حاشیهها در حال آسیبدیدن هستند؛ فکری کنید!
در سال ۹۸ طبقه متوسط حضور داشت، اما حضورش کم بود. امروز طبقه متوسط که باید این مسئله را تجزیه و تحلیل کند، غایب است. از آنجایی که طبقه متوسط غایب است، احتمال فراگیری و تکرار این وقایع کم بوده و این به نفع دولت است. دولت از فقدان طبقه متوسط بهره برده و بیتردید میتواند این وقایع را مدیریت کند. جامعه تصمیم گرفته با بهعقبانداختن واکنش، با موضوعات برخورد کند. وقتی جامعه را رصد کنید، میبینید وضعیت اعتراضی است، اما وضعیت عملِ اعتراضی نیست، فقط اعتراض، زبانی و کلامی است. این برای دولت هم فرصت است هم تهدید. فرصت این است که میتواند شرایط را توجیه کند و با ابداع یکسری روشها پروژه حذف یارانهها را پیش ببرد. اما اگر طبقه متوسط معترض شود و با این طبقه برخورد شود، طبقه متوسط هم دست به عمل اعتراضی میزند. نکته بعدی که باید به آن توجه شود، نحوه مدیریت پروژه حذف ارز ترجیحی است. حذف ارز ترجیحی قبل از عید اعمال شد و اثرات خود را هم روی قیمتها گذاشته بود، اما شیوه برخورد نامناسب، بار دیگر باعث گرانی شد، امکانش بود که به شیوه دیگری مسئله را مدیریت کرد تا قیمتها اینچنین افزایش نیابد. کالاها از امروز به بعد بین ۳۰ تا صددرصد گران میشوند و قیمت بسیاری از کالاها نسبت به سال گذشته صددرصد افزایش یافته است. این گرانی مجدد به خاطر حذف ارز ترجیحی نیست، به خاطر این است که دولت اعلام کرد «ارز ترجیحی» را حذف کرده است. نباید این خبر اعلام میشد. از سوی دیگر افزایش یارانه میتواند موجب رضایت دهکهای پایین درآمدی شود، ولی برای بقیه اقشاری که در معرض افزایش صددرصدی قیمتها هستند، این ویژگی را ندارد. تحقیقات در خصوص تحولات در آشوبهای اجتماعی نشان میدهد وقتی قرار است امتیازی به جامعه دهید، اما این فرایند را عقب میاندازید، جامعه واکنش نشان میدهد و این امتیاز را به عنوان حق پیشین خود در نظر میگیرد نه حق پسین. یعنی گروهی که یارانه را گرفته با خود میگوید: این یارانه باید خیلی قبلتر داده میشد، چرا ندادند؟ از الان به بعد چرا گرانی است؟ چرا یارانه بیشتری داده نمیشود و... . با توجه به همه این موارد پیشنهاد من به دولت این است که به وعدههای خود پایبند باشد و آنوقت جامعه هم بازخورد مثبت خواهد داشت. یادتان باشد دولت حذف ارز ترجیحی و افزایش یارانهها را در فضای عمومی و سیاسی به قاچاق گره زد و گفت ماکارونی و کالاها به صورت قاچاق از کشور خارج میشد و 15-16 میلیون جمعیت حاشیه ایران یارانهبگیران هستند. من پیشنهادم به دولت این است به آنچه خود گفته وفادار بماند. اگر دولت توانست قاچاق را مدیریت کرده و سروسامان دهد، جامعه هم واکنش نشان داده و با خود میگوید کالاهای اضافی دیگر از کشور خارج نشده و به جامعه باز میگردد و من میتوانم کمک کنم دیگر گندم وارد نشود. سامان قاچاق هم دست دولت است، مرزها را سامان دهد، ورود و خروج کالا را کنترل کند. دنبال افراد نرود، دنبال کل شبکه باشد. شبکه را شناسایی کرده و به مردم معرفی کند. آن وقت دیگر خبری هم از کولبری، قاچاق در جنوب با قایق کوچک و... نخواهد بود. بخشی از جمعیت به عرصه تولید باز میگردد و این جمعیت فعال با احساس شادمانی از حاشیه به مرکز میآید.مشکل این پروژه آن است که به حاشیهها آسیب میرساند، ناامنی ایجاد کرده و اقتصاد به هرز میرود، اما اگر جلوی قاچاق را بگیریم شهرهای استانهای حاشیه فربه شده و از گرسنگی و فقر و نابرابری نجات مییابند.
منبع: شرق