سیسمونی گیت و تیم رسانهای قالیباف
به گزارش اقتصادنیوز در این یادداشت آمده است:
این نوشتار به ارزیابی فعالیت تیم رسانه ای حامی قالیباف در جریان ماجرای «سیسمونی گیت» می پردازد. از منظر جامعه شناسی رسانه، رابطه بین اصحاب قدرت سیاسی با تیم یا مشاور رسانهای در قالب عقد قرارداد در ازای ارایه مشاورههای لازم برای انعکاس مناسب دیدگاهها و پاسخگویی به انتقادهای منتقدان قابل تعریف است. این شیوه ارتباطی در کشورهای غربی سابقه طولانی دارد.
مشاوران رسانهای نقش هدایت رویتپذیری در سیاست را بر عهده دارند. مایکل ریور( Michael Reaver) و دیوید گرگن (David Gergen) را میتوان از اولین نظریه پردازان هدایت و مدیریت فعالیتهای رسانهای سیاستمداران قلمداد نمود.
آنها معتقد بودند که در رسوایی های سیاسی که با پسوند گیت (Gate) مشخص میشوند، راهبردهای نزاع جویانه و پنهان کاری بیش از حد میتواند نتایج معکوس و فاجعه باری به همراه داشته باشد. از دیدگاه این دو نظریه پرداز رسانه، از وظایف مهم تیم رسانهای دور نگه داشتن سیاستمدار از خط مقدم به ویژه در مورد مساله گاف، فوران احساسات، درز اطلاعات، سوء تفاهم، و رسواییهای سیاسی است.
با وجود، تلاش تیم رسانهای قالیباف برای کنترل ماجرای «سیسمونی گیت»، با توجه به تلاشهای ناشیانه و ارائه مشاورههای غلط، دامنه انتقادها بر علیه این سیاستمدار به حدی گسترده شده است که حتی شعارهای ابداعی در اعتراضهای صنفی از آن متاثر شده است.
علاوه بر این، برخی اظهار نظرهای پیشین قالیباف(به ویژه ادعای نمایندگی و صدای 96 درصد از مردم در مقابل 4 درصد سرمایهسالاران و ضرورت مقابله با واردات برخی کالاها توسط فرزندان نخبههای سیاسی کشور) از آرشیو بیرون کشیده شده و با نشان دادن تناقضهای اساسی بین گفتار و رفتار ، جایگاه سیاسی-اجتماعی او را به جد به چالش کشیده است.
ماهیت رسوا کننده سیسمونی گیت، نه در انجام تخلف یا جرم، بلکه ریشه در انتظارات اجتماعی دارد که به واسطه اظهار نظرهای پیشین خود قالیباف در دفاع از تولید ملی و ممنوعیت ورود کالاهای خارجی با وجود تولیدات مشابه داخلی و ادعای او مبنی بر نمایندگی 96 درصدیها در برابر 4 درصد سرمایهسالاران شکل گرفته است.
بر این اساس، حتی فراتر از حکایت «رطب خورده چون منع رطب کند»، اقشار مختلف، «توزیع ناعادلانه رنج های ناشی از اعمال تحریمها» را به چالش میکشند و فریاد اعتراضی خود را علیه اقشاری سر میدهندکه به رغم ادعاهای مزورانه خود، نه تنها از تحریم آسیب نمیبینند بلکه بواسطه فرصتهای آن، موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود را تقویت کردهاند.
یکی از شیوه های کنترل رسواییهایی سیاسی، و محدود و محصور کردن سرچشمه های دردسر و تنزل پیامدهای بالقوه آسیب زای آن، راهبرد «امکان انکار آتی» است؛ به این معنا که شرایطی فراهم میشود در صورت برملا شدن ماجرا چنین قلمداد کنند که این سیاستمدار از ماجرا بی خبر بوده است.
هرچند به نظر نمیرسد مشاوران رسانهای قالیباف از سفر خانواده قالیباف به ترکیه قبل از این، باخیر بوده باشند تا احتمال کنترل افشای این ماجرا را در ذهن داشته باشند، ولی آنها نیز از راهبرد «امکان انکار آتی» بهره بردند. اما خطای بزرگ استفاده از این راهبرد آن بوده که اصولا" در قوانین کشور ما سفر زن بدون اجازه و اطلاع شوهر امکانپذیر نیست و این نشان میدهد که قالیباف از سفر خانواده خود به ترکیه باخبر بوده است و با اجازه و رضایت او، این مسافرت انجام یافته است!
شگرد دیگر آنها «تفکیک قضاوت درباره منش و سبک زندگی پدر با فرزندان» است؛ اما این شگرد نیز چندان کارساز نبود؛ چراکه منتقدان اشاره کرده اند که پیش از این درباره برخی سیاستمداران خطای فرزندان را به پای پدر نوشته اند.
قضاوت درباره منش سیاسی قالیباف، نوشتار و مجالی دیگر میطلبد؛ اما آنچه درباره رویه تیم و مشاوران رسانهای قالیباف از منظر جامعه شناسی رسانه میتوان گفت این است که آنها بدون در نظر گرفتن افکار عمومی و سطح بالای شعور اجتماعی و آگاهی افکار عمومی، ناشیانه موقعیت اجتماعی و سیاسی او را تنزل داده و او را به لبه پرتگاه حذف سیاسی کشانده اند. با این وضعیت بعید است او در انتخابات آینده ریاست جمهوری و حتی مجلس شانسی برای موفقیت داشته باشد.
از طرف دیگر، فعالیت تیم رسانهای به معنای زیر پا گذاشتن اخلاقیات، تحریف و انکار واقعیت نیست؛ بلکه وظیفه اصلی تیم رسانهای ارتباط صحیح بین مردم با سیاستمدار و انتقال درست آنها به طرفین است که این نقش آفرینی با اتخاذ درست راهبردهای رسانهای و بر مبنای کیاست و مقابله با ضعف های احتمالی سیاستمداران قابل تحقق است.