تحلیل ماجراجویانه درباره شکست احیای برجام!
به گزارش اقتصادنیوز مقاله اخیر فارن افرز با عنوان «ایران در آستانه هستهای» به قلم اریک بروئر مقام سابق امنیتی و اطلاعاتی آمریکا و کارشناس برنامه هستهای ایران، استدلال میکند که زمان کوتاهتر گریز هستهای ایران مستلزم آمادگی ایالات متحده برای اقدام بسیار سریع علیه برنامه هستهای ایران است.
بروئر اگرچه تصدیق میکند که احیای برجام همچنان گزینه بهینه است، اما مدعی است که در صورت شکست سناریوی توافق ایالات متحده باید با احیای تهدید نظامی [ادعایی]، برنامه هسته ای ایران را به عقب براند. در همین حال وی مدعی است که هدف اصلی این استراتژی حمله به ایران نیست، بلکه ممانعت از دستیابی ایران به آستانه هستهای است.
اکو ایران پیشتر مقاله اریک بروئر در نشریه فارن افرز را در دو بخش با عناوین «چالشهای آستانه هستهای تهران» و «گزینه حماقتبار حمله به ایران در آستانه هستهای» منتشر کرد که نویسنده ابتدا یک شرح وضعیت از برنامه هستهای ایران به لحاظ فنی ارائه کرده و سپس چالشهای بالقوه ناشی از احتمال عبور ایران از آستانه هستهای را از ابعاد مختلف بررسی کرده است.
وی در اینباره نوشت: «مفید است که در مورد چالش های ناشی از گریز هستهای به عنوان کنترل سه ساعت فکر کنید. ساعت اول مدت زمانی را که ایران برای تولید مواد کافی نیاز دارد اندازه گیری می کند. دوم، زمانی که بازرسان بین المللی یا نهادهای غربی برای شناسایی این فعالیت ها نیاز دارند. و سوم، مدت زمان لازم برای پاسخگویی جامعه بین المللی. از نظر تاریخی، زمان ساعت اول به اندازه کافی طولانیتر از زمان ساعت دوم و سوم بوده است. اما امروز دیگر اینطور نیست».
بروئر سپس نتیجهگیری میکند: «واشنگتن خود را بین دو گزینه ناخوشایند گرفتار مییابد: تعهدات نظامی عمیقتر در خاورمیانه در زمانی که ترجیح میدهد توجه خود را به جای دیگری معطوف کند، یا در فاصلهای باقی بماند و ریسک گسترش بیشتر تسلیحات هستهای و موشکی را بپذیرد».
وی همچنین مدعی است: «با معلق بودن سرنوشت توافق هسته ای ایران، تهران انگیزه چندانی برای توقف پیشرفت های هسته ای خود ندارد، زیرا معتقد است این امر بر غرب فشار وارد می کند. اگر مذاکرات برای احیای توافق به هم بخورد، این وضعیت دوچندان می شود. در حالی که واشنگتن منتظر دیپلماسی است، بنابراین باید بر آنچه که می تواند کنترل کند تمرکز کند: ساعت دوم و سوم – تسریع در تشخیص و واکنش به آن».
بروئر در پایان نوشته است: «این رویکرد با تلاش های ایالات متحده برای دستیابی به یک راه حل دیپلماتیک سازگار خواهد بود. اما همچنین ایالات متحده را ملزم می کند که با این واقعیت ناراحت کننده روبرو شود که نمی تواند برای حل معضل کنونی تنها به احیای نهایی توافق هسته ای ایران امیدوار باشد. این گزینهها ایدهآل نیستند، اما در غیاب یک توافق هستهای احیا شده، ممکن است تنها چیزی باشد که برای واشنگتن جهت ممانعت از رسیدن ایران به آستانه هستهای، باقی مانده است».
ایده جنونآمیز
مقاله پربازدید و استراتژی پیشنهادی بروئر، انتقاد کارشناسانی از جمله «دنیل لاریسون» سردبیر کنونی Antiwar را برانگیخت. وی در یادداشتی در حساب کاربری سابستک خود -Eunomia- با آوردن بخشهایی از مقاله اریک بروئر، استدلالهای وی درباره گزینه نظامی علیه ایران را به «بحث در مورد جزئیات چگونگی شلیک به پای خود» تشبیه کرده است، و میافزاید: «با این تفاوت که هزینه انسانی حمله به ایران بسیار بسیار بیشتر خواهد بود».
لاریسون، دکتری تاریخ دانشگاه شیکاگو، نوشت: بروئر استدلال میکند که زمان کوتاهتر «گریز» ایران برای دستیابی به مواد شکافتپذیر کافی مستلزم آمادگی ایالات متحده برای حمله بسیار سریعتر است:
«تأثیرگذارترین گامی که ایالات متحده می تواند بردارد، کوتاه کردن زمان پاسخ نظامی است. این مرحله همچنین ممکن است سخت ترین باشد. یکی از گزینهها افزایش آمادگی و اطمینان از اینکه تمام قابلیتهای مورد نیاز مانند سوختگیری هواپیما، در کوتاهمدت در دسترس خواهد بود. یکی دیگر از این موارد، موقعیت یابی هواپیماها، سامانه های دفاع موشکی و سایر تجهیزات پشتیبانی در منطقه خواهد بود. به عنوان مثال، بمب افکن های B-2 ایالات متحده به طور دوره ای در خارج از ایالات متحده مستقر می شوند اما هیچ حضور پایدار در خارج از کشور ندارند. واشنگتن باید الزامات و خطرات استقرار مکرر یا استقرار دائمی در خارج از کشور را بررسی کند. با این حال، این اقدامات در صورت بروز بحران به ایالات متحده انعطاف بیشتری می دهد و به شرکای خود در منطقه و همچنین به ایران سیگنال می دهد که ایالات متحده آماده است در صورت نیاز اقدام کند».
حقایق اساسی درباره چاله خرگوش بروئر
لاریسون مینویسد: بحث ایالات متحده بر سر برنامه هستهای ایران حداقل دو دهه است که ادامه دارد، اما در نهایت همیشه به این تخیل استفاده از زور برای «منع کردن» ایران از برنامه هستهای بازمیگردد. چند حقیقت اساسی وجود دارد که قبل از پایین آمدن از سوراخ خرگوش که بروئر ما را دعوت به ورود به آن می کند، باید به خاطر بسپاریم.
تهاجم، دفاع از خود نیست
اولاً، ایالات متحده مطلقاً هیچ حق یا اختیاری برای حمله به ایران بر سر برنامه هستهایاش ندارد. و این گزاره درست است، حتی اگر ایران با ساختن بمب، تعهدات خود را در چارچوب NPT زیر پا بگذارد. هیچ جهانی وجود ندارد که حمله در آن دفاع از خود باشد. هرگونه حمله به ایران با هدف تخریب تاسیسات هسته ای تجاوز غیرقانونی خواهد بود. این نه تنها تمام آنچه مقامات ایالات متحده در مورد حمله به اوکراین گفته اند را به سخره می گیرد، بلکه بسیاری از کشورهای دیگر در سراسر جهان را نیز از خود دور می کند، زیرا آنها بار دیگر ما را به عنوان یک ابرقدرت بی قانون و سرکش می بینند.
همانطور که استیون متز دیروز گفت: بمباران تأسیسات هستهای ایران، رئیسجمهور ایالات متحده را که دستور آن را صادر کرده، به یک جنایتکار جنگی تبدیل میکند و از منظر استراتژیک به شدت احمقانه خواهد بود.
اقدام نظامی، انگیزه هستهای بازدارنده ایران را تقویت میکند
دوم، اقدام نظامی هیچ چیزی را «منع» نمیکند، اما تقریباً به طور قطع توسعه توان هستهای ایران را با دادن انگیزه بزرگی به دولت برای ایجاد یک بازدارنده برای جلوگیری از حملات بیشتر تسریع میکند.
ایجاد بحران بزرگ با پیامدهای عظیم
سوم، حمله به ایران به احتمال زیاد منجر به یک درگیری منطقهای بزرگتر میشود که منجر به کشته شدن هزاران و احتمالاً دهها هزار نفر میشود و در شرایط کنونی، مشکلات اقتصادی ما را تشدید میکند و جهان را وارد رکود بزرگتری میکند.
عدم توافق، جنگ را توجیه نمیکند
در نهایت، تنها راه عملی برای جلوگیری از پیشبرد توان هستهای، دادن انگیزههای قوی به دولت آنها برای ادامه پایبندی به تعهدات خود ذیل توافق است. هیچ جایگزینی برای یک توافق دیپلماتیک وجود ندارد.
اگر دولت بایدن نتواند به توافقی دست یابد، استفاده از زور را توجیه نمی کند. صحبت در مورد یک "گزینه" نظامی در اینجا پوچ است، زیرا هیچ سناریویی وجود ندارد که استفاده از آن گزینه مشروع و موثر باشد. بحث در این مورد مانند بحث در مورد جزئیات چگونگی شلیک به پای خود است، با این تفاوت که هزینه انسانی حمله به ایران بسیار بسیار بیشتر خواهد بود. اگر همه اینها آشنا به نظر می رسد، به این دلیل است که برخی به اندازه نیمی از عمر من، گزینه جنونآمیز جنگ تهاجمی علیه ایران را ترغیب کردهاند.
به نوشته لاریسون، بروئر در جای دیگری از مقاله ادعای عجیبی می کند: «حتی اگر ایران هرگز بمب یا مواد شکافتپذیر لازم را تولید نکند، تهران با قابلیت هستهای همچنان چالشهای سیاسی جدی ایجاد خواهد کرد. اگر تهران معتقد باشد که می تواند شمشیر هسته ای داموکلس را بر سر جامعه بین المللی معلق نگه دارد، سیاست خارجی ایران جسورتر و تهاجمیتر خواهد شد».
مبانی استراتژی امنیت ملی ایران
لاریسون میافزاید: ممکن است این اتفاق بیفتد، اما چرا باید فرض کنیم که این اتفاق میافتد؟ باور شاهینهای ایران سخت است، اما بیشتر سیاست خارجی ایران با هدف ارائه عمق استراتژیک به آنها برای جلوگیری از حملات به کشورشان است. بیشتر آنچه که ایالات متحده و رقبای منطقه ای آنها به عنوان "فعالیت های بد" توصیف می کنند، تلاش آنها برای ایجاد شبکه ای از متحدان و نمایندگان نیابتی است که می توانند از آنها برای کنترل همسایگان خود استفاده کنند.
به باور آقای لاریسون، خاطره تهاجم عراق به ایران، هنوز تا حد قابل توجهی به سیاست گذاری ایران شکل میدهد و این نباید ما را شگفت زده کند. طبیعی است که هر کشوری استراتژی امنیتی خود را حول تجربیات آسیب زا خود با تهاجم خارجی استوار کند. درک این موضوع برای آمریکاییها ممکن است سختتر باشد، زیرا کشور ما از حمله فیزیکی فوقالعاده ایمن است، اما دولت ایران اینگونه میفهمد که چه میکند. به همین دلیل، فرض اینکه ایران در صورت نزدیک شدن به «فشار» «تهاجمیتر» شود، چندان منطقی نیست. اگر ایران این توانایی را داشته باشد، ممکن است دولت آنها در برابر حملات خارجی احساس امنیت بیشتری کند و باعث شود که علاقه کمتری به مداخله در سایر بخشهای منطقه داشته باشند. محتملترین سناریو این است که ایران به سیاستهای موجود خود ادامه دهد، بدون اینکه به جایی افزایش یابد.
به جای پاسخ به برنامه هسته ای ایران با تهدید و تحریم های بیشتر، ایالات متحده باید به دنبال تنش زدایی با ایران باشد. جنگ یک بنبست است و «فشار حداکثری» یک شکست شرمآور است، بنابراین ایالات متحده باید چیزی را امتحان کند که در چهل و سه سال گذشته هرگز بهطور جدی آن را امتحان نکرده است: برقراری مجدد روابط عادی و عدم برخورد با ایران بهعنوان یک منحوس.
من به خوبی از موانع سیاسی بر سر راه انجام این کار آگاه هستم و می دانم که بایدن در حال حاضر در جهت مخالف حرکت می کند، اما این تنها راه سازنده رو به جلو است که هم به منافع ایالات متحده و هم به منافع ایران خدمت می کند.