نیاز جراحی دولت رئیسی
البته حذف یارانهها، از توصیههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است که سالهای سال ما اصولگراها آن را تخطئه کردهایم و اکنون که کارد به استخوانمان رسیده، پذیرفتهایم که حرف چندان بدی هم نبوده. در هر حال، اقدام دولت آنگونه که خیلی از اقتصاددانان میگویند درست است. از سوی دیگر، این کار را جراحی میدانند و معتقدند مقداری درد و خونریزی هم دارد که باید آن را پذیرفت. مرحوم هاشمیرفسنجانی همین حرف را 30 سال پیش گفت و با آن مخالفت شد. قطعا آن وقتها که دلار قیمت بسیار پایینی داشت و پول ملی از ارزش بالایی برخوردار بود، برخی اصلاحات اقتصادی، با هزینهای کمتر از امروزه صورت میگرفت. در هر حال، الان که ارادهای برای اصلاح اقتصاد صورت گرفته، همه باید از آن حمایت کنند و البته نقدها هم باید در راستای بهبود اوضاع، مورد توجه قرار گیرد. وقت آن هم نیست که مجلس تقصیر را به گردن دولت بیندازد یا بالعکس. حالا که وسط دریاییم، سوراخ کردن کشتی به نفع هیچکس نیست. از طرفی اکنون که کار شروع شده، دولت و رییسجمهور نباید پا پس بکشند. اگر روحانی به دنبال حوادث 98 عقبنشینی میکرد، امروز قطعا افزایش قیمت بنزین با مشقت فراوان مقدور میشد. الان، نیز دولت باید در برابر انتقادات و اعتراضات مدبرانه عمل کند و شرط تدبیر آن است که راه را با قاطعیت و بدون واهمه ادامه دهد. در عین حال، برای جا انداختن و پیش بردن هدفی که دولت درپی آن است، باید زیرساختهایش را نیز فراهم کند. یکی از اولین اقدامات در این زمینه، اقناع مردم و صاحبنظران است. ابزار این کار، رسانه (اعم از رسانههای رسمی و فضای مجازی) است.
اینکه رسانه را بوق تصور کنیم و چنین بیندیشیم که هر صدایی از آن درآید شنیده و لاجرم بر دل مینشیند، حتما غلط است.
پس چارهای نیست که موافقان و مخالفان با یکدیگر به گفتوگو بنشینند و قضاوت را به مردم بسپارند. خوشبختانه امروز -برخلاف دولت قبل- صداوسیما دراختیار دولت است. رسانههای متعلق به دولت هم در کنارش هستند. به علاوه، خبرگزاریها، روزنامهها و سایتهای حامی دولت نیز پرشمارند. فضای مجازی هم تا حد قابلاعتنایی در تسخیر دولت و مدافعانش قرار دارد.
پس معطل چه هستند؟
مشکل از همینجا آغاز میشود. در قصه اخیر علاوه بر آنکه مسوولان دولت برای توجیه دقیق مردم وارد نشدند رسانههای دولتی و حامی دولت به خصوص صدا و سیما تقریبا کار سودمندی برای توجیه افکارِ عمومی انجام ندادند. این انفعال عمدی نیست بلکه دلیلش ناتوانی یا کمتوانی این رسانهها است.
اعضای تیم رسانهای دولت، با کمی اغماض، همگی از دوره احمدینژاد آمدهاند بدون اینکه شیوههای رسانهای خود را بهروز کنند.
از طرفی، همینها در دوره روحانی، همه هم و غمشان، حمله به دولت بود و دریغ از یک کار رسانهای ماندگار و قابلاعتنا. خودزنی است اما میگویم که رسانههای اصولگراها نزدیک به تمام توان حرفهای خود را صرف بدگویی به رقیب کرده و میکنند. این کار بسیار ساده است. سواد هم نمیخواهد. کافی است چشم را ببندی و دهان را باز کنی. این روش، جواب هم میدهد به شرطی که در قدرت نباشی. اما وقتی رسانه به استخدام قدرت درمیآید، دیگر برای حمله به این و آن دستش خیلی باز نیست. به عبارت دیگر تاریخ مصرف این کارش محدود میشود، به همین دلیل است که بعد از گذشت 9 ماه از عمر دولت آقای رییسی، بد گفتن از قبلیها بهتدریج به نفع آنها تمام میشود و به نوعی مظلومنمایی تبدیل میگردد.
به عنوان تجربه بنگرید به مدیریت رسانهای قوه قضاییه در دوره جدید. آیا دیدهاید حتی یک بار به دوران رییسی (رییس قبلی قوه) حمله شود؟ قطعا نه. نتیجه چه شده؟ این شده که دستگاه دادگستری توانسته ثابت کند چند سر و گردن از دوره آقای رییسی فراتر است. البته اقدامات راهبردی آقای محسنیاژهای و کاستن از ضعفهای گذشته موثر بوده اما بخش مهمی از آن نیز به خاطر پرهیز از بدگویی به گذشته است.
تیم رسانهای دولت نیز گریزی جز این ندارد که برای مدیریت افکار عمومی راهحلهای تازه پیدا کند. متاسفانه رسانههای فعلی دولتی و حامی دولت، نه ساختار متناسب با این تحول را دارند نه نیروی انسانی درخور.
دولت برای توفیق در این مسیر چارهای ندارد جز اینکه نظام رسانهای کنونی خود را متحول کند هر چند که این کار همانند حذف ارز 4200 تومانی نیاز به جراحی بزرگ همراه با جیغ و داد مدعیان طرفداری از دولت همراه شود.
منبع: اعتماد