ریشههایی از رواج خشونت
در این ماجرا، اصل سیلی زدن ارزش خبری داشت و بازتاب پیدا کرد. ولی آنچه برای من جالب بود واکنش آرام فرد سیلی خورده بود که مقابله به مثل نکرد. شاید بگوییم چون مراسم اسکار بود، ترسید خراب شود. ولی فیلم دیگری را دیدم از یک سیاستمدار راستگرای استرالیایی که در پارک نشسته و چند نفر هم اطراف او هستند و گفتوگو میکنند و یک خانم از پشت سر میآید و با خشم یک تخممرغ را روی سر او میشکند و در ادامه نیز کلی لیچار بار او میکند. جالب است که آن سیاستمدار و نیز هیچ یک از اطرافیان او تهاجمی به آن زن نمیبرند و مقابله فیزیکی نمیکنند.او بعدا فقط گفت که شکایت میکند. بهطور قطع مواردی که پاسخ فیزیکی هم داده شود هست، ولی چرا در بسیاری از موارد در برابر تهاجم فیزیکی و ضرب و جرح، لزوما مقابله به مثل نمیشود در حالی که در ایران و احتمالا جوامع مشابه، در بیشتر مواقع بلافاصله پاسخ مشابه داده و جنگ مغلوبه میشود. چرا چنین تفاوتی را شاهد هستیم؟ یک پاسخ کلیشهای، ارجاع به فرهنگ است. ولی کسی به این پرسش نمیپردازد که فرهنگ از کجا آمده است؟ آیا پدیدهای ژنتیک و خارج از جامعه و اراده افراد است؟ یا این رفتار، مقدم بر فرهنگ، به عاملی مرتبط است که فرهنگ نیز زاییده آن است و این فرهنگ پاسخی به آن وضعیت مهمتر و ساختاری است. چرا رفتار خشن و تعرض فیزیکی وجود دارد؟ این در همه جا هست، فقط تفاوت در شدت و ضعف و فراوانی آن مطرح است. یکی از مهمترین علل آن عدم برخورد موثر با خشونتورزان است. علت دیگر فقدان راههای مسالمتآمیز برای حل اختلاف است که افراد را به تقابل شخصی و کاربرد خشونت میکشاند. البته مساله قدری پیچیده است، چون خیلی از اختلافات هست که از طریق مدنی و مسالمتآمیز راهحلی برای آن وجود ندارد. برای نمونه اگر بدون ضوابط متعارف چیزی را از کسی بخریم یا پولی را قرض دهیم و سند معتبری نگیریم یا معامله مخدوشی انجام دهیم...
نمیتوانیم از شیوه قانون حق خود را بگیریم و درست هم هست، لذا فرد به اقدامات شخصی روی میآورد. از سوی دیگر ناکارآمدی نهادهای رسمی و قانونی حل اختلاف، چون طولانی و پرهزینه بودن دادرسی، فرد را تشویق میکند که به راهحلهای شخصی یا همان خشونت روی آورد.
چرا طرف مضروب و خشونت دیده، مقابله به مثل میکند؟ چرا یاد نگرفتهایم که آرامش خود را حفظ کنیم و از راههای دیگر پیگیری کنیم؟ چون به تجربه فهمیدهایم پیگیری رسمی و قانونی، پرهزینه و ناکارآمد و بعضا غیرموثر است. کافی است خشونتی رخ دهد، همه میکوشند با فرستادن صلوات و برگزاری مراسم آشتیکنان، ماجرا را با رضایت تمام کنند. حتی پلیس نیز با بیمیلی به اینگونه دعاوی میپردازد. هزینههای مادی و معنوی مجازات برای فرد خشونتورز اندک است. به علاوه هزینههای پرداختی او نصیب فرد خشونتدیده نمیشود. زندان یا پرداخت جریمه به سود دولت چه فایدهای برای شاکی و مضروب دارد؟ دادرسیهای طولانی و با رفت و آمد زیاد و پرهزینه، خستهکننده است. یک شکایت کیفری مدتها یا حتی سالها طول میکشد که به نتیجه برسد و کلی هم هزینه دارد. این وضعیت برای خشونتهای کلامی و اتهامزنی نیز وجود دارد. یکی از علل رواج بداخلاقیهای کلامی در رسانههای ایران این است که هزینه چندانی ندارد. در کشورهای توسعهیافته چنین نیست. ایراد اتهامات و اقدامات مجرمانه علیه افراد هزینه سنگینی دارد، به علاوه جرایم به فرد شاکی تعلق میگیرد و نه صندوق دولت! رسیدگیها نیز سریع و دقیق و جدی انجام میشود. فرقی میان قتل و اتهام زدن نیست، اولی جسم و بدن را نشانه میگیرد، دومی شخصیت و روح و روان را. باید پلیس و دستگاه قضایی همانگونه که نسبت به قتل حساس هستند، نسبت به خشونتهای کلامی و نیز خشونتهای فیزیکی ولو کوچک نیز حساس باشند و برای آنها حداکثر مجازات قانونی را در نظر بگیرند، تا این جرایم رواج پیدا نکنند. باید خسارت آن به سود فرد قربانی واریز شود. مجازاتهای مالی سنگین بسیار موثرتر از مجازات بیفایده حبس است. فقدان این شرایط است که فرهنگ خشونتِ فیزیکی و کلامی را ایجاد میکند. کافی است به حادثه اخیر ضرب و شتم خانم مسوول پذیرش بیمارستان از سوی مدیر حراست یک پالایشگاه نگاه کنیم که به دلیل نپذیرفتن درخواست غیرقانونی، او را به شکل وحشیانهای مضروب میکند. در یک جامعه ضدخشونت، چنین مجرمانی بخشوده نمیشوند و حداکثر مجازات شامل حال آنان میشود و نباید با پادرمیانیهای بیمورد و ایجاد فشارهای پنهان به سازش ختم شود چون موجب تداوم اینگونه رفتارها خواهد شد.
منبع: اعتماد