاووس گفت: اما آنکه نعلین بیرون کردم پیش تو، هر روز پنج بار پیش خداوند خویش و از آنِ همه خلق بیرون کشم، بر من خشم نگیرد.
و اما آنکه امیرالمؤمنین نگفتم آن بود که همۀ مردمان به امیری تو راضی نهاند، ترسیدم که دروغی گفته باشم.
اما آنکه تورا به نام خواندم نه به کنیت. خدای تعالی همۀ دوستان خود را به نام خواند نه به کنیت و گفت: یا آدم، یا داود، یا یحیی، یا موسی، یا عیسی ولی دشمن را به کنیت خواند و گفت: "تبّت یدا ابی لهب".
اما آن که دست بوسه ندادم از ... شنیدم که گفت: "روا نیست دست هیچ کس بوسه دادن مگر دستِ زن به شهوت، یا دست فرزند به رحمت".
اما آنکه پیش تو بنشستم، از امیرالمؤمنین علی (رض) شنیدم که گفت: هر که خواهد که مردی را بیند از اهل دوزخ، گو در مردی نگر نشسته و قومی پیش او به پا ایستاده"
هشام را خوش آمد، گفت: مرا پندی ده! گفت از علی (رض) شنیدم که گفت: در دوزخ ماران اند هر یک چندِ کوهی، و کژدمان اند هر یک چندِ اشتری، و منتظر امیراناند که با رعیت خویش عدل نکنند. این بگفت و برپای خاست و برفت. (کیمیای سعادت، ج 1، ص 385 و 386).» -
جدای آنچه از دیگران نقل شد اما باور خود را نیز میآورم:
داستان ربطی به اصلاح طلب بودن سید محمود دعایی و اصول گرا بودن سید ابراهیم رییسی ندارد. به تفاوت سنی و سوابق مبارزاتی رییس دیرین مؤسسۀ اطلاعات نیز و نیز این که وقتی دعایی در یاران و عراق روحانی شناخته شدهای بود آقای رییسی نوجوان بوده است.
قبح ماجرا به خاطر آن است که این تصور درگیرد که دست صاحب قدرت بوسیده شده است.
در پاسخ به کسانی که بر دست بوسی در دیدارهای دولتمردان در دهۀ 60 در ایئان خانۀ امام خرده میگرفتند هم گفته میشد دست مرجع تقلید خود را میبوسیدند. در نجف و پاریس هم بود چنین میکردند نه آن که به اعتبار قدرت باشد که جنبۀ مادی دارد. دست مراد و مرجع خود را میبوسند که بار معنوی دارد.
در تمثیل مسیح هم اگر آقای دعایی دستِ پاییندست و نه بالادست خود مثلا دربان مؤسسۀ اطلاعات را ببوسد این همه حرف و سخن درنمیگیرد هر چند که بعید نمی دانم چنین هم کرده باشد!
اگر دست پزشکی را ببوسید که جان مادرتان را نجات داده اخلاقی است اما اگر فلان تهیه کنندۀ تلویزیون دست رییس صدا و سیما را ببوسد به حساب تملق و به قصد بهره برداری از خوان الوان سازمان گذاشته میشود.
مرد یا زنی که به جایگاهی اجتماعی رسیده اگر دست پدر و مادر پیر خود را ببوسد کسی نمایش و سرزنش نخواهد دانست اما اگر هم او دست وزیر را ببوسد عین چاپلوسی و پستی است.
به یادآوریم که نخستین سخنی که امام خمینی در 12 بهمن 1357 و در بدو ورود به فرودگاه مهرآباد و خطاب به صف مستقبلین گفت این بود: «به رسم طاغوت، دست بسته نایستید.» آقای دعایی از مسافران همان پرواز بود و این سخن را شنیده و در روزنامهای که دو سال بعد مدیر آن شد و هنوز هم در پی 42 سال باقی و رکورددار است خوانده است.
وقتی ایستادن به رسم دوران سلطنت نکوهیده باشد دست بوسی به طریق اولی شماتت بارتر است.
دیگر این که اصحاب قدرت هر قدرهم فروتن باشند در معرض کبر و غرورند و نباید به آن دامن زد. ماجرا مثل مشارکت راشی و مرتشی یا گوینده و شنوندۀ غیبت است. همان قدر که رشوه گیرنده مقصر است رشوه دهنده هم تحریک کرده یا اگر غیبت دیگری را نشنوید گوینده ادامه نتواند داد. آدمی در معرض وسوسه است و چه بسا بار اول پس بزند و نوبت های بعد بی میل نباشد و از این منظر لطفی در حق شخص مقابل نیست.
قبح و شگفتی به خاطر بحث گرایش سیاسی هم نیست. چرا که مثلا اگر در تخت بیمارستان و در ساعات آخر عمر دست حبیبالله عسگراولادی را میبوسید چنین بحثی درنمیگرفت در حالی که او نیز به طیف مقابل تعلق داشت.
با این همه بگذارید بر اساس تجارب قبلی بگویم آقای دعایی معمولا برخوردی بسیار صمیمانه و فروتنانه دارد و چهرۀ مخاطب را میبوسد و لطف او عام است و شامل این قلم هم شده و به گرایش سیاسی و حتی فکری هم ربطی ندارد از این رو حدس میزنم چون کرونا بوده نمیتوانسته چهره را ببوسد سراغ دست رفته است!
پس نه به حساب تملق قدرت بگذارید، نه به اعتبار سیادت رییسی که خود دعایی نیز عمامۀ مشکی بر سر دارد و نه به خاطر جایگاه ریاست جمهوری که اگر به این سبب بود پیشتر بر دست حسن روحانی هم باید بوسه میزد که قطعا به او رأی هم داده بود حال آن که روشن است که به ابراهیم رییسی رأی نداده البته اگر البته در انتخابات شرکت کرده باشد!
با این مقدمات حدس میزنم یک دلیل داشته: این که او در نشستها و ملاقاتها مرد ماچ و بوسه است و چون وضعیت کرونا اجازۀ رخساره نداده به جای چهره سراغ دست رفته است. همین!